شاهو آرمانی:

موقعیت لرزان رئیس جمهور كورووش مدرسی


دهم تیر ماه هشتاد و هفت


اخیراً آقای رئیس جمهور مدرسی بعد از افتضاح سیاسیشان در جنبش دانشجوی، در تلاش مفتضحانه و با لودگی همیشگی اش برای حفظ موقعیت پست لیدری كنفرانس گذاشته وهر چه از دهن متعفنشان بیرون آمده نثار ما كمونیستها و كارگران كمونیست كرده است. از مش قاسم(١) سایت "آزادی بیان" اطلاعات دریافت كرده كه از لندن به آنها ای- مایل كرده ایم. كشف ما برای اینها لزومی به تخصص انفورماتیكی دم پیری و زحمت جناب رئیس جمهور و كار پلیسی این آقایان نداشت. جهت اطلاع ایشان اطلاعات هم این سئوال را دارد و دنبال ما هست. دلایل ما حفظ امنیت رفقایمان است. و بر خلاف این فرقه برای ما اهمیت ادامه كاری و پیشرفت فعالیت جنبش سوسیالیسم كارگری و ضربه نخوردن رفقایمان جایگاه ویژه ای دارد. روش كار، سنت و فرهنگ ما اندكی با روش، سنت و فرهنگ ماركس گمنام زمانه و گماشته اش یعنی جناب رئیس جمهورمدرسی فرق دارد. ما نمیخواهیم اسممان به هر قیمتی سر زبانها باشد.(٢) ما نمیخواهیم چون داریم كار سیاسی میكنیم به روند ادامه كاری فعالیت رفقایمان لطمه ای وارد كنیم. از طرف تعدای از رفقای قدیمی ام این افتخار را به من دادند كه هر جریانی در خارج كه میخواهد گروه فشار ما باشد من و رفیق دیگری را نماینده خود كردند كه نگذاریم جو و فضای خارج كشور را مسمووم كنند. از كجا ای مایل میفرستیم مهم نیست.

رئیس جمهورمیفرمایند: "اطلاعیه نوشته اند بنام جمعی ازكارگرهای سقز و سنندج علیه برهان دیوارگر و بنده(٣) وهر چی از دهنشان آمده نوشته اند." ما گفته ایم اگر آقای دیوارگر خود را "كارگر" و فعال "كارگری" میداند چرا از همسرنوشتهای خودش دفاع نمیكند؟ چرا خودش را با حركت و مبارزه كارگرها همراه نمیكند؟ چرا عضو كمپینها وكمیته های كارگریشان نمیشود؟ چرا به روش فرقه جناب رئیس جمهور مدرسی به رفقای ما برخورد میكند؟ چرا سایت وابسته به جمهوری اسلامی را معتبر میداند و سایت كارگرها را بی اعتبار؟! ایشان محترمانه و البته مخفی معذرت خواهی كردند اما اشتباهی كه كردند این بود كه علنا این كار را نكردند و آتو دست هوچیگران حكمتیست دادند كه علیه رفقای ما ناسزا بگویند. اشتباه دوم ایشان این بود كه با كارگرها همقدم نشدند. ما هم قطعا علیه هر جریان ضد كارگری واكنش نشان میدهیم.

علیه آقای رئیس جمهور من به بحثهای خود جنابشان(كلمات درباری ومورد علاقه ایشان) در جلسه سال ١٩٩٨ در شهر لندن در سالن كوچك محله Stockwell اشاره كرده ام. دو تن از رفقای ما در آنجا حضور داشتند. ایشان در آن جلسه كه از طرف منصور حكمت ماموریت تخطئه كارگرهای سوسیالیست را داشت. و برای حل و فصل اختلافات چند ماهه درون كمیته بریتانیای حككا آن دوران مامور شده بود كه كارگرها را تحقیر كند. با همین شیوه لومپنی امروزشان گفته اند: "كارگرها باید بروند مانتی پایتون نگاه كنند كه چطوری چپ را به مسخره گرفته و سپایس گیرل گوش كنند تا انگلیسی یاد بگیرند ومدرن بشوند." ما گفته ایم كه ایشان را به خاطر تحقیر كارگرها محاكمه میكنیم كه قطعا خواهیم كرد. ایشان در دوره ای این حرف را زدند كه نان به نرخ روز خوردن به صرفه تر بود. كمونیست بودن و از كارگر دفاع كردن مال آدمهای نافعالی بود كه یك شبه به كله شان زده بود كه در مقابل یك حزب "كمونیستی كارگری" ناب جهان معاصر قد علم كنند. می فرمایند حرفی نزدند ایشان یا حافظه شان خوب كار نمیكند و یا دروغ میگویند. اگر اختلافاتی نبوده ماموریت ایشان برای توهین به كارگرها چی بود؟ حتما اختلافات بود و ماموریت ایشان علیه كمونیستها و كارگرها از آنجا نشات میگرفت. بعدها كه سیاست ضد كارگری و راست رسما بر رهبری حككا حاكم شد. چرا كمونیستها فراكسیون نزدند؟ اتفاقا سئوال خیلی از رفقای ما در ایران بود. مگر كمونیستها میتوانند در حزب محافظه كار فراكسیون كمونیستی تشكیل بدهند؟ دشمن داخلی

) enemy within)

هستند. شما نمیتوانید در حزبی كه تصمیم گرفته بر موج ارتجاعی جهان پس از شكست "كمونیسم" سرمایه گذاری كرده و قرار است با راست وارتجاع سلطنت بسازد و میخواهد در بستر اصلی سیاست به سبك جریانات راست و لیبرال قرار گیرد، در چنین جریانی بحث و جدل كمونیستی و فراكسیون زدن بیمعناست.

ایشان یادشان رفته بعد از جدای از حزب كمونیست ایران و كومله، قرار بود حزب جدید كارگرها از سر و كولش بالا بروند، قرار نبود محل تخطئه و تحقیر كارگرها باشد. قرار بود با كمونیستهای كشورهای دیگر ترند بین المللی بوجود بیاید و متحدین حزب جدید اینها باشند. طبقه كارگر ایران باشد. قرار نبود به مهدی خان بابا تهرانی نامه نوشته بشود كه نگذارند ایران سناریوی سیاه بشود.(جهت اطلاع خان بابا تهرانی در روزنامه نیمروز در همان سال كه آقای حكمت به ایشان نامه فرستادند، نوشته بود كه چپها به رجال سیاسی ایران یك معذرت خواهی بدهكارند.) قرار نبود كه منشور بنویسند كه سلطنت طلبها آن را امضا كنند. قرار نبود از اسرائیل به عنوان یك حكومت مدرن دفاع بشود. (لابد كشتن بچه در آغوش پدر پیش بورژواهای غرب مدرن است.) اینها میخواستند سیاستمدار بشوند. تحقیر كارگر و گستاخی به كمونیستها، چراغ سبز دادن به لیبرالها و كشورهای ارتجاعی را رفتن به "گود استخر سیاست" قلمداد كردند. خجالت هم نمیكشند بعد از اینهمه رسوای هنوز هم همان خزعبلات را تكرار میكنند. دفاع از حمله امریكا به افغانستان را پیروزی مدرنیسم بر ارتجاع قلمداد كردند. حزب و قدرت سیاسی را كشف نامیدند انگاری ماركس و لنین و اینهمه ماركسیست در جهان به عقلشان خطور نكرده بود كه میشود به سبك ژنرالهای ارتش شاهنشاهی هم كودتا كرد و یك حزب كمونیستی را بقدرت رساند. (طبقه كارگر هم خودش بعداً انشاالله میآید.)

آقای مدرسی میگوید كه من از رفقای ایرج آذرین و رضا مقدم هستم. خط آنها را دارم. حقیقت این است كه من هیچ تماسی با این رفقا ندارم اما بحثهایشان را مشتاقانه دنبال كرده ام. افتخار میكنم كه من را رفیق رهبران جنبش كمونیستی ایران مینامد. همرزمان و رفقاشان دو و سه تا نیستند كه ایشان آدرسشان را به همین راحتی بدهد. كارگری كه نمیخواهد استثمار بشود. زنی كه نمیخواهد تحقیر بشود. هر انسان شریفی كه از مناسبات موجود به تنگ آمده است واز نابرابری قلبش به درد میآید. با تمام وجود برای از بین بردن توحش و بربریت نظام سرمایه داری مبارزه و تلاش میكند. كسی كه دفاع از حیثیت طبقاتی كارگران و ماركسیسم را امر خود میداند بطور اتوماتیك ایرج و رضا را در كنار خود میبیند. آقای مدرسی كه امروز فراخوان میدهد كه رهبران یك جنبش را ایزوله كنید دارد رسما طرف حساب جنبش سوسیالیستی و طبقه كارگرمیشود.

میفرمایند این دو نفر كه نمیتوانند حزب بزنند و متشكل كنند اگر چنین است چرا خطر جدی شده اند كه وقت گرانبهای رئیس جمهور آینده یك مملكت را گرفته اند كه از دفترریاست جمهوری (ببخشید لیدری هنوز دفتر ریاست جمهوریش تا اطلاع ثانوی دایر نشده) بیرون بیآید و دو ساعت فحش بدهد و آن را كافی نمیداند و به بقیه میگوید همت كنند كه این دو نفر را ایزوله كنند. ایشان باید مطمئن باشند كه به كمك دلار و شكل (خودشان دوست دارند بگیرند) و گارد شاهناشاهی (ببخشید آزادی)هم اگر و فقط اگردرعالم خیال پایشان به كاخ ریاست جمهوری برسد با جنبش كمونیستی و كارگری ایران روبرو هستند. ایشان میفرمایند "كارگران سوسیالیست سقز و سنندج چه مقوله ای است آنهم جمعی اش" جهت اطلاع ایشان بخشی از هزینه زندگی من در دوران تحصیلم از صندوق جمعی از كارگران سوسیالیست كردستان (كه مقوله نا آشنای هست برای آقای مدرسی و قطعا باید باشد) تامین میشد.

ما در حالتی میتوانیم ایشان را ببخشیم كه ١. رسما و كتبا از كمونیستها و كارگران ایران به دلیل كستاخیها و تحقیرهای تا امروزش معذرت خواهی كند ٢. تعهد بدهد و امضاء كند كه در شرایطی كه فضا به نفع جنبش كمونیستی و كارگری نیست كارگرها را تحقیر و تخطئه نكند. و فیلش دوباره هوای هندوستان نكند كه بخواهد با اپوزیسیون راست بسازد. ٣. از مسخره بازی لیدری و رئیس جمهوری دست بردارد. مثل بچه آدم و زمینی حرف بزند. ٤. استاندارد چپ را پایین نیآورد انقلابیگری را با ضد رژیمی بودن عوضی نگیرد. رك و راست و پوست كنده مثل آقای مهتدی خودش را حزب عمده و راست ضد رژیم معرفی كند. و یا به آغوش كمونیستها برگردد ٥. در تلویزیون به كارگرها نگوید " اگر كارخانه سود آور نیست تعطیلش كنید و درش را ببندید" یك ذره شعور داشته باشد و باید بفهمد كه كارگری كه بیكار میشود زنش خانه دار است و دستمزدی دریافت نمیكند. پس انداز اگر داشته باشند بعد از مدتی ته میكشد و دیگر نان خالی هم گیرشان نمیآید كه بخورند. بچه شان را نمیتوانند مدرسه بفرستند و از گرسنگی میمیرند. ٦. توصیه میشود كه نوشته

back to reality

را رو میز كار لیدریشان داشته باشند و هر روز ده بار آن را زمزمه كنند و هر وقت خواستند علنی حرف بزنند تا كمكی باشد كه از دنیای مجازی بیرون بیاید و توصیه های هپروتی ندهد.

دنیای مجازی آقای مدرسی تاسف بار است. چنگ انداختن ایشان به هر وسیله ای برای حفظ موقعیت لیدریشان چندش آور است. در دنیای واقعی و در احزاب واقعی جوامع بورژوای (كه لیدر داشتن و سنتهای اینها یك پیروی ابلهانه از چنین احزابی است) اگر لیدر حزبی افتضاح ببار بیآورد. منبر نمیرود كه عامل ناتوانی و بی لیاقتی، الكلی شدن و یا بی اخلاقی خود را در ارواح خبیثه و شبح كمونیسم و كارگر جستجو كند. بلكه مودبانه از پست لیدری به نفع كسی كه لیاقتش را دارد، استعفا میدهد.

شاهو آرمانی تیر ماه ١٣٨٧

زیرنویسها:


(0) داداش رئیس جمهوركورووش صغیر آن یكی كه دلش خیلی جوان است و رئیس جوانان است، به حكمتیستهای زبان بسته ای كه به لیدر یعنی آقا داداش اعتراض میكنند چون از خانواده های زحمتكش و یا در روستا متولد شده اند و قلب پاك روستای دارند و عشق ماورای نسبت به حكمت دارند، میگوید مش قاسم.

(٢) طرح اولیه فعالیت كمیته حككا در بریتانیا، بند الف ١. افشای جمهوری اسلامی و بر هم زدن دم و دستگاه آن در لندن به شكلی كه نام حزب را بر سر زبانها بیآندازد. (آیا جمهوری اسلامی نباید افشا شود اگر نام حزب را سر زبانها نیآندازد؟!!! داخل پرانتز و تاكیدها از من است)

(٣) آقای رئیس جمهورعبوس و متكبر ما هنوز قبول نكرده است كه قرن بیست و یك است بلكه فكر میكند میرزای دوره قاجار است و باید خودش را بنده خطاب كند و یا انگاری در دربار حضوردارد و یا میخواهد نقش عین الله باقرزاده بازی كند.