کارگران و لحظه مناسب قیام
احسان کاوه
مرداد ١٣٨٨- آگوست ٢٠٠٩
نتیجهی ارزیابی سادهای از روند مبارزات اجتماعی چند ماه گذشته، تناقض مشخص و ظاهرییی را از عملکرد کارگران در این دوره بدست میدهد. از یک طرف شمار گستردهای از آنان در تظاهرات میلیونی و آکسیونهای موضعاییی که کودتاگران و کل رژیم اسلامی را به چالش کشیده است، شرکت میکنند، و از طرف دیگر سطح مطالبات و خواستهای آنها در رویارویی با دولت و کارفرمایان در واحدهای تولیدی و خدماتی همچنان در عین ناپیوستگی، از سطوح پایین و تدافعییی از مبارزه حکایت دارد که گویی از جنبش عظیم جاری تاثیری نپذیرفته است و خیال تاثیرگذاری فعال و تعیین کننده بر آن را نیز تدارک نمیبیند. به عبارت ساده تر، انگار مبارزات کارگران در عرصه سراسری و تودهای به عنوان آحاد شهروندان همطراز- گرچه رادیکالتر- خرده بورژواهای معترض و عاصی، جریان خود را کم و بیش باز یافته، ولیکن حرکت اجتماعی آنها به عنوان یک طبقه اجتماعی و طرف و مدعی اصلی نبرد کنونی، هنوز روی غلتک نیافتاده است. برای توضیح این مشکل، معضل بزرگتری به نام عدم آمادگی را می توان ذکر کرد. یعنی اینکه کارگران طی دورهای که باید در تشکلهای صنفی و واحدهای سیاسی خود، بویژه برای چنین روزهایی، متشکل می شدند و لااقل پایههای اصلی حزب سیاسی خود را بنا مینهادند، به هر دلیل از انجام این مهم ناتوان ماندند. معضل فقدان تشکل های صنفی – سیاسی در مقیاس سراسری، البته واقعیتی غیر قابل کتمان است. اما چنانچه که کارگران اشتیاق و اراده تاثیرگذاری قاطع ومستقیم بر سیر وقایع را از همان ابتدا داشته بوده باشند؛ و شواهد نشان می دهد که چنین بوده، اعتلای سیاسی غیرقابل کتمانی که تار و پود نظم اجتماعی کهنه را در هم پیچیده میباید بسرعت زمینهی رفع معضل برشمرده را فراهم آورد. اصولا تشکل محصول نیازمستقیم مبارزه است و شرایط برآمد تودهای و جامعی که وصفش میرود، موانع فکری، قانونی و امنیتی مسدود کننده شکل گیری آنرا هم تا حد زیادی از سر راه بر میدارد. از اینجا به دلیل و عامل بازدارنده دیگری میرسیم که از ریشههای بسیار عمیق تر و تاریخیتری برخوردار است. در جنبش همگانی جاری اگر چه کارگران و زحمتکشان به صورت انبوه شهروندان معترض در کنار طبقه متوسط و خیل عظیم خردهبورژواها به میدان آمدهاند. اما ورود آنها به عرصهی مبارزه به عنوان یک طبقه و به شکل علنی، از لحاظ تاثیرگذاری طبیعتا سریع، قاطع و هژمونیک خواهد بود، تا آنجا که معادلات و آرایش طبقاتی فعلی را بطور کلی در هم خواهد ریخت. و این دگرگونی ماهیتی کیفی خواهد داشت. نتیجه ابتدایی حاصل از آن، ایجاد وحشت بی حساب هم در باند کودتاچیان فعلی و هم در صفوف بورژوا لیبرالهای اپوزیسیون و نمایندگان و رهبران فعلیشان در جمع راندهشدگان از حاکمیت – به همراه جمعیت عظیمی که پشت سرشان به خط شده است- خواهد بود. مسئله اینجاست که آیا در چنین شرایطی رهبران سپاه در مقابل بخشی از خواستهای جناح مغضوب و طبقهی متوسط تن به عقب نشینی ولو موقت نخواهند داد؟ و با این تکان – و حتا بدون آن- در صفوف بورژوازی و خرده بورژوازی اپوزوسیون انشقاقی به نفع ترک مخاصمه صورت نخواهد گرفت؟ فرض ما از ورود آگاهانه طبقه کارگر به معرکه فعلی، مغتنم شمردن شرایط اعتلایی این روزها بواسطه شکاف در صفوف کل طبقه بورژوا و به دنبال آن به میدان آمدن آحاد شهروندان معترض به وضع موجود بود. با اتحاد مجدد این کمپهای متخاصم و ایجاد آرایش جنگی تازهای در برابر کارگران بپاخاسته، قاعدتا توازن اولیه به ضرر دومی به هم میخورد. در چنین شرایطی فرض و احتمال شکست پرولتاریا در یک جنگ شتابزده و رویارویی و سنگربندی خیابانی با کل طبقه حاکم و متحدین و کارگزاران مسلح اش، بسیار فاجعه بار، خونین و مرگبار خواهد بود. ورود کارگران به عرصه جدال به عنوان یک طبقه و تحت پرچم سوسیالیستی، باید بر چند معضل بزرگ تواما در پروسه روبه رشد مبارزه، غلبه کند. نخست و بعنوان مقدمه باید هژمونی و سیطرهی بورژوازی بر جنبش اعتراضی جاری بطور قاطع خرد شده باشد. عدم صلاحیت تاریخی و ناتوانی این طبقه و تناقضات ذاتی او برای رهبری یک جنبش توده ای رادیکال تا حدود زیادی شرایط اولیهی نضج گیری آلترناتیو سوسیالیستی کارگری را فراهم میآورد. تکمیل موفقیت آمیز این پروسه دیگر به پراتیک مستقیم کمونیستها در میدان مبارزه و ارائه نقدهای سلبی و اثباتی به استراتژی جناحهای مختلف سرمایه داری، خرده بورژوایی و پلاتفرم سیاسیشان بستگی پیدا می کند. متحد کردن و به میدان آوردن همه لایههای طبقه کارگر ایران قدم تعیین کننده دیگری است؛ در این زمینه، بویژه ایجاد اتحاد و یگانگی تشکیلاتی بین کارگران کارگاههای کوچک و واحدهای بزرگ صنعتی اهمیتی حیاتی دارد. اکثریت عظیمی از کارگران ایران در کارگاههای محقری به کار مشغولند که امکان تشکلیابی صنفی و سیاسیشان بواسطه حضور کمشمار و مشترک در زیر سقف کوچک کارگاه- که همیشه یکی دو نفرشان از اعضای خانواده و یا عزیزکرده کارفرماست- و منفصل از دیگر کارگاهها، در شرایط اختناق بسیار پایین است. تنها در یک شرایط دموکراتیک و یا اعتلای مبارزه سیاسی و بر بستر یک مانیفست سیاسی- صنفی جامع توسط حزب یا سازمان سراسری کارگران است که این بخش عظیم از بدنه طبقه کارگر همدوش برادران بزرگتر خود در واحدهای بزرگ صنعتی، می توانند وارد مبارزه متشکل و سوسیالیستی شوند و در یک جنگ تمام عیار طبقاتی شرایط برتری مطلق ارتش سرخ کارگران را فراهم آورند. پیشاپیش باید گفت که این از دشوارترین قدمهای انکشاف و پیشروی جنبش سوسیالیستی کارگری در ایران است. اما بیاد داشته باشیم که تاریخا و در قرون گذشته و جوامع فئودالی، کمونیستها رهبری دهقانان که طبقهای از جنس دیگر و بمراتب پراکندهتر را تشکیل میدادهاند را به عهده گرفته و سازمان دادهاند. با ایجاد اتحاد طبقاتی فراگیر کارگران، امر پیوستن سایر زحمتکشان و بخشهای گستردهای ازاقشار خرده بورژوازی به جنبش رهایی بخش آنان بیش از پیش مهیا میشود. در چنین شرایطی وحدت کل طبقه بورژوا و رویارویی آن با کارگران نیز توان خلل وارد کردن به پیشروی جنبش سوسیالیستی و مقاومت در مقابل آن را نخواهد داشت. در باره دقایق پیشروی این جنبش نیاز به نوشتههای موجزتری هست که در آینده پی خواهیم گرفت. احسان کاوه آگوست 20,
|