فعالین کارگری و بحران انقلابی

لنا

آبان ١٣٨٨- نوامبر ٢٠٠٩


لنا – آبان 88

بحران انقلابی برآمد نموده در جامعه با تمام ویژگی هایش – توهم به بورژوازی اصلاح طلب وفقدان یک آلترناتیوانقلابی – طبقه کارگر را در موقعیت به مراتب بهتری نسبت به قبل قرار داده است. طبیعی است که در یک شرایط اعتلا و به میدان امدن توده ها طبقه کارگر هر چند که از آمادگی لازم برای رهبری نمودن این جنبش برخوردار نباشد، اما می تواند بر بستر این شرایط موقعیت خود را تغییر دهد و امکانات بیشتری برای متشکل شدن فراهم نماید.

در گیرو دار بحران سیاسی و اجتماعی موجود که توده های وسیع مردم به میدان آمدند، طیف های مختلف در این رابطه بر حسب موقعیت خود درگیر ماجرا شدند تا ازهر فرصتی استفاده نمایند. پس از تظاهرات های میلیونی ، به دلیل عدم توانایی اصلاح طلبان در رهبری پیگیر، جنبش با افت مواجه شد. اما توده ها از هر فرصتی استفاده نمودند تا بحران انقلابی را زنده نگهدارند. تداوم بحران هر چند که ممکن است با مدارج کمتری نسبت به آغاز آن ادامه داشته باشد ، اما به هر حال باعث می گردد تا موقعیت به دست آمده همچنان حفظ گردد. بنا بر این هر ابتکار و راه حلی برای تداوم مبارزات ارزش و اهمیت بسزایی دارد و نباید از آنها غافل شویم.

جنبش کارگری هر چند که قبل از بحران و در جریان آن نیز یک پایه اصلی مبارزات بوده و هست، اما بخوبی میدانیم که برای به سرانجام رساندن بحران به شکل انقلابی ضروری است طبقه کارگر به شکل مستقل با تشکلهای خود و در مقیاس گسترده ای به میدان بیاید و رهبری را بدست بگیرد. طبیعتا این اصل مسلم برای ما به راحتی حاصل نخواهد شد و حتی از یک کانال مستقیم و فرموله شده نیز پیروی نمی نماید. یعنی واضح است که ما همواره در راستای ایجاد تشکل های کارگری باید فعالیت نماییم و از موقعیت فعلی نیز در این رابطه سود ببریم، اما آیا بر بستر شرایط موجود و با توجه به مجموعه ویژگی ها و عدم توانایی به میدان آمدن طبقه کارگر بطور مستقل باید همچون گذشته صرفا در راستای کمک به ایجاد تشکل های کارگری گام برداریم؟ یعنی فعالین کارگری بر بستر شرایط موجود وظیفه دیگری ندارند؟ و یا اساسا استراتژی ما باید تغییر نماید؟ طی چند سال گذشته – بطور مشخص از سال هشتاد تا کنون – فعالین رادیکال جنبش کارگری با ابتکارات و فعالیت خود بخشی از مبارزه جنبش کارگری را پیش بردند و از حصار ایجاد شده توسط استبداد عبور نمودند. هر چند این مسئله محدود و موردی بود و بارها با سرکوب و عکس العمل سیستم سرکوب مواجه شد اما به هر شکل، با وجود تمامی افت و خیز ها جنبش کارگری در راستای این سیاست پیشروی نمود. بطور مشخص از سال 81 که محمود صالحی به همراه عده ای دیگر از کارگران بدون مجوز روز کارگر را در سقز به خیابان کشاندند، این ماجرا شروع شد و پس از آن بر گزاری دیگر مراسم های روز کارگر برجسته ترین نوع این مبارزه بود. آخرین بار روز کارگر 88 بود که با وجود فضای شدید امنیتی، صد ها کارگر در پارک لاله مراسم برگزار کردند که هر چند با تهاجم وحشیانه مواجه شدند اما یک گام موفق دیگر در راستای پیشروی و کارگر محوری مبارزات بود. بخوبی می دانیم که به میدان آمدن حتی بخش کوچکی از کارگران و فعالین کارگری حتی در روز کارگر با چه موانع بزرگی در ایران مواجه است. اما به هر شکل از هر فرصتی با توجه به توازن قوا و شرایط موجود استفاده شد تا مراسم روز کارگر برگزار گردد.

ابتکار عمل تبدیل مراسم دولتی خانه کارگر به تظاهرات ضد سرمایه داری کارگران از جمله موثرترین ابتکارات فعالین کارگری بود. و اوج این ابتکار در تظاهرات بزرگ امجدیه تا هفت تیر بود که چند هزار کارگر در آن شرکت داشتند.

اما همانطور که می دانیم همه فعالیت های تبلیغی و حتی برگزاری مراسم های روز کارگر، استراتژی عملی فعالین جنبش کارگری – کمک به ایجاد تشکل – را نه تنها تحت الشعاع قرار نداد بلکه در مجموع در راستای آن قرار داشت . به هر درجه و میزانی که جنبش کارگری پیشروی می کرد زمینه برای ایجاد تشکل کارگری و مطرح نمودن این مطالبه بیشتر می گردید.

اما بسیار ساده انگارانه خواهد بود که تصور نماییم فقط تعدادی از فعالین جنبش کارگری از مقطعی – سال 80 – به بعد تصمیم گرفتند در راستای کمک به ایجاد تشکل کارگری فعالیت نمایند و در این مسیر به موفقیت هایی دست یافتند. واقعیت این است که دهها سال است که ایجاد تشکل کارگری مطالبه کارگران بوده و در هر فرصتی تلاش نموده اند تا در این رابطه اقدام نمایند. بنابر این آنچه که طی چند سال اخیر باعث گردیده فعالین کارگری بتوانند به ایجاد تشکل های کارگری کمک کنند نه صرفا اراده آنها بلکه شرایط پدید آمده در این دوران بوده که این امکان را بطور نسبی فراهم نموده است. و البته بخوبی می دانیم که این موقعیت تا چه حد محدود و همراه با استبداد است. اما به هر شکل واقعیت موجود این است که گام های قابل توجهی در این رابطه برداشته شد. آنچه زمینه عینی حرکت در این راستا بوده، اعتصابات و اعتراضات کارگری بود که در چند سال اخیر افزایش یافت و ضرورت ایجاد تشکل کارگری را برجسته نمود. دهها اعتصاب ، راه بندان، تجمع و ... تحرک عینی بودند که زمینه ساز ایجاد تشکل های کارگری شدند. بحران عظیم اقتصادی و ورشکسته شدن تعداد قابل توجهی از کارخانه ها بخش هایی از طبقه کارگر را به تحرک واداشت و ضرورت اتحاد و همبستگی و متشکل شدن در بین کارگران برجسته گردید.

با بر آمد بحران عظیم سیاسی و به میدان آمدن میلیون ها نفر از مردم شرایط جدیدی پدید آمد، که ضروری است به بررسی آن بپردازیم. در واقع جنبش کارگری و فعالینش در موقعیت جدیدی قرار گرفتند. بحران عظیم سیاسی موجود ، در واقع مطالبات مشترک زیادی با مطالبات کارگران دارد. آنچه که توده ها را به خیابان کشاند مطالبات وسیع اقتصادی و آزادیخواهانه ایست که منافع طبقه کارگر نیز در آن مستتر است. فشار اقتصادی و مضاعف طی چند دهه اخیر و استبداد و سرکوب گسترده ، جان توده ها را به لب رسانده و آنها را به خیابان کشاند. پرولتاریا در این میان نه تنها منافع مشترکی دارد بلکه پیگیرترین نیروی اجتماعی در به سر انجام رساندن این مطالبات است. بنا بر این ما فعالین کارگری نه تنها در مبارزات گسترده مردم باید فعالانه شرکت نماییم بلکه ضروری است نقش دخالتگر و تاثیر گذار داشته باشیم. اما صرفا شرکت ما در مبارزات مردم نمی تواند راه گشای منافع طبقاتی ما باشد و آنچه که در جریان بحران موجود می تواند و باید هر چه بیشتر برجسته شود ، سیاست کارگر محوری است.

اما اینکه چگونه ممکن است این مهم تحقق یابد موضوع اصلی بحث ما است. برای دخالتگری ضروری است گرایش کارگری آلترناتیو خود را طرح نماید. آلترناتیو کارگری جدای از احزاب و گروه های سیاسی خاص نیازمند جریان داخلی است که بتواند خود را مطرح نماید و در هر مقطع اعلام موضع نموده و موضع خود را مشخص نماید.

موضع فعالین کارگری در جریان بحران موجود از کانال خاص خود که طبیعتا مخفی خواهد بود باید بیان گردد و مورد قضاوت قرار گیرد. در جریان هر تظاهرات و یا حرکت اجتماعی باید روشن باشد که ما چرا و چگونه و با چه شعار هایی شرکت خواهیم کرد. در چه مواردی به میدان می آییم وچگونه از منافع خود دفاع می کنیم. بدین شکل ما نه تنها به سیاهی لشکر تبدیل نخواهیم شد بلکه پرچم خود را بر می افرازیم و صف مستقل کارگری را در بحران موجود نمایندگی خواهیم کرد. فعالین کارگری می توانند با اطلاعیه مستقل با شعارهای مستقل و جمع مستقل خود در بحران موجود دخالتگری نمایند و حتی اگر بالفعل نقش کم رنگی داشته باشند بالقوه نقش پررنگ تری خواهند یافت. تجربه سال 57 ثابت نمود که صرفا شرکت در مبارزات خودبخودی که همراه با توهم به بخشی از بورژوازی است کافی نیست. ما باید ضمن شرکت در این مبارزات صف مستقلی را ایجاد نماییم که منافع ما را در دل این جنبش نماینگی نماید . تنها بدین شکل و به مرور توده ها بین سرخ و سبز تمایزاتی قائل خواهند شد و هر دو را در جریان عمل خواهند سنجید. گرایش کارگری با داشتن آلترناتیومستقلی که بتواند رهنمود های مشخصی را در مبارزات جاری طرح نماید به مرور جای پای خود را محکم خواهد کرد. نقش گرایش کارگری در بحران موجود می تواند به مراتب از نقش بسیاری از احزاب و گروه های سیاسی فراتر رود و حضور عملی خود را در مبارزات اجتماعی و سیاسی جامعه تحقق بخشد.

گرایش کارگری دخالتگر نمی تواند از ظرف های موجود در این رابطه بهره ببرد به این دلیل که هر یک از آنها جایگاه خاصی دارند که هم نیاز به حفظ آنها است و هم تا حدودی نیمه علنی هستند. شرح وظائف آنها این اجازه را نمی دهد تا بتوانیم در ارتباط با بحران موجود آزادانه فعالیت نماییم. هر چند که تشکل های کارگری و فعالین کارگری در شرایط جدید می توانند در همان راستای اهداف خود، فعالتر و قوی تر حرکت نمایند ، که البته در جای خود بسیار با اهمیت و با ارزش است و باید به آن بهای لازم را داد. اما موضوع بر سر این نکته است که منافع کارگران ایجاب می نماید تا ظرف دیگری و آلترناتیو دیگری نیز وجود داشته باشد که مخفیانه اقدام نموده و نقش سیاسی مشخصی بازی نماید. اگر گرایش کارگری قادر نباشد در این گیرودار موقعیت خود را در مقابل دیگر گرایشات سیاسی جامعه مطرح نماید ، شدیدا آسیب خواهد دید و میدان را به رهبران ناخلف واگذار خواهد کرد. بیش از سه ماه از بر امد مبارزات وسیع مردم می گذرد و در این مدت گرایشات خود را با شرایط جدید و در راستای منافع خود سازمان داده اند.

درطیف گرایش انقلابی دانشجویان با وجود فشارهای شدید پلیسی سال تحصیلی را با مرگ بر دیکتاتور و تظاهرات آغاز کردند و به نوبه خود در تداوم مبارزات نقش ایفا نمودند. گرایش سوسیالیستی و دیگر رادیکال ها در جنبش دانشجویی وزنه ای قوی هستند و می توانند ضمن فعالیت در راستای تداوم مبارزات، کفه ترازو را به سمت گرایش سوسیالیستی پایین آورند، اما در جریان مبارزات توده ای اخیر فعالین کارگری تا حدودی بی برنامه بودند و هنوز نیز واکنش مناسبی بروز نداده اند. واضح است که موانع زیادی در این رابطه وجود دارد ولی بیش از موانع بی برنامگی و عدم وجود سازماندهی مناسب باعث برخورد انفعالی گرایش کارگری شده است. در واقع با گذشت بیش از سه ماه هیچ عکس العمل مستقلی از جانب گرایشات کارگری بروز نیافته و بسیاری در انتظار به میدان آمدن آلترناتیو کارگری بوده و هستند. سیاست کارگر محوری در مبارزات توده ای زمانی زمینه تحقق می یابد که آلترناتیو فعالین کارگری به میدان آمده باشد تا بتوان انتظار داشت گرایشات دانشجویی ، فعالین جنبش زنان و ... با آن متحد شوند. بر اساس سیاست کارگر محور در جریان مبارزات اخیر مثلا گرایشات انقلابی جنبش دانشجویی و زنان با چه گرایش کارگری می توانند متحد شوند؟ چه آلترناتیو کارگری در مقابل آنها قرار دارد تا بطور عملی بتوانند با آن همکاری نمایند؟ گرایش کارگری در جریان بحران اخیر ابتکار عمل به خرج نداد و خود را سازماندهی نکرد. بحران موجود و شرایط تغییر یافته سازماندهی و برنامه جدیدی را نیز طلب می نماید. بدون آن طبیعتا از جنبش موجود عقب خواهیم ماند و نقش دخالتگری برجسته ای نخواهیم داشت. ما در جریان مبارزات و مطالبات اقتصادی کارگری فعالیت در راستای سازماندهی لازم را داشته و داریم ما کمک می کنیم تا کارگران تشکل های خود را در این رابطه ایجاد نمایند، و در این رابطه خود را نیز سازمان دادیم. حال با بروز بحران وسیع سیاسی ضروری است سازماندهی خاص خود را در این رابطه نیز داشته باشیم و به رادیکال شدن جنبش توده ای و کارگری کمک نماییم. این نقش را نمی توان صرفا به احزاب سیاسی واگذار نمود، ما همواره در جریان مبارزه سعی بر آن داشته و داریم که جنبشی عمل نماییم و بخوبی می دانیم که نقش احزاب و گروه های سیاسی در بحران موجود کمرنگ است و هر یک نیز بنا به منافع و موقعیت خود عمل می کنند. البته واضح است که بخشی از آنها نیز می توانند در راستای منافع کارگران حرکت کنند، اما آیا این مسئله بار مسئولیت ما را کاهش می دهد و یا ممکن است بگوییم نقش دخالتگری کارگری در بحران اخیرو سیاست کارگر محوری به ما مربوط نمی باشد و صرفا این موضوع را باید به احزاب سیاسی واگذار کرد؟ در نتیجه این سیاست ما یا گرفتار انحراف اکونومیستی و یا دچار انفعال هستیم.

یا تصور می نماییم که جنبش موجود را با مطالبات ما کاری نیست، و در نتیجه فقط بدنبال مطالبات اقتصادی هستیم، ویا امکان دخالتگری را با توجه به توانایمان ممکن نمی دانیم. اما نه ممکن است مطالبات اقتصادی را از مطالبات سیاسی جدا نمود و نه ممکن است، دخالتگری را امری مطلق بدانیم. مبارزه برای مطالبات بروز کارگری همیشه در جریان بوده و منافع ما ایجاب می نماید این مبارزه را در چارچوب نظام سرمایه داری انجام دهیم . در این مسیر نیز دست آوردها و تجربیات زیادی بدست آوردیم، اما در موقعیتی که جنبش بر آمد می نماید و این امکان بیش از قبل ایجاد می شود که ما منافع همه جانبه و ضد سرمایه داری خود را پیش ببریم، غافل شدن از آن می تواند حتی ما را به مرز رفرمیسم برساند. در شرایطی که جنبش توده ای منافع وسیعی را در ارتباط با قدرت سیاسی طرح می کند، ما کارگران باید حد اکثر استفاده از موقعیت را در راستای منافع طبقاتیمان انجام دهیم. واقعیت این است که جنبش عظیم ضد دولتی شکل گرفته و اگر ما می خواهیم این جنبش را به جنبشی ضد سرمایه داری تبدیل نماییم ضروری است کاملا نقشه مند و با برنامه و سازماندهی مشخصی در آن دخالتگری نماییم. هر چقدر هم که ما در مقایسه با این جنبش گسترده کوچک و حاشیه ای باشیم، اما دلیل بر آن نخواهد شد که اهمیت موضوع دخالتگری نقشه مند را نادیده بگیریم. و کاملا بل عکس در جریان مبارزات توده ای اخیر بسیار با اهمیت است که ما نیز به سهم خود پرچم گرایش کارگری را بر افرازیم و هر چند بالفعل نقش ما کمرنگ باشد اما با ایجاد آلترناتیو کارگری ممکن خواهد شد تا بالقوه نیروهای زیادی به جبهه ضد سرمایه داری بپیوندند. مبارزه طبقاتی در هر دوره به شکل و سطح متفاوتی بروز می نماید که ما باید متناسب با آن خود را برای تاثیر گذاری در جهت منافع کارگری سازمان دهیم.



www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com