چپ دانشجویی؛ گفتگوی اشتراک با پریسا نصرآبادی

پریسا نصرآبادی

آبان ١٣٨٨- اکتبر ٢٠٠٩


October 26, 2009

با تشکر از اینکه این مصاحبه را پذیرفتید

با توجه به بازگشایی دانشگاهها و بنا به شرایط کنونی جامعه و اعتراضاتی که به شکلی سراسری جامعه را درنوردیده است لازم دیدیم تا با فعالین چپ دانشجویی که در چند سال گذشته تجارب مهمی را از سر گذرانده اند گفتگویی داشته باشیم .

هدف از این گفتگو شناخت دقیق تر از این جنبش بواسطه ی فعالینی از آن است که تاکنون فرصت ارائه نظراتشان را در رابطه با نوع نگاهشان نسبت به گذشته و همچنین اینده این جنبش پیدا نکرده اند .

- براین اساس از شما میخواهیم در ابتدا چگونگی شکل گیری و رشد جنبش چپ در دانشگاه را توضیح دهید . زمینه های شکل گیری و تقویت این جنبش را در چه میدانید .

به اعتقاد من ظهور و بروز چپ دانشجویی در دانشگاه های کشور در اوایل دهه هشتاد محصول یک ضرورت تاریخی بود. این ضرورت از یک طرف به آشکار شدن بن بست اصلاح طلبی و شکست سیاسی _اجتماعی رفرمیست ها بر می گردد که به ویژه سرخوردگی از راه حل های سازش طلبانه در میان جوانان و جنبش دانشجویی را به همراه داشت و از سوی دیگر، باید زمینه های ابژکتیو باز تولید ایده های چپ در جنبش دانشجویی را نیز در نظر گرفت. چپ دانشجویی دقیقا در برهه ای از تاریخ سرمایه داری اسلامی زاده شد که این نظام می کوشید که در قامت یک سیستم سرمایه داری متعارف با سرمایه داری جهانی وارد تعامل بشود و خود را جا بیندازد. طبیعتا مقتضی چنین تحولی در بطن نظام سرمایه داری اسلامی، رشد خصوصی سازی، بالا رفتن نرخ استثمار، افزایش بیکاری، غیر انسانی تر شدن شرایط کار و تبعیض های گسترده و هم زمان سرکوب آزادی های دموکراتیک اجتماعی و به ویژه سرکوب مبارزات کارگران برای ایجاد تشکل های مستقل و طبقاتی شان بود که همه و همه، به ویژه درک این نکته که رفرمیسم قادر به احقاق حقوق و آزادی های دموکراتیک برای اکثریت عظیم جامعه و به ویژه طبقات محروم و تحت ستم نیست، بخشی از دانشجویان را به سمت اندیشه ها و پراتیک رادیکال و نگرش طبقاتی به مسائل سیاسی و اجتماعی سوق داد. بنابراین بنای چپ دانشجویی بر خرابه های اصلاح طلبی ساخته شد، اما چیزی که بیش از همه موجب تقویت این بخش از جنبش دانشجویی گردید،

هم زمانی و مقارنت رشد و اعتلای چپ در دانشگاه، با تلاش های فعالین جنبش طبقه کارگر برای ایجاد تشکل های توده ای و طبقاتی کارگران بود که از همان زمان، پیوند میان چپ دانشجویی و جنبش کارگری برقرار گردید و به استراتژی چپ دانشجویی از آن زمان به بعد بدل گردید. در واقع شاید بتوان آغاز دهه هشتاد را دوران پر رونق تمام جبش های اجتماعی اعم از کارگری، دانشجویی ، زنان و جنبش حقوق کودک دانست.

نکته دیگری هم که موجب شکل گیری جریانی چپ و سوسیالیست به این شکل علنی و اتخاذ سبک کار جنبشی از سوی آن گردید، این بود که اکثر کسانی که به نوعی خود در ایجاد این بخش چپ در جنبش دانشجویی مشارکت داشتند، دوران نوجوانی خود را در متن یک جنبش سیاسی گذرانده بودند، و سبک کار جنبشی، از ابتدا، بخشی از ماهیت چپ دانشجویی گردید که هم زمان استفاده از کوچکترین روزنه های موجود، تحمیل خود به سیستم و رسمیت بخشیدن به خود در فضای علنی به عنوان بخشی فعال از جنبش را پیش فرض قرار می داد. بدین ترتیب بعد از یک دهه انقطاع، نسل جدیدی از چپ، با تئوری ها و پراتیکی متفاوت از چپ گذشته سر برآورد که چندان حامل آن سنت و تجربیات نسل ماقبل خود نبود که البته من این را نقطه کوری برای چپ جدید می بینم که تکرار برخی تجربیات عملا به وی تحمیل شد و درس های بسیاری که باید می آموخت، تا از راه رسیدن یک ضربه سخت به تعویق افتاد و شاید تنها مزیتی که برای نسل جدید چپ در دانشگاه ها داشت، اتخاذ سبک کار جنبشی به عنوان یگانه راه فعالیتی که به طور اجتماعی و طبیعی می دانست در شرایط موجود بود. اما با تمام بالا و پایین ها در یک فرایند آزمون و خطا چپ دانشجویی رشد کرد و به عنوان یک نیروی جدی در بین نیروهای سیاسی موجود در جنبش دانشجویی موقعیت خود را تثبیت نمود که این محصول تلاش بسیاری از رفقا بود که با نشریات، کانون ها، آکسیون ها و فعالیت های مستمر و اراده ای که برای پیش بردن سوسیالیسم در متن جنبش دانشجویی داشتند این کار را انجام دادند.

- نظراتتان را در مورد اتفاقات 16 آذر 86 برایمان بازگو کنید. اگر چه تقریبا مدت زمان بسیاری از آن حادثه گذشته است ، اما بنا به اینکه در آن دوران و پس از آن حوادث ، که منجر به دستگیری تعداد بسیاری از دانشجویان شد ، تنها شاهد اظهار نظر از سوی شخصیت ها ، احزاب و سازمانها بودیم ،شما به عنوان یکی از فعالین این جنبش این اتفاقات را چگونه بازگو میکنید .چه عواملی باعث به وقوع پیوستن سرکوب 16 آذر 86 شد.؟

ضربه آذر 86 در شرایطی فرا رسید که جبهه چپ رادیکال، به عنوان ظرف بزرگی که در برگیرنده گرایشات مختلف رادیکال چپ در دانشگاه ها بود، به چند پاره تقسیم گشته بود و دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب از یک سو، چپ کارگری که در آستانه 16 آذر منحل اعلام گردید از سوی دیگر و فعالین منفرد چپ دانشجویی هم چنین، فعالیت های مستقلی را از هم سامان می دادند.

درست است که فعالیت علنی با عنوان چپ و سوسیالیست در دل نظام سرمایه داری اسلامی نهایتا هزینه ای را در بر می داشت و برخورد جمهوری اسلامی با چپ چه در دانشگاه ها و چه بیرون از آن ناگزیر به نظر می رسید، اما نمی توان نقش عواملی را که به مثابه کاتالیزوری (تسریع کننده) برای این سرکوب عمل نمود را نادیده گرفت.

این که نفس برگزاری برنامه مستقل به مناسبت روز دانشجو توسط نیروهای چپ عامل یگانه سرکوب بوده نمی تواند همه واقعیت را در بر بگیرد. همان طور که در پاسخ به سوال قبلی گفتم، سبک کار چپ دانشجویی مبتنی بر علنیتی بود که عملا با عملکرد برخی چهره های شاخص و علنی چپ دانشجویی در تقابل قرار گرفت، روشن است که رهبران، سازمان دهندگان، چهره ها و و فعالین برجسته جنبش دانشجویی، نمی توانند و اساسا نباید وظایف کادرهای حرفه ای و مخفی احزاب چپ را بر عهده بگیرند، چه برسد به آنکه دست به قمارهایی بزنند که صراحتا نام آن آوانتوریسم است و هرچه غیر از این یا تعارف است یا پرده پوشی که در هر دو حالت از صداقت کمونیستی به دور است.

واضح است که بخش رهبری و تصمیم گیرنده دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب به واسطه روابط ارگانیکی که با حزب مربوطه داشتند و بروز رفتارهای غیر متعارفی که از سوی برخی چهره های شاخص آنان بروز نمود، در واقع وظیفه چهره های چپ جنبش دانشجویی را با کادر های مخفی و نظامی یک حزب دارای شاخه نظامی آمیختند و این امر نهایتا فرصت و بهانه لازم را به دست رژیم سرکوبگر اسلامی داد. چرا که اگر چنین گزک های نابی موجود نبود، شاید اگر نگوییم ضربه به ناگاه فرود نمی آمد، اما دست کم با چنین شدت و گستره ای نازل نمی شد. حقیقتا نا روشن بودن مساله تفکیک وظایف کادر های مخفی و علنی_جنبشی بروز چنین ضربه سهمگینی را ممکن تر و عملی تر نمود و بدنه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را که وابستگی حزبی نداشتند در کمال بی مسئولیتی و بی پرنسیپی به مسلخ کشاند.

- در رابطه با عدم تفکیک فعالیت مخفی و علنی که شما در بالا به آن به عنوان یکی از علل تقویت کننده ضربه اشاره کردید ، می خواهیم بدانیم که از نظر شما کدامیک از این دو می بایست در دستور کار فعالین داخل ایران قرار بگیرند؟ آیا تلفیق این دو ممکن است؟

فعالین جنبش سوسیالیستی ممکن است صرفا به مثابه فعالین علنی یا کادرهای مخفی به فعالیت بپردازند، و ممکن است که با تلفیق کار علنی ومخفی وظایف خود را انجام دهند، این کاملا بستگی به شرایط ، عرصه ها و سطوح مبارزه دارد. در این که تلفیق کار علنی و مخفی ممکن و برای برخی کاملا نیز ضرورت دارد بحثی نیست. مساله اساسی که من سعی کردم آن را روشن نمایم این است که چپ دانشجویی بعد از کشتار دهه 60 و به ویژه 67 و به تبعید رفتن بسیاری از فعالین کمونیست، از دل یک خلا بیرون آمد و ناگزیر گردید و در واقع به او تحمیل شد که بار سنگین و متنوعی از فعالیت های مختلف را به دوش بگیرد. اما مساله این است که به هر حال چپ در جنبش دانشجویی تا جایی پیش رفت که به تدریج می بایست بر اساس نظرگاه صحیح و اتخاذ استراتژی و تاکتیک های منطبق با شرایط و سبک کار متناسب در دانشگاه، فعالیت هایش را با موقعیت عینی اش منطبق نماید. اماچنین نشد و همان طور که گفتم، برخی چهره ها و فعالین شناخته شده آن که درگیر فعالیت علنی در دانشگاه بودند، بدون خارج شدن از ظرف فعالیت علنی، دست به اقدامات غریبی زدند که تنها بر عهده کادر های مخفی یک حزب سیاسی است. اما ابدا نباید این فاحش را تنها به تاکتیک های غلط یا سبک کار نادرست تقلیل داد. مساله بر سر نظرگاه منحطی است که چنین سبک کار یا تاکتیک هایی را مجاز می نماید و بعد از وقوع خطا نیز سعی در توجیه اشتباهات، پرده پوشی و تئوریزه کردن غلط های خود دارد! و در مقابلِ ضرورت بازنگری عملکرد و بازخوانی تجربه چپ در دانشگاه طی سال های گذشته با لا قیدی، بی مسئولیتی و فرصت طلبی به بهانه های واهی مقاومت میکند و سنت انتقاد از خود را که سنتی دیرینه در چپ در همه جای جهان است، به کل انکار کرده و نادیده می گیرد و ضد اخلاقیات کمونیستی را تجویز و تجلیل می کند.

- پس از سرکوب 16 اذر بسیاری بر این عقیده بودند که این جنبش دیگر توان متشکل کردن دانشجویان را در سطح دانشگاه نخواهد داشت . یا به شکل دیگر از سوی برخی اعلام شد که این جنبش با شکست مواجه شده است . شما در این مورد چه فکر میکنید.

چپ دانشجویی مترادف با دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب نبود و لذا ضربه کاری که بر این تشکل وارد آمد نیز اگرچه همه بخش های چپ دانشجویی را تحت الشعاع قرار داد و موجب گردید که دستاوردهای عمومی چپ در دانشگاه ها از دست برود و عموم فعالین چپ زیر ضرب و ذره بین قرار بگیرند، اما تنها به دوره کوتاهی از رخوت منجر گردید که با تحرکاتی که از سوی نیروهای مختلف چپ از دانشگاه های به ویژه شهرستان صورت گرفت فضای ارعاب درهم شکسته شد. اعلام موجودیت دانشجویان سوسیالیست در دانشگاه های مختلف، دانشجویان چپ انقلابی، آنارکو کومونیست، مارکسیست و... همگی در مقطع ضربه نقطه امیدی برای مجموعه فعالین چپ دانشجویی فراهم آورد.

بنابراین شاید بهتر است بگوییم که تشکل دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بعد از ضربه عملا از موضوعیت خارج گردید و دیگر هم نتوانست مثل سابق به فعالیت خود در دانشگاه های کشور ادامه دهد، چپ کارگری هم که منحل گردیده بود و عملا برخی از فعالین آن بعد از ضربه نیز اصراری بر فعالیت نداشتند.

بنابراین تشکل ها و سبک جدیدی از کار نیاز بود که هم با شرایط جدید پس از ضربه مطابقت داشته باشد و هم دوباره نیروهای پراکنده چپ را دور هم جمع کند. گرچه بخش عظیمی از نیروهای چپ دانشجویی به ویژه از میان دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب از کشور خارج شده بودند، یا در داخل منفعل گشته بودند، و تنها فعالیت شان در قالب سایت رسمی ایشان بود، اما از اقبال چپ در دانشگاه کم نگردید، مجددا نیروهای جدیدی به چپ روی آورده و خواستار فعالیت در ظرف چپ دانشجویی بودند. گرچه امکانات این بار مانند گذشته نبود و تعداد محدودی نشریات و کانون برای ما باقی مانده بود اما خوشبختانه ریشه چپ در دانشگاه بیش از آن بود که با این ضربه همه چیز از دست رفته باشد. چپ دوباره به دانشگاه ها بازگشت. این بار با تجربیاتی که سابقا نداشت، و با عزم جدی به بازخوانی گذشته اش در سال های اخیر، درک اشتباهات و خطاهایش در تحلیل، و نیز سبک کار ناکارآمد سابقش، که از یک بدنه توده ای محرومش نموده بود. بنا براین از این مقطع به بعد لزوم گام های عملی برداشتن به سوی تشکل مستقل و توده ای دانشجویان در دستور کار دانشجویان چپ و سوسیالیست قرار گرفت.

- تشکلهایی دانشجویی دیگری با دیدگاه چپ در دانشگاه فعالیت میکردند و با آنکه به علنیت "چپ رادیکال" نبودند اما فعالیت کم و بیش را پیش می برند. نظر شما در مورد فعالیت های این گروهها چیست ؟ اگر نقد یا نقاط مثبتی در فعالیت این گروهها می بینید بیان کنید ؟

فکر می کنم بعد از ضربه آذر 86، گروه های چپی که به وجود آمدند، به دلیل این که هنوز سناریوی سرکوب را تمام شده نمی دیدند، کمی در بازنمایی فعالیت هایشان در دانشگاه ها به شکلی که مثلا دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب رویه شان بود، متفاوت عمل کردند. به این معنا که کمتر از آن چه که عملا در جریان بود را به نمایش می گذاشتند تا مصونیت امنیتی بیشتری داشته باشند. از سوی دیگر سعی کرده بودند که از آن علنیت افراطی هم تا حدی فاصله بگیرند و کمتر فعالیت های عینی و عملی شان را در معرض دید اینترنتی مخاطبین قرار دهند و در فضای مجازی به سبک سایر جریانات سیاسی چپ عمل کنند.

البته متاسفانه افول اخلاقیات و پرنسیپ های کمونیستی در بین برخی فعالین چپ دانشجویی که در پرتو تئوری های منحط و سبک کار فرصت طلبانه برخی احزاب شبه چپ اپوزسیون تجویز می گشت موجب گردید که به هر جریانی که با نقد به دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب فعالیت خود را آغاز می کند یا بحث نقد درونی چپ و بازخوانی تجربیات گذشته را طرح می کند، اتهام های زشتی چون پروژه وزارت اطلاعات بودن یا موازی کاری های به نفع رژیم بدهند! که البته این مغالطات و هوچی گری ها نهایتا بی نتیجه ماند و همه چیز در مقابل دیدگان همه نیروهای چپ قرار گرفت. اما به هر حال اگر شما اکنون با وجود فشارهای امنیتی شدید، با وجود دشواری های کار در شرایط جدید و کمبود امکانات چپ دانشجویی را زنده و دارای تحلیل و موضع و با برنامه های عملی در داخل جنبش دانشجویی می بینید، محصول کار همین بخش های چپ دانشجویی است که توانستند چپ را دوباره در دانشگاه ها سر پا و سر خط نمایند تا سد استواری در مقابل رفرمیسم و لیبرالیسم و مبارزه علیه دیکتاتوری در شرایط نوین باشند.

- با توجه به این که حوادث در ایران با سرعت به پیش میرود ، آیا در حال حاضر شما به نقش چپ در جامعه می توانید امید ببندید و آیا برای پیشبرد این تفکر در این اوضاع تلاش می کنید؟ آیا دانشجویان چپ دانشگاه می توانند باز هم در این تحولات نقش بازی کنند؟

بدون شک. من هم به آینده این جنبش امیدوارم و هم به آینده نقش چپ و هژمونی طبقه کارگر در آن و کمونیست بودنمان ما را برای این خوش بینی مجاز می کند! چون در غیر این صورت باید به هزار و یک دلیل از جنس دلایل احزاب اخته شبه چپ اپوزسیون، بگوییم این جنبش سبز است و چه است و چه است و برویم در خانه بنشینیم و خوشحال باشیم که خیلی هم رادیکال و طبق معمول متفاوت هستیم! چون تا 1 سال پیش که انقلاب بیخ گوشمان بود و اگر 2_3هزار نفر داشتیم انقلاب می کردیم اما حالا که توده میلیونی به خیابان آمده به ما ربطی پیدا نمی کند!

روشن است که این جنبش سبز به معنایی که اصلاح طلبان می گویند نیست، و رهبران این جنبش نیز موسوی و کروبی نیستند. این جنبش رو به آینده دارد و ظرفیت های مبارزاتی برجسته ای دارد و تا کنون نیز به خوبی پیش رفته است و بدون شک از روی اصلاح طلبان و چهره های آنان عبور خواهد کرد.

چپ دانشجویی هم اگرچه نه با تشکل و سازمان هایش، بلکه به صورت منفرد از پیش از انتخابات در فضای پیشا انتخاباتی دخالت می کرد و بعد از کودتای انتخاباتی نیز در جنبش توده ای ضد دیکتاتوری فعالانه مشارکت داشته است و اکنون نیز که رادیکالیزه کردن فضا بر عهده دانشجویان در دانشگاه است، فعالانه حضور خواهد داشت و در تمام تحرکات دخالت موثر داشته و خواهد داشت. چپ در دانشگاه ریشه دارد و به لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز آن چنان حاوی موضوعیت است که تمام عناصر راست و رفرمیست را به وحشت انداخته؛ باید عمیقا امیدوار و هم زمان هشیار باشیم تا بتوانیم در این بزنگاه تاریخی نقش درخور و شایسته ای ایفا کیم.

                      



www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com