با گذشت سه دهه ازسلطهً دیکتاتوری مذهبی سرمایه در ایران چند هفته ای است که پس از کودتای انتخاباتی جناح احمدی نژاد ـ خامنه ای حذف شود و حذف موسوی کاند یدای اصلاح طلبان اعتراضات میلیونی مردم سرتاسر شهرهای بزرگ بویژه تهران رادر بر گرفته است. این حرکت عظیم توده ای که شروعش در اعتراض به تقلب انتخاباتی و حول پس گرفتن رای ها دور می زد در ادامه وحشت را در دل رژیم انداخت ، هر چند مورد یورش نیروهای نظامی رژیم واقع شد ولی توده های میلیونی را مصمم تر به مقاومت و مطرح کردن خواسته هایشان نمود که در میان آنها شعار مرگ بر دیکتاتورطنین انداز بود و این در چشم جهانیان شگفت انگیز بود .این نوع شعارها علاوه بر محتوای طبقاتیش که کل نظام جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار می دهد می تواند نمودی از یک شرایط بالقوهً انقلابی و یاد آور انقلاب پنجاه و هفت باشد که با اتحاد و همبستگی میلیونی تود ه ها ی مردم رژیم شاهنشاهی واژگون و پایه های سرمایه داری به لرزه در آمد. در رابطه با اعتراضات توده ای اخیر خواسته ها ومطالبات توده های مردم در واقع تدوام همان مطالبات و خواسته ها یی است که در قیام 57 با شعار آزادی وبرابری و رفاه برای همهً اقشار جامعه مطرح بود با این تفاوت که امروز نسل دوم و سومی به میدان آمده اند که شاهد انقلاب 57 نبو ده اند و لذا سوالی که امروز برای بسیاری و بخصوص این نسل جدید مطرح است این است که متحقق شدن این شعار ها در عمل و به سر انجام رساندن این حرکتها تا پیروزی نهایی به عهده چه نیروی اجتماعی خواهد بود؟ با نگاهی به انقلاب پنجاه و هفت و شرایط فعلی جنبشهای اجتماعی خصوصا جنبش کارگری ، این نوشته تلاش دارد تا بر نقش کلیدی طبقه کارگر بعنوان پرچم دار واقعی متحقق کردن شعارها و خواسته های توده های میلیونی در یک انقلاب سوسیالیستی پیروزمند تاکید کند.
آنچه مسلم است در طیف وسیع تظاهرات اخیر توده های میلیونی که با شعار ها، خواسته ها ومطالبات متفاوتی به میدان آمده اند گرایشی به چشم میخورد که تحقق برابری و آزادی کامل تمام مردم ایران را در گرو نابودی مناسبات نظام سرمایه داری جستجو می کند و نه تنها توهمی به این یا آن جناح رژیم اسلامی ندارد بلکه تغییر واقعی رادر مبارزه طبقاتی دانسته و معتقد است تغییرات اساسی فقط از پایین امکان پذیر است.
توده های میلیونی مردم ایران بیش از 30 سال است که از فشار سرکوب ، اخنتاق، گرانی، بیحقوقی، بیکاری و فساد و فحشاء جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند و بدنبال بهانه و آلترناتیوی می گشتند که خشم و نفرت خودشان را از حکومت منفوری که سالها است آنها را از ابتدائی ترین حق یک زند گی انسانی محروم کرده است در صفهای میلیونی در شهرها و خیابانهای ایران به نمایش بگذارند. جناح موسوی در رقابت و تقابل با احمدی نژاد به آلترناتیوی تبدیل شد که مردم با استفاده از آن کل موجودیت جمهوری اسلامی را زیر سوال برده اند و با تحت الشعاع قرار دادن کل دنیا در مقابل این حرکتشان نشان داده اند که بدون ترس و وحشت وبا اتحاد و همبستگی خود می توانند در مقابل هارترین حکومت دیکتاتور سرمایه که تا دندان مسلح است استقامت نمایند . در واقع این یک نقطه عطف و آغازی است که کل جنبشهای اجتماعی را در موقیعت مبارزاتی ویژه و وظایف خطیری قرار می دهد.
در چند سال اخیر جنبشهای اجتماعی بخصوص جنبش کارگری و جنبش دانشجویی از رشد چشمگیری برخودار بوده اند و برای ایجاد تشکلهای طبقاتی و مستقل خود با رژیم سرمایه جمهوری اسلامی در کشمکش مبارزه هر روزه قرارداشته و دارند و با شعارهای رادیکا ل و آزادیخواهانه و برابری طلبانه بمیدان آمده اند. این حرکت احمدی نژاد و چما ق دارانش را به وحشت انداخته ودراعتراضات اخیر توده های میلیونی وبا یک حرکت سازمانیافته دانشجویان دانشگاهها را مورد شدید ترین حملات وحشیانه قرار دادند که تعداد بسیاری از آنها جانباخته ،زخمی و دستگیر شده اند .
درچند هفته گذشته حضور میلیونی توده های به خشم آمده در شهرها و خیابانها بوضوح نشا ن داد که آنها بدنبال آلترناتیوی هستند که قادر باشد کل نظام سرمایه جمهوری اسلامی را هدف قرار دهد. اما جناح موسوی با حفظ کل موجودیت سیستم سرمایه در ضمن مهار کردن خشم توده های میلیونی آنها را به آرامش دعوت می کند و قصد دارد که ماجرا را با کنار زدن جناح احمدی نژاد به نفع خود وجناحش پایان دهد. جناح موسوی وهمپالکیهایش به علت بی آلترناتیوی توده های مردم و اختلافی که از بالا بین جنا حهای حاکم وجود دارد قصد دارند از این فرصت تاریخی استفاده نموده و به برگ برند ه ای در آن تبدیل شوند.
این جانیان تاریخ هر کدام بنوعی در طول سا لهای عمر جمهوری اسلامی در محکم کردن پایه های نظام موجود نقش خود را بنحو احسن بازی کرده اند ، در سرکوب، خفقان، اعدام و تمامی فسادی که امروز جا معهً ایران را در بر گرفته است، عملاً نقش داشته و از مجریان دستگاه حکومتی بوده اند. لازم است در ضمن افشاء نمودن آنها بوضوح نشان داد که آلترناتیو واقعی در به سر انجام رساندن این حرکتی که شروع شده است چیست و کدام نیروها بطور واقعی می توانند رهبری این حرکت و سازماندهی آن را بعهده بگیرند.
همانطور که پیش تر اشاره شد چند سالی است که جنبشهای اجتماعی کارگری و دانشجویی به یمن مبارزه پیگیر و دایمی اشان از رشد چشمگیری برخوردارند و با صدور قطعنامه در جریان برگزاری مراسم مستقل خویش در اول ماه مه امسا ل قدم جدی برای حضور اجتماعی خویش برداشتند که در جریان آن و قبل از حضوراخیر توده های میلیونی مردم در خیابانها تعدادی از فعالین آنها دستگیر شدند.آنچه محسوس است در این حرکتهای اخیر اگر چه طبقه ً کارگر بمثابه یک طبقه اجتماعی بمیدان نیا مده است اما حضوردانشجویان برجسته بود و حملهً وحشیانه رژیم در جریان حرکتهای اخیر نیز بیشتر از همه متوجه دانشگاهها و جنبش دانشجویی بوده است ، رژیم سرمایه جمهوری اسلامی دقیقاً و آگاهانه نوک حمله را متوجه این جنبشهای اجتماعی نموده است .
در واقع جهت گیری این جنبشهای اجتماعی بخصوص جنبش اجتماعی طبقهً کارگر در اتحا د با جنبشهای دانشجویی و به نوعی جنبش زنان در سمت و سو دادن به این حرکت میلیونی نقش تعیین کننده ای دارند. سازماندهی توده های میلیونی مردم توسط طبقهً کارگر و جنبشهای اجتماعی دیگر مستلزم متشکل شدن هر چه سریعتراین جنبشها در تشکلهای واقعی اشان می باشند ودر میان آنها تنها طبقه ای که بطور بنیانی و استراتژیکی بتواند خواستها و مطالبات
تود ه های میلیونی مردم به تنگ آمده را حول وحوش یک گرایش رادیکال و سوسیالیستی بسیج و سازماندهی نماید فقط و فقط طبقهً کارگر است.
واقعیت امر این است که این جنبشهای اجتماعی بخصوص طبقهً کارگر امر ایجاد تشکلها را
مد تها است در دستور کار خود قرار داده است اما به علت سرکوب شدید رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی در ضمن اینکه مدام در یک کشمکش و جدال طبقاتی قرار دارد با موانع و مشکلات زیادی روبرو است.
این نکته قابل ذکر است که امر متشکل شدن طبقه کارگر و نیروهای انقلابی در تاریخ مبارزاتی ایران همیشه بصورت یک ضرورت و امر مهم تلقی شده است، یعنی در واقع ابزاری بوده است که بدون آن امکان مقابله با نیروهای سرکوبگرغیر ممکن بوده است و یکی از شاخص های مهم دوره های مبارزاتی با حکومتهای مستبد و سرکوبگر چه در گذشته و چه در حال حاضردر ایران این است که بعلت فضای انقلابی که از پایین به همت خیزش توده های مردم ایجاد شده است حتی برای مدت کوتاهی هم شده گرایش سوسیالیستی کارگری و سایر نیروهای انقلابی این فر صت را بدست آورده اند که امر متشکل شدن خود را تسریع بخشند.
حرکت میلیونی توده های مرد م اگر در یک سمت و سوی راد یکا ل هدایت شود، می تواند این فضای انقلابی را ایجاد نما ید وتا الان ثابت نموده است، حتی با وجود سرکوب شدید و اعلام حکومت نظا می در شهرها نه تنها نمی توان براحتی این حرکت را در نطفه خفه کرد بلکه تازه شروع شده است.
این شروع حرکتی می تواند باشد که در ضمن اینکه تداعی کننده انقلاب پنجاه و هفت میبا شد می تواند در تدوام آن سمت وسو گیرد، بسیاری از توده های میلیونی اعتراضات اخیر تجارب وطعم شیرین روزهای آن دوره را بیا د دارند که چگونه با تمام وجود در لحظه به لحظه آن شرکت داشتند و سرانجام با به میدان آمدن طبقهً کارگر ایران و اعتصاب گسترده و همگانی کارگران شرکت نفت و ذوب آهن حکومت سرمایه شاهنشاهی سرنگون شد. آن روزها تاریخ مبارزات کشوری را رقم میزند که با اتحاد و همبستگی خود به رهبری طبقه کارگر قیامی را به پیروزی رساندند که تدوام آن می توانست کل مناسبات سرمایه را مورد هدف قرار دهد.ا گرچه به علت عدم تشکل واقعی طبقه کارگر و جنبشهای متحد ش انقلاب با توطئه های سرمایه جهانی و داخلی به بیراهه رفت و خیلی سریع دستاوردهای اش یکی پس از دیگری با سرکوب شدید از مردم گرفته شد. اما آنچه مسلم است مردم تجارب و سنتهای آن را هنوز با خود حمل می کنند و آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده و به نسل جدیدی که انقلاب را به چشم ند ید ه اند منتقل می نمایند.
تجارب و درسهای انقلاب پنجاه و هفت در جهت دادن این حرکت میلیونی بسوی یک جریان رادیکال وظایف مهم تری را در پیش روی گرایش سوسیالیستی طبقهً کارگر ایران و در اتحاد با سایر جنبشهای اجتماعی قرار میدهد. با توجه به این نکته که برابری ، رفاه وآزادی کامل کل اقشار جامعه فقط و فقط در گرو به پیروزی رسیدن انقلاب سوسیالیستی به رهبری طبقهً کارگر امکا پذ یر میبا شد، قطعاً این پیروزی می تواند در تداوم مسیر و استراتژیی باشد که طبقهً کارگر با بکار گیری از تاکتیها، ابزارها و مکانیزمهای مختلف و استفاده از شرایط بالقوه انقلابی وتبدیل آن به بالفعل زمینه را برای رسیدن به آن فراهم نماید.
جا دارد با توجه به فضای باز شده موجود در جامعه ایران و خیزشی که توده های میلیونی از پایین برای تغییر اوضاع موجود بر داشته اند به نکاتی اشاره شود که ضمن مشخص کردن تفاوتهای عینی و ذهنی روند حرکت کنونی در مقایسه با انقلاب پنجاه و هفت بتوان استنتاجات آن را به عینه نشان داد. چرا که طبقه کارگر و نیروهای انقلابی بدون جمعبندی از انقلاب پنجاه و هفت و عواملی که آن را به شکست کشانید، به دشواری خواهند توانست در رادیکالیزه شدن حرکتهای اخیر و تقویت گرایش سوسیالیستی قدم بردارند.
توده های کارگر و مردمی که خود در انقلاب پنجاه و هفت شرکت داشتند و آ ن دوران را بخوبی بیاد می آورند همگی شاهد بودند که حرکت انقلاب به علت بحرانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در جامعه حاکم بود توده های مردم را ملزم نمود که حکومت شاهنشاهی را جاروب کنند. در حالیکه آلترناتیوی موجود نبود که رهبری انقلاب را بعهده بگیرد، توده های مردم ونیروهای انقلابی و چپ بطور گسترده با مطالبات رادیکال و دمکراتیک قیام را به پیش میبردند. در طول تمام حرکتهایی که سرتاسر شهرهای ایران را فرا گرفته بود مردم طی شدید ترین سرکوبها قرار گرفتند،عد ه زیادی کشته و زندانی شدند، اما قد رت اتحاد و همبستگی توده های مردم قوی تر از آن بود که حکومت بورژوایی شاهنشاهی بتواند درمقابل مقاومت آنها تاب بیاورد ، بخصوص زمانیکه کارگران شرکت نفت و دیگر کارخانجات صنعتی به بمیدان آمد ند و با اراده محکم و شکست نا پذیر خود قیام را با سرنگونی حکومت سلطنتی به پیروزی رساند ند.
اما امروز آنچه به صورت سوالاتی در ذهن بسیاری از توده های مردم و بخصوص جناح رادیکال جنبش مطرح است اینکه آ لترناتیو بعدی برای درهم شکستن جمهوری اسلامی سرمایه چه میتواند باشد، رژیم هار و دیکتاتور تا د ندان مسلح جمهوری اسلامی از چه شیوه ها یی و سیاستها یی برای بقاء اش به مقابله بر خواهد جست، با چه ابزاری توده های مردم به میدان آمده قادر خواهند بود سرکوبهای وحشیانه و سبعانه این مزدوران سرمایه را جوابگو باشند. کما اینکه در چند هفته گذشته در رابطه با خنثی نمودن حرکتهای عظیم میلیونی مردم ایران و جهان شاهد وحشیانه ترین سرکوبهای قرون وسطایی از جانب نیروهای کودتاچیان سپاه ، ارتش و بسیج بر علیه مردم بید فاع بوده اند، سرکوبها یی که در تاریخ بشریت بیسابقه است.
آنچه واضح است شرایط سرمایه داری در حال حاضر پیچیده تر از دوران شاه میبا شد. ترکیب دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی از جنا حهای مختلفی تشکیل شده است در ضمن اینکه همهً آنها در طول این سه دهه حافظ سیستم سرمایه جمهوری اسلامی بود ه اند و امتحانشان را در سرکوب مردم و تمام مصایب و بد بختی هایی که جامعه ایران، امروز با آن دست و پنجه نرم می کند بنحو احسن پس داد ه اند .امروز بمیدان آمدن جناح موسوی به پشتیبانی جانیانی امثا ل رفسنجانی وایجاد توهم بین مردم نه تنها تضمین کننده آزادی و رفاه نمیباشد، بلکه با سوء استفاده کردن از احساسات میلیونی تود ه های مردم و بخصوص نسل جوان که از استبداد جمهوری اسلامی به تنگ آمد ه اند میخواهند حد اکثر بهره برداری را در مغلوب کردن جناح کودتا چیان احمدی نژاد نموده و بر اریکهً قدرت سوار شوند.
حقیقتا جناح موسوی و همپالکیهایش در تقابل با جناح احمدی نژاد نه تنها نمی توانند آن آلترناتیوی باشند، که بتوانند جوابگوی خواسته ها و مطالبات توده های مردم باشند بلکه آنها هم میخواهند سیستم بحران زده سرمایه جمهوری اسلامی را با زسازی نموده و نجات دهند. این یک واقعیت مسلم و روشنی است، اگر حرکتهای توده های میلیونی مردم حول خواسته های انقلابی، رادیکال و دمکراتیک سازما ندهی شود وشکل بگیرد وجنبشهای اجتماعی کل موجودیت نطام جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار دهند در آنصورت اگر بتوانند قطعاً از جناح موسوی گرفته تا جناح موجود پیروز در جمهوری اسلامی برعلیه کل جنبشهای اجتماعی تا دندان مسلح خواهند شد و اختلا فات درونی خود را کنار گذاشته و آن موقع یک امر برایشان اهمیت خواهد داشت دفاع و حفظ کل سیستم سرمایه داری و بقای نظام اسلامی و سرکوب وحشیانه مردم برای خدمت به آن.
می توان نکته قوتهای حرکتهای این دوره را با انقلاب پنجاه و هفت جمعبندی کرد ودر عین
حال هم به مکانیزمهای که طبقه کارگر و سایر جنبشهای اجتماعی که برای پیشروی و متشکل شدن هر چه سریع ترخود باید بکار گیرند اشاره نمود.
نکته قوتهای دوره اخیر در مقایسه با سه دهه قبل:
نسبت به سه دهه قبل از نظر سیاسی مردم ایران هم از تجارب و بار سیا سی بالاتری برخوردار هستند و همچنین زمینه های عینی و ذهنی سازماندهی توده ها بسیار مساعد تر میباشد. توهم مردم نسبت به ارتجاعی ترین حکومت مذهبی ریخته است، حکومتی که از احساسات مذهبی
تو ده های مردم در محکم کردن پایه های ارتجاعی سیستم سرمایه از هر حربه ای استفاده نموده است و با بکارگیری از این حربه های قرون وسطایی خصوصی ترین شئونات زندگی مردم را زیر کنترل گرفته است. یکی از دستاورد های مهم متزلل شدن پایه های جهموری اسلامی در ادامه این حرکتهای میلیونی و قطعاً در فردای فرو پاشید نش زدوده شدن نقش کا مل مذهب از صحنهً سیاسی ایران خواهد بود. بخصوص با شعارهایی که برعلیه ولایت فقیه و روحانیت داده میشود، کل نهاد روحانیت برای مردم زیر سوال رفته و مورد حمله قرار گرفته است، مذهبی که در تمام طول تاریخ ایران، چه در گذشته و حال از طرف کشورهای امپریالیستی همیشه بعنوان قوی ترین حربه با کمک حکومتهای دست نشانده اشان در سرکوب و به انحراف کشاندن حرکتهای مرد می و انقلابی مورد استفاده واقع گردیده است. . باعد م توهم توده های میلیونی به مذهب یک مانع مهم در پیشروی گرایش سوسیالیستی بر داشته خواهد شد .
نکته قوت دیگر این دوره در مقایسه با پنجاه و هفت این میبا شد که جنبش کارگری هم از نظر كمي و كيفي ا ز رشد و پیشرویهای قابل توجهی برخوردار است، بخصوص دراین چند سال اخیر تلاش هر روزه فعالین اش در مبارزه پیگیر و طبقا تی برای ایجاد تشکل و همچنین ادغام جتبش کارگری ایران در جنبش کارگری جهانی و حمایتهای مستمر جهانی از طبقهً کارگر ایران در امر ایجاد تشکلهای کارگری و بدست آوردن خواسته ها و مطالبات کارگری از پیشرفتهای اخیر این دوره میباشد.
امروز گرایش چپ سوسیالیستی آنچنان قوی و با مرز بندی قا طع در تقابل با جریانات چپ غیر کارگری باید به میدان بیاید که نقش عوامفریبانه آنها را که با شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی فرمان انقلاب را بدون به میدان آمدن طبقهً کارگر را سر می دهند، و یا جریاتات رفرمیستی که با فریب دادن تود ه های مردم میخواهند این حرکت عظیم را در ضمن منحرف کردن در نطفه خفه نمایند، افشاء نماید و در تمایز با آنها با پلاتفرم وبرنامه عملی خویش ظاهر شود که بتواند نقش اول رهبری جنبش وسازماندهی این حرکت تو ده ای را بعهده بگیرد.
تغییر و تحولات فعلی حتی اگر توازن قوا بنفع تود ه های مردم و طبقه کارگر تمام شود، به خود ی خود صرفا منجر به انقلاب نخواهد شد بلکه نهایتاً می تواند پیش شرطهای یک انقلاب را فراهم نماید، اما این پیش شرطها باز هم در گرو انسجام هر چه بیشتر و سریعتر طبقه کارگر و بمیدان آمد نش بمثابه یک طبقه امکانپذیر خواهد بود تا اعتلای بالفعل انقلابی به واقعیت تبدیل شود.
عدم تشکل سیاسی طبقه کارگر درپنجاه و هفت یکی از عوامل اسا سی شکست انقلاب بود. هرچند ما شاهد بودیم طبقه کارگر بنحو احسن از شرایط انقلابی تا جایی استفاده نمود که در بسیاری از کارخانجات شوراهای کارگری را بر پا نمود وتا جا یی که قادر بود کنترل کارخانجات را از طریق شوراهایش بعهده بگیرد، این دستاورد بسیار ارزنده ای در تاریخ جنبش کارگری ایران میباشد. اما در آن موقع به علت فقدان تشکلهایش و بخصوص حزب طبقاتیش در مقابل هجومهای ضد انقلاب نتوانست مقاومت نما ید و در یک سرکوب سازمانیافته کل دستاوردهایش را به بهای سنگینی از دست داد. در این رابطه نه تنها دستاوردهای کارگری بلکه تمام دستاوردهای انقلابی سایر اقشار جامعه هم که در گرو انسجام و سازمانیافتگی طبقه کارگر و میزان استقامت و پایداریش در مقابل بورژوازی سرکوبگربود بعلت عدم سازمانيافتگي حزبي طبقه كارگر به یغما برده شد.
با این چشم انداز و در ادامه این حرکتهای توده ای میلیونی که نسل جوان بخش اعظم آن را تشکیل میدهد اگر توازن قوا بنفع مردم انقلابی و طبقه کارگر تدوام یا بد، رادیکالیزه شدن این حرکت در گرو هر چه متشکل شدن سریع جنبشهای اجتماعی بویژه جنبش طبقاتی کارگران است و ابزار طبقه کارگر در به پیروزی رسا ندن این امر مهم درگرو تشکیل حزب طبقاتیش یعنی حزب سو سياليست و يا كمونيست طبقه کارگر میبا شد. تنها دراین صورت است که طبقه کارگر می تواند خواسته ها و مطالبات انقلابی توده های میلیونی مردم را به صورت شعار هایی حول پرچم طبقاتی خود بسیج نموده و ضمن گرفتن حمایت میلیونی توده های مردم سرکوبهای وحشیانه و سعبانه حکومت دیکتاتوری سرمایه جمهوری اسلامی را خنثی نموده و آنرا سرنگون نمايد و راه را برای پیشروی به سوی پیروزی انقلاب سوسیالیستی هموار نماید.