بازنگری بر متشکل شدن درباره کار مخفی و علنی
بخش دوم

کمیته های کارگران سوسیالیست داخل کشور

اسفند ١٣٨٩- نوامبر ٢٠١١


با تاکید بر مواضع مطروحه در بازنگری... شماره یک، به دلیل مباحثی که در این رابطه مطرح شد. اهمیت وحساسیت مسئله متشکل شدن و موقعیت طبقه کارگر و ارتباط اینها باموضوع سبک کار مخفی و علنی که از اهمیت بسزایی در جنبش کارگری و بخصوص در جامعه ما برخوردار است، لازم شد مجددا در این مورد بحث را ادامه داده و ابهامات در این خصوص را در حد توان کاهش دهیم.

درابتدا باید روشن گردد که آیا با توجه به فروکش نمودن نسبی جنبش توده ای سبک کار مخفی باید بمثابه آلترناتیوی در مقابل سبک کار علنی مطرح گردد؟ همانطور که در قسمت قبل توضیح داده شد،فعالیت بخشی از جنبش کارگری به شکل علنی - چه فعالین علنی و چه تشکلهای علنی جنبش – دست آوردهایی هستند که حاصل یک دوره مبارزاتی بوده و طی یک دهه گذشته جایگاه خود را تثبیت نموده است .هر چند جنبش توده ای فروکش نموده اما تشخیص نسبی بودن این مسئله بسیار مهم است؛جنبش توده ای و جنبش کارگری به هیچ وجه پایینتر از سطح مبارزاتی قبل از انتخابات سال 88 تنزل ننموده و بلعکس دست آوردهایی به همراه داشته است. بنا بر این نه تنها سبک کار مخفی آلترناتیو و جایگزینی برای این دوره از مبارزات جنبش کارگری نیست بلکه ضروری است از هر فرصت ممکن برای پیشروی به سبک علنی و نیمه علنی استفاده کرد؛پیشروی جنبش کارگری که مطالبات مشخص اقتصادی را مطرح می کنند و بر اساس آن در تلاش برای متشکل شدن هستند،پدیده ایست عيني که طی ده سال گذشته بر اساس واقعیات موجود وشرایط ایجاد شده در جریان مبارزه طبقاتی،شکل گرفته و در نتیجه تداوم آن در این شرایط ضروری است. اما موضوع این است که با توجه به سطح مبارزه طبقاتی و توازن قوا ، آیا می توان در سطح جنبش کارگری فقط به این سبک کار بسنده کنیم؟ آیا فعالیت علنی سبک کار فعالین و پیشروان جنبش کارگری بوده و سبک کار مخفی مختص فعالین حزبی است؟ و یا اینکه اساسا تصور می شود که جنبش به چنان درجه ای از پیشرفت رسيده که در موضع قدرت در تقابل با یکی از دیکتاتور ترین حکومت های جهان نیازی به سبک کار مخفی ندارد؟ و جمهوری اسلامی به چنان درجه ای از ضعف رسیده که توان سرکوب ندارد؟ آيا واقعا در صنایع و کارخانه ها بطور عمومی چه شرایط و موقعیتی برای ایجاد تشکل ها وجود دارد؟ صنایع بزرگ و معروف در ایران که هزاران کارگر درهر یک از آنها کار می کنند – مثل ذوب آهن وصنایع فولاد،صنایع نفت و گاز، خودرو سازی ها،صنایع دارویی،پتروشیمی – و کارخانه های دیگری مثل صنایع مواد غذایی، ساخت روغن های خوراکی،چیت سازی ها و... در شرایط کنونی تشکل های توده ای کارگری وجود ندارد و مبارزه در راه تحقق ایجاد تشکل های توده ای هر چند منتفی نیست ولي در دستور کار کارگران پیشرو قرار دارد– مثل کارگران نیشکر هفت تپه و شرکت واحد- اما فعلا قابل اجرا نیست،لذا کارگران مبارز و پیشرو در عموم صنایع و کارخانه ها نا چارند با ایجاد جمع های کارگری کوچکتر، به دلیل امکان اخراج و سرکوب و بازداشت،مخفیانه در حد محدودی خود را سازمان داده و در راستای پیشبرد مبارزه در محیط کار گام بردارند. واضح است که رویکرد آنها در جریان مبارزه الزاما به دلیل مخفی بودن تشکل آنها صرفا مخفی نیست. طبیعتا هر یک از آنها به عنوان یک رهبر عملی جنبش کارگری در محیط کار مطالبات کارگران را کاملا علنی و با جسارت اعلام می کنند؛ آنها از حق اعتصاب،مطالبه افزایش دستمزد،لغو قرار دادهای موقت و سفید امضا و... وبطور مشخص ایجاد تشکل کارگری دفاع می کنند و آنها را به مطالبات عمومی جنبش تبدیل می کنند. اما مبارزه آنها به همینجا ختم نمی گردد،بیان نظرات فعالین کارگری در محیط کار،تدارک اعتصاب و ایجاد کمیته اعتصاب،وظيفه بخشی ازپیشروان کارگری را می طلبد که مخفیانه اقدام به آن نمایند. کارگران در کارخانه ها و بخصوص صنایع بزرگ تا زمانی که امکان ایجاد تشکل توده ای کارگران فراهم نشده است،ناچارند بخشی از فعالیت خود را مخفیانه پیش ببرند تا راه را هر چه بیشتر برای ایجاد تشکل توده ای و پیشرفت مبارزه هموار نمایند. پیشرفت مبارزه طبقاتی در ایران در شرایط کنونی با توجه به توازن قوا، تلفیق کار مخفی و علنی را بسیار ضروری نموده و نا دیده گرفتن امکان فعالیت بجا و ممکن در هر یک از این سبک ها، به پیشرفت جنبش کارگری لطمه می زند.

وقتی از عدم امكان ایجاد تشکل توده ای در صنایع و کارخانه ها بحث مي شود،باید بر این واقعیت آگاه باشیم در هر کارخانه و صنایعی که شرایط بحرانی مثل نیشکر هفت تپه بوجود مي آید و یا در جریان مبارزات کارگران مثل شرکت واحد گشایشی در راه پیشروی ایجاد مي گردد،بلا فاصله سبک کار مخفی از هر نوع و شکلی باید در خدمت ایجاد تشکل توده ای کارگران قرار گرفته و دقیقا بر مبنای همین واقعیات تلفیق کار مخفی و علنی معنا می یابد.

تدافعی یا تهاجمی بودن جنبش،توازن قوا ومتشکل شدن

پیشروی جنبش از سال هشتاد تا کنون و دست آوردهای آن،جنبش توده ای جامعه و تاثیرات و بحران های پیش رو،افزایش بازداشت و سرکوب فعالین کارگری و دیگر فعالین سیاسی،تضادهای حکومتی،توازن قوا،سطح مبارزه طبقاتی ،متشکل نبودن کارگران،موقعیت جناح چپ در جنبش کارگری،ضعف آلترناتیوسوسیالیستی ،عدم وجود حزب کارگران و...ارتباط لاینفک و دیالکتیکی با یکدیگر داشته،که درک صحیح و منطبق با واقعیات در این موارد برای فعالین سوسیالیست جنبش کارگری حیاتی است؛ آگاهي به تمام نقاط قوت و ضعف جنبش کارگری،ما را قادر خواهد ساخت تا در عرصه مبارزه تاکتیک ها و سیاست های درست را در دستور کار قرار دهیم.

هر دستگاه نظری به هر درجه تئوریک و با کوله باری از تجربه انقلابی چنانچه قادر نباشد،علم مبارزه طبقاتی را با شرایط خاص هر جامعه مطابقت دهد،دچار انحراف خواهد شد.

بايد مشخص گردد که جنبش در مرحله تدافع و یا تهاجم قرار دارد؟ اولین سوالي که به ذهن می رسد این است که مطالباتی که طبقه حول آن مبارزه می کند، سطح مبارزه طبقاتی و نوع آن را تعیین می کند. در ایران با وجود رشد جنبش کارگری از سال هشتاد تا کنون و افزایش اعتصابات و اعتراضات کارگری،که از جمله مشخصه بارز این مبارزات پرداخت دستمزدهای معوقه و مطالبات دیگری مثل جلوگیری از اخراج و تعطیلی کارخانه ها خواست هاي است كه کارگران حول آنها مبارزه کردند. با توجه به موارد فوق عده ای نتیجه می گیرند که جنبش تدافعی است و در مقابل تعرض سرمایه داران به ابتدایی ترین حقوق کارگران جنبش مقاومت می نماید؛هر چند که مطالبات جنبش یکي از عوامل مهم در تعیین وضعیت و نوع مبارزه است،اما نمی توان نتیجه گرفت که جنبش تدافعی است؛ چرا که خواست هاي اقتصادی کارگران در تمام دوران حیات جامعه سرمایه داری چه در دوران رکود جنبش و مراحل تدافعی و چه در دوران تعرض جنبش کارگری وجود داشته و خواهد داشت، ؛ با وخیم تر شدن شرایط و تعمیق بحران ساختاری،کارگران بیشتر حول مطالبات اقتصادی مبارزه را تداوم خواهند داد، و در شرایط انقلابی است که مطالبات اقتصادی همراه با مطالبات سیاسی مطرح می گردد. هر چند که کارگران سوسیالیست همواره وظیفه دارند که مطالبات اقتصادی و سیاسی را پیوند زده و علیه دستگاه سرکوب تبلیغ کنند، اما مبارزه کارگران در مقیاس وسیع در جامعه و تا زمانی که شرایط انقلابی نشده عمدتا حول مطالبات اقتصادی خواهد بود . مبارزه براي پرداخت دستمزد معوقه و مقاومت در مقابل تعطیلی کارخانه ها بخودی خود دال بر تدافعی بودن نیست؛تعمیق بحران ساختاری می تواند وضعیت اقتصادی جامعه را وخیم تر نموده و مبارزه حول همین مطالبات مي تواند جنبش گسترده ای را ایجاد نماید. مبارزه کارگران از سال هشتاد به این سو ابعاد وسيعي پيدا كرده وپیشروی هایی را نیز به همراه داشته است؛ در شرایط بر آمد وسیع جنبش هم خواستهاي اقتصادی پایه ای و ظاهرا اولیه وجود دارند. در شرایط جنگی قحطی و ورشکستگی روسیه بسیاری از بنگاه های اقتصادی،کارگران و جامعه را به فلاکت كشيده و "نان" مطالبه اصلی کارگران بود؛ و با ایجاد فضای انقلابی مطالبه پایان جنگ و آزادی تبديل به سرنگونی حکومت شد. بنابر این صرف وجود خواست هاي اقتصادي - پرداخت دستمزد معوقه،جلوگیری از تعطیل شدن کارخانه ها- نمی توان گفت كه در ایران جنبش تدافعی است؛چه بسا با افزایش تعداد کارخانه های بحران زده و نیمه تعطیل، و افزایش اخراج ها و رشد تورم،جنبش گسترده تری حول همین مطالبات ایجاد گردد علاوه برتدافعی یا تعرضی بودن جنبش، پارامترهای ديگري نيز وجود دارد که ضروری است به آنها توجه شود . دامنه هر جنبش از عوامل مهم در این رابطه است، اینکه جنبش چه تعداد و چه بخش هایی از کارگران را در گیر مبارزه عملی حول مطالبات به روز کارگران نموده بسیار بااهمیت است؛ در یک جا ممكن است چند کارخانه و بطور پراکنده حول افزایش دستمزد اعتصاب یا اعتراض کنند،اما با همین خواسته ممکن است جنبش عظیمی شکل گرفته که اکثریت و یا بخش های قابل توجهی از کارگران را در گیر مبارزه ای عملی نماید. هزاران کارگر و مردم تونس در اعتراض به گرانی و حذف سوبسیدها به خیابان ریختند،و در پي اعتصابات کارگری در مدت کوتاهی مطالبات آنها به مطالبه سیاسی کناره گیری بن علی تبدیل شد و هنوز این جنبش پتانسیل قابل توجهی را در خود دارد. در بولیوی جنبش وسیع علیه افزایش قیمت سوخت به سرعت حکومت را به عقب نشینی وادار کرد،چرا که می دانستند تداوم این جنبش ابعاد وسیعتری را بدنبال خواهد داشت. حال اگر فرض نماییم که با همین مطالبه چند تجمع کوچک بر گزار می شد و یا یک یا دو اعتصاب صورت می گرفت می توانستیم صرفا به دلیل مخالفت با گرانی و افزایش تورم،جنبش کارگران و مردم تونس را در هر دو حالت یکسان ارزیابی نماییم؟ بنا بر این محدوده دامنه جنبش بسیار با اهمیت است؛اینکه جنبش در تونس با فرار بن علی و تغییرات سطحی روبنایی ممکن است خاموش و یا افت نماید، ناشی از عدم آمادگی طبقه کارگر فقدان آلترناتیو سوسیالیستی ،فقدان حزب کارگری وتشکل های سیاسی و اقتصادی ضروری و ... است که به هر حال از موضوع این بحث خارج است؛ اما موضوع اصلی این است که دامنه جنبش چه تعداد و لایه هایی از کارگران را در یک مبارزه عملی شرکت داده است. بطور مثال در شرایطی که کارگران حول مطالبه ی اضافه دستمزد،و یا دستمزدهای معوقه مبارزه می کنند، این نکته که چند کارخانه در این مبارزه شرکت كرده و چه تعداد از کارگران در جریان اعتصاب از بخش های دیگر حمایت نموده و یا همراه می گردند،نکته مهمی در رابطه با دامنه جنبش است. كمااينكه در اعتصاب کارگران شرکت واحد به دلیل سرکوبي شدید بخش های دیگر جنبش قادر به حمایت و مقابله جدی در ارتباط با سرکوب آنها نبودند؛ و سرکوب گران کاملا بر این نکته واقف بودند، در غیر این صورت امکان بازداشت بیش از 1500 راننده و تحت فشار قرار دادن آنها از طرف سرکوب گران بدین شکل ممکن نبود.اگر حتی دو یا سه تشکل کارگری در صورت سرکوب رانندگان شرکت واحد دست به اعتصاب مي زدند ،قدر مسلم سرکوب گران از هراس گسترده شدن جنبش، قادر به سركوب بی رحمانه و گسترده رانندگان شرکت واحد تهران نبودند.

دامنه جنبش را لنین در جریان افت و خیز های جنبش با استفاده از آمار تعداد اعتصابات و شرکت کنندگان در اعتصابات بررسی می کند. او در دوران افت و خیز جنبش با مراجعه به تعداد شرکت کنندگان در اعتصاب سطح جنبش کارگری در روسیه را نشان می دهد. او با استفاده از آمار نشان می دهد که جنبش در جریان نزدیک شدن به انقلاب 1905 ودر جریان انقلاب اعتصابات رو به افزایش و گسترده ای دارند و همینطور در جریان شکست انقلاب 1905 و تا سال های بعد از آن افت جنبش و تدافعی شدن آن را با مراجعه به کاهش آمار اعتصابیون نشان می دهد.

فعالین جنبش کارگری و بخصوص سوسیالیست، مانند لنین آمار دقیقي از تعداد کارگران اعتصابی در هر سال و بخصوص از سال هشتاد به بعد ندارند. به دلیل اینکه بخش قابل توجهی از مبارزات کارگران در ایران در کارخانه های تعطیل و نیمه تعطیل صورت گرفته و بخش قابل توجهی از مبارزات به شکل تجمع و یا راه بندان و ... بوده که بايد آنها را در آمار ها لحاظ نمود ؛ البته روز شمار های کارگری طی چند سال گذشته توسط فعالین کارگری منتشر شد،اما با تکیه به آنها بررسی کارشناسانه ای در رابطه با رشد و یا افت اعتصابات و اعتراضات صورت نگرفت.

بنابراین با توجه به فقدان موارد ذکر شده، و سیر کلی حرکت جنبش کارگری امیدواریم در آینده ای نه چندان دور بررسی دقیقی در این رابطه در دسترس همه قرار گیرد. در دو دهه شصت و هفتاد،به دلیل سرکوب های شدید و وسیع ،هزاران نفر جانباخته، بازداشت و شکنجه شدند، سانسور و خفقان سنگین بر جامعه حاکم و هزاران نفر را مجبور به مهاجرت از کشور كرد. جنبش کارگری نیز بار سنگین این شرایط را بر گرده خویش تحمل و ضربات سنگینی را متحمل شد. اقدامات و اعتراضات و اعتصابات جمعی بسیار سخت و در مواردی معدودی صورت می گرفت و در همان موارد نیز با سرکوب شدید مواجه می گشت- از جمله اعتصاب کارگران کفش ملی و اعتصاب کارگران زامیاد- بیست سال خفقان مطلق ومخوف دوران سیاهی در تاریخ مبارزه طبقاتی ایران است. اما از ابتدای سال هشتاد تغییرات قابل توجهی صورت گرفته که نیاز به تعمق دارند.آغاز این دوران جدید با تلاش علنی برای برگزاری مراسم روز کارگر در سقز شروع شد؛ برگزاری مراسم علنی و خیابانی در سقز از طرف تعدادی از کارگران را نمی توان مبنای حرکت و وضعیت عمومی کل طبقه دانست،اما از دو زاویه این حرکت نوید دوران جدیدی مي داد،اول اینکه اقدام کارگران سقز بدور از ماجراجوی و شرایط عینی مبارزه طبقاتی ،بلکه در نتیجه برآیند تغییر نسبی شرایطی که از سالهای هفتاد و هفت تا هشتاد و در جریان شرایط "بازسازی اقتصادی"وکاهش شدید قیمت نفت، پس از جنگ دولت رفسنجانی که وضعیت بحران اقتصادی در جامعه ایجاد شد و دوم فضای خفقان و سرکوب دوران جنگ نیز سپری گردید،در اين دوران شاهد اعتراضات و تجمعاتی کارگری محدودی بودیم؛ تعدادی از کارخانه ها ورشکست و یا نیمه ورشکست شده بودند و از سوی دیگر خصوصی سازی مراکز تولیدی نیز منجر به تشدید بحران گردید؛برخی از کارخانه ها با ورشکسته نمودن تدریجی و عمدی، در موقعیت بحرانی قرار مي گرفتند تا چوب حراج به آن خورده به قیمت مفت آنها را بخرند. در نتیجه مجموعه این شرایط،اعتراضات کارگری افزایش یافت و فضای سرکوب مطلق دو دهه تغییر کرد و شرایط برای بروز پاره ای از اعتراضات علنی و نیمه علنی و شکل گیری و تجمع فعالین کارگری مساعد گردید.

همان طور كه پيش از اين گفته شد، تنها مبارزه حول مطالبات پایه ای طبقه کارگر دلیل بر تدافعی بودن جنبش نیست بلکه دامنه ی این مبارزه،یعنی اینکه چه تعداد و در چه سطحی کارگران درگیر مبارزه عملی حول مطالبات فوق می شوند.اما ارتباط این دو مقوله – مطالباتی که جنبش کارگری حول آن مبارزه می کند و دامنه ی جنبش- اهمیت بسیاری داشته،زیرا این ارتباط نشان خواهد داد،چه طیف یا بخشهایی از کارگران درگیر مبارزه عملی در سطح مشخصی هستند.

در یک دهه گذشته که بطور نسبی مبارزات جنبش کارگری اوج گرفت، كه عمده آنها حول دستمزدهای معوقه و یا تعطیل شدن کارخانه و بیکار شدن کارگران بود؛حال سوال این است،که چه تعدادی از کارگران،در این مبارزه عملی شرکت داشتند و در واقع دامنه جنبش تا کجا گسترش یافت. پدیده کارخانه های بحران زده و نیمه تعطیل و یا تعطیل اکثریت کارخانه ها و صنایع بزرگ را شامل نمی شوند، و در نتیجه مبارزه در این زمینه در بدنه طبقه،دامنگیر اقلیتی از کارگران است. در نتیجه این وضعیت طیف های وسیعی از کارگران در گیر این مبارزه نشده و حمایت قابل توجهی از این مبارزات صورت نمي گيرد. حتی در طیف کارگرانی که در کارخانه های بحران زده بوده و مستقیما در متن مبارزات جاری در این زمینه قرار داشتند،نیز هماهنگی و اتحاد و همبستگی لازم وجود نداشت،و بارها شاهد بودیم حتی چند کارخانه بحران زده در یک مقطع زمانی که دست به اعتراض و مبارزه به اشکال مشابه تجمع در مقابل نهادهای مربوطه و یا کارخانه می زدند،همراهی و تجمع مشترک نداشتند. با وجود اينكه سازماندهی لازم در این رابطه وجود نداشت،اما به هر شکل همه این موارد برآیند سطح و نوع مبارزه واقعی و موجود طبقه کارگر بوده است؛بنا بر این دامنه ی جنبش ضمن پیشروی های قابل توجه در یک دهه گذشته،بخش حداقلی طبقه کارگر را درگیر مبارزه عملی نمود. کارگران ديگر،بخصوص در صنایع بزرگ و در همه کارخانه هایی که تولید آنها با مشکل حادی مواجه نیست بطور نسبی و همیشگی در گیر مبارزه و اعتراض هستند، و مطالباتی چون افزایش دستمزد و لغو قرار دادهای موقت و سفید امضا، حق ایجاد تشکل و ... نیز همواره موضوع اعتراض بوده و هست،اما می دانیم که در یک دهه گذشته در این موارد مبارزات پراکنده و بسیار محدود و معدودی صورت گرفته و اعتصابات و تجمعات قابل توجهی در این رابطه وجود نداشته است.

پارامتر دیگری که در این رابطه مطرح مي شود،کیفیت مبارزه جاری است. بطور مثال ممکن است در يك كارخانه کارگران جهت افزایش دستمزد اعتصابی 2 ساعته انجام دهند،اما در جاي ديگر کارگران حول همین مطالبه وبه همین روش دست به اعتصاب طولاني مدتي بزنند،و به روش های دیگر با تجمع،شعار دادن،راه بندان،تبلیغات و ... کیفیت مبارزه را به مدارج بالایی ارتقا داده و سرمایه داران را بیش از پیش تحت فشار قرار دهند؛این دو کیفیت از مبارزه را نمی توان یکسان و پایاپای ارزیابی نمود. کارگران نیشکر هفت تپه نمونه بارز این موضوع هستند،آنها طی یک مبارزه فشرده و چند ماهه با تجمعات وراه بندان،دست به مقابله زدند و در نهایت دست آوردهای بزرگی - راه اندازی مجدد کارخانه و ایجاد سندیکا- داشتند. مبارزه آنها را نمی توان با مثلا اعتراض کارخانه تعطیل شده که یکبار دست به تجمع زدند مقایسه و هم پایه ارزیابی کرد. اینکه مبارزه حول خواستهای که شاید از ابتدایی ترین مطالبات طبقه باشد،اما با مبارزه ای قوی و پیگیر جریان یابد و بلعکس ممکن است با مطالباتی نسبتا سطح بالا- مثل قطعنامه های اول ماه مه چند سال گذشته جناح چپ جنبش کارگری که مجموعه ی گسترده ای از مطالبات طبقه در آن درج می گردد- اما با کیفیت و پشتوانه ای ضعیف- اول می تا اول می- دنبال می گردد و بدنه طبقه کارگر در این رابطه مبارزه ای با کیفیت و سطح بالا را پیش نمی برد، بیانگر این حقیقت است که کیفیت و پیگیری مبارزه در بدنه طبقه کارگر اهمیت بسزایی دارد.در اعتصاب کارگران معدن ذغال سنگ انگلستان در دوران حکومت تاچر،که هر چند حول اضافه دستمزد اعتصاب کرده بودند و به ظاهر این موضوعی عادی وتکراری در اروپا است،اما تداوم این اعتصاب که چند ماه به طول انجامید و سرکوب و رودررویی با پلیس،این مبارزه را دارای کیفیتی به مراتب بالاتر از دیگر اعتراضات روز مره قرار داد و در تاریخ مبارزه طبقاتی انگلستان و جهان ثبت نمود. کارگران در یک دهه گذشته از یکسو تعداد قابل توجهی اعتصاب و تجمع و راه بندان داشته و از سوی دیگر این اعتصابات و اعتراضات عملی،پراکنده و بدون ارتباط با یکدیگر بودند؛از یکسو تعدادی کارگرانی که در مبارزات عملی شرکت کردند،افزایش یافت و از سوی دیگر عمدتا به کارخانه های بحران زده محدود شد و اکثریت کارگران را درآن سطح درگیر نکرد؛از یکسو دو تشکل توده ای کارگری ایجاد شد،اما شرایط مانع ایجاد تشکل در بخش های دیگر طبقه کارگر شد؛ تعدادی تشکل های فعالین کارگری ایجاد و چهره های علنی در جنبش کارگری سربرآوردند،اما طبقه کارگر همچنان فاقد حزب طبقاتی و با نفوذ خود در جنبش است؛سطح مبارزه در بخش کارگرانی که در کارخانه های بحران زده و تعطیل بودند بالا و همراه با تجمعات طولانی،راه بندان و حتی مواردی راهپیمایی بود،اما در بین اکثریت کارگران در دیگر کارخانه ها ضمن جاری بودن مبارزه سطح آن بسیار نازلتر از بخش هاي ديگر، که کارگران بیکار و کارخانه های بحران زده داشتند. - البته شرایط خاص سال 88 و فرصت ایجاد شده برای کارگران را جداگانه باید بررسی کرد- بنا بر این با وجود تمام پیشروی ها و فراز و نشیب ها مبارزه اکثریت کارگران، یک مبارزه پیگیر وسیع و در سطح بالایی قرار نداشته و این واقعیتی است که ما را به نتیجه تدافعی بودن جنبش می رساند. اما بحث ما در اینجا خاتمه نمی یابد، زیرا همانطور که اشاره شد،تدافعی و تهاجمی بودن جنبش پدیده ایست کاملا نسبی و گاه در هم تنیده و نزدیک به هم که اگر سطح هر یک از این شرایط را بررسی نکنیم به نتيجه درستي نخواهيم رسيد؛ بر همین اساس شرایط دو دهه شصت و هفتاد قابل مقایسه با دهه هشتاد نبوده و روند مبارزه کارگران در دهه هشتاد رو به رشد بوده است . بعنوان مثال اگر صرفا با بیان اینکه جنبش در مرحله تدافعی است و طبیعتا تاکتیک ها نیز باید متناسب با آن باشند، و بخواهیم الگویی ثابت و یکساني براي تمام دوران داشته باشیم ،کاملا به کژ راهه رفته ایم. جنبش در دهه هشتاد مبارزات و پیشروی ها و دست آوردهایی به دنبال داشته و در نتیجه همان موضوع نسبی بودن هر دو مرحله و گاه نزدیک به هم و گاه در هم تنیده،وجود دارد. هرگز نمی توان مدعی شد که بر مبنای تدافعی بودن جنبش صرفا تاکتیک سبک کار مخفی در دستور کار است و هر سبک دیگری با شرایط مبارزه تدافعی مطابقت ندارد در دوران سبک کار علنی نیز همین موضوع به شکل بالعکس وجود دارد. هر فعال سیاسی واقع بینی می داند که در دو دهه شصت و هفتاد مبارزه علنی نمی توانست به مثابه یک سبک کار در دستور قرار بگیرد،و به درستی فعالیت زیر زمینی جریان داشت.اما در دهه هشتاد با توجه به تغییرات نسبی شرایط، تلفیقی از دو سبک کار مخفی و علنی بوجود آمد که با توجه به افت و خیز ها، به تناسب گرایش به یک سبک کار افزایش یا کاهش می یابد؛ و هر مورد خاص می تواند بنا به موقعیتش بیشتر علنی و یا مخفی باشد. اما آنچه عملا به جنبش تحمیل شده، تلفیق کار علنی و مخفی است.

اگر ما تدافعی بودن جنبش را دليلی برای عملیاتی نکردن دخالتمان در بحران سال 88 و یا بحران های پیش رو،قرار دهیم، به مراتب بهتر خواهد بود که در مورد تدافعی بودن و یا تهاجمی بودن جنبش هیچ نگوییم. تدافعی یا تهاجمی بودن جنبش درحقیقت توازن قوای موجود جامعه و بعبارتی دیگر بین دو طبقه رو در رو است؛ تدافعی بودن جنبش به معنای این است که طبقه کارگر هنوز در موضع قدرت نسبت به بورژوازی قرار نگرفته و در نتیجه در بسیاری از موارد ناچار به دفاع و انتخاب تاکتیک هایی است که او را در موضع یک رویارویی غیر واقع بینانه قرار ندهد، که منجر به ضربات سنگینی گردد. بنا بر این در جریان یک مبارزه،تدافعی بودن جنبش به هیچ درجه ای بار مسئولیت ما را برای دخالتگری درجنبش کاهش نخواهد داد و بالعکس، ضرورت حد اکثر ممکن دخالت را برجسته می نماید؛ تنها با دخالتگری ضروری است که امرافزایش شعاع مبارزه تحقق خواهد یافت؛ انفعال در مقابل مبارزات روزمره کارگری و یا مردمی،هیچ ارتباطی با این موضوع که تناسب قوا به نفع ما نیست ندارد.

اما قبل از اینکه بخواهیم به نتیجه گیری بپردازیم ضروری است به این امر مهم توجه داشته باشیم که جنبش سال 88 شرایط و موقعیت به مراتب متفاوتی را ایجاد کرد که نمی توان آنرا یکسان با کل یک دهه گذشته دانست.جنبش مردمی سال 88 از چنان بر آمد وسیعی برخوردار بود که توده ها با مطالبه مستقیم ضد حکومتی رودروی رژیم در خیابان ها یکسال تمام مبارزه کردند،واین موضوع نمی توانست و نمی تواند بی ارتباط با وضعیت طبقه کارگر باشد؛چرا که از یک طرف طیف زیادی از کارگران نیز در این جنبش شرکت داشته، که مطابق آمار 22 تن از کارگران در جریان تظاهرات ها کشته شدند و مطالبات آزادیخواهانه و سرنگونی طلب این جنبش با وجود آلودگی به اصلاح طلبان،یکی از خواستهاي اصلی طبقه کارگر نیز بوده وهست و از طرف دیگر بر بستر شرایط اعتلای جنبش مردمی سال 88 موقعیت برای پیشروی جنبش کارگری به مراتب مناسب تر بود؛ هیچکس نمی تواند ثابت نماید که کارگران یک پایه اصلی این مبارزات نبودند؛ مگر میلیون ها نفر درگیر این مبارزه، از جوانان،زنان خانه دار، بیکاران،مزد بگیران،دانشجویان،محصلین،کارمندان و ... تشکیل نشده بود؟ مگر نه اینکه طیف گسترده ای از اینها بخش هایی از طبقه کارگر را تشکیل می دهند و یا نزدیک و متحد کارگرانند. جوانان بیشتر منافعشان به بورژوازی نزدیک است یا کارگران؟اکثریت زنان بیشتر به کارگران نزدیکند یا به نیروهای بالا دست جامعه؟ مگر نه اینکه بسیاری از مزد بگیران را کارگران تشکیل می دهند؛ و مگر نه اینکه دهها کارگر در جریان این اعتراضات دستگیر شدند؛ اینکه کارگران با صف مستقل در این جنبش شرکت نداشته حقیقتی است انکار ناپذیر؛ کارگران قادر نبودند با اعتصابات، قدرتمند و صف مستقل طبقاتی حضور یابند، زیرا فاقد سازماندهی لازم بودند، اما این موضوعی است که به هر شکل نافی وجود جنبشی عظیم که کارگران نیز یک رکن مهم آن بودند نیست. بنا بر این جنبشی عظیم با تمام نقاط ضعفش- آلودگی به توهمات اصلاح طلبانه،فاقد سازماندهی و عدم وجود صف مستقل طبقاتی کارگران در آن- جنبشی بود که هزاران و گاه میلیون ها کارگر و مردم آزادیخواه را به میدان آورد و چطور ممکن است بی تفاوت و منفعل از کنار آن گذشت و یا به بهانه تدافعی بودن جنبش منفعل و نظاره گر آن بود.هیچکس و هیچ کجا ‘گفته نشد، که بدلیل تدافعی بودن جنبش،در این جنبش نباید شرکت کرد،اما عدم حضور دائمی و منظم و با برنامه جناح چپ جنبش کارگری از چه زاویه ای بود؟ شاید بسیاری از فعالین جنبش کارگری حتی بحث تدافعی بودن جنبش را باور نداشته و یا به اشکال دیگری آنرا بیان نمایند، اما به هر شکل وقتی در جنبشی مورد بحث، به دلیل ضعف جنبش کارگری و عدم توانایی لازم برای اعمال هژمونی بر آن شرکت سازماندهی شده ای ندارند و عملا نظاره گر و حتی تئوریزه کننده انفعال می گردند، معنایش چیست؟ مگر ممکن نبود جناح چپ جنبش کارگری همانند،سازماندهی و نقشی که در اول می 89 ایفا نمود- با توجه به هر مورد و موقعیتی کمرنگتر و یا پر رنگتر و با برخورد مشخص به وقایع و توازن قوا- ، دخالتگری می کرد و به صدای جنبش کارگری در دل جنبش عظیم مردمی تبدیل می شدند؛ آیا ممکن نبود با رهنمودهایی مشخص و بجا و با دادن اطلاعیه و پیام به کارگران و مردم،در شرایطی که همه بدنبال اخبار و پیام ها بودند، نقش آفرینی می کرده و بر این مبنا راه برای هر چه متشکل تر شدن کارگران هموار می نمودیم.

متاسفانه بسیاری از فعالین کارگری رابطه بین متشکل شدن و دخالتگری در جنبش توده ای سال 88 و یا جنبش های پیش رو را درک نکرده و هر یک را عملا مقولاتی جدای از یکدیگر می دانند. در شرایطی که هزاران و گاه میلیون ها نفر در خیابان هستند و شعارهای ضد دیکتاتوری و حکومتی سر می دهند،عدم درک رابطه متشکل شدن و دخالتگری در جنبش برای سوسیالیست ها یک فاجعه است. دقیقا این وضعیت با هر تفاوتی، به دوران انقلاب 57 شبیه است که فرض کنیم چون کارگران صف مستقل نداشتند،نمی بایست در جنبش توده ای شرکت می کردند و یا شرکت و دخالتگری در آن انقلاب نتیجه اش دنباله روی و در نهایت به قدرت نشستن آخوندها شد. این همه واقعیت نیست؛ اگر در دوران انقلاب سال 57 صف مستقلی از کارگران سوسیالیست و یا جناح چپ جنبش کارگری وجود می داشت،که در هر لحظه و هر موقعیت،دخالتگری می نمود و با دادن رهنمود های مشخص،نظر مستقل،فراخوان های ممکن و ... نقش می آفرید،آیا سرنوشت همین می شد و آیا در فردای انقلاب و حتی به قدرت نشستن دارو دسته آخوندها و لیبرال ها باز هم ما نیرویی حاشیه ای و فاقد سازماندهی بودیم؛ اگر شوراهای کارگری دوران انقلاب و پس از آن بطور مستمر با برنامه در جنبش دخالتگری می نمودند و رهنمودهای مشخص و فراخوان هایی به کارگران ومردم می دادند،به آلترناتیوی کارگری تبدیل نمی شدند؟ و حداقل بخشی از آنها بر اساس نقشی که در جنبش ایفا شده بود، دارای سازماندهی و تشکل های توده ای و سیاسی خود بودند. در جنبش توده ای سال 88 نیز جناح چپ جنبش کارگری با تمام نقاط ضعف و حاشیه ای بودن نسبت به جنبش میلیونی مردم، با ایفای نقش مستمر و لحظه به لحظه می توانست موثر واقع شود، و بر بستر این شرایط راه را برای سازماندهی هر چه بیشتر کارگران و مردم هموار نماید. دخالتگری آگاهانه وموثر در یک جنبش عظیم توده ای رابطه ای دیالکتیکی با متشکل شدن هر چه بیشتر کارگران و مردم دارد و چنانچه این واقعیت و این رابطه دیالکتیکی را هر فعال کارگری ویا کارگر سوسیالیستی درک نکند،قادر نخواهد بود،نقش انقلابی در جنبش ها و بحران های پیش رو ایفا نماید. موضوع مهم دیگر در این ارتباط این است که،جنبش هایی از این دست،که با تمام ویژگی های هر جامعه ای مثل تونس و مصر که شاهدش هستیم،در جامعه مانیز مجددا بر آمد خواهند نمود،و چه این جنبش ها منجر به جابجایی قدرت بشود و یا نه، تنها در صورت قدرتمند بودن جناح کارگری و سوسیالیستی است که به سمت یک انقلاب واقعی خواهند رفت؛ می دانیم که اين انقلابات با تشدید بحران های اقتصادی و سیاست نئولیبرالی بیش از پیش زمینه رشد جنبش ها و اعتراضات توده ای وکارگری فراهم است و به وقوع خواهند پیوست؛ دست کم گرفتن هر یک از این جنبش ها راه را بیش از پیش برای بورژوازی و آلترناتیوهای در آب نمک خوابانده امپریالیستی فراهم می شود؛ جنبش های گسترده ی توده ای و کارگری، هر یک چیزی نیستند جز یک اعتلا و برآمد جنبش که توازن قوا را نسبت به گذشته تغییر می دهند و گاه حتی ممکن است به موقعیت انقلابی- شرایط انقلاب- منجر گردند .سرنوشت جنبش کارگری با بحران هایی همانند،بحران سال 88 گره خورده و عدم ارزیابی صحیح و دست کم گرفتن آنها،خطر جدی برای پیشروی در امر مبارزه طبقاتی است. اعتلای انقلابی چیزی نیست جز جنبش وسیع مردمی یا کارگری که هنوز به مرحله انقلاب نرسیده اما از پتانسیل و نیرویی عظیم و موثر بر خوردار است که فرصت های ویژه و خاصی می آفریند که نیروها و طبقات اجتماعی به فراخور موقعیت و شرایط خود و دشمنانشان می توانند از آن بهره ببرند؛ سازماندهی و متشکل شدن کارگران و ایجاد صف مستقل بر بستر شرایط بحرانی و اعتلا در جامعه به مراتب سریعتر و سهل تر خواهد بود.

به هر حال این واقعیت را نیز باید پذیرفت که بحران سال 88 سپری شده و باید به فکر بحران های پیش رو باشیم. بر بستر شرایط موجود هر چه بیشتر باید خود را برای نقش آفرینی در بحران ها و متحقق نمودن امر متشکل شدن در آن شرایط آماده نماییم؛ با توجه به بحران ها و اعتلای جنبش در آینده، دوران تدارک ومتشکل شدن و کمک به سازماندهی کارگران همچنان در دستور کار است. رابطه دیالکتیکی بین دو موضوع دخالتگری در جنبش و متشکل شدن،همچنان وجود دارد و به نسبت کاهش یا افزایش شرایط جنبش در هر یک از آنها، نقش ما نیز کم و بیش دستخوش تغییر می گردد، اما نباید مقوله متشکل شدن و یا دخالتگری در جنبش- چه جنبش مردمی و چه جنبش کارگری- را ازیکدیگر جدا و منفک بدانیم؛ هر چه کارگران متشکلتر باشند،امکان دخالتگری بیشتری وجود دارد و هر چه جنبش وسیعتر و قوی تری وجود داشته باشد کارگران بیشتری می توانند متشکل گردند.

موج دوم جنبش مردمی

این مقاله آماده انتشار بود که موج دوم مبارزات مردم در روز 25 بهمن رقم خورد؛ اینکه این جنبش همانند جنبش سال 88 یکسال ادامه یابد یا نه، قابل پیش بینی نیست، اما آنچه مسلم است، جنبش توده ای آغاز شده از نقطه آغاز جنبش سال 88 که با شعار "رای مرا پس بده" شروع شده بود، استارت نخواهد خورد و در تداوم و ادامه جنبشی که در هر گام رادیکال تر شد و رو در روی رژیم قرار گرفت، حرکت خود را پی می گیرد. همانطور که شاهد بودیم، جنبش با مطالبه کنار رفتن شخص اول حکومت – سید علی- به خیابان آمده و بنا بر این پتانسیل های به مراتب بیشتری در خود دارد تا هر دم رادیکال تر گردد. واضح است که این جنبش همچنان نقطه ضعف توهم به اصلاح طلبان حکومتی را با خود حمل می کند و وظیفه سوسیالیست ها نیز در خلال شرکت و تاثیر بر این جنبش، افشای نقش اصلاح طلبان و آلترناتیوهای لیبرالی است.

در جریان بر آمد جنبش توده ای یکبار دیگر توازن قوا دستخوش تغییر می گردد و زمینه مناسبی برای رشد ایده های انقلابی و سازماندهی توده ای در جریان پراتیک شرکت فعال، آگاهانه و با برنامه فراهم می گردد. هزاران نفری که در گیر مبارزه ای عملی و رودر رو در خیابان ها می گردند، فضای جامعه را تغییر داده و جامعه را دستخوش تغییرات سریع و غافلگیر کننده می سازند و لذا نقش دخالتگری با حداکثر توان و امکانات در اولویت مبارزه در راستای سازمانیابی و متشکل شدن و ایجاد آلتر ناتیو کارگری، قرار می گیرد. هر موضع گیری به موقع از زاویه منافع طبقه کارگر گام بزرگی است، که می تواند آلترناتیو کارگری را مطرح و در نهایت به وزنه ای تبدیل نماید. انفعال در مقابل جنبش توده ای جاری از زاویه امر متشکل شدن بدون ارتباط با جنبش، نگاهی کاملا اکونومیستی و جدا از توده است، که به جنبش کارگری و توده ای ضربات مهلکی وارد و آن را به آستان بورژوازی می کشاند.

مطالبه رفتن سید علی و شکل مبارزه رادیکال اکسیون های خیابانی، راه حل های لیبرالی را کنار زده و جایی برای بحث در مورد انتخابات و شیوه های سازش کارانه باقی نگذاشته است؛ در جریان تداوم مبارزه ضروری است سرنگونی جمهوری اسلامی طرح و به مطالبه اصلی تبدیل گردد، این مطالبه پنبه اصلاح طلبان را خواهد زد و مردم را از آنها عبور خواهد داد. مرگ بر خامنه ای یک قدم با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی فاصله دارد، که البته اصلاح طلبان و لیبرال ها در تلاش شدید برای جلوگیری از رسیدن مردم به این مرحله هستند؛ نقش تاریخی ما هر چند با محدودیت ها زیادی مواجه است و در مقیاس جنبش کمرنگ می باشد، اما نمی توان آن را نادیده گرفت و آینده را از راه کناره گیری از دخالتگری از آن خود نمود. خوب می دانیم که جنبش نقاط ضعف زیادی دارد و در نهایت این طبقه کارگر است که با اعتصابات و صف مستقل قادر است بساط سرمایه داران را جمع کند، اما این ممکن نخواهد شد مگر از طریق دخالتگری مداوم، گام به گام و با برنامه. هر گام عملی که این جنبش را رادیکال نماید، در واقع یک گام به سمت طبقه کارگر برداشته و امکان اتحاد طبقاتی و نقش آفرینی کارگران و پیشروانشان را بیشتر فراهم می کند.

یکبار دیگر امکان نقش آفرینی کارگران سوسیالیست و پیشرو در این جنبش فراهم شده است؛ و این موقعیت های تاریخی از چنان درجه از اهمیت و تاثیری برخوردار است که نادیده گرفتن آن می تواند آینده جنبش کارگری را دچار مخاطره نماید. سازماندهی مناسب، اعلام موضع صریح و دائمی در خلال تغییر و تحولات، دادن رهنمود های مناسب، بردن شعار های مناسب به میان توده ها و تلاش برای سازمان یابی کارگری و توده ای از اهم وظائف سوسیالیست ها در شرایط کنونی است. یکبار دیگر ما در یک تند پیچ تاریخی قرار گرفته ایم که اگر سمت و سوی آن را تشخیص ندهیم به بیرون از مسیر پرتاب خواهیم شد.

- این نوشته ادامه دارد

کمیته های کارگران سوسیالیست داخل کشور


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com