سهم كرد در دموكراسى آمريكا
شروين رها
به نقل از به پيش! شماره ٨، ١٣ آبان ١٣٨٤
دو سال و نيم پس ازاشغال نظامى عراق توسط امريكا، بوش و رهبران دول غربى مشعوف از برگزارى رفراندم قانون اساسى ، قانونى كه توسط كارگزاران حقوقى- سياسى آمريكا در انطباق با استراتژى سياست امپرياليسم آمريكا در نظم جديد جهانى تنظیم شد و قرار است زير ضرب حد اقل يكصد و پنجاه هزار نفر از نيروهاى نظامىاش در عراق عملى گردد، از نتايج آن اظهار خرسندى كردند . آنچه در نگاه اول سياست حاكم بر اين قانون را تشكيل ميدهد و منبع اصلى قانون گذارى توصیف شده است تكيه آن بر دين اسلام است و تمامى مواد و بندهای موجوددرآن تابعى از این تعريف شده است . اين همان تزى است كه در دموكراسى حاضر آمريكا ودر سياست مربوط به كشورهاى اسلامى تحت عنوان دموكراسى اسلامى جاى ويژه اى دارد و در سخنان اخير بوش در رابطه با رفراندم پيش نويس قانون اساسى، اسلام ميانه رو خوانده ميشود. اگر در دوران سابق سياست اسلام تند رو در مقابل بلوك شرق پيشبرنده منافع سرمايه دارى غرب بود و براى همين هم كسانى در زمره اسامه بن لادن نياز آن روزگار بودند، امروز قاعده بازى و بازيگران عوض شده، بلوك شرق ديگر نيست و اینکه اسلام تند رو موى دماغ شده است و مقابله با آن ميزان سنجش سركردگى و به خط كردن سرمايه دارى امپرياليستى است. جنگ در افغانستان و عراق و فشار سياسى در جهت اصلاح حكومتها در ايران و كشورهاى عربى در طرح خاورميانه بزرگ نياز اين پروژه است . يكى ديگر از مواد قانون اساسى در عراق كه ويژه گى محلى دارد، هماهنگى بين اقوام و مذاهب كثيرالعده در جهت تمركز بخشيدن به اتخاذ سياست جديد جهانى است كه در آن تنشها و اختلافات احتمالى مابين كردها، سنى ها و شيعه ها به نفع استراتژى بازار آزاد پوشش داده شود. وجود رقابتها خود توجيهى در حضور دراز مدت نيروى نظامى آمريكا برای ایجاد ثبات لازم از طریق گویا نوعی فدرالیسم (دو بخش مذهبی شیعه و سنی و یک بخش ملی کرد )است. ١٩١٩ بعد از جنگ جهانى اول و سقوط امپراتوری عثمانی، تاريخا رفع مسئله ملى (کردایتی) براى مردم کردستان عراق به مسئله محورى تبديل شد، اما اين محور به مرور زمان با شكل گيرى احزاب و سازمانها به اشكال مختلف تعريف شد به عنوان مثال اعلام موجودیت کرد، دولت مستقل کرد، دولت خود مختار و غیره. از آنجا كه طبقه كارگر به مثابه يك طبقه اجتماعى شكل نگرفته بود احزاب و سازمانها كه عليه حكومتهاى مركزى مبارزه ميكردند با فشار و تكيه بر مبارزه مسلحانه(نیروی پیشمرگ) دنبال موقعيتهايى بودند كه در آن بتوانند به اهداف تعیین شده خویش برسند. تلاش شیخ محمود برزنجی، که از طریق انگلستان به فرمانداری سلیمانیه منصوب شد، با اعلام دولت کرد به جایی نرسید و قیمومیت موصول و حوزه های نفتی کرکوک در سال ١٩٢٥ در اختیار انگلیس قرار گرفت. تلاشهای بعدی شیخ محمود بعنوان حکمرانی کردستان، نیابتی انگلستان و داشتن نقش ناظر سازمان ملل بی نتیجه ماند و ادامه کار او را قبیله بارزانی به رهبری ملا مصطفی در دست گرفت. وی با تشکیل حزب دموکرات کردستان عراق به سازماندهی نیروی پیشمرگ پرداخت و از اوائل دهه ٦٠ میلادی به فشار علیه دولت مرکزی در عراق پرداخت. این حزب در دوره ای به وسیله اختلاف دو رژیم ایران و عراق تبدیل شد که با توافق دوباره آنها و هماهنگی آمریکا و سیا در قرارداد ١٩٧٥ الجزایر، تمام تلاش بارزانی بی نتیجه ماند و خود ملامصطفی پس از ارسال چند نامه به کیسنجر و جیمی کارتر در مصاحبه ای اعلام کرد : " کار من تمام است ". اتحاديه ميهنى کردستان عراق در سال ١٩٧٥ در بیانیه ای با انتقاد از سیاست رهبری عشایر و تسلیم طلبانه بارزانی ها و توطئه امپریالیستها و دولت آمریکا در راس آنها(آنطور که در بیانیه آمده است) اعلام موجودیت کرد و سیاست جدیدی از سازماندهی را آغاز کرد. سركوبى مردم كردستان عراق توسط رژيم صدام حسين از سال ١٩٨٠ شدت بیشتری گرفت و در سال ١٩٨٨ جهان شاهد فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه بود . پس از جنگ دوم خلیج در سال ١٩٩١ اعلام منطقه ممنوعه پروازى در شمال عراق توسط ناتو و فشار بين المللى بر رژيم صدام حسين ، موقعيتى براى كردستان بوجود آمد كه در آن دو حزب اصلی کرد به تلاش در اداره امور كردستان بر آمدند. البته براى شكل گيرى قدرت بارها تنش و رقابتها منجر به درگيرى مسلحانه بين حزب دموكرات كردستان عراق و اتحاديه ميهنى كردستان عراق گرديد. از اين تاريخ دولت آمريكا با خم شدن روى مسائل كردستان، در چهارچوب سياست عملى كوتاه مدت و دراز مدت فعال تر شد و بارها نماينده گان احزاب كرد را به ملاقات پذيرفت. در اين ديدارها آنچه على العموم ميتوانست منافع كوتاه و دراز مدت سياست آمريكا را بر آورده كند، در نظرداشتن مواردی چون استفاده از مخالفت تاريخى مردم كردستان و احزاب كرد با رژيم صدام، استفاده از منطقه آزاد كردستان به مثابه پشت جبهه نيروهاى نظامى آمريكا، موقعيت كردستان از لحاظ منابع نفتى در كركوك و موصول و نيز به مثابه منطقه كم نفوذ جريانهاى فعال اسلامى و غير ه را ميتوان نام برد. با استقرار نيروهاى نظامى آمريكا و بريتانيا در عراق و شكل دادن به موقعيت كوتاه مدت سیستم ادارى در آن، با سبك و سنگين كردن در تقسيم پستهاى قدرت از لحاظ نفوس و آرا در عراق يعنى كردها و شيعيان، جلال طالبانى به عنوان رئيس جمهور و جعفرى به نخست وزيرى منصوب شدند. ناگفته نماند كه انتصاب طالبانى به عنوان يك كرد، احساسات مردم نه تنها در كردستان عراق، بلكه در مناطق ديگر كرد نشين را بر انگيخت و در اين ميان سازمانها و احزاب كرد ايران از جمله سازمان انقلابى زحمتكشان کردستان ايران (كومله ) و حزب دموكرات كردستان ايران، تو گويى از منظر نزديك شدن تحقق آرزوهاى ديرينه شان، به اين احساسات مردم دميدند. البته متاسفانه برخى ازسازمانها و شخصيتهاى چپ، با وصف اظهارات سياسى بجا در قبال جنگ، اهداف امپرياليسم در منطقه و كردستان، اما به دلايل گفته و ناگفته عملا در ليست مشتاقان رياست جمهورى جلال طالبانى قرار گرفتند، كه اين خود نه تنها از منظر اصولى بلكه از نقطه نظر سياست استراتژى سوسياليستى با منافع عمومى جنبش ملى كرد با هر توجيهى، بار كاملا منفى و جبران ناپذير دارد. اما آنچه در قانون اساسى دستچين شده عراق، منطبق با سياست استراتژى سرمايه دارى بازار آزاد مشهود است، منافع تام وتمامی برای حال و آینده امپریالیسم آمریکا از طریق کنترل مسائل فرهنگى، قومى و مذهبى در آن تضمین شده است و بس. برای احزاب کرد، نگاه به منابع نفتى كركوك و موصول كه سهل است حتى اختيار نیروی مسلح و ارگانهاى محلى هم در آن متصور نيست. تازه چندى پيش اعلام شد كه قرار است پايگاههای نظامى امريكا در كردستان هم برقرار شود و نگرانى جلال طالبانى كه اعلام كرده بود با عدم نيروى نظامى آمريكا، در مقابل كشورهاى همسايه گویا امنيت ندارند هم تامين شود . مسئله ملى در كردستان قابل حل نيست مگر اينكه كارگران و مردم زحمتكش با تجمع در ارگانهايى توده اى خويش اداره كردستان را با سياست منافع عمومى جامعه كردستان و به صورت شورايى در دست گيرند. آنچه اكنون و در حال حاضر مناسبترين و كم ضررترين براى مردم زحمتكش كردستان عراق است استقلال كردستان، مقابله با تعیین سیاست رژيمهاى ارتجاعى و تحميلى از بالاو مقابله با سياستهاى جنگى آمريكا در منطقه، مثل اعلام همبستگی باتظاهرات و آکسیونهای اعتراضی ضد جنگی مردم در خود آمریکا که تاکنون هزاران تن از فرزندانشان را در جنگ ازدست داده اند، است. اگر مردم زحمتکش کردستان متحدانه زبان بگشایند، در سطح بین المللی مخاطبین زیادی دارند. با اين راى، دخالت مردم در سياست سرنوشت نحوه زندگى شان مانع از ترادژى دست به دست شدن در دست امپرياليستهاو بوسيله احزاب قدرت طلب ناسیونالیستی کرد خواهد بود، احزابى كه بارها مردم كردستان را به سیاهی لشكر امپرياليست ها و مرتجعين در آورده اند، دیروز انگلستان، امروز آمریکا. اگر چه وضعیت سياسى و اجتماعى جامعه كردستان در ايران با عراق متفاوت است ولى شرط اصلى منافع اجتماعى همانا وجود تشكلهاى كارگران و مردم زحمتكش و دخالت آنها در امور ادارى سياسى جامعه است.ِ افكار و آرا، احزاب و سازمانها در اين چهارچوب استراتژى است که اگر بخواهند ميتوانند به منافع عمومى جامعه خدمتى كنند . تعيين سياست بر مبناى استراتژى كه از بالاى سر جامعه سعى در جمع آورى نيروى فشار به منظور قدرت گيرى دارد آن استراتژى شكست خورده اى است كه تاريخ هم در كردستان و هم در جاهاى ديگر تجاربى را پشت سر دارد . اوضاع كردستان در شرايط تاريخى امروز از چنان حساسيتى برخوردار است كه هر گونه سياست ناشيانه در قبال مبارزه با استراتژى امپرياليسم، مسئله ملى و منافع كارگران و مردم زحمتكش كرد، عین پيشكش كردن قربانى دردرگاه خدايان نزد فرقه های مذهبی است. گرايش سوسياليستى كارگرى آن گرايشى است كه مسئولانه اوضاع سياسى كردستان را با منافع استراتژى كارگران و مردم زحمتكش در كردستان مى سنجد و برايش تلاش ميكند. این گرایش با هر درجه ازمتشکل شدن کارگران و دخالت و حضور سیاسی اجتماعی شان در جامعه قادراست به نیازهای آنان پاسخ دهد.* |