باز هم درباره تشکل

سودابه مهاجر


دسامبر ٢٠٠٦- آذر ١٣٨٥


  

سرمقالۀ به پیش! ١٨، آذر 1385

اقدام کارگران شرکت واحد برای ایجاد تشکل خود بی تردید نقطۀ اوج جنبش کارگری ایران در دورۀ معاصر است. ابتکار عمل کارگران واحد طی یکی از تاریک ترین دوره های اختناق حاکم بر ایران، تشکل کارگری را از شعار و مطالبۀ یک حق به یک مسئلۀ پراتیک تبدیل کرد و میراثی غنی برای همۀ کارگران ایران از خود بر جای گذاشت، و به این ترتیب فصلی تازه در تاریخ جنبش کارگری ایران گشود.

جنبش کارگری ایران مدیون همت و جسارت کارگران واحد است که در این فضای سیاسی سهمگین و بدون رجوع به کارفرما و وزارتخانه تشکل خود را پی ریختند. چنین واقعیتی را هیچ مورخ با انصاف و ابژکتیف این جنبش نمی تواند انکار کند. اما تاریخ نگار جنبش کارگری ایران در آینده هنگامی که از تاریخ دورۀ فعلی یاد می کند حیات سندیکای واحد را چگونه روایت خواهد کرد؟ چنین خواهد گفت که مبارزۀ سرسختانۀ کارگران واحد برای ایجاد، نگاهداری و تحمیل تشکل به دیکتاتوری حاکم سرمایه پیروز شد چون تلاش او به دیگر مراکز کارگری سرایت کرد و دسته های بزرگ کارگران را به این میدان مبارزه برای تشکل سازی کشاند، و به این سان استبداد حاکم را به مصاف طلبید و آزادیهای دموکراتیک را از حلقوم آن بیرون کشید؟ یا بر عکس خواهد گفت که کارگران واحد در مبارزۀ خود در حفظ تشکلشان تنها ماندند و با همۀ جسارت و پیشروی هایشان به امان سرکوب و اختناق حاکم در ایران رها شدند؛ و به این ترتیب تشکل آنان تحت فشار استبداد حاکم در هم شکست و یا از محتوای خود تهی شد؟ تردیدی نیست که هر فعال کارگری همۀ تلاش خود را بکار خواهد برد تا این سناریوی آخر جنبش تشکل کارگری را از دست یابی به هدف خود ناکام نگذارد، و حرکت جنبش کارگری در این برهه بازتاب خود را تنها در تحقق فرضیۀ اول بیابد: از هر لحاظ ممکن است ــ و امید است که در آینده بتوان تجربۀ کارگران واحد را به گواه گرفت ــ که ایجاد تشکل کارگری با تعدادی معدود، یا از یک بخش کارگران، آغاز گردد. این شروع روند ایجاد تشکل است اما ادامۀ حیات و تداوم آن، و در این دوران سرانجامٍ تلاش کارگران واحد، به این بستگی دارد که مبارزۀ مشخص آنان از سوی بخشهای دیگر طبقۀ کارگر دنبال گردد یا نه. اقدام کارگران واحد به ایجاد تشکل توده ای، موثر و پایدار زمانی به ثمر خواهد رسید که شمار هر چه بیشتری از کارگران دیگر بخشها در جاده ای که آنان با پیکار خود هموار کردند پای گذارند و آزادیهای اجتماعی و سیاسی لازم برای داشتن تشکل پایدار را از چنگ استبداد حاکم در آورند.

هدف نوشتۀ حاضر این است که در پرتو تجربۀ کارگران واحد بار دیگر تأمل کوتاهی بر تشکل طبقاتی و توده ای و اتصالات آن با آزادی های سیاسی کند؛ این جا ضرورت وجود تشکل طبقاتی و توده ای برای برآورده کردن مطالبات اقتصادی کل طبقۀ کارگر مفروض گرفته شده و قصد اثبات آن نیست.

توده های کارگر تشکل می خواهند تا بتوانند به وسیلۀ آن میزانی از خواسته هایشان را بر آورده کنند. از این رو عملکرد و تأثیر گذاری تشکل کارگری، فراتر از جنبۀ سمبولیک آن، شرط دوام آوردن و توده ای شدن آن است. و گرنه کارگران در تشکلی که نتواند به نیازهای مبارزۀ آنان پاسخ گوید مدت زیادی درنگ نخواهند کرد. از آنجا که تشکل اقتصادی توده های کارگر علنی ست و آن را نمی توان مانند احزاب سیاسی زیرزمینی سازمان داد، تشکلی که نتواند کارگران را برای بیان خواستهای خود و پیشروی در جهت کسب آنها بشکلی علنی جمع کند، و ابزار سازماندهی برای این امر را نداشته باشد، تشکل توده ای نیست و خاصیتی برای کارگران ندارد. تشکل طبقاتی و توده ای بدون ظرفی که بتواند محل بیان، تصمیم گیری و محمل عمل مستقیم آنان باشد غیر قابل تصور است. این ظرف هسته، محور و بالاترین مرجع سازمان اقتصادی توده ای کارگران است؛ در دل آن است که سیاست ها و راهکردهای تشکل به تصمیم گیری همۀ کارگران گذاشته می شود، و به این وسیله است که مشارکت دائمی توده های کارگر تامین می شود. اگر کارگران در تشکل خود مشارکت مستقیم در تصمیم گیری ها نداشته باشند، اگر این تشکل نتواند به مجمع عمومی و ارادۀ جمعی متکی شود طبعا مبارزه از میان کارگران به دفتر های در بسته نقل مکان می کند و بوروکراسی و گرایش راست میدان رشد می یابند. در این حالت رهبران کارگری ناچار یا به شیوه های کار مخفی روی می آوردند و سرانجام در غیاب کنترل جمعی به راه و رسم های سیاست بازانه سقوط می کنند، و یا از بالای سر کارگران در تبانی با کارفرما و دولت تشکل را راه می برند.

اولین شرط توده ای و طبقاتی بودن تشکل کارگری این است که برگزاری مجمع عمومی اصل خدشه ناپذیر آن باشد. مجمع عمومی علنی شکل عالی آزادی تجمع است؛ از این رو در تشکل توده ای و طبقاتی آزادی تجمع و آزادی تشکل از یکدیگر جدائی ناپذیرند. از آنجا که این تشکل باید بتواند فرصت بحث و تصمیم گیری جمعی ایجاد کند، نشریه و اطلاعیه علنی منتشر کند، ایده ها، مواضع و تصمیم هایش را برای همۀ بیان کند و آنها را با درج در نشریات خود و در مطبوعات دیگر اشاعه دهد، اینجا آزادی تشکل و آزادی بیان نیز در هم تنیده اند. بنابراین نیاز تشکل اقتصادی کارگری به این دسته از حقوق دموکراتیک، به عنوان ابزار کار خود برای تحقق اهدافش، ساختاری است. از آنجا که حق بیان و تجمع در حق تشکل خود به خود ادغام شده اند نیاز تشکل توده ای کارگری به آزادی های دموکراتیک مقطعی نیست که بتوان در دوره ای به آن روی آورد و در دوره دیگری کاری به آن نداشت بلکه نیازی دائمی، پایه ای و ارگانیک است. اختناق سیاسی دشمن بلاواسطۀ این شکل از تشکل کارگری ست و مبارزه برای آن وقتی به سرانجام می رسد که با تحمیل آزادی های بیان و تجمع همراه باشد. تشکل کارگری که به نیروی خود کارگران ایجاد شده باشد برای این که پایدار بماند ناچار از این است که این آزادی ها را هم به دولت سرمایه تحمیل کند.

اما از واقعیت نیاز پایه ای کارگری به آزادی نمی توان مانند طیفی از نیروهای سیاسی (چپ) در ایران، که وانمود می کند مبارزه برای نیازهای اقتصادی کارگران تابع مبارزۀ سیاسی دموکراتیک و ضد استبدادی ست، نتیجه گرفت که فعالیت برای ایجاد تشکل به وجود آزادی های دموکراتیک وابسته است و مبارزۀ ضد رژیمی پیش شرط هر گونه پیکار برای تشکل است. این دیدگاه "دموکراسی خواه"، بر خلاف آنچه که حاملین آن ادعا می کنند، دینامیسم کسب آزادی را نفهمیده یا وارونه فهمیده است.

میان تشکل و آزادی رابطه ای دینامیک برقرار است؛ برای وجود تشکلهای توده ای پایدار کارگری، برای تداوم و گسترش آنها وجود عملی آزادی های دموکراتیک لازم است (این برای بعضی دیگر از تشکل ها نیز صادق است)؛ اما برای نائل شدن به این آزادی ها در جامعه وجود عملی و دوفاکتوی تشکل های کارگری نیز یک ضرورت است، و پیش شرط تحقق حقوق دموکراتیک در اقدام به پی ریزی این تشکل ها بازتاب می یابد. مبارزه برای ایجاد تشکل در خود مبارزه برای آزادی های دموکراتیک را حمل می کند. این یک استنتاج منطقی از دینامیسم ایجاد تشکل توده ای است که فاکت های تاریخی برآن صحه گذاشته اند. بیشترین آزادیهای سیاسی و اجتماعی دموکراتیک تاریخاً به دنبال پیشروی های طبقۀ کارگر (سوسیالیست) به دست آمده اند (حتی حق رأی عمومی در اروپا نیز به همت این نیرو متحقق شد). کارگران اروپا و روسیه در زمانی که ارتجاع و استبداد برجوامع شان حکمفرما بود از مبارزه برای تشکل دست نکشیدند و منتظر فرا رسیدن دموکراسی و تحقق آن به دست نیروهای دیگر اجتماعی نماندند؛ و به این ترتیب بود که هم آزادی تشکل را به تحقق رساندند و هم آزدای های سیاسی و اجتماعی را شکل دادند، و فرو ریزی اختناق بود که به نوبۀ خود موجب پیشروی آنان در امر تشکل و سایر مبارزاتشان گردید.

بدون حقوق دموکراتیک حق تشکل بشکلی پایدار بدست نمی آید و بدون مبارزه متشکل کارگری حقوق دموکراتیک اصلا ممکن نمی گردد. فضای دموکراتیک برای رشد و گسترش تشکل کارگری توده ای ماندگار در پی همان اقدام به پایه ریزی تشکل متکی به مشارکت توده ها تأمین می شود. در شرایط امروز نیز ایران کسب آزادی و حقوق دموکراتیک امر شعار و طرح مطالبه نیست. به کف آوردن همۀ آن آزادی های مورد نیاز تشکل، مثل خود تشکل، امری پرایتک است یعنی با تحمیل به طبقات حاکم بشکلی دوفاکتو ممکن می شود. مسئلۀ آزادیهای سیاسی و اجتماعی مسئلۀ توازن قوا یعنی نیروست، و برآمدن این نیرو در گرو تلاش و اقدام عملی برای ایجاد تشکل های مبتنی بر شرکت تودۀ کارگران در محل کار، در سطح کشور و در رشته ها و حرفه های گوناگون است. هر قدر کمیت این تلاش ها بیشتر و در جغرافیای وسیع تر پراکنده باشد، به همان میزان شانس عقب راندن اختناق و بیرون کشاندن حق از حلقوم دولت سرکوبگر سرمایه بیشتر می شود. با نیروی سرکوب اگر بتوان چند مجمع عمومی را در هم شکست، با صدها مجمع عمومی هم زمان نمی توان به آسانی درگیر شد، و با صدها اجتماع اعتراضی همزمان در کشور نمی توان همان گونه برخورد کرد که با اعتراضات پراکنده. به این ترتیب است که می شود هم تشکل و هم آزادی های لازم برای بقا و گسترش فعالیت آن را به اختناق حاکم تحمیل کرد. این نتیجه گیری بدیع و تازه ای نیست بلکه چکیدۀ درس ها و تجربه های عملی جنبش کارگری در سطح جهانی ست.

تحکیم تشکل خود به خود با عقب راندن اختناق همراه است. تشکل تحکیم نمی شود مگر این که اختناق ضربه خورده باشد، اختناق ضربه نمی خورد مگر اینکه با تشکل کارگری رو به اوج توده ای روبرو شده باشد. میان تشکل و اختناق رابطۀ معکوسی حکمفرماست. تشکل کارگری اگر بخواهد یک تشکل کارای مبتنی بر مبارزۀ طبقاتی باشد چاره ای ندارد جز اینکه اختناق را به چالش بگیرد. موثر ترین راه مقابله با اختناق اقدام عملی به ایجاد تشکل ها است. ایجاد تشکل های متعدد کارگری، که بر مجمع عمومی و مشارکت عمومی کارگران متکی باشند، در خود به معنای خلق پیش شرط های تحقق پایداری تشکل است. محاصرۀ رژیم استبداد سرمایه از طریق این گونه تشکل های متعدد ممکن است. کارگران واحد این راه را گشودند و این بزرگترین خدمت آنان به جنبش کارگری ایران بود. و اکنون بزرگترین قدر دانی و عالی ترین همیاری با کارگران واحد ایجاد تشکل های مشابه دیگر است.

از سوی دیگر از آنجا که روند تحکیم تشکل اقتصادی کارگری با تحقق آزادی های دموکراتیک همراه است طبقۀ کارگر در گیر نبرد در عرصۀ وسیع تری ست؛ و مبارزۀ او برای ایجاد تشکل اقتصادی، حتی برای پاسخ گوئی به مسائل فوری، و نه الزاما برای مبارزه علیه سرمایه داری به معنای وسیع آن، چه خود کارگران بخواهند و چه نخواهند یک مبارزۀ سیاسی ست، چون ناچار است که اختناق حاکم را دائماً و پیوسته در عمل به نبرد خواند. به این معنا مبارزۀ کارگری برای تثبیت تشکل اقتصادی با مشارکت تودۀ کارگران، در جهت بهبود شرایط عمومی آنان، سیاست را دموکراتیزه می کند. و این همان چیزی ست که دیگر جنبشهای حق طلبانه و آزادی خواه و همۀ گروههای تحت ستم در جامعه به آن نیاز دارند، و به این معنا کارگرانی که در صف مقدم جنبش ایجاد تشکل قرار دارند همچنین پیشروان حقوق و آزادی های سیاسی و اجتماعی در جامعه اند.

مبارزه برای تشکل کارگری راه را برای یک پیکار گسترده در جهت کسب آزادی های دموکراتیک تحت دولت استبداد گر اسلامی هموار می کند، و ایجاد تشکل های کارگری موثر ترین عامل در گشایش یک فضای دموکراتیک است. فضائی که در آن شرایط تحقق خواست هائی که به آزادی های دموکراتیک گره خورده اند برای گروههای اجتماعی و جنبشهای آزادی طلب فراهم می گردد. از این رو برای همۀ این گروهها، از جمله دانشجویان مبارز، ضروری ست که از مبارزۀ کارگری برای ایجاد تشکل دفاع کنند و به هر طریقی که می توانند کارگران را در این امر یاری دهند. این واقع بینانه ترین راه و محکم ترین ابزار دست یابی به آزادی های دموکراتیک در ایران است.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com