کاریکاتورهای محمد!
سعید تبریزی
فروردين ١٣٨٥ - مارس ٢٠٠٦
بالاخره گله های حزب الله با چند ماه تاخیرو مجهزبه تیغ و قمه و چماق، که با آنها سینه هزاران هزار آزادیخواه را دریده بودند، به میدان آمدند تا به آتش زدن و غارت کردن ساختمان نمایندگی های اروپایی قدرت بسیج خود را به آنها نمایش دهند. اما چرا با تاخیر؟ در عصر مخابرات تنها چند ساعت لازم است که از این اتفاق آگاه شد و نسبت به آن عکس العمل نشان داد. سرفالانژهایی که رهبری مدیای سرکوب و ترور را در ایران در دست دارند چون حسین شریعتمداری یا محسن رضایی بطور قطع همان روز چاپ یا حداکثر با یک هفته تاخیر از این موضوع با خبر شده بودند، اما ما شاهد تیترهای درشت خبری در آن موقع نبودیم. آنها منتظر موقعیتی بودند تا با رو کردن این آس در موقع مناسب، طرف مقابل را یک گام به عقب بنشانند و در این کار موفق بودند. زمانیکه اروپا و آمریکا بطور مشترک در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند و در سوی دیگر بطور مشترک فشار بر حزب الله لبنان و حماس را شدت بخشیدند، کارت "امت واحد اسلامی" با علنی کردن موضوع کاریکاتورها رو شد. قلب کسی از کاریکاتورها جریحه دار نشده بود، این آقایان حداقل در ایران گوششان از شنیدن جوکهای بد تر از کاریکاتورها پر شده است و به لطف حکومت همین نمایندگان خدا در ایران هنر و ادبیات دست انداختن مذهب دراین گوشه گیتی رتبه اول جهانی را دارد. این جنگ مذاهب نیست و اگر در این بین یک کسی هم پیدا شود که قلبش از چاپ کاریکاتورها به درد آمده، او را باید در اصطلاح جنگی آمریکاییها ( Collateral damage ) یا ضرر جانبی نامید. اما حزب الله از شمال آفریقا تا جنوب شرقی آسیا به بسیج پرداخت تا به غرب نشان دهد که او هم امت واحده حزب الله را میتواند بسیج کند. جالب بود که رقیب این حزب الله یعنی القاعده به این جنبش نپیوست و مورد انتقاد آنها قرار گرفت. اگر نخواهیم که ناخواسته سیاه لشکر یکی از طرفین این جنگ شویم، باید دو طرف این جنگ را شناخت و انگیزه های آنها را مورد بررسی قرار داد. موضوع بر سر چیست؟ ظاهر قضیه این است که در یک روزنامه محلی در دانمارک، کاریکاتورهایی از محمد به چاپ رسیده و پس از شش ماه خبر آن به گوش امت اسلام میرسد. یک طرف پرچم دفاع از آزادی بیان را برافراشته و میگوید باید از دستاوردهای آزادی در اروپا دفاع کرد. روزنامه ها یکی پس از دیگری همان کاریکاتورها را به دفاع از آزادی بیان در نشریاتشان چاپ میکنند. شعور اجتماعی در اروپا را لازم نیست تا مجابش کنی تا از این حق دفاع کند ؛ دفاع از حق کاریکاتوریست و آزادی بیان و مطبوعات نیاز به استدلال ندارد و کمتر کسی را میتوان در اروپا یافت که به این حقوق واقف نباشد. در طرف دیگر جنبش عقب مانده و جاهلی قرار دارد، که ازآزادی را قرنهاست که سر بریده، و با نگاهی به کیهان و پرتو سخن شان میزان تعهد آنها را به آزادی میتوان محک زد. این ظاهر قضیه است و انسان غربی باید تا همین جا از ماجرا عکسبرداری کند و بر اساس آن نتیجه بگیرد. جنگ بر سر چیست؟ اما این جنگ سالها پیش تدارک دیده شده است و قدم به قدم در حال اجراست. و دعوا بر سر کاریکاتورها یک پرده از این جدال است. جنبش اسلامی پدیده ای بی تاریخ نیست، این همان جنبشی است که در دوران جنگ سرد به کمک غرب آمد و از کمکهای بیدریغ غرب هم برخوردار بود. آلترناتیو ساختن از خمینی، سر کار آوردن طالبان و کمکهای بیدریغ به القاعده از سوی غرب بر کسی پوشیده نیست. جنبش حماس نیز با کمک خالصانه اسرائیل ایجاد و تحت نظارت آنها رشد کرد تا جریان رادیکال و سکولار فلسطین را تضعیف کند. جنبشی که با برافراشتن خواسته بازگشت آوارگان و تشکیل دولتی سکولار قد برافراشته بود. این بار دولت اسرائیل ، برای تفرقه در کمپ فلسطینیان، مذهب را به کمک گرفت و از سوی دیگر به نابودی فیزیکی سکولارها دست زد. حزب الله لبنان نیز سرنوشتی مشابه دارد، نیروهای چپ و مترقی فلسطینی در اتحادی عملی بین سوریه و اسرائیل و فالانژیستها به مسلخ کشیده شدند و در مقابل اسرائیل تولد حزب الله را در جای خالی شده چپ و رادیکالیسم تحمل کرد. پس از پایان جنگ سرد و از هم پاشی شوروی و از سوی دیگر با قدرت دادن به این جنبش اسلامی که تنها وظیفه خود را نه تنها ضدیت با شوروی بلکه قلع و قمع آزادی در این جوامع میدید روبرو بود. حالا دیگر این جنبش دست خالی حاضر به ترک صحنه نبود. جمهوری اسلامی ایران و افغانستان آغاز این راه، و قدرت گرفتن آن در لبنان و فلسطین و عراق ادامه این راه است. هم اکنون این جنبش، غرب و دست نشانده های انرا در الجزایر و مصرو... به مصاف میطلبد. در سوی دیگر سرمایه در پی آن است تا این منطقه را باردیگر بین خود تقسیم کند و با دستیابی به منابع انرژی در این منطقه، رغیب را به عقب براند. اما سرمایه داری جهانی در کلیت آن با یک مانع روبروست: جنبش اسلامی. این جنبش باید از سر راه برداشته شود. و از سوی دیگر باید حوزه های نفوذ جناههای مختلف سرمایه در این مناطق با ردیگر تعریف شوند. این دو سوی این جنگند. دو سوی این جنگ در درون خود منافع متفاوتی را نیز حمل میکنند. در یکسو امپریالیسم آمریکا و در سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران رهبری این جدال را در دست دارند و کما بیش دیگران را دنبال خود میکشانند. سرمایه داری اروپا و آمریکا پرچم "آزادی و دمکراسی" را بر افراشته اند و جمهوری اسلامی نیز پرچم "امت اسلامی" را علم کره اند. در نبود جنبش انترناسیونالیستی و آزادیخواهانه و در زمان افول ناسیونالیسم در این منطقه، بار دیگر پرچم کهنه اخوان المسلمین که زمانی در مقابل ناسیونالیسم عرب به پائین کشیده شده بود اینک باردیگر به احتزاز در آمده است، نه بدست سید قطب بلکه بدست شیعیان. و این نقطه ضعف این رهبری است. نقطه ضعف دیگر این رهبری ، ناتوانایی آن در خود ایران است. پس از سرکوب وحشیانه کارگران و زحمتکشان و جنبش آزادیخواهی ، اینک بار دیگر جنبش کارگری، زنان، زحمتکشان.. حنبش برای آزادی و حقوق انسانی باردیگر سر بلند کرده است. کاریکاتورها و دفاع از آزادی بیان دفاع از آزادی بیان و مطبوعات وظیفه همه ماست، در هر گوشه از جهان که این حق زیر پا گذاشته میشود باید مورد اعتراض ما قرار بگیرد. و دفاع از آزادی کاریکاتور کشیدن کاریکاتوریستهای دانمارکی نیز از این مستثنی نیست. اما انگیزه چاپ این کاریکاتورها چه بود؟ آیا همصدایی با کسانی بود که در این جوامع و تحت قوانین شریعه هر روزآزادی شان ربوده میشود. آیا همصدایی با زنانی است که هر روز حجاب به سرشان میکشند، نیمه انسان قلمدادشان میکنند. آیا همصدایی با هزاران انسانی بود که به جرم عدم اعتقاد به اسلام به چوخه های اعدام سپرده شدند. آیا همصدایی با ملیونها انسانی بود که مذهب در زندگیشان دخالت میکند و آنها را به خاطر عدم اعتقاد به مذهب از حقوق اجتماعی محروم میکند. آیا در هیچکدام از این روزنامه ها سابقه دفاع از حقوق انسانی پایمال شده مردم در زیر چکمه های این نایبان خدا در روی زمین مشاهده کرده ایم؟ متاسفانه جواب منفی است. روزنامه دانمارکی با تندنسهای ضد خارجی در کمپینی شرکت دارد که در "جدال تمدنها" بعنوان یکسوی این درگیری سعی در موجه جلوه دادن جنگ در حال انجام " محور خیر" با " محور شر" است. ژورنایسم embeded شده غربی بخوبی میداند چرا نباید از آزادی بیان منصور اسانلو و محمود صالحی ها دفاع کند و اگر لطف کند از آزادی اکبر گنجی دفاع میکند. پایان سخن این جنگ دو سو ندارد، سوی سوم آن مردمی هستند که زیر سلطه جنبشی که با با مدد غرب قدرت گرفته هر روز مورد تجاوز قرار میگیرد و سرکوب میشود. این صدا را چه کسی پشتیبان است. |