چه مىخواستند، اما چه شد!
ع. س
٥ تير ١٣٨٤
آمدن يك رئيسجمهور غيرراست با آراي پايين بهترين نتيجه براي مردم ايران بود. چنين مقامي در برابر مردم داخل، متواضع و در برابر جهانيان محتاط عمل ميكرد. اما مجموع ترفندهاي جناح راست افراطي در برابر تمام جريانات باعث شد كه تنور انتخاباتي به وسيله مخالفان و رقيبان جريان مزبور آن چنان گرم شود كه حتي راست افراطي نيز تصور آن را نميكرد. شرايط آنسان چيده شد كه عاقبت تمام نان اين تنور در كوتاه مدت به راستگرايان داده شود به طوري كه از اين همه دستاور غافلگير شوند. اين غافلگيري به حدي است كه بيبرنامهگي براي بعد از پيروزي در نزد ايشان كاملاً برملاست. ايجاد دام بلا در اين سرزمين هميشه بر اساس غافلگيري است، يعني همه جريانها در ايجاد موقعيتها آن سان شتابزده عمل ميكنند كه در صورت پيروزي و باخت هر دو غافلگير ميشوند. در دوم خرداد 1376 جريان راست آهنگ پيروزي سر ميداد اما با شكست روبرو شد. در انتخابات 1384 جريان اصلاحطلب در مجموع تمايل به پيروزي داشت اما با شكست روبرو شد. گفتن اين جمله كه هر شكستي، تجربهاي بزرگ است، شايد التيامبخش باشد اما به شرطي كه به تجربه مبدل شود. بزرگترين بازنده اين انتخابات ملت ايران است. مردمي كه در مجموع در فقدان حزب و صنف و نهاد مدني شركت و يا عدم شركتشان در انتخابات و هر اقدامي نميتواند به نفع شكوفايي و رهايي و نجات اصولي جامعه باشد، به نحوي كه مسير پيشرفت را برگشتناپذير سازد. رأي دهندگان در عمل به بغض يكي به طرف مقابل رأي ميدهند و در اين انتخابات راست افراطي با آوردن چهرهاي ناشناس در برابر كروبي، هاشمي و حتي معين آزمون پس داد. از اين ويژگي انتخاباتي جامعه ايراني به خوبي سود برد. از طرفي نمايانده شد كه با انجام رأي سازي فراوان در شهرهاي بزرگ حتي باز رفتار حزبي و صنفي در شهرهاي بزرگ نهادينه نشده و امكان آن دارد كه رقابت را به رقابت دو نفر كشيد. در دور دوم رقابت ميان يك نفر طرفدار عدالت و عدم فساد با يك فرد داراي كارنامه فساد مالي و... تبديل شد كه احمدي نژاد ناشناخته بر هاشمي غلبه كرد. اما اگر دقيق شويم در حقيقت اين عملكرد 27 سال حاكميت كه هاشمي سمبل آن بود مورد نفي جامعه قرار گرفت. با اين وصف در اين انتخاب مردم ايران بازنده اصلي بودند، در حالي كه اگر به شكل صنفي ـ حزبي يا سازمان داده شده يا نظريات هدايت شده به وسيله جرياني تاكتيك شركت يا عدم شركت را انتخاب ميكردند ميتوانستند پيروز واقعي ميدان باشند. در فقدان نهاد، صنف، حزب قوي، رسانههاي مستقل تصويري و صوتي و مطبوعاتي لرزان، قدرت نهادهاي كنترلي اعم از بسيج، تشكلهاي وابسته به دولت و حاكميت، مسئله مهر شناسنامه براي رأي اوليها و كارمندان و كارگرها و همچنين فضاسازي بسيار مهم صدا و سيما به شكل يك طرفه نشان داد انتخابات سالم در چنين شرايطي معني ندارد. دومين بازنده بزرگ هاشمي رفسنجاني بود. وي به هر دليل ديگر تمام شده و براي رهبري اين پيروزي موقتي قلمداد ميشود. شكست رفسنجاني، شكست عملكرد حاكميت در 27 سال گذشته است اما مهمتر اين بود كه خاتمي كه در آخرين لحظات از هاشمي حمايت كرد، نيز شكست خورد و نشان داده شد كه كارنامه عملكرد 8 ساله وي در جامعه منفي است. شايد قضاوت مردم در اين مورد كمي عجولانه باشد اما بيگمان بيدليل نيست. اينكه هاشمي با توجه به قدرتي كه در اختيار دارد چه خواهد كرد، مطلب ديگري است. در اين ميان كروبي است كه نيمه اعتباري كسب كرد. اما مهم اين است كه كروبي و خاتمي بعد از اين چه خواهند كرد. اگر خاتمي با دامن عافيتطلب و NGO گفتگوي تمدنها به حاشيه برود كه خواهد رفت، آن زمان است كه مشخص ميشود كه وي با قبول سمت رئيسجمهوري چه خطايي انجام داده و چه ظلمي به ملت ايران كرده چرا كه وي در عاقبت كار خود بدون كار اصولي و اقدام قهرمانانه (در زماني كه راهبرد به بنبست ميرسد لازم ميآيد) قدرت را به راست افراطي واگذار كرد. هاشمي به عنوان مرد قدرتمند تا به حدي ميتواند با مانورهاي اصولي جايگاه خود را در قدرت استحكام بخشد. بزرگترين مشكل هاشمي و كروبي، خاتمي و حتي اصلاحطلبان پيشبرد آن است كه در نهايت سرنوشتشان با حاكميت گره خورده در نتيجه همين رابطه تنگاتنگ اينان يا بايد جناح افراطي را كنترل كنند يا اينكه كنج عزلت بگيرند، اگر چه انتخاب سوم كه به معني يك رويارويي جدي با جناح مقابل است را برنميتابند، چون هر تغييري در حاكميت، ايشان را تبديل به بقاياي رژيم سابق ميكند. هاشمي در پيشبرد پروژه جناح تندرو در عمل شكست خورد. حال بايد ديد كه چه برگهايي در آستين خود دارد. بازنده سوم اين انتخابات، اصلاحطلبان حكومتي و بيرونحكومتي و روشنفكران و فعالان سياسي آزاديخواه بودند. اصلاح طلبان حكومتي (جبهه مشاركت، مجاهدين انقلاب و...) با همين چهره ضعيف با توهم پيروزي در انتخابات يا همراهي با هاشمي در صورت شكست در دوره اول، پروژه يك پا در قدرت و يا تاكتيك يك پا در حوزه مدني را طراحي كردند كه در مجموع ناكام شدند. ايشان در شرايط بدي قرار گرفتند، حال مقابل آزموني سخت قرار دارند، آيا حاضر هستند كه جبهه دموكراسيخواهي را با ملي ـ مذهبيها و نهضت آزادي و ديگران تشكيل دهند يا اينكه به طرف هاشمي و كروبي ميروند. شيوه ميانه بازي و نشستن بر روي دو صندلي يعني هم در حوزه عمومي و هم چسبيدن به قدرت را دنبال ميكنند. بايستي منتظر زمان بود و درباره رفتار اصلاحطلبان حكومتي دقيق شد كه چه خواهند كرد. ملي ـ مذهبيها و نهضت آزادي از ديگر بازندگان اين انتخابات بودند. ملي ـ مذهبيها با اكثريت بسيار ضعيف از شوراي فعالان اجازه در انتخابات را با پيش شرط تشكيل جبهه دموكراسيخواهي بدست آوردند. مخالفان شركت در شوراي فعالان همان انتخاب رئيسجمهور غيرراست با رأي كم را قبول داشتند و داغ كردن تنور انتخاباتي را نادرست ميدانستند. حتي اگر منتخب اين بار هاشمي باشد. حمايت از معين در دور اول در ميان بدنه ملي ـ مذهبيها در شهرستانها ودر تهران اختلاف ايجاد نمود كه نتيجه عدم ورود حداكثري اين جريان در انتخابات بود. حمايت برخي از ملي ـ مذهبيها از هاشمي در ادامه حركت دوره اول قلمداد ميشود كه از ميان بد و بدتر انتخاب صورت ميگرفت. ملي ـ مذهبيها بر لزوم جبهه دموكراسيخواهي بايستي اصرار كنند اما جبهه مشاركت به اين جبهه خواهد پيوست يا اينكه با توجه به وضعيت هاشمي و كروبي ايشان به طرف يكي از آن دو خواهند رفت يا اينكه جبهه مشاركت و كروبي تشكيل ميدهد كه روحانيون بتوانند كارگزاران را به يكديگر نزديك كنند، در نتيجه از ملي ـ مذهبيها دور خواهند شد. اصرار ملي ـ مذهبيها بر تشكيل جبهه، بدنه مشاركت را دچار بحران خواهد كرد. در عين حال اين اصرار براي جريان مزبور پرهزينه خواهد بود كه البته در صورت اتخاذ روش درست، هزينه دادن ارزش دارد و بر اعتبار خدشه خورده اين جريان خواهد افزود. اگر چه ملي ـ مذهبيها بايستي تحليل جامع درباره عملكرد خود در انتخابات اخير، به بدنه خود بدهند و به جمعبندي اصولي برسند. جمعبندي كه ميتواند محور اصلي آن به طرح مطالبات شهروندي از هر حاكميتي باشد و اصرار بر سر اجراي اين مطالبات شهروندي كه بر محور آزادي بيان و عقيده، رفاه نسبي و مديريت درست جامعه، تشكيل نهادهاي مدني و صنفي شكل بگيرد. ملي ـ مذهبيها ميتوانند با اصرار بر لزوم ايجاد جبهه دموكراسي بر پايه شرايط مرحلهاي آن، پافشاري كنند اما پيوند زدن جبهه دموكراسي به انتخابات خطا و نادرست بود. هر گونه سرعت و شتاب در تشكيل اين جبهه، در حقيقت زمينه لوث شدن آن را فراهم خواهد كرد. به نظر ميرسد كه ملي ـ مذهبيها قبل از هر اقدامي با رويكرد نگاه بيرون بايد به يك جمعبندي دروني برسند همچنين بايستي توجه كنند كه در يورش راست افراطي، اين جريان همچنان در كنار دانشجويان گوشت لب توپ به حساب ميآيند. اگرچه اتخاذ راهبرد اصولي و عمل به آن، دادن هزينه را قابل قبول و حتي شيرين خواهد كرد. برنده اين انتخابات، آقاي خامنهاي است. اما اين پيروزي موقتي و لرزان است. دفتر رهبري سه كانديدا داشت. لاريجاني نماينده راست كلاسيك (از مؤتلفه تا...) قاليباف نماينده راست نو كه به كارگزاران سازندگي گوشه ميزده و عاقبت قاليباف از هاشمي حمايت كرد و راست افراطي كه نماينده آن احمدي نژاد بود. جريان امنيتي ـ نظامي دفتر رهبري بر دو گرايش ديگر پيروز شد. ميرحجازي، ذولقدر، حسين شريعتمداري و جنتي و... پيروز واقعي اين انتخابات هستند نه آقاي خامنهاي، ايده اين جريان افراطي حاكميت بر تمام كشور و به رفتاري شبيه به صدام حسين با غرب و با امريكاست. رفتاري متزلزل كه نتيجه آن از پيش مشخص است. بايد ديد كه آقاي خامنهاي در فقدان حمايت هاشمي، بخشي از روحانيون قدرتمند مخالف راست افراطي، امثال جوادي آملي و... و مخالفت كروبي و روحانيون مبارز چگونه ميتواند جريان راست افراطي را مهار كند. اگر چه از هماكنون از طريق حداد عادل به اين امر اقدام كرده اما جريان افراطي راست، توان در وضعيت قرار دادن رهبري نظام را دارد همان گونه كه در انتخابات اخير اين اقدام را انجام داد. مهمتر اين است كه آيا جبهه مشاركت، مجاهدين انقلاب، كارگزاران ميتوانند ميان كروبي، هاشمي و خاتمي پيوندي در مقابل جناح راست به وجود آورند با توجه به اينكه بخشي از قوه قضاييه و روحانيون بلند پايه قم نيز با جريان مزبور همراه خواهند شد. در اين صورت معادله سياسي در جامعه ايران دچار تحول ميشود و موقعيت آقاي خامنهاي بستگي به نحوه رفتار و برخورد با جريانات مزبور خواهد داشت. رهبري نظام اكثر متحدان قديمي خود رادر انتخابات اخير از دست داد. شايد وي ترجيح ميدهد كه از طريق حداد عادل و اعضاي مؤتلفه و انجمن اسلامي اصناف بازار و برخي از چهرههاي متعادلتر از راست افراطي را كنترل كند، اما اينكه تا چه مقدار در اين امر موفق ميشود و از طرفي آيا امكان انزواي هاشمي كه قدرت فراواني دارد، امكانپذير است يا كنترل كروبي به سادگي امكانپذير است. به نظر ميرسد كه با اين چشمانداز حتي پيروز واقعي نيز آقاي خامنهاي نباشد. اين انتخابات يك پيروز دارد و آن جناح نومحافظهكار آمريكاست و يك پيروز موقتي در ايران كه آن جناح راست افراطي است آن هم پيروزي همانند عسل تلخ است كه به زودي جريان مزبور تلخي طعم آن را خواهد كشيد. جريان مزبور در صورت ادامه رفتار خود، يا بايد سرنوشت صدامحسين را به تجربه كند و در صورت كنار آمدن با آمريكا بدون حمايت نخبگان و رابطه اصولي با مردم، كشور را به آمريكا واگذار و آنگاه خود نيز از قدرت كنار برود. اين روند خطرناك براي همه اقشار و طبقات ايران هزینه خواهد داشت. براي كاستن از ميزان اين هزينهها با گفتگوي فراگير در ميان روشنفكران و فعالان سياسي و اقشار و لايههايي از تحصيلكردگان كه روشنفكران مصرفكننده قلمداد ميشوند به خلق راهبرد مؤثر رسيد. خلق اين راهبرد كه هدف آن دموكراسي و عدالت و رفاه نسبي جامعه و مردم سالاري است در نقد منطقي ايده و راهبردها و تاكتيكهاي حركت اصلاحطلب بيرون و درون حاكميت بستگي دارد. اينك زمان آن است كه همه در وهله اول خود را نقد كنند بعد منصفانه ديگر جريانات را. نقد به منظور همگرايي اصولي جريانات روشنفكري و سياسي آزاديخواه، نه به منظور دوري و تخريب يكديگر. به عنوان نمونه اتخاذ تاكتيك عدم شركت موفقتر بود تا تاكتيك شركت بدون قيد و شرط يا تاكتيك ناكارآمد تحريم انتخاباتي كه به نظر ميرسيد كه هر دو جريان طرفدار تحريم و شركت حتي با حكم حكومتي در عمل ناخواسته تنور انتخاباتي را گرم كردند كه نتيجه آن مطلوب كردن هيچ كدام نبود، در صورت عدم خلق راهبرد اصولي براي تحقق دموكراسي باز امكان وقوع اين مكررهاي تكراري در جامعه هست. |