به نقل از وبلاگ قادر
http://ghaader.blogfa.com/
تنشی که از مدتها پیش در قفقاز در جوشش بود یکباره در اوایل ماه اوت فوران کرد و تبدیل به جنگ و کابوسی برای مردم گرجستان و اوستیای جنوبی (ایالت کوچک جدا شده از گرجستان) شد. هزاران سرباز روس وارد گرجستان شدند و تنش میان آمریکا و روسیه به حدی رسید که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بیسابقه بود.
هر چند در 15 اوت یک قرارداد آتش بس شکننده میان طرفین امضاء شد اما اوضاع در گرجستان حاد و غیرقابل پیش بینی است و تنش های بین المللی در حال افزایش است. تنش ها از آسیای مرکزی به اروپا رسیده است. آمریکا در حال تحکیم ائتلاف های نظامی ضد روسیه است و می گوید روسیه باید بهای این کار را بپردازد. ... این واقعه نشان داد که روابط حاکم در جهان در حال جابجائی های بزرگی است و فشارهائی که از اعماق به این روابط وارد می آید می تواند به ناگهان در این یا آن نقطه به شکل فوران مواد مذاب بیرون زند و امواج تکان دهنده اش را به سراسر جهان منتقل کند.
برخی پیش زمینه ها
گرجستان یک کشور کوچک اما دارای اهمیت استراتژیک است. جمعیت آن 5 میلیون نفر است و در ضلع جنوبی روسیه قرار دارد. به علاوه، یکی از گذرگاه های گاز و نفتی است که از میدان های آسیای مرکزی به قلب اروپای امپریالیستی سرازیر می شود. آمریکا برای چند دهه دارای این استراتژی بود که گرجستان را در مدار خود محکم کند و با گذراندن شاه لوله های نفتی از گرجستان مانع از آن شود که این لوله ها از روسیه گذر کنند.
این روابط دارای مولفه ی نظامی بسیار مهمی نیز هست: ساکشویلی (رئیس جمهور گرجستان) 2000 سرباز برای حمایت از اشغال عراق توسط آمریکا، به عراق اعزام کرد. در سال گذشته در حالی که بقیه موتلفین آمریکا در حال بیرون کشیدن از عراق بودند، ساکشویلی تعهد کرد که تعداد سربازان گرجی را دو برابر کند. در عوض آمریکا صدها مشاور نظامی را در گرجستان مستقر کرد و شروع به دادن تعلیمات بسیار پیشرفته به 12000 سرباز گرجی (یعنی یک چهارم ارتش گرجستان) کرد. گرجستان با حمایت آمریکا، بر عضویت در ناتو اصرار می کند. این به معنای آن است که در صورت برخورد نظامی میان گرجستان و روسیه در آینده، ناتو باید وارد مقابله با روسیه شود.
این ماجرا، بطور کلی، در چارچوبه ی تلاش های جهانی آمریکا برای تثبیت هژمونی درازمدت خود بر کل کره زمین، می گنجد. انحصاری کردن انرژی و راه های ترانسپورت جهانی و سر جای خود نشاندن رقبائی مانند روسیه بخش مرکزی این نقشه جهانی است. گرجستان نقش مهمی در این نقشه بازی می کند. روسیه نیز، به مثابه یک قدرت امپریالیستی، به نوبه ی خود تلاش می کند خود را از این محاصره نجات دهد و سلطه خود را بر بخش "خودش" از این جهان تحکیم کند و در مناطق دیگر جهان نیز وارد ائتلاف با قدرت های دیگر شود.
همانطور که ریموند لوتا در مقاله "جابجائی ها و گسل ها در اقتصاد جهان و رقابت میان قدرت های بزرگ" خاطرنشان کرد: «هیچ یک از چالش گران بالقوه، در گرهگاه فعلی در پی آن نیستند که با آمریکا به لحاظ نظامی رقابت کنند یا اینکه به شکل مهمی با آن رویاروئی کنند. اما وجود چنین چالش هائی (و چالش گرانی) به معنای آن است که امپریالیسم آمریکا باید مواظب پشت خود باشد.» واقعه ی گرجستان دقیقا همین وضع را نشان می دهد.
چطور شروع شد
بیشتر آمریکائی ها احتمالا حیرت زده می شوند اگر بفهمند که این جنگ روز 7 اوت یعنی یک روز قبل از خبر رسانی "سی ان ان" مبنی بر اینکه "سربازان روسی به گرجستان حمله کردند" رخ داد. خبررسانی آمریکا طوری تنظیم شده که تصویر یک "کشور کوچک دموکراتیک که توسط همسایه قلدرمنش روسی اش مورد حمله واقع شده" را القاء کند. اما اثر انگشتان خونین آمریکا در همه جای این جنگ قابل مشاهده است. ماه ژوئیه کاندولیزا رایس در گرجستان بود و در همان ماه ارتش گرجستان با 1000 سرباز آمریکائی عملیات تمرینی مشترک داشتند. این همکاری ها همه در چارچوب تلاش های آمریکا برای استقرار دفاع موشکی در اروپا (که آماجش روسیه است ) انجام می شد.
حتا آمریکا مجبور شده قبول کند که گرجستان طبق هدف اعلام شده ی ساکشویلی که گفته بود دو منطقه خودمختار (اوستیای جنوبی و آبخازی) را به زیر حاکمیت گرجستان در خواهد آورد، دست به عمل زد. روز جمعه، 8 اوت، یک هفته پس از درگیری های مرزی میان گرجستان و اوستیائی ها، گرجستان اعلام کرد که نیروهایش را در نزدیکی پایتخت آنجا مستقر کرده است.
پس از این، روسیه تحت لوای حفاظت از اوستیائی ها در مقابل "خشونت و قتل"، هزاران سرباز و تانک را وارد اوستیای جنوبی و آبخازی و داخل گرجستان کرد. نیروهای گرجی تاب تحمل نیروهای روسی را نکرده و بیرون کشیدند و روسیه شهر بزرگ گوری در گرجستان را به اشغال درآورد.
این جنگ رنج های بیشماری را برای توده های مردم به بار آورده است. هزاران اوستیائی به روسیه فرار کرده اند و هزاران تن دیگر در زیر زمین هایشان، در محاصره گرجی ها، پناه گرفته اند. صدها تن در این جنگ کشته شده اند. این وضعیت با پیشروی ارتش روسیه به درون گرجستان بدتر شد. اکثر رهبران ارتجاعی درگیر در این جنگ، در دروغ گوئی و عوامفریبی گوی سبقت را از هم ربوده اند؛ یکی خود را قربانی جنگ و آزادیخواه می خواند و دیگری، طرفدار حق تعیین سرنوشت ملل کوچک.
بوش که تازه از ماموریت "تغییر رژیم" در افغانستان و عراق فارغ شده و با حرارت دنبال "تغییر رژیم" در ایران است می گوید: "به تمامیت ارضی گرجستان باید احترام گذاشته شود" و روسیه را به خاطر "قلدری و مرعوب سازی" محکوم می کند. پوتین ، رهبر کشوری که نه یک بار بلکه دوبار به چچنی حمله کرده تا جنبش استقلال طلبانه آن را درهم شکند، اکنون اعلام می کند که روسیه تاب دیدن حمله ی یک قدرت بزرگتر به یک کشور کوچکتر را نداشت (یعنی حمله گرجستان به اوستیا)! و ساکشویلی که در رسانه های آمریکا از وی به عنوان یک رهبر بزرگ "دموکراسی" و "آزادی" یاد می شود در بیشرمی کم نمی آورد. او که بیشرمانه تبدیل به ابزار جنایت های آمریکا در عراق شده ، در سال 2007 با استفاده از پلیس ضد شورش و نیروهای نظامی و مسلسل تظاهرات مردم در تفلیس را درهم کوبید و تلویزیون اپوزیسیون را بست و رهبرانش را به زندان افکند.
گزارش "دیده بان حقوق بشر" در سال 2004 می تواند اعتبارنامه های "دموکراتیک" ساکشویلی را تائید کند: «رئیس جمهور منتخب ساکشویلی گفت: "من ... به همکارانم، به وزیر دادگستری زوراب آدیشویلی توصیه کردم که می خواهم در مقابل هر تلاش برای ایجاد شورش و آتش در زندان، از زور استفاده شود؛ به روی هر جنایتکاری که بخواهد آشوب کند به قصد کشت شلیک کنید. ما از حرام کردن گلوله علیه اینها دریغ نخواهیم کرد." ...»
نقش آفرینان اصلی در هر طرف، منافع ارتجاعی و امپریالیستی خود را دنبال می کنند. این وضع یک بار دیگر با فریاد ضرورت گشودن یک راه دیگر برای بشریت، به دور از این گذشته ی تاریک رژیم های ستمگر و جنگ های سودجویانه، را گوش زد می کند.
آینده چه در انبان دارد
همه چیز بسیار سیال و در حرکت است. در همان حال که اوضاع برای نیروهای آمریکا در گرجستان خوب پیش نرفت و احتمالا در نتیجه ی این جنگ نیروی روسیه در جنوب غربی آسیا قوی تر شده است؛ آمریکا از فرصت برای محکم کردن جای پای خود در اروپای شرقی استفاده کرد. آمریکا با لهستان قرارداد استقرار سیستم دفاع موشکی امضاء کرد. به علاوه قرار است حداقل به طور موقت، سربازان آمریکائی میدان های دفاع هوائی لهستان را اداره کنند: "با جهت گیری به طرف روسیه". رهبران ارتجاعی لهستان، در مصاحبه با مجله تایمز، با اشاره به گرجستان گفتند: «ما لهستانی ها نمی خواهیم در اتحادهائی باشم که کمک رسانی بعد از مرگ سهراب انجام می شود؛ پس از مرگ کمک به چه درد می خورد. لهستان می خواهد در اتحادی باشد که کمک در ساعات اولیه می رسد...»
حرکت های تهاجمی توسط آمریکا؛ و مقابله ی رقبای امپریالیست آن؛ "عامل غیر قابل پیش بینی" کشورهای کوچکتر که در چارچوب کلی تر سلطه ی آمریکا منافع ارتجاعی خود را دنبال می کنند اما مانورهای خود را برای رسیدن به موقعیت های فی الفور بهترو همچنین رسیدن به موقعیت " بالاتر" در آینده نیز می دهند؛ ... همه اینها جهان کنونی را تبدیل به مکانی انفجاری کرده است. و تبدیل به مکانی کرده است که از ته قلب فریاد می زند که جنبش رهائی بخش کمونیستی به پا خیزد و به توده های مردم شانس آن را بدهد که تبدیل به چیزی بجز قربانیان نقشه های این دارودسته ی ستمگر یا آن دارودسته ی ستمگر شوند.