هراس و ترس؟ هدف این است

نائومى  کلا ين

برگردان: حميد قربانى


بر گرفته از به پيش ٣ - ٢٢ خرداد ١٣٨٤


نئومی کلاین در باره شکنجه و هنر کنترل کردن انسانها

مقاله زیر که نویسنده آن نئوآمی کلاین روزنامه نگار و نویسنده چپ کانادایی است، به سوئدی ترجمه و در روزنامه آفتون بلادت در تاریخ 14-5-2005 به چاپ رسیده است. این نوشته هدف اصلی شکنجه را که تولید ترس و وحشت در جامعه است بیان می کند.

حمید قربانی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اخیرا من موفق شدم در رابطه با فعالیت هایی که در پشتیبانی از ماهر آرارترتیب داده شده بود، یک گوشه ازاثرات مستقیم شکنجه بر انسان را درک کنم. این انسان کانادایی متولد شده در سوریه یکی از معروفترین قربانیان "تحویل دادن" است، این پروسه از این جا شروع می شود که کارمندان آمریکایی شکنجه را اتوماتیک وار به کشورهای خارجی صادر می کنند. آرار در حال مسافرت بوده، که در فرودگاه نیویورک بوسیله رهبر بازرسان آمریکایی مورد بازجویی قرار می گیرد و بعد از آن به دولت سوریه تحویل داده می شود. او در سوریه به مدت 10 ماه در یک سلول انفرادی که کمی از یک قبر بزرگتر بوده زندانی شده و فقط زمانی که می خواستند او را تحت شکنجه و کتک قرار دهند، از سلول به بیرون آورده می شد. آرار به خاطر استقامت و شجاعتی که نشان داده بود، از طرف سازمان ارتباطات اسلامی در کانادا که یک سازمان از نطر سیاسی میانه است، مورد تقدیر قرار می کیرد. جمعیت حاضر در این مراسم، قدردانی قلبی خود را نثار او می کند. اما در میان کسانی که در این مراسم ارج نهادن، شرکت کرده بودند، ترس از سرنوشتی چون آرار کاملا هویدا بود. خیلی از رهبران محلی از نزدیک شدن به آرار پرهیز می کردند، و خیلی با احتیاط در باره او حرف می زدند و در دست دادن با او اکراه داشتند. حتی برخی از سخنرانان از نامیدن مهمان مورد تقدیر به نام خودش خود داری می کردند، این عمل مثل این بود که اگر از او نام برده می شد، ممکن بود که نام برنده را به یک بیماری مسری دچار نماید. و شاید آنها حق داشتند: آن دلائل سست و بی پایه و در واقعیت امر بی اعتباری که باعث شدند آرار در سلولی گرفتار شود که همراهانش موشها و عقربها باشند. اگر چنین مسئله ای در مورد آرار که یک طراح، انسانی ملایم و پراحساس و پدر خانواده است، توانست به وقوع به پیودند آیا کسی می تواند احساس اطمینان و امنیت کند؟

در یکی از نادر صحبتهای گران قیمت خود، آرار به طور مستقیم در باره آن وحشت و هراس صحبت می کند. او برای شنوندگان تعریف کرد که یک وکیل بی طرف مشغول جمع آوری مدارک بر علیه پلیس و مقامات دادگستری است که به طور غیرقانونی و بی قاعده با مشکوکین مسلمان کانادایی رفتار می کنند. وکیل تا کنون توانسته با دهها نفر از دستگیر شدگان در مورد تهدید ها، اذیت و آزار و بازرسیهای ناشایست منازل صحبت کند و مدارک معتبری راجمع آوری نماید. اما، آرار گفت، " که حتی یکی از این شکایت ها تا کنون علنا و در دادگاه ودر ملأ عام مطرح نشده است. ترس و وحشت آنها را واداشته است که این کار را نکنند. " وحشت این که ممکن است ماهر آرار آینده شوند.

هراس و وحشت امروزه در بین مسلمانان مقیم ایالات متحده آمریکا، از همه جا بیشتر است، آن جا قانون میهن پرستانه به پلیس و دیگر مقامات امنیتی و انتظامی اجازه بازرسی از مساجد، مدارس، کتاب خانه های عمومی و یا انجمن هایی که کمترین مشکوکیت ارتباط با تروریست ها را دارند، داده است. هنگامی که این نگهبانی ها و نظارتهای شدید را با شکنجه و احتمال شکنجه هایی که زندانیان از زندان آزاد شده تعریف می کنند را جمع نمائید، مفهوم پیام خیلی روشن می شود: ما شما را به طور دقیقی تحت نظر داریم، همسایه های شما اعمال شما را کنترول و به ما گزارش می کنند، دولت می تواند همه چیز شما را تحقیق کرده و بداند، اگر مرتکب کوچک ترین اشتباهی شوی با یک هواپیما،تو را به سوریه می بریم

و تحویل مقامات امنیتی می دهیم، یا سر از چاههای تاریکی که پایگاه گواتاناما نامیده می شود، در می آری. مواظب خودت باش، سر از پا خطا نه کنی، ها! اگر دراین مورد فاکت می خواهید، می توانید به کتاب میخائیل راتنر سخنگوی مرکز قانون اساسی مراجعه کنید.

اما این وحشت آفرینی باید به خوبی طبقه بندی گردد. آن انسانهایی که هدف این هراس و ترس هستند، باید که به خوبی از این ترس آگاه گردند و عاقبت خود را بدانند ولی نه آن قدر که تقاضای اجرای عدالت کنند. این به ما کمک می کند، به فهمیم که چرا وزارت جنگ (پنتاگون) انتشار یک سری از گزارشات مخاطره آمیز را، در مورد زندانیان زندان گواتاناما آزاد می گذارد، بعنوان مثال عکس زندانیان را در قفس، همزمان کوشش و سعی زیادی به خرج می دهد تا عکس هایی، همچون عکس های زندانیان شکنجه شده زندان ابوغریب در عراق بر ملا نشوند. و هم چنین این به ما می فهماند که چرا پنتاگون کتاب تازه ای از مترجم نظامی سابق خود در زندان مخوف گواتا ناما را تأیید می کند باضافه آن بخشی که چطور زندانیان را تحقیر جنسی می کنند، اما به محض این که ، اوشروع می کند که نقش سگهای شکاری را نشان دهد، به او اجازه داده نمی شود. این نوع اطلاعات استراتژیک به بیرون رخنه کرده به همراه واقعیت هایی که بوسیله مقامات رسمی تکذیب می شود، یک آگاهی عمومی به وجود می آورد، که در مورد آرژانتین بوجود آورد. آگاهی که به آن گفته می شد دانستن نا دانستنیها، این سرنخ "جنگ کثیفی" بود که در آرژانتین جاری کردند.

"جاسوسان سازمانهای امنیتی منافعشان ایجاب می کند که استفاده کردن از این متدهای غیرقانونی مخفی بماند" این را جمیل جعفر مسئول سازمان دفاع از حقوق شهروندان آمریکا می گوید. "از طرف دیگر این هم غیرقابل انکار است که زمانی که این جاسوسان و شکنجه گران سازمانهای امنیتی از تحویل دادن و شکنجه، بعنوان وسیله ایجاد ترس و وحشت استفاده می کنند، آشکار شدن این مسائل به شهروندان و انسانهای عادی در جامعه این برداشت را می دهد که جاسوسان در مواقع لازم با کمال میل حاضر به زیرپا گذاشتن و مبارزه بر علیه هر نوع قانونی هستند. آنها از این که انسانها تهدید را درک کنند وبه فهمند که شکنجه باور کردنی است، فایده می برند."

و تهدید درک شده است. در نوشته ای از سازمان مرکز حفاظت از حقوق شهروندی در آمریکا دریک اعتراضیۀ حقوقی به قسمت 215 از قانون میهن پرستانه به قلم ناضیه حسن سخنگوی انجمن مسلمانان در آن آربوِر میشیگان، به نام هوای تازه، نوشته می شود که تعداد اعضای این انجمن و شرکت کنندگان در جلسات به طرز خیلی شدیدی پایین آمده است. اعضای رهبری استعفا داده اند. ناضیه حسن یاد آوری می کند که اعضای انجمن او حاضر به هر کاری هستند که اسامی آنها از لیست اعضای انجمن حذف شود. شاهدانی که نمی خواهند نام شان فاش شود، می گویند " زیرا که آنها مایل نیستند که توجه دیگران را به خود جلب کنند. این است هدف مهم شکنجه : تروریزه کند یعنی ترس بیآفریند- نه فقط آنهایی را که در قفسهای پایگاه گوتانامو و سلولهای انفرادی سوریه، بلکه از آن مهمتر گروههای بزرگی از انسانهای معمولی جامعه که در معرض شنیدن چنین اخباری قرار می گیرند. شکنجه متدی است که انسانها را در هم می کوبد و فکر و عمل مقاومت را از انسان می گیرد. هم خواست مقاومت از آن زندانی تنها را می گیرد و هم خواست مقاومت از جانب گروههای بزرگ اجتماعی واراده مقاومت مشترک را.

همچنین. این یک نظریه جدال آمیز نیست. در سال 2001 سازمان آمریکایی غیر انتفاعی ( پزشکان برای حقوق انسان ) یک برنامه ی درمانی برای کسانی که مورد شکنجه قرار گرفته بودند را به چاپ رساند. این نوشته براین متمرکز شد که: اغلب هدف غایی شکنجه را اقرار گرفتن از متهم زندانی شده و دادن اطلاعات ذکر می کنند، در صورتی که این نگاه به شکنجه هدف اصلی شکنجه را پنهان می کند. " هدف اصلی شکنجه غیر انسانی نمودن قربانی شکنجه است و نه اطلاعات جمع آوری کردن و یا اقرار گرفتن، خواست و تمایلات انسانی قربانی را لگد مال کردن، و در عین حال شرایط را برای کسانی که با قربانی در تماس خواهند بود وحشتناک نمودن است. با این شیوه شکنجه قادر است که گرایش با هم بودن و آرزوی های مشترک را در همۀ گروههای بزرگ جامعه در هم بکوبد وارزشهای انسانی قربانیان را در هم بشکند و لگد مال نماید. انسان ها به جای تمایل با هم بودن، آرزوی از هم گریختن را داشته باشند. این است هدف واقعی شکنجه. با وجود این دانش رسمی شده در جامعه آمریکایی، باز هم کوشش می شود و بحث فراوانی می کنند که شکنجه را فقط یک شیوه غیرانسانی برای گرفتن اطلاعات از قربانیان جلوه دهند، نه این که یک آلت وحشت آفرینی عمومی. اما برای این نگاه یعنی گرفتن اقرار یک مشکل وجود دارد: هیچ مدرکی دال بر این که شکنجه یک وسیله مناسب در رابطه با باز پرسی است، وجود ندارد. خیلی کم، انسانی پیدا می شود که این طور فکر کند که" شکنجه " کاربرد خوبی در رابطه با گرفتن و جمع آوری نمودن اطلاعات دارد، متدهای بهتر دیگری وجود دارند که از زندانی اقرار بتوان گرفت. " این را رئیس سیا به نام پورتر گوس در حضور کمیته امنیتی سنای آمریکا در 16 فوریه بر ملا کرد. اخیرا یکی از کارمندان اف بی آی که از زندانیان پایگاه گواتانامو بازجویی کرده است، علنی کرده است که شدیدترین شکنجه ها و شیوه های اجباری در رابطه با اطلاعات گرفتن نتوانسته است به اندازه شیوه های خیلی ساده بازجویی مفید باشد. خود بازپرسان و قضات نظامی هم این عقیده را در رابطه با کاربرد خشونت دارند و می گویند که " در این نوع موقعیت ها بازجو شونده، آنچه را که بازجو کننده می خواهد بشنود، می گوید. "

با این همه خشونت و اعمال خشن ادامه می یابد - ازبکستان بعنوان آخرین نمونه برای تحویل گرفتن تحویل گرفتن زندانیان لیاقت خود را نشان داده است. " متد و مدل اِلسالودور را به عراق صادر می کنند. و تنها مناسب ترین سرچشمه دلیل علاقه مندی به متد شکنجه را شما می توانید از آخرین و غیر معمولی ترین شاهد زنده و به کاربرنده آن لیندا انگلند، که سپر بلای زندان ابوغریب شده است، بشنوید. که به طور ناخود آگاه در مقابل این سئوال که چرا شما و همکاران شما از زندانیان زنده مجسمه ساختید؟ می گوید: برای این که آنها را کنترول کنیم .

دقیقا. چون که شکنجه بعنوان یک وسیله در بازجویی بی ارزش است. اما در مورد بهترین وسیله کنترول اجتماعی، هیچ چیزی نمی تواند جای شکنجه را به گیرد و با آن رقابت کند.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com