جنایت منفعتی(ندارد)

ادواردو گالی آنو

برگردان: حميد قربانى


٢٢ ژوئيه ٢٠٠٥


مقاله ای که در زیر ترجمه آن را می خوانید، بوسیله نویسنده و مقاله نویس فرهنگی اِدواردو گالی آنو از اهالی اوروگوا نوشته شده و در روزنامه آفتون بلادت به زبان سوئدی، در تاریخ بیست و یکم ژوئیه دوهزار و پنج منتشر شده است. معروفترین کتاب او که به سوئدی در سال 1976 ترجمه و منتشرشده است، رگهای باز آمریکای لاتین نام دارد. این مقاله کوششی است در افشای دورغ و نیرینگ های سران کشورهای سرمایه داری و جیره خوارانشان در مطبوعات و در مقابل اثبات یکسانی ارزش انسان و فراخوانی در مورد نیازمندی جهان کنونی به تغییر رادیکال.

حمید قربانی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نیویورک، مادرید، لندن، دوباره تروریسم زد. چنین تیتری برصفحه اول خیلی از روزنامه های مشهور جهان که در باره بمب گذاری در لندن گزارش دادند لحیم شده بود. آنها نامی ازافغانستان یا عراق نبردند- بمب اندازی و یا انفجار بمب که روزانه در عراق رُخ می دهد، آیا این بمبباران ها تروریستی نیست؟ آیا در این انفجارات یا جنگ ها همیشه و یا تقریبا همیشه طبقه کارگر نیست که بیشترین قربانیان را می دهد؟ آیا آنها سزاوار همان احترامی که عبارت زندگی انسانی نامیده می شود، نیستند؟ در سال 1776 منشور استقلال آمریکا اعلام کرد که همۀ انسانها برابر آفریده شده اند. چند سال بعد اولین قانون اساسی آنرا تأیید کرده وبرخی از اصول ثبت شده در منشور را توسعه داد و نوشت که تنها یک هدف را باید دوباره نوشت، و آن اینکه یک انسان سیاه پوست یک سوم و یا یک پنجم انسان عادی ارزش دارد. امروز باید پرسیده شود هرانسان عراقی چند دهم یک انسان عادی ارزش دارد؟ آیا برخی ار انسانها برابرتراز دیگران هستند؟ به نظر می رسد که چنین باشد.

تروریسم دولتی، پدر و زاینده همۀ تروریسم ها، شما می توانید آنرا در انواع تروریسمها ئی که وجود دارند ببینی. آنها هر بار که گو به بادبزن برخورد می کند اشک تمساح می ریزند، و سپس نقش انسانهای بیگناه ودختران باکره را بازی می کنند به طوری که فکر می کنی آنها از نتایج اعمال خود ناآگاه هستند. اما صاحبان جهان احتیاج ندارند که خود را ناراحت کنند: اعمال شنیعی که فناتیک ها و دیوانه ها انجام می دهند به آنها این حق را می دهد که خود را از مجازات آزاد بدانند واعمال تروریستی آزادی از مجارات را به آنها هدیه می کنند.

" دروغ پای کوتاهی دارد" یا به عبارت دیگر دروغ عمرش کوتاه است.

ولی در واقعیت متأسفانه بهیج عنوان چنین نیست: دروغ ها پای خیلی بلندی دارند. چنان بلند که دروغگویان از انکار دورغها فرار می کنند. بعد از این که در سراسر جهان پراکندند که عراق یک خطر بالفعل برای جهان است، بوش و بلر در انظار عمومی اعلام کردند که کشوری که آنها تسخیر و شخم زدند هیچگونه سلاح کشتار جمعی نداشته است. با استفاده از این، آنها مردم را فریفتند و درانتخابات آیالات متحده آمریکا و بریتانیای بزرگ برای بار دوم انتخاب شدند.

" دروغ منعتی ندارد"

اه، چنین مثالهایی نمی دانند که در باره چی حرف می زنند. در جهان روزانه آری روزانه 2\2 میلیارد دلار در صنایع نظامی، صنایع مرگ به مصرف می رسانند، و این مبلغ هر روزه در حال افزایش است. جنگ اسلحه را عرضه می کند، اسلحه نیازمند جنگ است، و جنگ و اسلحه نیازمند دشمن. تولید دشمن نیازمند سلاح دیگری، صنایع تولید دروغ است.

هیچ رشته ای از صنایع در سراسر جهان پر منفعت تر از این صنعت مرگ آفرین دورغسازی وجود ندارد. این شعبه، صنعت ترسناک، که برای تولید دشمنان فعال هست، امروز بیشترین منبع در آمد وسائل پذیرایی- و شرکت های ارتباطات جمعی است. در هالیوود هنگامی که متن نویسان فیلمها، سناریوها را بر روی هم انباشته می کنند هیچ فیلمی بدون این که یک صحنه انفجارداشته باشد ساخته نمی شود، اگرکه حتی نتوانند در روی زمین ترور را پیدا کنند ، آنرا از کُرات دیگر وارد می کنند.

صنایع نظامی برای تشریح موجودیت خود احتیاج به ایجاد ترس و وحشت دارد. این یک دایرۀ بستۀ درد است: جهان یک قصابخانه شده است، یک تیمارستان - یک قصابخانه شده است" عراق، بمباران شده، اشغال شده، تحقیر و خوار شده، به عمده ترین مدرسه جنایت در زمانه ما تبدیل شده است. اشغالگران، که خود را آزاد کننده می نامند، در آنجا تولید کننده ترین کارخانه برای پاشیدن تخم و تولید تروریستها بنیاد گذاشته اند، که آنها با ناامیدی و لاعلاجی مردم تغذیه می شود.

لحظه سحری، در بساط خود طلا دارد و یا (سحر خیز باش تا کامروا شوی)

آیا هدف این مثال رهبر چریکی است؟ یا مدیر با تدبیر بانک را مورد خطاب قرار می دهد؟ در حقیقت بیش ار همه چیز معنی این مثال یک اخطار به کارگران فقیری است که باید صبح زود از خواب بیدار شوند، سرچشمه و منبع این مثال زمانی بود که حداقل هنوز کارگر در کارکردن منفعتی داشت.اما در جهان امروز ارزش کار کمتراز یک آشغال شده است. ازهنگامی که من متولد شدم سیستم قدرتمند جهانی که به آن کاپیتالیسم می گویند دارای دو موتور داخلی بوده است که اکنون فقط یکی از آنها خوب کار می کند: زیاد خواهی دیگر وجود ندارد، حداقل برای کارگران.امروزه کسی نمی تواند احساس کند که بوسیله کارکردن می تواند به یک زندگی خوب دست یابد و یا به زبان دیگر از راه کارکردن ثروتمند شود. اکنون دیگرموتور قدرت عبارت از رعب و وحشت و باز هم رعب و وحشت است: ترس از دست دادن شغل، ترس برای اینکه دیگر شغلی نتواند پیدا کند، ترس بی مسکن شدن. اینها انسان کارگررا در برگرفته اند.

اتحادیه ها در گذشته معمولا برای دفاع از کارگران بودند، چیزی که اکنون به نظر می رسد که به زمان پیش از تاریخ تعلق داشته باشد. شرکت های بین المللی شناخته شده ای همچون مک دونالد و وال- مارت با بی شرمی کامل و آشکار کارکنان خود را از حق سازماندادن خود محروم کرده اند و اگر مشاهده شود که یکی از کارکنان در فکر سازماندهی خود و دیگر همکارانش هست به سختی مجازات خواهد شد. در میان سازمانهای جهانی مدافع و مبارزحقوق بشر، چنین عمل افتضاح آمیزی که یکی از حقوق پایه ای انسانی را زیر پا می گذارد هیچگونه عکس العملی را بر نمی انگیزد. به عقب نشینی واداشتن اتحادیه ها و یا ممنوعیت مستقیم فعالیت اتحادیه ای، اکنون در حال تبدیل شدن به یک رفتار نرمال است.

جنبش کارگری و نتایج حاصله از دو قرن مبارزه کارگران در سراسر جهان در بحران است، و این حتی در مورد همۀ ساز و برگی که به یک شیوه صلح آمیز وهمکارانه و مشترک از حقوق تمام آن انسانهایی که از فروش نیروی کارشان زندگی می کنند، دفاع می نمایند صادق است، که اکنون این انسانها ی کارگربالاجبار سرنوشت خود را به صاحبان سرمایه و کارفرمایان سپرده اند، و مجبور شده اند که برای گذران زندگی هر چه را که کارفرمایانشان می گویند اجراء نمایند و تمام دستورات غیر انسانی آنها را بپذیرند: زمان کار دوبرابر شده ولی حقوق به نصف رسیده است.

اتحادیه های ضعیف شده و بی خاصیت توان انجام هیچ کاری را برای کمک کردن ندارند، و خدا نیز مثل این که در جای دیگر و مشغول کار دیگری است. پرزیدنت بوش روز و شب به او برای تبلیغات مذهبی اش نیازمند است. هر قدمی را که او در انجام وظیفۀ مقدس خود برمی دارد، خداوند او را راهنما است. چگونه آنها با هم رابطه برقرار می کنند؟ بوسیله پست الکتریکی، فکس، تلفن یا تله پاتی؟ این سرمخفی دولتی است.

"شیطان عرضه کننده اسلحه" یا اسلحه در دست شیطان

حقیقتا این مثال درستی است. خدا که نمی تواند با این پوتین آلوده سر و کاری داشته باشد. باید که شیطان عرضه کننده که سلاح باشد، یا حداقل سلاح کشتار جمعی را، آن سلاح واقعی کشتار جمعی، آنهائی که عراق نداشت و آن سلاحی که دنیا را مستعمل و خراب می کند: بمبارانی از دورغ به توسط کارخانه های تولید و عرضه کننده نظر سنجی های عمومی ؛ سلاح شمیائی جامعه مصرفی که آب و هوا را به گونه ای ترسناک آلوده می کند ؛ گازسمی از کارخانه های تولید کننده وحشت و ترس که ما را وادار می کنند که ناپذیرفتنیها را بپذیریم و اهانت را تبدیل به سرنوشت تصمیم گرفته کنیم ؛ آن اعمال مرگبار آزاد از مجازات که قاتلین کشتارهای پی در پی را به بهره مندان تختهای رهبری کننده دولتی تبدیل می کند ، و قدرتهای دولتی که شمشیردر دست در برنامه های شهوت انگیز تلویزیونی فقر را افزایش می دهند و در عین حال با تشریح های چند جانبه خود را در جبهه ضد فقرقرار می دهند، همزمان برای زخمهائی که بوسیله مین های ضد نفر ایجاد شده اند، (مینهائی که بوسیله آنها ساخته و فروخته شده اند،) دست و پای مصنوعی می سازند، و پروژه های بازسازی چون باران بر روی کشورهایی می بارانند که خودشان ویران نموده اند.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com