کُشتن برای دزدیدن و چپاوُل نمودن
ادواردو گالی آنوترجمه: حميد قربانى
آوريل ٢٠٠٦
این مقاله بوسیله ادواردو گالی آنو نویسنده و روزنامه نگار کلمبیا نوشته شده است. ادوادو در این نوشته هم مانند نوشته های دیگرش ( قهرمانان دوروغین چپ آمریکای لاتین، نفرین ثروت و...) که من تا کنون به فارسی ترجمه کرده ام، سعی می کند که دلائل واقعی و زمینی جنگ ها را که ( شکنجه و استثمار انسان وچپاول و غارت منابع طبیعی است را بررسی کند. نویسنده در نوشته کوشش موفقی به کار می برد تا از ورای دورغگوئی ها رایج در دنیای کنونی، دلائل واقعی شروع حنگها که دزیدن همۀ منابع و نیروی انسانی است نشان دهد. به عقیده من وی در این کار موفقیت چشمگیری نصیب خود کرده است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ادواردو گالی آنو در باره دلائل واقعی جنگ ها- و ماده معدنی که به قیمت زندگی ٣ میلیون انسان تمام شد، می نویسد. برای چرائی شروع جنگ ها سرچشمه های غریزی- شخصیتی ارائه داده می شود: امنیت بین المللی، ارزشهای میهنی، دموکراسی، آزادی، نظم، نمایندگی مدنیت یا خواست خدا. کسی وجود ندارد که با صداقت اعتراف نماید: من می کُشم برای این که چپاول کنم، غارت نمایم یا خیلی راحت بدزدم. تا کنون حداقل ٣ میلیون انسان در جنگ کنگو که به طور موقت در پایانۀ سال ٢٠٠٢ خاموش شده است، به قتل رسیده اند. دلیل مرگ آنها کولتان بوده است،حتی اگر که آنها خودشان چیزی در این رابطه نمی دانستند،یک ماده معدنی خیلی کمیاب که، درست مانند اسمش،که ترکیبی است از ٢ ماده معدنی به نامهای کولومبو و تانتا لیت، 2 ماده کمیاب معدنی. کولتان یک ماده کاملاً بی ارزش بود تا این که کشف شد که در رابطه با ساختن تلفن های همراه، سفینه های فضائی، کامپیوتر و موشک نمی شود از آن صرف نظر کرد. بعد از این ارزشش از طلا هم بیشتر شد. تقریباً همه معادن کشف شده کولتان در کویر شنی کنگو قراردارند. برای 40 سال پیش پاتریس لومومبا در معراب طلا و الماس قربانی شد. ( اولین نخست وزیر کنگو بعد از استقلال اکه بوسیلهِ بلژیک اشغال، به بردگی کشیده شده و چپاول می شد- مترجم) کشورش تا کنون هر روزه، کشتن او را ادامه داده است. کنگو کشوری است به شدت فقر زده،ولی در عین حال پر از معادن، این نعمت طبیعی در این کشور و برای مردم بدبختش باره ها به نفرینی تاریخی مبدل شده است. آفریقائی ها به نفت لقب گُه شیطان داده اند . سال ١٩٧٨ انسان نفت را در جنوب سودان کشف کرد. ٧ سال بعد به این نتیجه رسیدند که ذخایر نفتی این کشور بیشتر از ٢ برابر آن مقداری است که فکر کرده می شد و بیشترین این ذخایر در قسمت غربی کشور یعنی استان دارفو موجود است. این بود دلیل وقوع یک حمام خون دیگری در این قاره که هنوز جاری است. تعداد زیادی از کشاورزان سیاه پوست که تعداشان به بیشتر از ٢ میلیون نفر بر آورد می شود، هنگامی که نیروهای ملیس (نیمه نظامی عرب زبان) تحت حمایت تانگ ها و هلی کوپترهای ارتش دولتی به منطقه هجوم آوردند، مجبور به فرار ویا در زیر رگبار گلوله، و یا با چاقو کشته شده و از گرسنگی تلف گردیدند. این جنگ را به غلط جنگی بین اعراب مسلمان گاوچران و کشاورزان سیاه پوست، مسیحی و نیمه حیوان به دلائل قومی و مذهبی می نامند. اما طنز تلخِ مسئله در این جاست که آن دهاتی که ویران شدند و مزارعه ای که به آتش کشیده شدند، از سر اتفاق درست در مکانی قرار داشتند که اکنون چاه های نفت در آن جا حفر شده اند. منکر دلیل واقعی مسائل شدن، که انسان ناعادلانه اکلیست ها را متهم به آن می کند، در واقعیت امر به شیوه همیشگی برخورد پر قدرت ترین رئیس جمهورکره زمین به وقایع جهان تبدیل شده است که هر لحطه از زندگی اش به نام خدا قسم می خورد که قطره ای مشروب نمی نوشد. او هر روز از این که اعلام کند که جنگ در عراق هیچ ربطی به نفت این کشور و دیگر ذخایرش ندارد، نه خسته می شود و نه شرم می کند. یک رفرانس(سند) عربی در باره عراق در سال ١٩٢٠ نوشته شده است که : "مردم انگلیس در عراق در یک دام مِسو پوتامی (Mesopotamien) افتاده اند که به سختی می توانند از آن با حفظ ارزشها و مقدسات بیرون بیآیند. آنها فریب داده شده در آن افتادند به دین وسیله که اطلاعات از آنها پنهان نگه داشته شد. " من می دانم که تاریخ هرگز دوبار تکرار نمی شود، اما گاهی وفت ها از خودم سئوال می کنم. که آیا عقل زیادی در رابطه چاوز لازم است؟ که واقعاً نفت در رابطه با تبلیغات بی عقلانه و آتشینی که دارد انجام می گیرد که به نام دموکراسی دیکتاتوری را به کُشند که ٩ بار در یک انتخابات " مقدس" پیروز شده است؟ و آن تهدیدات تکرار شدنی که در رابطه با برنامه هسته ای ایران هی تکرار می گردد، ربطی به این که منابع گاز آن کشور متعلق به شرکت های بزرگ است، ندارد؟ اگر این ها به طور واقعی ربطی به یک دیگر ندارند، چگونه می شود تبلیغاتی را که در اطراف این برنامه هسته ای انجام می گیرد را تشریح نمود؟ آیا این ایران بود که بمب ها ی اتمی به روی ناکازاکی و هیروشیما ول کرد؟ شرکت بزرگ بکتل (Bechtel) با دفتر مرکزی در کالیفورنیا، در یک قرار داد 40 ساله آب کوچامبامبا ( منطقۀ مسکونی سرخ پوستانِ بولیوی- مترجم) را در اختیار گرفت. یک اعتبارنامه ای که مالکیت کل آب این منطقه از مخازن و آب حاصله از باران را شامل می شد. از سر اتفاق فوراً پس از بستن این اعتبارنامه، قیمت آب آشامیدنی سه برابر شد. مردم بولیوی بر علیه این قرارداد شوریدند و شرکت را مجبور به پس گرفتن قرارداد کردند. پرزیدنت بوش دلش به حال شرکت بیگناه سوخت و برای تسلی خاطرش آب عراق را به بکتل بخشید. این که عراق سزاوار است که زیر و رو شود فقط به علت این که ذخایرِ نفتی اش چپاول شود نیست، بلکه برای این هم هست که ذخیره آب آشامیدنی و سالمش که بوسیله رودهای دجله و فرات تأمین می شود از پر آب ترین کشورها درمنطقه خاورمیانه است. دنیا تشنه است. مواد شیمیاییِ باقی مانده از تولیدات صنعتی رودخانه ها را سمی و آب آنها را غیرقابل مصرف، خشک و از بین می برد. همزمان که آب آشامیدنی کمتر و کمتر می شود و کمتر قابل استفاده، جامعه مصرفی برعکس هر لحطه بیشتر و بیشتر آب مصرف می کند. همه این را می گویند و همه کس این را می داند: جنگی که امروز برای نفت در جریان است ، فردا برای آب انجام می شود. ( هر جند کهعلت جنگ کنونی فقط نفت هم نیست و در واقعیت امر عمیقتر از نفت قرار دارد. این جنگ می خواهد به حل تضادهای خیلی مهمتری بین امپریالیستها منجر شود._ مترجم ) در واقعیت اما امروزه جنگ آب جاری است . جنگ جنگِ تسخیر است اما اشغالگران همیشه سرباز پیاده نمی کنند وبمب نمی ریزند. جنگ بوسیله تکنوکرات های بین المللی و در لباس غیرنظامی و نیز انسانهای متمدنی که کشور های فقیر شده را در وضعیتی قرار می دهند که خصوصی کردن یا مردن را باید انتخاب نمایند، جاری شده و ادامه می یابد. اسلحه آنها فشارمرگ آفرین، در منگنه قراردادن و جریمه نمودن که در ظاهر نه سر و صدائی دارد و نه جای زیادی می گیرد، است. در سالهای اخیر در این رابطه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بمثابه دو چنگول با یک پنجول بوده اند. این دو ارگان 16 کشور را مجبوربه خصوصی کردن منابع آبشان نموده اند، که چند تا از این کشورها از فقیرترین کشورهای جهان می باشند. این کشورها عبارتند از: بنین، نیجریه، موزامبیک، روآندا، یمن، تانزانیا، کامِرون، هندوراس و نیکاراگوا . متد و شیوه خیلی واضح و مانند شیشه درخشان بوده است: واقعیت این است که یا شما آب تان را می دهید یا این که شامل آنهائی نمی شوید که وامهای تا کنونی تان بخشیده شده و یا وام جدیدی به شما پرداخت گردد. دانشمندان و محققین هم خیلی با حوصله و با صبر تشریح می کنند که تقاضا و شرط و شروط برای خصوصی کردن منابع طبیعی و عمومی نه به این خاطر هست که کشور را تسخیر کنند، بلکه به این دلیل انجام می گیرد تا این مردم را کمک کرده و از فقر ناشی از بی تدبیریِ و بی تأثیری شیوه مالکیت عمومی و دولتی نجات دهند. و اگر مردم کشف نمودند که قدرت پرداخت قیمت بالای جدید آب را ندارند این را هم می باید به فال نیک گرفت: این باعث بیدار شدن توانایی درحال اتمام آنها شده و آنها را تشویق به کارکردن بیشتر و دلیل پیشرفت شخصی شان خواهد شد. چه کسی در یک دموکراسی تصمیم می گیرد؟ بزرگترین مؤسسات بین المللی اقتصادی که کسی به آنها رأی نداده است؟ یا...؟در اکتبر سال گذشته سرنوشت آب اوروگوا در یک رفراندوم عمومی مشخص شد.اکثریت بالاتفاق مردم رأی دادند که ذخایرآب باید در مالکیت عمومی و استفاده از آن یک حق عمومی برای همه مردم باشد. این یک پیروزی برای دموکراسی مردمی بود، پیروزی برای ما بود که به ما یاد داده و می دهند که چیزی نیستیم و هنوز بالغ نشده و توانایی در دست گرفتن اداره آب خودمان یا هر چیز دیگری را نداریم، و برخوار نمودن و بی ارزش قلمداد کردن مالکیت عمومی، که در دست سیاسیونی قرار گرفته که سوء استفاده می کنند و آن چیزی را که متعلق به عموم مردم است برای ارضاء خواستهای شخصی شان قرار می دهند. رفراندوم آب در اوروگوا هیچ موجی در اوضاع بین المللی برنیانگیخت. آن وسائل بزرگ ارتباط عمومی (روزنامه ها، کانالهای تلوویزیونی و...) چنین جنگی در رابطه با آب را پوشش خبری ندادند، زیرا که این جنگی بود که در آن بازنده ها کسانی بودند، که همیشه برنده بودند ؛ و الگو اوروگوا به کشور دیگری سرایت نکرد. این بود اولین رآی گیری عمومی در باره آب، چه کسی می داند، شاید آخرینش بشود. |