اول مردن، بعد رای دادن
نائومى کلا ينبرگردان: حميد قربانى
١٣ نوامبر ٢٠٠٤
این برگردان، ترجمه سوئدی مقاله ای است که به قلم نائومى کلا ين نوشته شده و در روز 12 نوامبر در روزنامه عصر سوئد آفتون بلادت به چاپ رسیده است. انگليسی اين مقاله در روز 11 نوامبر2004 چاپ و پخش گرديده است. حمید قربانی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نااومی کلا ین در مورد حمام خون فلوجه به نام دموکراسیپ ديدی در تعطیلات آخر هفته اطلاع داد که او به مبارزه انتخاتی اش مبنی بر " رای دادن یا مردن" همچنان ادامه خواهد داد. . موسسه ثبت نام رای دهندگان آمریکا به نام حيپوموگلان اعلام کرد که انتخابات رياست جمهوری آمر یکا بود، فقط " مرحله یک، يک قدم، گام اول برای اینکه انسانها دخالت کنند". چه جالب! من یک پيشنهاد برای مرحله دوم برای آقايان پ ديدی ، بن آفک ، لئونارد دی کلپريو و کلیه داوطلبانی که در آن " ائتلاف داوطلبانه" خود تصمیم گيرنده جمع شده اند، دارم : که با هواپیمای جتِ مسافرتی خودشان، بدون فوت وقت به فلوجه پرواز کنند که مردم مأيوسانه درانتطاراین همه جان فشانی و سرمايه گذاری که آنها می نمايند، هستند. اما بايد اول آنها شعار خود را از "رای دادن يا مردن" تفيير داده و اعلام کنند که "اول مردن، بعد رأی دادن". زيرا که الان درآنجا عينا همين جریان دارد. راههایً قرار از شهر را بسته اند، خانه های مسکونی را در هم می کوبند و یک درمانگاه فوری را با خاک يکسان نموده اند، اين همه برای اين انجام می گیرد که شهر را برای انتخابات ژانویه آماده کنند. در يک نامه به رئيس سازمان ملل متحد کوفی عنان رئیس دولت برگزیده آمريکا یرای عراق ايياد علاوی می نويسد که اين حمله همه جانبه برای آرام کردن شهر، امنيت انسانهايی که در آنجا زندگی می کنند و انتخابات سياسی و برقراری دموکراسی در عراق ضروری و لازم است. بعد از ميليون ها دلاری که برای "برقراری و بازسازی دموکراسی" و یک جامعه متمدن درعراق اختصاص داده شد اين نتيجه اش است: اکر شما موفق شوید که از يگ حمله تنها سوپر قدرت نطامی جهان معاصر، جان سالم به در برید، آنکاه شانس رأی دادن داری. ساکنين فلوجه که ما را اذیت می کنند بايد رأی به دهند حتی اگر همه شان اول کشته شوند. چنین با اطمينان گفته می شود:این ساکنین فلوجه که مورد حمله واقعه شده اند. "دشمن يک جهره دارد. او شیطان نامیده می شود. او در فلوجه زندکی می کند. این سخنان را سرهنگ دوم گاريث برانت در مصاحبه با بی بی سی می گوید. او اعتراف می کند که برخی از چریکها واقعا در فلوجه رندگی می کنند. این فرق را او با وزیر جنگش دونالد رامس فلد دارد که او مايل است که ما باور کنیم همه آنها از سوريه و اردن آمده اند. ولی نيروی نطامی اآمریکا یک اطلاعیه از پيش ضبط شده در همه جا پخش می کند که در آن گفته می شود که تمام مردان از سن 15 تا 50 ساله حق خروج از شهر را ندارند که حکايت از اين می کند که حداقل تعدادی از آنها که کانال تلويزیونی سی ان ان "نیروهای ضد عراقی "وصف کرده بود، ساکنین فلوجه هستند انتخابات در عراق بهيچ عنوانی نمی توانست یک اننخابات صلح آميز باشد، اما احتياج نبود که به يک جنگ تمام عيار برضد رأی دهندگان تبديل شود. تبليغات فاجعه آمیز علاوی نتيجه مستقيم تصميمی است که درست يک سال قبل اتخاذ شده بود. در 11 نوامبر 2003 پائول برمر که آن زمان بالاترین فرستاده آمریکا در عراق بود برای ملاقات با رئيس جمهور جورج دبليو بوش به واشنگتن سفر کرد. در اين ديدار دو نفره هردو ار يک مسئله ناراحت بودند و آن اينکه اکر آنها به قول خود مبنی برگذاری انتخابات عمومی درو برای چند ماه دِگر عمل می کردند، شرايط طوری بود که پيروزی ممکن بود نصيب نيرهايی شود که به قدر کافی پروآمریکايی نبودند. اين باعث چال شدن هدف اَشغال می شد، و باضافه دوباره انتخاب شدن بوش را تهديد می کرد. پس در اين ملافات آنها يک برنامه تجديد نظر شده اتخاذ کردند. : انتخابات بايد يک سال به عقب بيفتد و دراين فرصت اولِين دولت "حاکم برعراق" از وا شنگتن دست چین شود. اين برنامه به بوش امکان قوی ظاهر شدن در تبليغات انتخاباتی اش را می داد چون بوش می توانست نشان دهد که آمريکا هم چنان اوضاع عراق را تحت کنترل دارد. در آمريکا بوش به هدف خود مبنی بر اين باصطلاح "آزادی در حال پيشروی است" رسید و موفق به فريفتن و فريب مردم شد، اما در عراق برنامه با حمام خونی که ما اکنون شاهدش هستيم روبرو شد. جورج بوش کوشش می کند و از تمام امکانات قابل تصور استفاده می کند تا به جهان به گويد که نيروهايی که برعليه حضورآمريکا در عراق مقاومت می کنند، نيروهای ضد دموکراسی هسند. در خود واقعیت اما بیشترين مقاومت و شورش ناشی از تصمِماتی است که مستقيما در واشنگتن گرفته می شوند و بر علیه منافع مردم عراق به عمل در می آيند. اجراء در عمل اين تصمِمات يعنی خفه کردن، تحقير و خوار نمودن، يعنی پايمال کردن حق تصميم گيری، جلوگيری کردن از،زير نفوذ خود در آوردن و يا به زبان دیگری بی اثر و خنثی کردن کوشش مردم عراق در استقرار دموکراسی در عراق است. البته در عراق مقاومت اصيل ضد دموکراسی وجود دارد، ولی قبل از اينکه جورج دبليو بوش و پائول برمر تصميم بکيرند که به قول خود مبنی بردادن حاکميت عراق به يک دولت منتخب مردم عمل نه کنند اين نیروها پراکنده و غير قابل ملاحظه بودند در عمل کاری از پيش نمی بردند.وضعيت هنگامی عوض شد که برمر به عراق برگشت و کوشش کرد که به مردم عراق به فهماند که شما هنوز برای دموکراسی بالغ نيستيد.برمر ذکر کرد که ناامنی در کشور به اندازه ای بزرگ است که به هیچ عنوان نمی شود در چنين شرايطی انتخابات برگزار کرد و بی غير از اين زمانی هم برای تبليغات انتخاباتی نمانده است. افراد زيادی نبودند که به خود به قبولانند که قانع شده اند. در ژانويه 2004 تعداد 100000 عراقی در خيابانهای بغداد و 30000 هم در بصره تظاهرات کردند. آنها فرياد زدند " آری به انتخابات، نه به انتصابات". در چنين موقعيتی خيلی ها نوشتند،تشريح کردند که امنيت در کشور برای برگزاری انتخابات کافی است و پريود زمانی برنامه دوره صدام یعنی" نفت در برابر غدا" می تواند به خوبی برای تبليغات انتخاباتی کافی باشد. اما برمر قابل تعمير نبود و سازمان ملل متحد در پشت سر او قرار گرفت_ يک تصميم بی شرمانه، مصيبت بار و فجيع. حسين آل شهرستانی سخنکوی آکادمی علمی کم بهاء ملی عراق در يک مقله که در روزنامه وال ستريد ژورنال به چاپ رسید، بیهوده تلاش کرد که بگويد بعد از اين چه اتفاق خواهد افتاد. " انتخابات در عراق دير و يا زود بالاخره برگزار خواهد شد." شهرستانی نو شت و تشريح " اما هر چه زودتر انتخابات برگزارشود ويک عراق دموکرات پا به گِيرد، زندگی های کمتری از عراقی ها و آمريکايی ها به هدر می رود." 10 ماه سپری شد و هزاران عراقی و آمريکايی جانشان را از دست دادند، منفجر شدند و سوختند، هم زمان بخش ديگری از کشور دوباره مورد يورش قرار گرفت و در قسمت بزرگی ازباقی مانده کشورعراق حکومت نطامی برقرار شد. و آن چه که به طول انتخابات برمی کردد علاوی تازه همان لیست های برنامه نفت در برابر غذا را ارائه می دهد درست همان چيزی يک سال قبل ارائه داده شد اما مورد قبول قرار نه گرفت همان طور که واقعيت نشان می دهد همه عذر و بهانه ها دروغ بودند: اگر انتخابات می تواند اکنون برگزار شود به احتمال فريب به وقوع می توانست در يک سال قبل هم برگزار گردد،هنگامی که کشوراز حالا بی نهايت آرامتربود. اما می توانست امکانات واشنگتن مبنی بر دولت عروسکی را در عراق برهم زند، و ممکن بود که ازانتخاب دوباره جورج دبليو بوش به ریاست جمهوری آمريکا جلوگيری کند- آیا پرسيدنی است که عراقی ها نسبت به آن فرم از دموکراسی که بوسيله سربازان آمریکاِيی برای آنها به ارمغان آورده شده شکاک هستند؟ یا ایيکه انتخابات نه چون يک وسيیله برای رهايی بخشی بلکه بمثابه يک اسلحه در جنگ درک می شود؟ برای اينکه امکان دو باره در قدرت ماندن جورج دبليو بوش را تقويت کنند آن انتخابات قرل داده شده در عراق را اول قربانی کردند ؛سپس برای همان منافع محاصره زشت و فرومايه فلوجه را طولانی کردند،هواپیماهای جنگی حتی يک دقيقه بعد از گغتار تلويزيونی بوش در رابطه با پیروزی انتخاباتی اش صبر نکردند و دوباره بمباران فلوجه را آغاز کردند، و شهر را در روز و شب بعد حداقل 6 بار بمباران کردند. هنگامی که انتخابات در آمریکا به پايان رسيد فلوجه به نام انتخابات قريب ا لوقوع خودش زير بمباران شخم زده و ویران می شود. اين بود معنی وافعی دموکراسی وعده داده شده به مردم عراق. برای به رخ کشيدن و نمايش دادن بيشتر قدرت آمريکا و دخالت و دلمشغولی اش در امر آزادی، سربازان نیروی دريایی اش در اولين هدف حمله به بزرگترين بيمارستان فلوجه را در دستور قرار دادند و سرافرازانه با شکستن درب قفل شده بيمارستان بوسيله قنداق سلاحهایشان وارد بيمارستان شدند. چرا؟ دليل کاملا واضع و روشن است، برای اينکه در حمله قبلی سربازان آمريکا به فلوجه منابع بیمارستان پشت" شايعه" کشتار وسيع شهروندان عادی عراقی بودند که به نوبه خود انگيزه و باعث شورش و اعتراضات در ديکر شهرهای عراق و دنيا عرب شد." بيمارستان يک مرکز تبليغاتی است" این مطلب زا يکی از افسران عالی رتبه آمریکايی که نخواست نامش فاش گردد به روزنامه نيويورک تايمزمی گويد . بدون پزشکان که بتوانند تعداد کشته شدگان را اعلام کنند،امکان بروزاعتراض و شورش کاهش پیدا می کند، اين است دليل حمله به بيمارستان- اما برعکس اين فکر مالیخوليايی خود حمله به بيمارستان باعث بيداری و شورش شده است که به نوبه خود، وجود انتخابات ذکر شده در بالا را بيشتراز پيش ماجرجويانه می نماياند. برطبق گزارش نيويورک تايمز تسخير بيمارستان عمومی فلوجه خيلی ساده بود زيرا پزشکان و بيماران هيچ گونه مقاومتی نکردند. فقط يک زخمی گزارش می شود. " يک سرباز عراقی که اشتباها یک تير به طرف قسمت پائين تنه اش شليک می کند و ازقسمت پا زخمی می شود-" من متعقدم که او عمدا به پايش شليک کرده است. در اين کار او تنها نيست. |