بوش، سرجايت بنشين، و مجازاتت را بگير
جان له کاربرگردان: حميد قربانى
سوم ماه نوامبر ٢٠٠٤
نوشته زير نامه اى است كه نويسنده و رمان نويس انگليسى جان له كار به رأى دهندكان آمريكائى نوشته و از آنها مى خواهد كه براى مجازات كردن جورج دبليو بوش به او براى بار دوم رإى داده و او را سرجاتش نگهدارند تا اينكه او جوابگوى جنايت و دروغهايش در رابطه با جنگ و اشغال كشور عراق باشد. اين نامه بوسيله تور ونِر برگ ترجمه و در تاريخ 1 نوامبر 2004، در روزنامه آفتون بلادِت سوئد به چاپ رسيده است. حميد قربانى * * * * * * * * * * * * * * * * * * * يك روز به انتخابات باقى مانده است - جان له كار در مورد اينكه چرا بهتر است كه بوش سر جايش باقى بماند. ** بر طبق عقيده جان له كار فقط به يك دليل بهتر است كه به بوش رأى داد. يك انتخاب دوباره او را مجبور مى كند كه در رابطه با دروغ هايش جوابگو باشد. ** جرم بوش خيلى سنگين است. اين را جان له كار درنامه سرگشاده به انتخاب كنندگان آمريكائى مى نويسد: ثروتمندان شما ثروتمندتر شدند، فقرا فقيرتر و برتعداد بى كاران شما افزوده گشت. او كسرى بودجه را پنهان مى كند تا قادر شود به يك جنك ظالمانه ادامه دهد. ** او آزاديهاى شهروندان را كه دست آورد 200 ساله آمريكائى ها بود، پايمال كرد و آنها را به دور انداخت. شايد براى رأى دادن دوباره به جورج دبليو بوش يك دليل خوب، فقط يك دليل موجود است، و آن اين است كه او را مجبور به زندگى براى جواب دادن به نتايج اعمال واقعا فاجعه آميزش كند و جوابگو دروغهايش، تا به جاى آن كه شغلش را به يك دموكرات قالب كند و او هم بعدا به گردن خله و چله اى قبلى اش به گذارد و بدين وسيله قضيه را تمام شده اعلام كند. يقينادر تمام تاريخ آمريكا هيچ رئيس جمهورى خارج از كشور و در سطح جهانى به اندازه جورج دبليو بوش مورد نفرت و بى زارى جهانيان نبوده است. دليل آنهم زورگوئى يك جانبه او، به دور انداختن مقررات و قراردادهاى بين المللى و بى توجهى كينه توزانه اش به ملل ديگر و فرهنگ پيش رونده آنها. اهانت و تحقير سازمان هاى بين المللى و مهمتر از همه اين ها سوء استفاده او از نفرت عمومى از تروريسم براى او شروع يك جنگ غيرقانونى و جنايتكارانه بر عليه مردمى كه مانند خيلى از مردمى كه در جهان كنونى زندگى مى كنند، در زير حاكميت يك ديكتاتورِ خون آشام و تنفر انگيز زندگى مى كردند ولى ديكتاتورشان هيچ ارتباطى با فاجعه ى 11 سپتامبر نداشت و هيچ گونه سلاح كشتار جمعى هم نكرده بود و فقط چون يك متجد ايالات متحده آمريكا در يك جنگ كثيف برعليه مردم ايران و مردمش شركت نموده بود. آيا رئيس جمهور شما به علت اينكه يك رهبر و ليدر زمان جتگ نيست كه به خود اجازه مى دهد كه بوسيله يك عده ايدئولوگهاى گمراه كننده رهبرى شود؟ آ يا تونى بلر بمثابه يك رهبر زمان جنگ نيست كه سربازان و سياست خارجى بريتانيا بزرگ را در يك جنگ بى منطق و بى عقلانه درگير نموده و امنيت جامعه را به گروگان گذاشته است؟ شما در ماه نوامبر رأى مى دهيد. ما در سال آينده رأى خواهيم داد. اما نتيجه هر دو رأى گيرى را بيشتر از هر چيز ديگرى يك سئوال تعيين خواهد كرد. آن سئوال اين است: در هنگامى كه اكنون حقايق روشن شده اند تا چه زمانى دروغها بر زندگى ما تسلط خواهند داشت؟ نقشه جنگ عراق خيلى قبل از 11 سپتامبر ريخته بودند. اوسما بن لادين يك بهانه بدست شان داد و يك راه حل برايشان تدارك ديد. اما مردم عراق قيمتش را پرداختند. جوانان آمريكائى قيمتش را پرداختند. جوانان بريتانيا بهايش را دادند. سياسيمون ما به ما دروغ گفتند. همزمان با اينكه بوش پسر جنك ظالمانه پدرش را به خرج مالى و جانى شما ادامه مى دهد همچنين كشور شما را نيز ويران مى كند. او مى بيند كه ثروتمندان شما ثروتمند تر شده و فقرا و بيكاران شما هر رزو زيادتر مى شوند. او جنگجويان شما را به راهى برد كه واقعا به آنها تعلق داشت و او به امكانات تحصيلى فرزندان شما دستبرد زد و آنها را به حداقل رساند. و او مى بيند كه بيشتر از هر زمان ديگرى در تاريخ، آمريكائى ها ازامكانات بهداشتى محروم هستند. اكنون زمانى است كه او تصميم به دخالت و بازى با دفاتر ماليه شما مى گيرد، او در دفاتر مالى دست مى برد و براى اينكه قادر شود ادامه جنگ را توجيه كند، كسرى بودجه را پنهان و كم مى كند واز صندوقهاى پس انداز و رزو براى جنكى كه مشاورانش به او مى گويند كه كليد روشن و خاموش كردنش دست او است و او قادر است همچون شمعى آنرا روشن و خاموش نمايد، استفاده مى كند. قانون تصويب شده، امنيتى و ميهنى شما ) پاتريوكات آكت( آزاديهاى اساسى شهروندى شما را پايمال و به دور انداخت. آزاديهاى شهروندى كه آمريكائيها شجاع به مدت 200 سال براى بدست آوردن و نگهداشتن شان جنگيده بودند و مردمان ديگر نقاط دنيا براى بهره مندى شما از آن آزاديها به شما رشك مى بردند و افسوس محروميت شان را مى خوردند. همان مردمانى كه اكنون با حيرت نه تنها براى چيزى كه در گوآنتانامو و ابوغريب مى گذرد، بلكه براى آنچه كه دارد براى خود شما اتفاق مى افتد، نگاه مى كنند و به حال شما افسوس مى خورند. اما شما عزيزان، خود را از اروپائى كه دوبار به نجاتش شتافته ايد، جدا افتاده حس نه كنيد. به ما آمريكائى را كه ما عاشقش بوديم پس دهيد! ما در اين جا مانند دوست در انتظار شمائيم. و تا زمانيكه در اين جا نيز تونى بلر همچون جورج دبيلو بوش شما، به دروغگرئى ادامه مى دهد، ما هم در همان رويا ها و خوابهاى وحشتناك شما شريك هستيم و همچون شما، ما هم چه شبها كه با وحشت از خواب مى پريم. حميد قربانى سوم ماه نوامبر ٢٠٠٤ |