ایالات متحده آمریکا جزیره آنها را دزدید

جان پيلجر

برگردان: حميد قربانى


٢١ آوريل ٢٠٠٥


ساکنین جزیزه دیاگو گارسیا که پاس بریتانیایی دارند در خیابان شماره 10 داوینگ دست به تظاهرات زده و خواهان برگشت به جزیره ای هستند که در دهه 60 از آن بیرون رانده شدند.

جان پیلگر تاریخچه بیرون راندن ساکنین دیاگو گارسیا را بازگو می کند .

فرصت هایی وجود دارند که درآن، بازگویی یک تراژدی، یک جنایات می تواند عملکرد کلی یک سیستم را که در پشت روکش و اداهای دموکراتیک پنهان شده است را برای ما بیان کند و ما را قادر سازد که به فهمیم چگونه جهان درجهت منافع قدرتمندان اداره می گردد و چگونه دولت ها دروغ می گویند.

برای فهمیدن فاجعه عراق ، و در پرتو عراق خط سیر حرکت امپریالیسم که مالامال ازخون واشک است، کافی است کمی درواقعه دیاگو گارسیا دقیق شویم. تاریخچه دیاگو گارسیا واقعا شوک کننده وغیرقابل فهم است. این جزیره مستمعمره بریتانیا، در خط فاصل بین آسیا و آفریفا در افیانوس هند واقع شده است.

یکی از بی نظیرترین 64 جزیره مرجانی است که با هم ، مجمع الجزائر چاگوسارکی پلیگن را تشکیل می دهند. منطقه ای که با زیبایی های طبیعی مشخص می شد وهمچنین قبلا مملو از آزادی بود. یک خواننده روزنامه در حال قدم زدن، چنین می خواند " بمب های افکن های ب- 52 و بمب ا فکن های مخفی آمریکایی برای بمباران افغانستان و عراق از پایگاه نظامی واقع در جزیره غیر مسکونی بریتانیایی دیاگوگارسیا شبانه به پروازدر آمدند." کلمه "غیرمسکونی" است که پرده ساتری بر اعمال وحشتناکی که در آن جا انجام گرفته است می ا ندازد و پنهان می کند.

در 1970 درلندن وزیر دفاع دولت حزب کارگر برتانیا این دروغ حماسی را خلق کرد. : " در آرشیو ما هیچگونه مدرکی دال برمسکونی بودن و یا تخلیه وجود ندارد. " در قرن 17 برای اولین بار انسانها در جزیره دیاگو گارسیا سکونت گزیدند. حداقل 2000 نفر در آن جا زندگی می کردند . : مردمی فروتن به نام کرولسکا درروستاهایی درحال پیشرفت در صلح و آرامش با هم می زیستند، جزیره مذکور دارای یک بیمارستان، یک مدرسه ، یک کلیسا، یک زندان، راه آهن و یک مرکز خشک نمودن مغز نارگیل بود، هنگامی که من به عکس هایی که توسط مبلغین مذهبی از این مکان گرفته شده اند نگاه میکنم، می فهمم که چرا هر کدام ازساکنین دیاگو گارسیا که من ملافات کرده ام می گویند که جزیره شان یک بهشت بود ؛ یک توالی عجیبی در بین این مردم دیده می شد و آن اینکه عاشق سگهایی بودند که در دریا چه های کم عمق با آبهای زلال و کناره های پوشیده از نخل و خرما به دنبال شکار ماهی شنا می کردند.

همه آن زیبایی و صلح و ترقی هنگامی به سوی پایان یافتن رفت که یک دریادار آمریکایی در سال 1961 پا به خشکی در جزیره گذاشت و دیاگو گارسیا انتخاب شد که به بزرگترین پایگاه نظامی در جهان تبدیل شود. در این جزیره امروزه بیشتر از 2000 هزار سرباز، جایگاه های اردکی برای 30 عدد کشتی جنگی ، یک انبار ذخیره سلاح اتمی ، یک ایستگاه نگهبانی ساتلیتی ، مراکز خرید، بارها، زمین بازی گلف و مراکز زنان خود فروش وجود دارند. نام آمریکایی پایگاه " کمپ یوستیز" است.

در دهه 1960 دولت حزب کارگر انگلیس به رهبری هارولود ویلسون حیله گری کرد،در یک عملیات مکارانه پنهانی ، با همکاری دو اداره اجرایی زیر رهبری ریاست جمهوری آمریکا، شروع به " پاک سازی " و " مرمت جزایر " کردند. : اینها کلماتی است که در اسناد آمریکایی در این مورد وجود دارد. در آرشیو ملی آمریکا در واشنگتن و مرکز اسناد مردمی بریتانیا در لندن اسنادی یافت شده اند که شوک آور وتعجب برانگیزند که چگونه مقامات رسمی و بلندپایه دروغ می گویند ولی از طرف دیگر خیلی آشنا مانند اسناد دروغ آمیز در مورد عراق.

برای این که از دست ساکنین خلاص شوند وزیر امور خارجه وقت دولت انگلیس به مردم تلقین نمود که جمعیت ساکن در جزیره " کارگران کنتراتی هستند که می توانند به ماوریتی یوس که 600 کیلومتر دورتر وافع است، " برگشت داده شوند ". در واقعیت امر در مورد تعداد زیادی از ساکنین جزیره ، این کلمه، کارگر کنتراتی یعنی این که پدر بزرگش تا 5 نسل قبلش در دیاگو گارسیا متولد شده بودند که این را قبرستانها شهادت میدادند ، (چون دراین موردها شهادت زندگان نمی تواند قانع کننده برای حاکمین باشد. مترجم فارسی) . در سال 1961 یکی از کارمندان وزارت امورخارجه انگیس ، چنین می نویسد : هدف این است که کلیه جمعیت ساکن در جزیره ... به ساکنین کوتاه مدت و موقتی تبدیل شوند.

اسناد حکایت از یک برخورد و منش دیکتاتورانه و حشیانه ای در رابطه با برخورد به ساکنین دیاگو گارسیا، می کنند. در آگوست 1969 منشی وزیر امور خارجه آقای پا ئول جورج بوس در اینز مورد می نویسد که " ما باید در این مورد خیلی سخت و شدید بر خورد کنیم ، هدف از مانور و یا انتقال نیرواین بود که دست به برشهایی پیدا کنیم که حلقه اصلی مسئله در دست ما باقی بماند. در آینده هیچ احدی ازجمعیت متولد شده در جزیره، به جزمرغان ماهیخوار باقی نخواهند ماند. " در پایان این اسناد یک توصیف از مسئله ، به امضاء شخصی به نام دی ح . گرین هیل که به احتمال زیاد بارون گرین هیل باشد، موجود است که در این جا ، چند سطری از آن بی فایده نیست که آورده شود. " به جز پرندگان، چند تا تارزان و یا روزهای جمعه... موجود هستند. " درزیر تیتری به نام ابقاء نمودن تلقین یکی دیگر ازکارمندان به همکاران خود اخطار می کند که ساکنین جزیره را " مردمانی خانه بدوش " و کولی مانند طبقه بندی کرده " و " قواعد ی بوجود آورند که نشان دهد ما در حال پیشرفت هستیم ".

حتی یک کلمه در این مورد که نشان از دلسوزی به حال قربانیان شان باشد، یافت نمی شود. فقط یک کارمند ازاین مسئله ناراحت هست که افشاء گردد، و نوشته که " تقریبا برخورد های ما غیر صلح جویانه بوده است " که " ما ، بیشتر و یا کمتر با شیوه فریب کارانه و حیله گرانه نوشتیم که مردم ساکن در جزیره در جای دیگری تولد یافته اند." این اسناد بدون هیچ گونه تردیدی، نشان میدهد که قرارداد با آمزیکا و این که چه نوشته شود؛ به امضاء نخست وزیرو سه تن دیگر از وزرا رسیده است.

برای این که جزیره را پاک سازی کنند، شروع به فریب و ترساندن ساکنین جزیره کردند. آنهایی را که به مائوریتوس برای معالجات فوری پزشکی می رفتند، دیگر اجازه برگشت به محل زندگی و خانه و کاشانه خود نداشتند. هنگامی که آمریکایی ها در جزیره مستقر شده و شروع به ساختن پایگاه کردند، آقای بروس گریت باچ، فرماندارسی چلها، وظیفه باصطلاع مرمت و پاکسازی جزیره را به عهده گرفت. دستوراین بود که در مرحله اول، باید سگهای مهربان واهلی دیاگوگارسیا کشته می شدند. تقریبا هزار رأس از حیوانات خانگی را جمع کرده و بوسیله گازمتصاعد ازنفربروخودروهای نظامی آمریکا خفه کرده و گشتند.

" آنها سگها را در کوره های ذوب آهنی که آمریکایی ها از آنها برای ذوب آهن استفاده می کردند، می انداختند." این را لیزته تالیآتی که اکنون 60 ساله است ، تعریف می کند،..." و کودکان ما فریاد می کشیدند و گریه میکردند زمانی که سگ هایشان را درمقابل چشمان شان می کشتند." این کار برای زهرچشم گرفتن از ساکنین جزیره انجام می گرفت، کسانی که با این همه جزیره را ترک نمی کردند را مجبور کردند که سوار کشتی شوند ، به هر کدام از آنها فقظ اجازه همراه داشتن یک ساک سفری داده شد. آنها، مبل ها، خانه ها وزندگی خود را پشت سرگذاشتند. دریک مسافرت سخت دریایی اسبهای شرکت کوپرا بر روی عرشه کشتی ایستاده بودند، درصورتی که زنان و کودکان مجبور بودند که در طبقه زیرین، بر روی گو مرغها به خوابند.

وقتی آنها را در خشکی در سیِ چل ها پیاده کردند آنها را به یک زندان در بالای کوه بردند. آنها را تا زمانی به مائوریتوس منتقل کردند در آن زندان نگه داشتند. درآن جا ، دربندرآنها همچون کالای بنجل و ارزان قیمت فروخته شدند. در ابتدای آوارگی و پناهندگی که آنها برای زنده ماندن مبارزه می کردند ، کودکان بسیاری دست به خودکشی زده و یا براثر مریضی و فقر مادی و عدم تغذیه مردند. لزیته دو کودک خود را از ست داد. لزیته به یاد می آورد که " دکتر می گفت که او نمی تواند غم و اندوه را درمان کند." ریتا بالکارد که امروزه 79 ساله است، دو دختر و یک پسر ش را از دست داد؛ او برای من تعریف می کند که زمانی که شوهرش درک کرد که دیگر هرگز برگشتی به خانه نیست، دق مرگ شد و مرد. آنها به سختی به بلای خانمانمان سوزِ بیکاری، نداری، فقر، اعتیاد و خودفروشی گرفتار شدند. بلایایی که برای آنها و در جامعه آنها کاملا نا شناخته بود. برای اولین بار بعد از یک دهه آنها مبلغی از دولت انگلیس بعنوان غرامت و صدمه دریافت کردند : آنها هر کدام 3000 پوند دریافت نمودند، که با این مبلغ حتی آنها قادر به پرداخت قرضهای شان هم نه شدند.

رفتاردولت بلر در خیلی از موارد بد ترین رفتار بوده است. سال دو هزار ساکنین قبلی جزیره دردادگاه عالی انگلیس برنده شدند و دادگاه رأی داد که بیرون راندن آنها غیر قانونی بوده است، درست چند ساعت بعد از اعلام رأی دادگاه، وزارت خارجه رسما اعلام کرد که آنها به دلیل وجود داشتن " قرار دادی " با واشنگتن نمی توانند به دیاگو گارسیا برکردند. در حقیقت این یک پیمان پنهانی است که حتی نمایندگان کنگره و سنا آمریکا هم ار آن آگاه نیستند ! این که به سر ساکنین دیگر جزائر در این مجمع الجزایر واقعا چه آمده است ، هنورز به روشنی کسی اطلاع نئارد. یک" مطالعه عمیق " لازم است تا نشان دهد که چگونه و به چه سختی برخی ازساکنین به این جزایر برگشته و دوباره در آن جا ساکن شده اند. پروفسور داوید استارت ، اُستاد دانشگاه چاگوس که یکی از مشهورترین محققین دراین امور است، این را " بی ارزش " و " کاملا مضحک و خنده آو ر" می نامد. در این مطالعه با یکی از ساکنین این جزایر مشورتی نشده است ، از قرائن چنین برمی آید که جزایر در حال" غرق شدن " هستند و از طرف دیگر اخبار تازه ای رسیده است که خبر از ساختن "، تأسیس و برقراری پایگاهای " جدید آمریکایی در منطقه می دهد ؛ کشتی های جنگی آمریکایی شرایط و استاندارد زندگی را چنان بی نظیر توصیف می کند که " باورناکردنی " است.

اکنون در یک نتیجه گیری خیلی مهم، دادگاه عالی در سال 2003 دولت را از پرداخت خسارت معاف کرده و قاضی دادگاه به وکیل دولت این اجازه را می دهد که ساکنین قبلی دیاگو گارسیا را مورد توهین و تهمت درجریان شهادت دادن شان قرار دهد، و قاضی دادگاه عالی کوسلی از کلمه " ما " استفاده می کند که حکایت ار این می کند که دادگاه و وزارت امورخارجه بریک صندلی نشسته و در یک طرف قرار دارند. دریونی گذشته دولت با استفاده از حقوق ویژه شاهی تصمیم دادگاه عالی در سال 2000 را فسخ کرد. واعلام نموده که ساکنین جزایر برای همیشه از حق برگشت به منازل شان محروم هستند. همان قدرت دیکتاتوری منشانه ای را که در 40 سال قبل آنها را از خانه و کاشانه شان بیرون راند ، حالا نیز آنها را برای همیشه از بازگشت به منازلشان محروم می کند، این همان قلدری است که بلر با استفاده ار آن جنگ غیر قانونی عراق را توجیه کرد و به همراه بوش راه انداخت.

ولی با رهبری عالی شخصیتی چون اولیور بانکولت ،کارگر الکتریک و با استفاده از کاردانی ، شهامت و پیگیری وکیل لندنی ریچارد گایفورد ، در آینده ساکنین جزیره دیاگو گارسیا شکایت خود را به دادگاه عالی اروپا و شاید به بالاتر ار آن ارائه می دهند. دراساسنامه دادگاه رسیدگی به جرائم بین المللی دربند 7 آمده است : " اخراج و تغییر مکان دادن مردم.... بوسیله تبعید کردن و یا دیگر وسائل اجبار " جزء جرم و جنایت علیه انسانیت به شمار آمده است. اکنون هواپیماهای بمب افکن بوش ازبهشت آنها به پروازدرمی آیند، اما براساس گفته اولیور بانکولت " اجازه نخواهیم داد که این جنایت ادامه پیدا کند. جهان درحال تغییر یافتن است. ما پیروز خواهیم شد."

از: جان پیلگر ترجمه به سوئدی: تور وِنربرگ

بر گردان به فارسی: حمید قربانی 21 آوریل 2005


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com