کابوس مى تواند ادامه يابد
جان پيلگربرگردان: حميد قربانى
٩ نوامبر ٢٠٠٤
چقدر گاهى موقع زنده بودن براى انسان زجر دهنده است. مى دانيد آن چه هنكامى است؟ به باورمن آن زمان موقعى است كه انسان شاهد رخ دادن يك فاجعه باشد و خود را ناتوان از جلوگيرى ازآن حس كند. اين براى من چندين دفعه رخ داده است. دفعه اول در زمان جنگ جنايتكارانه ى 29 روزه رژيم جمهورى اسلامى بر عليه مردم به پاخاسته سنندج كه به فرمان رئيس جمهورجنايتكار بنى صدر"پوتين هايتان را تا يك نفر پيشمرگ در كردستان وچود دارد، از پاهايتان بيرون نياوريد." )نقل از حضور ذهن(، روزى بودكه يك خمپاره در خيابان تاج در ميان پيشمركانى كه تازه از دهات اطراف شهر، وارد شده بودند، منفجر شده بود ومن بايد زخمى و كشته شدگان را به تنها بيمارستان شهر... ولى آخرين دفعه ديروز صبح كه مشغول ترجمه اين مقاله بودم كه تلوزيون اخبار را پخش كرد، ناگاه گوينده اخبار از حمله سربازان نيروى دريايى آمريكا به شهر فلوجه عراق خبر داد، سرم را بلند كردم و به تلويزيون خيره شدم، سربازان تفنك بدست را در حال شكستن درب بزرگ تنها بيمارستان شهر نشان مى داد و مردانى را كه مانند حيوان با دستهاى برپشت پسته ، دمرو افتاده و سربازان آمريكايى مانند لش كوسفند پاهاى آنها را مى گرفتند وبه اين طرف و آن طرف مى انداختند. آخ كه چفدر از ديدن اين صحنه دلم گرفت و در درون گريستم. در نبود یک جنبش قوی کارگری- سوسیالیستی منطقه خاورمیانه به میدان تاخت و تازارتجاع سرمایه داری از نوع مدرن و مدهبی-ناسیونالیستی اش متاسفانه تبدیل شده و هر کدام دیگری را تقویت می کند. یکی با هواپیما بمب 250 کیلویی بر سر مردم می ریزد و درب بیمارستان می شکند و دیگری در راه "خدایش" سرمی برد و بمب به خود می بندد و انسان را متلاشی می کند- این است بربریت حاکمیت سرمایه. نويسنده مقاله زير جان پيلگر روزنامه نگار شجاع و تيز بين انکليسى است. مترجم سوئدى تور وِنِربرگ، انتشار روز ٣١ ماه نوامبر ٢٠٠٤، روزنامه عصر سوئد، آفتون بلادت. حميد قربانى * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
جان پيلگر در مورد کانديداى رياست جمهورى که از خود بوش، بوش تر است.
در آخرين روزهاى تبليغات انتخابات رياست جمهورى ديدار از آمريکا براى انسان يک تجربه سورآليستى است.بر اساس گفته دانشمندى که از اروپاى تحت تسلط نازيستها به آمريکا گريخته بود و من در سفر اخيرم ملاقات کردم : اگر جورج دبليو بوش دوباره برنده انتخابات رياست جمهورى شود، آمريکا با يک جهش آنى سردربرابرخودکامگى خود فرود آورده است.اگرجان کرى برنده شود بر طبق نظر بسيارى از هوداران و رأى دهندکان دموکرات تنها چيزى که او نمايندگى اش را دارد اين که او بوش نيست. هرگز در تاريخ ديده نشده که اين تعداد ليبرال کانديدايى را زير پر و بال خود گرفته باشند که با ارزشترين و مانده گارترين تبليغات انتخاباتى اش، نشان از اين باشد که بيشتر از خود بوش، بوش است. به عنوان مثال مسئله ايران را در نظر بيآوريد که دار و دسته بوش، هر روز تهديد مى کند. در اين مورد يکى از مشاورين امنيتى جان کرى در اين تبليغات خانم سوسن رايس است که بوش را مورد انتقاد قرار مى دهد که : « در هنگامى که ايران سرگرم پيشبرد برنامه ساختن سلاحهاى هسته ايش است، کنار گود ايستاده است.» اين در زمانى گفته مى شود که هنوز هيج مدرک قابل قبول و نشان دهنده اينکه ايران در پى ساختن سلاح اتمى است، ارائه داده نشده است اما اين باعث نمى شود جان کرى و مشاورينش از همان تبليغات احمقانه و و ديوانگى که منجر به جنگ عراق شد، استفاده نکنند و همان اورکستر را همراهى نکنند. بعد از اين که با قول فرستادن ٤٠٠٠٠ سرباز بيشتر به عراق جان کرى تبليغات انتخاباتى اش را زينت داد، در اين اواخر، او از داشتن يک برنامه مخفى براى پايان دادن به جنگ تجاوزکارانه عراق و برگشت سربازان صحبت مى کند. اين بدين معنى است که سربازان بعد از ٤ سال ديگر به خانه برخواهند گشت. اين درست اکويى است از برنامه مخفى ريچارد نيکسون است که در مبارزه تبليغاتى رياست جمهورى آمريکا در سال ١٩٦٨ در «باره پايان دادن به جنک در ويتنام « صحبت کرده بود، نشان به آن نشان که بعد از پيروزى نيکسون و رئيس جمهور شدنش حمام خون تشديد شد وجنک شش و نيم سال ادامه پيدا گرد، براى کرى، چون نيکسون پيام اين است که او بايد نشان دهد که يک ترسو بزدل نيست. هيچ چيزى در پيام انتخاباتى و شخصيت او موجود نيست که نشان دهد او همان اگر نکوييم که تشديد مى کند، جنگ باصطلاع ضد تروريسم که درست مانند جنگ صليبى بر ضد کمونسم است را ادامه ندهد. هيچ رئيس جمهور دموگرات به خود اجازه نداده بود که اين وظيفه را براى خود تعيين کرده و چنين بى پروا جنگ را تبليغ کند نه جان اف کندى در دوران جنگ سرد و نه ليندون جانسون در زمان جنک ويتنام. چنين تبليغاتى براى همه ما يک خطر بزرگ است، ولى اين باعث نمى شود که در مبارزات انتخاباتى و يا مديايى که از اين تبليغات «مراقبت مى کنند» از مظرح کردن، پشتيبانى و بيان آن خود دارى کنند.. در اين جامعه با دموکراسى موجود وداده شده سانسور در ابعادى خيلى وسيع وتعجب برانگيزّ ،انجام مى گيرد. روزنامه نيويورک تايمز حمل کننده بيرق ليبراليسم کشور که اکنون خود را از پشيمانى به خاطر حمله رقت انگيزش به بوش در مورد جمله به عراق، باز مى يابد.درسرمقله وزينى کوشش مى کند که اشتباه عمليات"رهايى بخش" در کشور عراق را پيدا کند. روزنامه سعى مى کند ناکامى را به کردن اشتباهات بياندازد: اشتنباهات تاکتيکى نظرى، اطلاعات غلط سازمانهاى امنيتى، در اين سرمقاله وزين حتى نمى توانى کلمه اى در رابطه با اين مسئله که اين حمله يک اشغال مستعمراتى چون ديگر جنگ هاى از اين نوع است را پيدا کنى. اين که حقوق ٦٠ ساله بين المللى آن را بزرگترين جنايت جنگى مى داند، که مى شود قاضى نورنبرگ را بعنوان مدرک آورد. يک کلمه در اين رابطه که نشان دهد حمله آمريکا به مردم عراق يک عمل هراسناک، عمدى و سيستماتيک بوده و هست و شکنجهى زندانيان زندان ابوغريب فقط مانند قله کوه يخ پنهان در زيرآب اقيانوس، از واقعيت سخت موجود را نشان مى دهد. نوشته نشده است. آن ظلم هاى آينده در شهر فالوجه که سربازان بريتانيا که برعليه آرزوها و آمال مردم بريتانيا هستند، مى خواهند شريک باشند، يک مثال روشن است. در ديد سياسيون و روزنامه نگاران آمريکا چند ارزش مقدس استثنايى وجود دارند- سربازان نيروى دريايى آمريکا خود را براى يک عمليات شجاعانه و قهرمانانه آماده مى کنند. "آخرين حمله آنها در ماه آپريل معيارى از اين قهرمانى بدست مى دهد. ٤٠ تن مواد کشنده بوسيله تانگهاى سنگين و هلى کوپترهاى جنگى بر ضد جاشيه هاى شهر به مصرف رسيد،هواپيماها بمب هاى ٢٥٠ کيلويى ريختند، تک تيراندازان ماهر نيروى دريايى انسانهاى پير، کودکان و زنان را به گلوله بسته و کشتند؛ آمبولانسها را به تير بستند." براى مدت بيشتر از دو هفته سربازان نيروى دريايى تنها بيمارستان شهررا بستند و آن را به موضع نظامى تبديل کردند. گزارشى که آنها ٦٠٠ انسان را قتل عام کردند، تکذيب نشد. اين رقم بيش از همه قربانى شدگان انفجارات انتحارى در يک ساله اخير است. آنها همچنين اين را هم تکذيب نکردند که اين بربريت را به انتقام کشته شدن ٤ سرباز اجيرشده آمريکايى انجام دادند. روزنامه ها نوشتند که آنها تخصص ويژه اى در انتقام گرفتن دارند. جان کرى در اين رابطه چيزى نگفت، مطبوعات اين کشتارها و ظلم ها را « يک عمليات نظامى» ناميدند و نوشتند که اين عمليات برضد «تروريست هاى مليتانت خارجى» و شورش آفرينان بوده و هرگز برعليه شهروندان عادى و عراقيهايى که از خانه و کشورشان دفاع مى کنند، نبوده است. باضافه اينکه آمريکائيان از اين که سربازان نيروى دريايى بوسيله يک مبارزه خيابانى و قهرمانانه از شهرفلوجه بيرون رانده شدند،کاملاّ بى اطلاع وناآگاه هستند. نظاميانى که چنين نادانى هايى را از داخل آمريکا رهبرى و برنامه ريزى مى کنند، در صدد اجراى يک کشتار کثيف جديدى هستند(که بِلر آنرا عمليات =درست و صحيح ارزيابى مى کند.) آمريکائيان هم چنين کاملآ از اينکه ماجراجويى جنايت آميزآنها باعث غارت و چپاول شده است، ناآگاه نگه داشته شده اند. چه کسى در زندگى روزمره و عمومى از اين سؤال مى کند که ٤٦\١٨ ميليارد دلارى که کنگره آمريکا براى کمک به بازسازى عراق و کمک هاى انسانى به مردم عراق تصويب کرد، کجا رفته است؟ و به سرش چه آمده است؟ که سازمان يونيسف گزارش مى کند که بيشتر بيمارستانها حتى قرص و ماده تسکين دهنده درد هم ندارند و تعداد کودکانيکه از کمبود مواد غذايى رنج مى برند پس از=رهائى بخشى= دوبرابر شده اند. در واقعيت امر کمتر از ٢٩ ميلمون دلار سرمايه گذارى شده است، بيشترين قسمت از اين پول ٤٦\١٨ ميليون دلارى که به بازسازى عراق اختصاص داده شده بود، به شرکت بريتانيائى براى خريد چرم خام براى لباس ضد گلوله براى سربازان و جنگجويان مزدور سابق رزيم آپارتائيد آقريقاى جنوبى، پرداخت شده است. بقيه کجاست؟ غيرترسويى چرن جان کرى جرأت سؤال کردن ندارد. و يا اينکه او و يا ديکر مردان قدرتمند آمريکا از خود سؤال نمى کنند که چرا مردم عراق بعد از سرنگرنى صدام حسين در حدود ٤٠ ميلمون دلار به ايالات متحده و بريتانيا بزرگ در فرم =غرامت جنگى = پرداخت نموده اند (در اصل اين مبلغ ٨\٦٩ ميليون دلار است. = اين قربانيان هستند که بايد غرامت جنگى بپردازند نوشته نااومى کلين. ترجمه حميد قربانى=) . باضافه دولت اسرائيل نيز از پول نفت عراق بهره مند شده است، به بهانه اينکه از در آمد جهانگردى اين دولت در بلنديهاى گرلان که متعلق به سوريه است به زور نظامى آنرا اشغال کرده است، براثر اوضاع بد منطقه کاسته شده است. آن چه که مربوط به نفت مى شود غير قابل توصيف است مبارزه وصف ناکردنى در مورد با قدرت ترين شغل جهانى در گرفته است، جنبش مقاومت در رابطه با خرابکارى اقتصادى به طور واقعى پيشرفت داشته است. لوله هايى که نفت خام را از چاههاى نفت عراق به بنادر درياى مديترانه در ترکيه حمل مى کنند تا کنون ٣٧ بار بوسيله چريک ها منجر شده اند. ايستگاههاى نفتى جنوب زير حملات ماهرانه جنبش مقاومت پيوسته قرار دارند،که باعث قطع صدور نفت خام شده و اقتصادهاى ملى را تهديد مى کند.اين واقعيت که جهان درحال از دست دادن نفت عراق است، همچون اين واقعيت که با اطمينان مى توان گفت که آمريکائى ها در باره حمام خونى که به نام آنها به راه انداخته اند ناآگاه هستند، در محاق سکوت قرار گرفته است. هيچ کس از اين وقايع نبايد اطلاع حاصل کند. اين سکوت دائمى براى مراقبت از سيستمى است که بانى و آفرننده چنين فجايعى است. اين سيستم آمريکانيزم نام دارد، حتى اگر که بعلت اينکه ضد آمريکانيزم را در سطح جهانى برنيانگيزد در جايى از آن نام برده نمى شود. از آن در ابعاد بزرگ و قوق العاده اى بعنوان يک وسيله تحقيرآميز نسبت به ديگران استفاده مى شود، ولى اين سيستم در يک کليت و به زبان آناليزم انتقادى همان سيستم امپرياليستى با افسانه هايش است محتواى اين ايدوئولوژى آمريکاگرايى، اين است که براى عده اى در داخل آمريکا دموکراسى برقرار کرده و در خارج از آمريکا، در سراسر جهان جنگى برضد دموکراسى راه انداخته است. از گراتمابالا تا ايران، از شيلى تامبارزه براى آزادى در آفريقاى جنوبى، تا ونزوئلا امروزى، تروريزم دولتى آمريکا که بوسيله سازمانهاى هم جمهورى خواهان و هم دموکراتها نمايندگى مى شود برعليه نيروهاى دموکراسى و در پشتيبانى از نيروهاى تماميت خواه(توتاليتر) در جنگى دائمى است. هيچ يک از کشورهايى که مورد تجاوز و حمله ذظامى قرار گرفته اند قدرت دفاع از خود را نداشته اند. هر کشور کوچکى که بجواهد خود را از زنجيره امپرياليستى آمريکا آزاد کند و راه خود را بسوى توسعه و رشد ادامه دهد، مى نواند يک سمبل براى ديگران شده و براى واشنگتن يک خطر جدى است. و هدف پشت همه چيز؟روزى مادلين آلبرايت، وزيرامورخارجه، بيل کليتون در سازمان ملل متحد گفته بود که آمريکا جق استفاده از زرو را" براى حمايت بى حد و مرز "ازحق مالکيت بازارهاى مهم، منابع انرژى و ذخاير استراتژيک را" دارد. يا که کولين پاول دوست و پيرو صديق بوش بانيشخندى برلب در بيشتر از ١٠ سال قبل اين مسئله را چنين پيان کرده بود :"ما بايد يک شيطنت کن باقى بمانيم." امپرياليست هاى بريتانياى بزرگ عيناّ چنين عقيده اى را داشتند، و هنوز هم همين را عمل مى کنند؛ آنها فقط اکنون خود را محتاط و با مبانى آداب و خرد معرقى مى کنند. اين دليلى است بر اينکه چرا انسانها در سراسر جهان حال با هر درجه آگاهى از اين مسائل در سلهاى اخير، هر روز بيشتر از قيل "ضد آمريکا ئى مى شوند" . اين ربطى به مردم آمريکا که مجبور به ديدن يک کاپيتاليسم داروينيستى شده اند، ندارد،نتيجه اى از سوپر خوشى آنها، آزاديهاى افسانه اى آنها را دفن مى کند و آن آزاديها را به "بازار آزاد" به شغل مکدونالد و براىِ فروش فورى و بدرن تأخير همه چيز به بالاترين قيمتش تبديل مى کند. اگر کابوس در عراق ادامه پيدا کند، چه اتفاقى رخ خواهد داد؟ شايد ميليونها آمريکايى که اکنون براثر نياز خلاصى از بوش بهر قيمت ممکن فلج و ناتوان شده انذ، بر دودلى خود فائق آمده و دمدمى مزاجى را از خود به تکانند، بدون در نظر گرفتن اينکه چه کسى در دوم نوامبر پيروز مى شود در هر صورت يک ديوعظيم الجثه در حال بيدار شدن از خواب، به همان شيوه سالهاىِ جنبش حق شهروندى وجنگ ويتنام و جنبش بزرگ ضد مسابقه تسليحاتى باشد؟ ما بايد اميدوار باشيم؛ آلترناتيو جنگى برضد تمام جهان است. |