ما در یک کابوس زندگی می کنیم

هارالد پینتر

برگردان: حميد قربانى


١٥ اکتبر ٢٠٠٥


این نوشته در سال ٢٠٠٢ نوشته شده و هارالد پینتر در آن حمله به لندن را که در ٧ ژوئن امسال روی داد، پیش بینی کرده است. این مقاله همچنین در روز حمعه ١٤ اکتیر ٢٠٠٥ به مناسبت برنده شدن جایزه ادبی نوبل این نویسنده در روزنامه آفتون بلادت به زبان سوئدی تجدید چاپ گردیده است. من برگردان فارسی را از چاپ جدید نموده ام.

حمید قربانی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

این مطلب از برنده جایزه ادبیات نوبل است که درصفحات فرهنگی آفتون بلادت به تاریخ ١٧ دسامبر ٢٠٠٢ و همچنین بعد از ١١ دسامبر و قبل ازحمله جنگی بر علیه عراق می باشد که در آن زمان هارالد پنتر آنرا اجتناب ناپذیر دانسته بود.

امسال من یک عمل بزرگ جراحی سرطان را از سر گذراندم. این عمل جراحی و اثرات بعدی آن برایم یک کابوس بود. من خودم را انسانی احساس کردم که شنا کردن را بلد نیست ودر میان امواج و در قهر تاریک اقیانوس در حال غرق شدن و ناتوان از نفس کشیدن دست و پا می زند. اما من غرق نشدم و خیلی خوشحالم که هنوز زندگی می کنم. در هر صورت هنگامی که از کابوس شخصی ام بیرون آمدم، خودم را در یک کابوس نامحدود و خیلی فراگیرترِعمومی یافتم- کابوسی که از هیستری، نادانی، نخوت و غرور، احساس پیروزی و تمایلات جنگ طلبانه آمریکائی سرچشمه می گیرد؛ آن قدرتمندترین ملتی که تاریخ تا کنون به خود دیده است و درپراکتیک بر ضد بقیه جهان اعلام جنگ کرده است.

: اگر شما با ما نیستید بر ضد ما هستید: این گفتۀ رئیس جمهور بوش پسر است. او همچنین گفته است " ما اجازه نخواهیم داد که بدترین اسلحه ها در دست بدترین رهبران جهان باشد". واقعاً درست است. یک نگاه به آئینۀ بیاندازید، آن خود شما هستی، دوست من.

آمریکا هم اکنون در حال توسعه دادن " سلاحهای کشتار جمعی" پیچیده خود است و آماده می شود که در موقع مناسب از آنها استفاده کند. آمریکا از چنین سلاحهائی رویهم رفته بیشتر از کلیۀ بقیه جهان در انبارهای خود انبار نموده است. دولت آمریکا خود را از تمام فراردادهای بین المللی در رابطه با سلاحهای شمیائی و بیولوژیکی بیرون نگه داشته است و از اجازه دادن به هر گونه بازرسی از کارخانه هایش خودداری می نماید. ریائی و دوروئی ای که پشت این بیانیه های عمومی و این عملیات واقعی که انجام می دهند پنهان است، واقعاً یک طنز دردناک است.

آمریکا عقیده دارد که سه هزار قربانیان نیویورک تنها کشته هائی هستند که باید به شمار آورد؛ آنها قربانیانی هستند که نقشی بازی می کنند. آنها کشته های آمریکائی هستند. کشته های دیگران غیر واقعی، انتزاعی، بی معنی هستند.

هر گز در رابطه با سه هزار کشته در افغانستان نباید صحبت کرد. ازصدها هزار کودک عراقی که براثر و به دلیل بایکوت آمریکا و انگلیس از بی داروئی و کمبود تغذیه جان سپردند، هرگز و هرگز نباید حرفی زده شود.

هرگز ازاثرات اورانیوم ناقصی که ارتش آمریکا در جنگ خلیج فارس برعلیه عراق به کار برد صحبتی نباید نمود. درجۀ اشعه اتمی در عراق خیلی بالا است. نوزادان بدون مغز، بدون چشم و بدون اندامهای تناسلی متولد می شوند. اگر آنها در حقیقت با گوش، دهان یا روده ها متولد شوند از اندامهای بازشان فقط خون است که جاری می شود.

هر گزاز آن دویست هزار کشته در تیمور شرقی که توسط ارتش اندونزی به تشویق و پشتیبانی از جانب آمریکا انجام گرفت، نباید حرفی زد. هرگز در مورد آن پانصد هزار کشته ای که در گواتمالا، شیلی، اِلسالوادور، نیکاراگوا، اوروگوا، آرژانتین و هائیتی، در عملیاتی که مورد پشتیبانی و با کمک اقتصادی آ مریکا کشته شده اند، نباید حرفی زد. در باره میلیونها کشته ویتنامی، لائوسی و کامبوجیائی هرگز و هرگز زبان نباید گشود. از وضعیت اسفناک مردم فلسطین که به گفته ای بعنوان عامل اصلی ناراحتی های جهان امروزی است فقط گاه گاهی می شود حرفی زد. اما این کدام قضاوت اشتباهی از رُخدادهای کنونی و کدام برداشت نادرست از تاریخ است که می شود. انسانها فراموش نمی کنند. آنها هم نوعان به قتل رسیدۀ شان را فراموش نمی کنند، آنها شکنجه و قطعه قطعه کردنها را هرگز از یاد نمی برند، آنها ناعدالتیها را فراموش نمی کنند. آنها خفقان را فراموش نمی کنند، آنها تروریسم دولتی قدرتهای بزرگ را فراموش نمی کنند. آنها نه تنها فراموش نمی کنند، بلکه انتقام می گیرند.

تبهکاری که در نیویورک رُخ داد قابل پیش بینی و غیر قابل اجتناب بود. آن یک عملیات انتقامی بود که از آمریکا برای تروریسم دولتی اش که در سال های مدیدی به طور مداوم در اقصی نقاط جهان انجام داده است.

در بریتانیا دولت به مردم اخطار می کند که "مراقب" عملیات تروریستی امکان پذیر باشند. خود زبان مورد استفاده مضحک است. چطور می شود یا می توان مراقب بودن عمومی را در عمل پیاده کرد؟ انسانها می باید با حوله ای دهانشان را در برابر نفوذ گاز سّمی ببندند؟

اما متأسفانه احتمال چنین اقدامات تروریستی در آینده چون یک پی آمد از دنباله روی بی شرمانه و حقارت آور نخست وزیر ما از آمریکا خیلی زیاد است. اخیرا به روشنی از وقوع یک عملیات تروریستی با گاز سّمی درسیستم تونل بان های لندن جلوگیری کردند. اما چنین عملیاتی هر آن امکان وقوعش می باشد. هر روزه هزاران کودک مدرسه ای با قطارهای زیرزمینی رفت و آمد می کنند. اگر چنین عملیاتی که باعث کشته شدن هزاران کودک خواهد بود، به وقوع به پیوندد همۀ مسئولیت آن به کردن نخست وزیر ما است. طبیعتاً خود جناب نخست وزیر با تونل بان رفت و آمد نمی کند.

این جنگ برنامه ریزی شده برعلیه عراق که ظاهراً با هدف رهائی مردم این کشور از دیکتاتورشان است خود در حقیقت باعث کشته شدن عمدی هزاران شهروند خواهد شد. آمریکا و بریتانیا بزرگ سیاستی را در پیش گرفته اند که پیشبُرد آن فقط قادر است خشونت را در سراسر جهان افزایش داده و در نهایت به یک فاجعۀ منجرشود. ولی این آشکار و روشن است که آمریکا از اشتیاق حمله به عراق در حال ترکیدن است. من باور دارم که آمریکا این حمله را انجام خواهد اما نه تنها به خاطر کنترل نفت این کشور بلکه نیز به این علت که مجریان دولتی آمریکا حیواناتی تشنه به خون هستند. بمب ها تنها زبانی اند که این دستگاه با آن تکلم می کند. ما می دانیم که خیلی از آمریکائی ها از اعمال حاکمین خود وحشت زده هستند، اما آنها خود را بی کمک در برابر دولت شان احساس می کنند.

در صورتی که درنزد اروپائیان همبستگی، روشنفکری، جرئت و خواست این که به آمریکا اخطار کنند و در برابر قدرتش مقاومت نمایند، وجود نداشته باشد، در آینده خودشان مصداق این گفته آلکساندر هرزنز: " ما پزشک نیستیم. ما بیماری هستیم." می شوند.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com