در این سال انگلیس به دلیل وحشتش از جنبش کارگری جنوب که از سال 24 شروع شده، هیئتی به ایران می فرستد و نگرانی خودش را مطرح می کند. در مقابل آن دولت ایران در اردیبهشت 1325 هیئتی برای بازدید از خوزستان به مناطق نفتی می فرستد که این با اعتصاب 10000 نفری کارگران در آغاجری هم زمان می شود. خواست های این کارگران عبارت است از:
- به رسمیت شناختن اتحادیۀ کارگری
- آزادی قلم و بیان و اجتماعات
- تصویب قانون کار و اجرای آن
- پرداخت فوق العادۀ بدی آب و هوا و سختی شرایط
- بهبود توزیع آب آشامیدنی و یخ
- استخدام چند قابله برای رفع احتیاج خانواده های کارگران.
شرکت نفت این اعتصاب را هم سرکوب می کند و فعالین را قلع و قمع می نماید. مامورین دولت، شهر آغاجری را محاصره می کنند، آب آشامیدنی کارگران را قطع می کنند و بسیاری از رهبران اتحادیۀ کارگران را زندانی می کنند. در مقابل این سرکوب ها موجی از اعتصابات کارگری سراسر ایران را فرا می گیرد.
کارگران در تبریز، همدان، زنجان، شاهی، قزوین، چالوس و چند شهر دیگر به دعوت شورای متحده به حمایت از کارگران آغاجری بر می خیزند و میتینگ و اعتصاب راه می اندازند. در اصفهان اول خرداد 1325 ،25000 کارگر در میتینگ عظیمی از خواست کارگران آغاجری پشتیبانی می کنند. اعتصاب حالت سراسری به خود می گیرد. کارگران نفت هم همگی شان اعتصاب می کنند و از خواست کارگران آغاجری پشتیبانی می کنند. به دلیل این همبستگی سراسری و به ویژه در مناطق نفتی، دولت مجبور می شود قانون کار را در خرداد 1325 تصویب کند و دولت قوام تحت فشار جنبش کارگری به این کار تن می دهد. ای همان قانون کاریست که قبلا به مجلس دوره 14 داده شده بود و مجلس در آن زمان حتی حاضر نشده بود بر روی آن صحبت کند، اما به هرحال تصویب می شود.
پاره ای از مواد این قانون کار عبارتند از:
1) 8 ساعت کار در روز
2) 30% اضافه حقوق
3) تشکیل صندوق های تعاونی که 1% به حساب کارگران و 2% حقوق به حساب کارفرما بود.
4) یک روز مرخصی هفتگی و 2 هفته مرخصی سالیانه
5) قبول تعطیلی رسمی اول مه با پراخت دستمزد
این قانون کار دستاورد بزرگ جنبش کارگری این دوره است.
آمریکا وانگلیس در این مدت به کمک دولت قوام می آیند و به علت نگرانی شان از جنبش کارگری و دمکراتیک دست به تحریکات می زنند. انگلیس ناوگان دریایی اش را برای قوت قلب دادن به عشایر فارس و به طور کلی ارتجاع به خرمشهر و آبادان می فرستد و دولت قوام تقویت می شود و خود را برای سرکوب جنبش کارگری آماده می کند.
تابستان 1325 دولت قوام اعلامیه ای می دهد و سازمان های کارگری را متهم به برهم زدن نظم عمومی می کند و به طور غیر قانونی در امور قوۀ مجریه دخالت می کند. این یک هشدار به ارتجاع برای بسیجیان هم می باشد. پس از آن حزبی به نام حزب دمکرات برای جمع کردن محافل ارتجاعی درون خودش تشکیل می دهد. ارتجاع ایران به کمک امپریالیست های انگلیس و آمریکا قبل از همه به کارگران شرکت ایران و انگلیس یورش می برند و کمپانی علنا از اجرای قانون کار مصوب دولت سرباز می زند و تعهدات بهار را زیر پا می گذارد. رهبران اعتصاب اول مه خوزستان را دستگیر و اخراج می کنند. از پرداخت حقوق روزهای تعطیل خودداری می کنند. نان و خوارو بار کارگران را قطع می کنند. دستجات مسلح از عشایر عرب تشکیل می دهند و به جان رهبران کارگران می اندازند و دست به ترور آنها می زنند.
این اقدامات انگلیس و ایران در مقابل جنبش کارگری نفت است. در پاسخ به این تحریکات در تابستان 1325 از طرف همۀ کارگران نفت یک اعتصاب عمومی اعلام می شود. همۀ کارگران و حتی کارمندان فارس و عرب و هندی که حدودا 100000 (صد هزار) نفر می شدند یک پارچه دست به اعتصاب می زنند. خواست های این دفعه پیشرفته تر است و شامل خواست های سیاسی هم هست از قبیل برکناری مصباح فاطمی استاندار خوزستان، خلع سلاح عشایر خوزستان، تبدیل شرکت نفت به یک شرکت نفت خالص تجاری، الغاء شعبه سیاسی شرکت نفت و اخراج سران آن از ایران، اجرای قانون کار.
این اعتصاب مهم از 22 تیر شروع می شود. کارگران کمیته اعتصاب تشکیل می دهند. این کمیته از طرف شورای ایالتی شورای متحدۀ خوزستان انتخاب می شود و کارگران ساعت 5 صبح روز 23 تیر به شرکت انگلیسی نفت اطلاع می دهند که از ساعت 6 صبح همۀ موسسات را می بندیم و اعتصاب عمومی را در سراسر مناطق نفت جنوب شروع می کنیم. تمام کارگران و کارمندان که 100000 (صد هزار) نفر بودند به استثنای کارمندان بیمارستان و آتش نشانی که خدمات می دهند، در آن شرکت می کنند.
این مهمترین و بزرگترین اعتصاب کارگری در این مقطع است، هم به لحاظ خواست های سیاسی و قانون کار و هم به دلیل کمیت شرکت کنندگان در آن آغازگر و راه انداز این اعتصاب شورای ایالتی و رهبران محلی کارگران بودند نه شورای متحدۀ مرکزی و نه حزب توده.
دولت به کمک انگلیس مجددا دست به سرکوب می زند و اعتصاب را غیر قانونی اعلام می کند و در آبادان حکومت نظام اعلام می کند و پالایشگاه را اشغال می کند، تعداد زیادی سرباز را به مناطق نفت خیز می فرستد و به کمک اتحادیه عشایر که بر علیه کارگران مسلح شده بودند به کارگران حمله می کنند. در این جریان حدود 46 نفر کشته شده و حدود 170 نفر مجروح می شوند. سربازان پالایشگاه ها و اتحادیه های کارگران را اشغال می کنند و به وحشیگری می پردازند. کارگران مقاومت می کنند و نیروهای نظامی موفق به سرکوب نمی شوند. در 26 تیر یک ناوگان انگلیسی به آبادان می آید و لنگر می اندازد، تعدادی سرباز به طرف بصره می فرستد و دست به تهدید کارگران خوزستان می زند. در سراسر ایران علیه سرکوب دولت و اقدامات انگلیس، مردم دست به اعتراض می زنند. میتینگ های بزرگ در سراسر ایران تشکیل می شود و به دلیل این همبستگی دولت موفق به سرکوب نمی شود، تا این که دولت قوام از حزب توده کمک می گیرد تا نمایندگانش را به خوزستان بفرستد و این اعتصاب را که بدون دخالت و دستور این حزب شروع شده بود خفه سازد.
بالاخره 2 نفر از حزب توده (رضا رادمنش و رضا روستا) و 2 نفر از شورای متحده به خوزستان می روند و در میتینگ کارگران که 30000 نفر حضور داشتند شرکت می کنند و این ها می خواهند که اعتصاب به خاطر مصالح عمومی و به خاطر این که در جامعه نفاق دامن زده نشود و بهانه هایی از این قبیل متوقف شود. کارگران هم که فشارهای زیادی متحمل شده بود، وعده های دولت و سرکوب ها از طرفی، و از طرف دیگر نقش حزب توده و شورای متحده مرکزی موجب می شوند به اعتصابشان خاتمه دهند، و به این شیوه اعتصاب خوابانده می شود. دولت یک سری وعده می دهد، از جمله تعدادی از کارگران را آزاد می کند و اقدامات مختصر دیگر، ولی وعده همچنان توخالی باقی می ماند.
سال 1325 تنها سال سرکوب اعتصاب کارگران خوزستان نبود. جریان آذربایجان و کردستان نیز سرکوب شد. و مجموعا اوضاع و احوال برای سرکوب جنبش کارگری مساعد شده بود. طبق آمار نزدیک به 20000 نفر از کارگران و اقشار مردم در این مقطع و تا سال 1326 در زندان ها محمد رضاشاه بودند.
در این زمان دولت قوام متوجه نفوذ حزب توده شده بود و یک دولت ائتلافی به کمک این حزب تشکیل می دهد و 3 وزیر از حزب توده انتخاب می شود که البته این هم دوام ندارد و تحت تحریکات، ایل قشقایی (ناصرخان) به فارس حمله کرده و شیراز را محاصره می کنند و یکی از خواست هایشان بر کناری وزرای توده ایست که مدت کوتاهی پس از آن آنها را برکنار می کنند و دولت یکپارچه شده و موفق می شود جنبش ها را سرکوب کند. استاندار خوزستان دستور می دهد کارگران عضو اتحادیه استخدام نشوند و حدود 5000 نفر از فعالین این اتحادیه ها را از کار اخراج می کنند. خیلی هایشان را حبس و یا تبعید می کند و در کنار این ها شرکت انگلیسی نفت اتحادیه های قلابی زرد تشکیل می دهد تا تفرقه را بین کارگران دامن بزند. دولت هم تحت فشار، وزارت کار تشکیل می دهد. در سال 1326 اتحادیه سندیکاهای کارگان ایران را در مقابل شورای متحده علم می کند که آن نیز در مقابل شورای متحده با علامت اختصاری "اسکی" نامیده می شود.
این ها (اسکی) نماینده ای به سیزدهمین کنفرانس فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری فرستاده و خود را نماینده واقعی کارگران ایران معرفی می کنند. قبلا شورای متحده نماینده می فرستاد که سال 1323 این کار را کرد اما سال 1326 دولت نماینده از طرف"اسکی" می فرستد ولی در فدراسیون جهانی افشا می شود که این ها نماینده واقعی کارگران نیستند. فدراسیون نماینده ای به ایران می فرستد و متوجه می شود که همه کارگران ایران از شورای متحده پشتیبانی می کنند. در نتیجه این کار دولت نمی گیرد و فدراسیون جهانی نماینده "اسکی" را به رسمیت نمی شناسد و نماینده شورای متحده را به رسمیت می شناسد. دولت سال بعد از آن، شواری متحده را غیر قانونی اعلام می کند و دست به قلع و قمع آن و اتحادیه های کارگری وابسته به آن می زنند.
این جا لازمست این نکته را توضیح دهیم و آن اینکه تشکیل اتحادیه های زرد دراین مقطع منحصر به ایران نیست. پس ازجنگ جهانی دوم در بسیاری از کشورهای تحت سلطه در آسیا، آفریقا و آمریکا که فعالیت کارگری و جنبش های دمکراتیک اوج می گیرد و اتحادیه های کارگری واقعی زیاد تشکیل می شوند، تمام دولت ها در این کشورها اتحادیه های زرد علم می کنند و آن ها نماینده هم به فدراسیون جهانی می فرستند. در واقع این یک پدیدۀ جهانی بود که به هر حال قدرت می گیرد و در فدراسیون جهانی انشعاب به وجود می آورند که یک عده آن ها طرفدار اتحادیه های زرد و تعدادی نیز مدافع اتحادیه های کارگری واقعی می شوند.
سال 1325 هزاران کارگر در تهران و شاهی که یکی از مراکز بزرگ کارگری در ایران است دستگیر می شوند و هزاران نفر نیز اخراج می گردند و فشارهایی هم بر حزب توده و این جریانات وارد می آید. ولی کارگران دست از مبارزه و مقاومت بر نمی دارند. یک دو سال بعد که اوضاع و احوال به درجاتی مساعدتر می شود مبارزات خودشان را باز گسترش می دهند، و دوباره در سال 1327 شاهد مبارزات وسیع در نفت جنوب هستیم. سال 1327 تعدادی از کارگران هندی شرکت نفت به دلیل دستمزد خیلی پایین اعتصاب می کنند. کارگران ایران هم از آنان پشتیبانی می کنند و اعتصاب عمومی مجددا راه می افتد و دوباره سرکوب آغاز می گردد.
محمد رضاشاه قانون سیاه مصوب در سال 1310 را که در آن هر نوع وابستگی به حزب کمونیست و فعالیت کمونیستی متشکل در مقابل دولت را به 3-10 سال حبس محکوم می کرد مجددا زنده کرد و به استناد آن فعالین جنبش کارگری و حزب توده و آن جریانات را شدیدا تحت پیگیر و فشار قرار می دهد.
سال 27 درتبریز، لاهیجان، تهران، اصفهان، آبادان و شهرهای دیگر اعتصابات زیادی رخ می دهد ولی اعتصابات عظیم کارگری در سال 1329 مجددا آغاز می شود و اوج می گیرد.
سالهای 29 تا 32 با بحران اقتصادی که سراسر ایران را فرا می گیرد فقر و بدبختی تشدید می شود. از سالهای 27 تا 29 چندین کابینه که تشکیل می شوند مرتبا سقوط می کنند و محافل هیئت حاکمه نمی توانند خود را از بحران نجات دهند. دعوای انگلیس و آمریکا بر سر نفت جنوب و اختلافات درون هیئت حاکمه ایران و بحران وخیم اقتصادی و وضع مالی دولت و ... که این بحران تا سال 29 ادامه می یابد و در سال 29 کارگران در این وضعیت اعتصاباتشان را شروع می کنند.
سال 29 طبقه کارگر نیروی بیشتری دارد و اوضاع واحوال برایش مساعدتر است. گزارشی از "تاریخ نوین ایران" از ایوانف در این باره می نویسد:
ازاواسط سا ل 29 کارگران به تشکیل اتحادیه های کارگری غیر علنی پرداخته، که سازمان های این اتحادیه ها تحت رهبری حزب توده ایران تشکیل شد. در شهرهای زیادی حدود 25 سازمان محلی اتحادیه های خود را تشکیل دادند. این اتحادیه ها حتی در بعضی از شهرهای خوزستان در نقاطی که تحت حکومت نظامی قرار داشت تشکیل شد. روزنامه "ظفر" ارگان اتحادیه کارگران و زحمتکشان ایران از مارس 29 منتشر کرد در آوریل 29 بطور مخفیانه منتشر گردید. جنبش اعتصابی در میان کارگران دائما قدرت می گرفت. طبق خبری که روزنامه ظفر در اول مه 29 منتشر کرد در آوریل 29 در شهر شاهی چندین هزار نفر از کارگران نساجی دست از کار کشیدند و این امر باعث زدوخورد پلیس با کارگران اعتصابی شد.
در نیمه دوم سال 29 در شهرهای سمنان، یزد، کاشان، رشت و تبریز بیش از 10 اعتصاب کارگری رخ داد که اعتصابیون همراه با طرح خواست های اقتصادی، خواهان آن بودند که آزادی های سیاسی در ایران برقرار گردد و به مردم امکان داده شود تا به خاطر ملی شدن صنایع نفت مبارزه کنند. یک واقعه این سال (اسفند 29) این بود که در دوران مصدق مجلس 16، قانون ملی شدن نفت را تصویب می کند. در مقابل شرکت انگلیسی نفت بهانه هایی می آورد و یک سری از مزایای کارگران را قطع می کند، از جمله 30% اضافه حقوق دستمزدی که قبلا گرفته بودند قطع می شود و یک سری مغازه های خوارو بار فروشی را در منطقه خوزستان می بندند و تحریکات انلگیسی ها باعث برپا شدن مجدد جنبش کارگری در خوزستان می شود.
به دنبال این واقعه (در فروردین 30) کارگران بندر ماهشهر دست به اعتصاب می زنند. کارگران آغاجری از آن ها حمایت می کنند و دست به اعتصاب می زنند، به زودی اعتصاب سراسری می شود و کلیه کارگران خوزستان به این اعتصاب می پیوندند، خلاصه هزاران کارگر نفت و تعمیرگاه ها و حمل نقل همه به پشتیبانی از کارگران اعتصابی دست از کار می کشند و اعتصاب عمومی در فروردین 30 خوزستان را در بر می گیرد.
مجددا دولت به کمک انگلیسی ها سرکوب وحشیانه ای را شروع می کند. این دفعه انگلیس ناوگان شامل 2 ناو هواپیما بر و 12 ناو مین افکن و تعدادی زیادی کشتی به دریای عمان و خلیج فارس گسیل می کند تا کارگران را سرکوب کند. در مقابل این ها کارگران تسلیم نمی شوند و مقاومتشان گسترش می یابد و بخش هایی از کارگران و کارمندان که باقی مانده بودند دست به اعتصاب می زنند، مانند کارگران ساختمانی و لوله کشی جنوب و کارمندان اداره شرکت نفت، در همین سال صدای کارگران ایران در سراسر ایران باز به پشتیبانی از کارگران نفت بلند می شود، و اعتصابات وسیعی سایر شهرهای دیگر تظاهرات های همبستگی با کارگران جنوب شکل می گیرد. اعتصاب یک ماه ادامه دارد. کارگران از زن و مرد در مقابل ارتش ایران و انگلیس مقاومت می کنند. فشار عمدتا متوجه آغاجری، آبادان و ماهشهر است. ابعاد تظاهرات و مبارزات مردم خوزستان چنان وسعت می گیرد که شرکت انگلیسی نفت تصمیم می گیرد اتباع امریکایی و انگلیسی را از خوستان خارج کند، و به موافقت نامه ای با کارگران تن می دهد.
خواست کارگران، تصویب قانونی مترقی کار، بیمه های اجتماعی، افزایش دستمزد، اجرای 8 ساعت کار روزانه، اجرای دمکراسی در دستگاههای دولتی و اعطای آزادی به احزاب و اتحادیه های کارگری است.
درکنار این مبارزات اقتصادی بعدا مطالبات سیاسی هم مطرح شد. کارگران در مبارزات سیاسی و ضد امپریالیستی وسیعی که در این سال در ایران جریان داشت شرکت می کنند و در واقع نیروهای اصلی مبارزات ضد امپریالیستی هستند به عنوان مثال، آمریکا یک محموله مهمان را در سال 30 به بندر شاهپور می فرستند که کارگران آن را تخلیه نمی کنند و دست به تظاهرات می زنند، شعار می دهند و میتینگ های خیلی بزرگی در تهران و شهرستان ها در مقابل توطئه های آمریکا و انگلیس برگزار می شود که به هر حال نیروهای عمده این مبارزات کارگرانند. و بدین ترتیب طبقه کارگر ایران همزمان با شرکت فعال در مبارزات ضد امپریالیستی برای بهبود شرایط زندگی خود دست به مبارزه زد که در سال 30 بیش از 20 اعتصاب کارگری برپا شد.
در نیمه دوم 31 کارگران راه آهن تهران، کارگران نساجی اصفهان، تبریز، کاشان، قم، چالوس، چرم سازی همدان و کارگران معدن زیر آب اعتصاب کردند. اعتصاب کنندگان خواستار پرداخت دستمزد روزهای اعتصاب و بر سرکار آوردن کارگران اخراجی و آزادی کارگران زندان بودند. علی رغم فشارهای شدید مقامات دولتی کارگران آبادان، تهران، اصفهان، تبریز و سایر شهرهای ایران میتینگ هایی به مناسبت اول ماه مه تشکیل دادند و خواست های اقتصادی و سیاسی خود را مطرح کردند. در تظاهرات 30 تیر 1331 مشهور به قیام 30 تیر علیه دولت قوام السلطنه کارگران ایران فعالانه شرکت داشته و تظاهرات کارگران ایران کاملا جنبه سیاسی به خود گرفت. در پاییز 31 جنبش اعتصابی کارگران در مقیاس وسیعی گسترش پیدا می کند. در شهریور همان سال در تهران، اصفهان، جالوس، تبریز و سایر شهرها کارگران دست به اعتصاب می زنند. کارگران راه آهن و معلمین مدارس آبادان در مهر ماه همان سال اعتصاب می کنند.
بورژوازی ایران که حکومت مصدق حامی منافع آن بود از گسترش جنبش کارگری به وحشت افتاد و همه کوشش خود را به کار برد تا آن را سرکوب کند. به همین جهت در بهار سال 31 در تهران و حومه حکومت نظامی اعلام شد. مقامات دولتی به سرکوب اعتصاب کنندگان پرداختند و سال 31 نیروهای پلیس و ارتش سندیکای رانندگان و کارگران ساختمانی و فلزکار و مکانیک و غیره را اشغال کردند.
مصدق بر اساس اختیاراتی که از مجلس گرفته بود قانون حفظ امنیت اجتماعی را امضا کرد که کارگران ایران علیه این قانون دست به اعتصاب و تظاهرات زدند و علی رغم وضع این قانون اعتصابات کارگری تا اواخر 31 و اوایل 32 نیز ادامه یافت.
طبق گزارشات سال های 31 و 32 که دوره اوج گیری جنبش است مشخصا 200 اعتصاب کارگری دراین 2 سال برپا می شود و در واقع یکی از سال های پر اعتصاب جنبش کارگری ایران است.
درهمین مقطع دولت آمریکا قدرت زیادتری درایران گرفته و کودتای 28 مرداد 32 را ترتیب می دهد و دبنال آن دولت موفق می شود این جنبش ها را در هم بشکند و قدرت خود را یکپارچه کند و جنبش کارگری پس از این اوجگیری در 32 وارد یک دوره رکود می شود.
این دوره نسبت به دوره های قبل جنبش کارگری خیلی قدرتمندتر و عظیم تر است، در تحولات سیاسی دوران خود نقش دارد و در مبارزات اقتصادی و رفاهی خود هم در25 و هم 29 تا 32 موفقیت هایی کسب می کند. به طور کلی وزنه اساسی در مبارزات دمکراتیک و ضد استعماری در این مقطع بردوش طبقه کارگر بود. علی رغم جریان رفرمیستی که حزب توده آن را هدایت می کرد، طبقه کارگر با اعتصابات سراسری و عظیمش به اقشار مختلف جامعه نشان داد که ظرفیت و توان آن را دارد که در صورتی که دارای سیاست و رهبری صحیح باشد مبارزاتشان را به سرانجام برساند، جایگاه بالاتری پیدا کند و جنبش دمکراتیک به افق امید بخشی تبدیل گردد. طبقه کارگر در برابر اقشار و طبقات دیگر نشان داد که با انضباط و تشکل پذیری اش و مبارزات وسیعش ظرفیت و قدرت رهبری جنبش را دارد و اگر جریان کمونیستی و انقلابی در راس جنبش کارگری قرار می داشت دراوضاع و احوال مساعد سال های 24-25 و یا سال های 29 – 32 قطعا موفق می شد قدرت سیاسی را به دست بگیرد. ولی جریان اصلی درون جنبش مانند مصدق با آرمان ها ملی شان و حزب توده، جریانی بودند که اساسا نمایندگی طبقاتی دیگر را می کردند. این گرایشات در درون طبقه حاکم و مسلط بودند، و گرایش رادیکالی که از طریق جریاناتی که از دوره اول باقی مانده بودند هم وجود داشت ولی نه در سطح جهانی و نه در ایران رهبری ایدولوژیک سیاسی نداشت و نتوانست متشکل بشود. در این مقطع حزب کمونیست ایران نداریم و به همین دلیل جنبش کارگری علی رغم تمام ظرفیتی که از خود نشان داد و علی رغم تمام تلاش ها و وجود تشکل های وسیع کارگری قادر به سرانجام رساندن جنبش در این مقاطع نمی شود و این فرصت های بزرگ را از دست می دهد.
کارگران ایران در زمینه مسائل اقتصادی و رفاهی تلاش کردند قانون کارگری را به دولت تحمیل کنند، که گرچه اجرا نشده ولی عقب نشینی مهمی برای بورژوازی بودند. شورای متحده از "شمسکا" در دوره اول قوی تر بود. اعتصابات سراسری زیادی در این دوره داریم و این نشان می دهد رهبران کارگران پخته تر و آبدیده ترند و ظرفیت رهبری مبارزات وسیع و سراسری را دارند، لیکن به دلیل نداشتن یک رهبری کمونیستی و انقلابی نتوانستند کل جنبش را به جایی برسانند. از این رو وجود حزب کمونیست به مثابه رهبری کننده جنبش کارگری یک امر ضروری و عاجل کارگران خواهد بود.
پس از کودتای انتخاباتی 28 مرداد 32 دستگیری ها و اخراج و تصفیه ها شروع شد و فشار زیادی بر جنبش کارگری وارد آمد. در این سال ها از یک صد هزار کارگر موسسات نفت جنوب 50 – 60 هزار کارگر اخراج می گردند و تعداد کارگران شرکت نفت به حدود 40000 نفر کاهش پیدا می کند و این ضربه بزرگی به این بخش پیشرو کارگری ایران بود. با وجود این ها در فاصله سالهای 32 تا 42 و اصلاحات ارضی، طبقه کارگر ایران از هر فرصتی برای مبارزه و متشکل شدن استفاده کرد. برای نمونه کارگران نفت مسجد سلیمان و آغاجری، 12000 کارگر شرکت واحد تهران و بیش از 30000 کارگر کوره خانه های تهران برای چندمین بار در فاصله سالهای 37 تا 41 اعتصابات و مبارزات خونینی داشتند.
ادامه دارد...
خرداد 89 - مه 2010
برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره پنجم
تاریخچه جنبش کارگری ایران.............................. سوسیالیست – نشریه رسمی دانشجویان سوسیالیست دانشگاههای ایران
تاریخچه جنبش کارگری ایران.............................. سوسیالیست – نشریه رسمی دانشجویان سوسیالیست دانشگاههای ایران