کابوس های بهرام رحمانی

مینا فرخنده

مهر ١٣٩٠- سپتامبر ٢٠١١


28 سپتامبر 2011

در این جهان پهناور با خیل ایرانیانی که از کشور رانده و برای نجات خود و خانواده خود از زیر ستم جمهوری اسلامی سرمایه در خارج از کشور مقیم شده اند، باید بگویم که من می بایست خیلی راضی و مفتخر باشم، اگر آنطور که آقای بهرام رحمانی شبح اتحاد سوسیالیستی کارگری، شبح رضا مقدم و ایرج آذرین را درهمه جا که در آن بویی و نشانی از سوسیالیست کارگری می باشد، حی و حاضر می بیند. به عنوان یک عضو اتحاد سوسیالیستی کارگری «با اینکه آقای رحمانی هم این را می دانند» ما با این جثه کوچکمان در این دنیای لایتناهی می بایست احساس قدرتی بی حساب کنیم از اینکه حضورمان همه جا حس می شود. هر پیشرفتی که جناح چپ جنبش کارگری می کند، ایشان به اتحاد سوسیالیستی فحش می دهد. گرایش لغو کارمزدی که طرفدار شورای اسلامی است ضعیف میشود بهرام رحمانی علیه ما پرونده سازی می کند. آخر ایشان هر جا که کلمه سوسیالیست می بیند یا می شنود ناخودآگاه رعشه بر اندامشان می افتد و با دیدن شبح اتحاد سوسیالیستی، رضا و ایرج، مقاله پشت مقاله است که تولید می کند. کارگران سوسیالیست اطلاعیه می دهند، وبلاگ کارگران سوسیالیست کردستان در میاید، آقای بهزاد سهرابی از سوسیالیست دفاع می کند، مقاله ای نوشته می شود که در آن بویی از سوسیالیست کارگری می آید، در درون نهادهای همبستگی یا جنبش کارگری ایران که دیدگاه چپ مدافع جنبش کارگری دارد،... پشت همه اینها برای آقای رحمانی شبح رضا و ایرج خوابیده است و ایشان را به ترس و وحشت می اندازد و هی به خودش دل داری می دهد که اتحاد سوسیالیستی ها هیچی نیستند. آخه چرا این قدر وقت می گذارید به جریانی که چند تا بیشتر نیستند هی فحش می دهی و اتهام می زنی. با داستان های شما ناخودآگاه این دو نفر مثل چیزهای عجیب و غریب و ماوراءالطبيعه شده اند که نه خانه و زندگی دارند، نه غذا می خورند، نه کار می کنند، معلوم هم نیست چطور زندگی می کنند. به قول آقای رحمانی شب و روز پشت کامپیوترهای خود مثل بازیگران ماتریکس شده اند جزو امواج اینترنتی و همه جا حضور دارند. از طرفی این آقا هر نو آوری و هر صدایی را به ما نسبت می دهد و از طرف دیگر ما را جزو کسانی می داند که مدام پشت کامپیوترهامان نشسته و هیچ کار دیگری نمی کنیم، کسی نیست به این آقا و امثال این آقا بگوید که مگر شما وسط خیابان های تهران ایستاده اید و مقالاتتان را فریاد می زنید، خوب است که از تخیلتان بیرون آمده، جا و جایگاه خود را دریابید، فکری کنید که لااقل این بد و بی راه هایی که خود به دیگران نسبت می دهید، گریبان خودتان را نگیرد. هر چند اگر شما وسط خیابان انقلاب هم بایستید و فریاد بزنید: "لعنت به رضا و ایرج که هر که از تخم سوسیالیست سر در می آورد زیر سر این دو است." هیچ خطری شما را تهدید نخواهد کرد. تنها اتفاقی که برای شما می افتد این است که همه شما را با نگاهی هاج و واج نگاه کرده و فکر می کنند که شاید شما مجنون هستید. این بلایی است که سر کسانی خواهد آمد که نمی توانند با اتحاد سوسیالیستی بطور سالم بحث کنند.

شما می خواهید که با قال و قیل راه انداختن و بدوبیراه گفتن به رضا مقدم و ایرج آذرین، بی خردی سیاسی خود و نداشتن حرف سیاسی برای گفتن را از دید بقیه پنهان کنید و شاید هم از این طریق درعالم سیاست یکطوری خود را مطرح کرده باشید! اما این حقه شما دیگر اثری ندارد، جو ناسالمی که شما از پشت کامپیوتر خود خواهان بوجود آوردن آن هستید، تنها می تواند کمی دل چرکین و وحشت زده را از سوسیالیست های کارگری آرام کند.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com