! کمپین دروغ آنها بر عليه سوسياليسم كارگري شکست خورد

عابد رضايي

مهر ١٣٩٠- اکتبر ٢٠١١


یک دیدگاه درون فضای سیاسی به طور کل موجود است که نباید پاسخی به تبلیغات پوشالی بر ضد خود داد، چرا که تبعاتی نداشته و ادامه روند تبلیغات دورغین نیز جایگاهی به صورت واقعی در جامعه کسب نخواهد کرد، به باور من، این نظر می تواند تا زماني دارای هویت سیاسی باشد که به صورت واقعی تاثیری نداشته و، اما از آن لحظه که دروغ پراکنی ها در یک فضا هژمون می گردد، هر چند براي مدتي ناپايدار در جهت لا پوشاني واقعیت، مستحق مقابله و ما ناچار به دفاع از خود هستيم.

تبلیغات-پروپاگاند منفی بر علیه سوسیالیسم و تبعاً مارکسیسم در سطح بین المللی در پسِ فروپاشی شوروی و تأثیرات آن دالی بر این واقعیت است، دشمن سوسیالیسم آن جا که در موضع قدرت قرار می گیرد خود را به عنوان یک راست دو آتشه نمایان ساخته و آنجا که احتمال شکست می دهد به ناگزیر گرگی می گردد در لباس بره.

این مطلب خود در این راستا انگاشته می گردد تا کمکی باشد به هر آنچه بيشتر شکستن فضای ارعاب توليد شده عليه سوسياليسم كارگري و بيشتر توسط آنان كه نداي سوسياليسم بي طبقه و مچاله شده در دستان عده اي روشنفكر مآب موجود در چپ ایران که بر علیه سوسیالیسم کارگری و مسلماً بعد از فروپاشی شوروی قیام کرده بودند، روزی با انگ رفرمیست بودن گرایش سوسیالیسم کارگری و فعالين آن با تبليغ براي روي آوردن به سبك فعاليت آوانتوريستي به نام كمونيسم تا مرز گروگان گيري و روزی دیگر با زدن به صحرای کربلا و انگ زدن به نام کار پلیسی. این آخری دیگر مفهوم سیاسی ندارد و ناشی ميگردد از کور بودن افق سیاسی و تشکیلاتی خود سازمان ها و افراد ظاهراً شاکی از سوسياليسم كارگري در پسِ مراحل پيشين، كه خود تبعاتي از فروغلتيدن انواع سوسياليسم غيركارگري به آوانتوريسم و ديگر متدولو‍ژهاي مبارزاتي غير سوسياليستي و كارگري است.

اما طي چند ماه و چند سال گذشته نحله هاي اين جريانات پس از سالها تلاش در بن بست سياسي به اتفاق يكديگر و به ناچار اپورتونيسم را دوباره برگزيده و در پس شكست انواع سوسياليسم غير كارگري، بدون ارائه تئوري لازم در رد مناسبات پيشين سياسي خود كه طبقه كارگر را خار مي شمرد، تنها به اين دليل كه ازدواج كرده و بچه دار مي شود، امروز خود را كارگري مي نمايانند، ولي بدون در نظر گرفتن اين امر؛ آنچنان كه آوانتوريسم انقلابي غير كارگري بود، امروز اپورتونيسم و چرخش به سمت طبقه كارگر نيز ماحصلي جز متدولژي قبلي ايشان نخواهد داشت.

من خود در ایران سالها عضو گروه هاي کمونیست کارگری بوده (از سال 81 تا 86: گروه کمونیست کارگری)(86 تا اوایل 88: گروه حزب اتحاد کمونیسم کارگری) و مداوماً بر اثر ناآگاهی از صحت و سقم قضایا و بر اثر وجود حکومت اختناق در مورد سوسیالیسم کارگری و قسمت سازمان یافته آن یعنی اتحاد سوسیالیستی کارگری به قاضی رفته ام، زیرا در ادبیات چپ غیرکارگری ایران، بدان جهت که بتوانند اعضا را از گرایش مذکور بدور نگه دارند، همیشه تبلیغات و در هر جا لجن پراکنی را مشی خود می نمایند، به طوری که ما نیز در هر برهه ای به دلیل قرار گرفتن در اوضاع تشکیلاتی این چنینی، خود بازتولید گر این نوع تفکر بوده ایم، چرا که در ادبیات سازمان و گروه های مذکور، یک پایه اساسی ماتریال ظاهراً سیاسی، ایجاد کردن ترس در دل فعالین داخل برای قرار گرفتن در استراتژی سوسیالیسم کارگری می باشد. نمی توان از مبارزه ی جنبش طبقه کارگر و اهمیت آن سخن گفت، چرا که در ادبیات ایشان برابر است با اکونومیسم= رفرمیسم= اصلاح طلبی= سازش با حکومت و در پایان فعالیت پلیسی به مانند جریان سوسیالیسم کارگری که تماماً جریان ایرج آذرین و رضا مقدم خوانده می شود و بدین گونه اكتيويست داخل ترس انفعال سیاسی را در خود احساس می نماید، پروپاگاندي بورژوايي كه بنا دارد از سوسياليسم كارگري برهوت حزب توده و اكثريت را متصور كند.

اصولاً اين شيوه ادبي، خاصه ي گرايشات آنارشيستي دهقاني و شهري تحت لواي سوسياليسم ماركسي مي باشد كه عروج خود را نه در توسعه روز افزون و گسترش مبارزات طبقه كارگر و جنبش آن در محل كار ديده كه به طور مداوم راديكال شدن مبارزات سينه به سينه را براي توفيق يافتن تنها مسير پيروزي مي داند، چرا كه ايشان(اپورتونيست ها) حتي در آنجا كه فرياد كارگر نيز بر مي آورد، پس از مدتي دوباره با كور يافتن استرات‍ژي خود در واقعيت طبقه اي كه بدانان نامربوط و گاهاً بر ضد (آن) است اعلام ندامت نموده و بدين سبب گاه با ساختن دسته هاي مسلح، و گاهاً با شعار دانشگاه سكوي انقلاب كمونيستي از طبقه اي كه به طور واقعي در عصر حاضر تنها طبقه انقلابي بوده و مي تواند باشد دوري گزيده و يك تنه به روايت رهبرانشان با سر به ديوار بتني مي كوبند. درست در اين لحظات است كه سيل اتهامات از جانب ايشان و با همراهي سوسيال رفرميست ها بر عليه سوسياليسم كارگري و ماركسي توسعه مي يابد.

براي نمونه مي توان اشاره اي داشت بر اتهاماتي كه در بحبوحه انقلاب روسيه بر عليه خط لنين، بلشويك ها و سوسياليست هاي كارگري موجود بود كه از لحاظي كم شباهت با وضعت حاضر سوسياليسم كارگري و قسمت تشكل يافته آن يعني اتحاد سوسياليستي كارگري نيست، رفرميست بودن بدان جهت كه رفرم سوسياليستي با ه‍ژموني جنبش كارگري امكان پذير است. سكتاريست بودن، تنها بدان جهت كه احزاب تحت لواي نام سوسياليسم ربطي به طبقه كارگر نداشته و نقطه ثقل مبارزات اجتماعي در دستان جنبش كارگري با حزب ساخته شده از درون آن مي باشد. كوچك و كم اهميت بودن سوسياليسم كارگري تنها بدان جهت كه نمي توان عكسي از رفقا منتشر كرد. و نهايتاً آنچنان كه بالاتر آوردم انگ كار جاسوسي در حالي كه جناج چپ جنبش كارگري مي رود تا به عنصري تعيين كننده در معادلات جامعه تبديل گردد.

اما من نيز همیشه از استراتژی سوسیالیستی کارگری و اتحاد سوسیالیستی کارگری تحت تاثير اين تبليغات روی گردان بوده و حتي به مطالعه چند خطي آن نيز نزديك نمي شدم، (چنان كه بلشويك ها نيز وضعيتي مشابه داشته و اما در دوره هاي توفيق سياسي آنان در امر انقلاب فضاي جامعه با روشن شدن حقايق به ناگاه دگرگون گشت كه در تاريخ انقلاب روسيه به كرات قابل خوانش و نياز به بازگويي ندارد) تا بدان جا که ایران را به مقصد ترکیه برای پناهندگی ترک نمودم، به صورت اتفاقی در فیس بوک، یکی از رفقای نزدیک قدیمی را یافتم که به من پیشنهاد نمود تا ادبیات سوسیالیسم کارگری را مطالعه نمایم، اما من همچنان که خود را از مدت ها پیش دیگرعضو هیچ حزبی نمی دانستم در مقابل خواست این رفیق قدیمی با همان استدلالات احزاب غیر کارگری مقاومت کرده و ما شاید چند ساعتی را به بحث در مورد انگ کار پلیسی این سازمان و رفرمیست بودن آن ادامه دادیم، ولی من همچنان بر نظرات گذشته و سكتاريستي خود پای بند بودم.

من در آن دوران، مجبوراً برای پروسه پناهندگی در کشور سوم، مداوم بین شهرهای کایسری و آنکارای ترکیه در سفر بودم، بدین روی دو کتاب را از روی سایت اتحاد سویالیستی کارگری دانلود نموده تا در حین سفر در اتوبوس مطالعه نموده و نهایتاً تناقض های آن را به نقد بکشم.

مطالعه ی دو کتاب مربوطه (به نام های در این بن بست نوشته رفیق رضا مقدم و دیگری کتاب در دفاع از مارکسیسم نوشته رفیق ایرج آذرین) را آغاز نمودم، اما هر صفحه را که مطالعه می نمودم، مجذوب سوسیالیسم کارگری شده و احساس نزدیکی، بدین استراتژی نموده که خود سالها ندانسته بر علیه آن تبلیغ نموده بودم و پاسخ سالها فعالیت نیمه مخفی کمونیستی، عدم پیشرفت و بن بست های سیاسی را در این کتاب ها می یافتم. ظرف 3 یا 4 روز مطالعه آنها را به پایان رسانده و مطالعه دیگر آثار و نشریات اتحاد سوسیالیستی کارگری را آغاز نمودم، و پس از گذشت چندین ماه، تصمیم بر ارتباط گرفتن با این تشکل را براي فعاليت در آن قطعي نمودم، اما در دوران عدم عضویت نیز، همیشه در ترکیه خود را با آن تداعی نموده ام چرا كه پنهان نمودن آنرا به مثابه بي پرنسيبي سياسي ارزيابي مي كردم.

خطوط بالا، بدین جهت انگاشته شد تا روشنگری ای باشد بر فضای سیاسی حاکم بین نیروهای چپ و جوان در ایران که اختناق موجود می تواند چگونه باعث دوری برخی از آنان گردد که به قصد سوسیالیسم کارگری و پایبندی به طبقه خود آمده، اما در نتیجه همین پروپاگاند پوشالی، که چندی است از جانب گرایشات دیگر نیز کتبی شده، از مسیر اهداف مبارزاتی خود منحرف گشته و در آینده یا منفعل شده که خود دهها نفر از آنها را دیده ام و یا در باتلاق ضد سوسیالیسم کارگری فرو رفته اند.

به طور كلي فعالين سوسياليسم كارگري بايد با شكافتن واقعيات مبارزه، اين موانع سوسياليسم كارگري را چه درعرصه عملي و نيز در عرصه نظري در هم بكوبند، چرا كه نفوذ گرايشات بور‍‍ژوايي به نام سوسياليسم و كارگران شايد در طول زمان از تاريخ پاسخي دريافت ننمايند، اما مداوم و به خصوص به دليل شرايط اختناق حاكم بر ايران مي توانند نفس جنبش طبقه كارگر را براي مدتي گرفته و مانع حركت به پيش آنان براي دستيابي به امر رهايي و سوسياليسم گردند.

امروز كه مي رود تا جناح چپ جنبش كارگري، امر رهبري مبارزات طبقاتي را به دست گيرد، ايشان نيز به زمين و زمان چنگ مي اندازند تا از طريق تخريب سياسي سوسياليسم كارگري به مانند كاري كه سالهاست مي نمايند اما اين بار در پيكره كوتوله سياسي اي به نام بهرام رحماني و به صورت مكتوب مدد دهنده سياست هاي راست گردند، اما دريغ از اين كه اينبار جوابتان را دندان شكن خواهيم داد.

11 اكتبر 2011


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com