سوسیالیست‌ها و تابستان شصت و هفت

احسان کاوه

شهریور ١٣٩٠- سپتامبر ٢٠١١


سنگ سرد بود ! / آب سرد بود / تابوت سرد / آه ای خاک گرم خاوران

دشنه سرد بود! / آیه سرد بود / خدای‌شان سرد / آه ای بذرهای شعله‌ور خاوران

تابستان 1367، فصلی که سران رژیم اسلامی قتل‌عام یکباره‌ی چند هزار زندانی سیاسی را سازمان دادند، فصل شکست قطعی حکومت در جنگ هشت ساله با عراق و در نتیجه به لرزه افتادن خیمه عمود رژیم سرمایه‌داری فقاهتی بود. پیروزی در جنگ می‌توانست تحمیل «ایران اسلامی» بعنوان قدرت برتر منطقه‌ای به کشورهای امپریالیستی را در پی داشته باشد. و این به معنای ایجاد امکان گشایش‌های داخلی و بین المللی مناسب برای ازسرگیری روند انباشت نسبتا شتابان سرمایه در ایران و به مدد آن تثبیت سیاسی رژیم اسلامی، و نرم‌های فرهنگی و اجتماعی متناسب با آن، برای یک دوره طولانی بود.

پیش از آن رژیم از برکت جنگ توانسته بود نه فقط دست‌آوردهای انقلاب پنجاه و هفت را در خون و اشک خفه سازد بلکه جامعه را از حیث بی حقوقی اقتصادی و مدنی دهه‌ها به قهقرا ببرد. متلاشی کردن تشکل‌های کارگری برآمده از جریان انقلاب، تحمیل حجاب اجباری و درجه بالایی از آپارتاید جنسی، تعطیلی و ممنوعیت تقریبا تمامی فعالیت‌های هنری و لگدمال کردن همه‌ی مظاهر زندگی اجتماعی از جمله پیشروی‌هایی بودند که فقط تحت شرایط جنگ‌های میهنی، دولتهای فاشیستی و شبه فاشیستی تاریخا قادر به انجام آن‌ها بوده اند. چرا که همراهی طبقه سرمایه‌دار و بخش‌های وسیع خرده بورژوازی از سیاستِ «همه چیز در خدمت جبهه‌ها» زمینه‌ی مادی تحمیل تمامی بی حقوقی‌ها به کلیت جامعه و بخشا خود آحاد سرمایه داران را امکان‌پذیر می‌سازد. در این زمینه نگاهی به تاریخچه موفقیت های باصطلاح ایدئولوژیک و خفقان گسترده‌ی مشابه‌ای که دولت‌های آلمان، ایتالیا و ژاپن در دوره‌ی جنگ و تدارک آن برای جامعه‌ی تحت سیطره خود ایجاد کرده بودند نمونه های تاریخی گویا و نزدیکی هستند.

با همه اینها هیئت حاکمه اسلامی بر این امر آگاه بود که شکست مفتضحانه در جنگ، با تمام عواقب مترتب بر آن، به‌خودی‌خود نمی‌تواند برای ساقط شدن رژیم‌شان تکافو کند. سرنگونی رژیم فقط می توانست محصول یک جنبش انقلابی سراسری باشد. و یکی از پیش‌شرط‌های حدوث آن، حضور فعال و قهرمانانه‌ی پیشروان عرصه‌های مختلف مبارزات اجتماعی بود در جهت سازماندهی و تشکل توده‌های میلیونی عصیان زده و معترض. بدین ترتیب به موازات درک ضرورت سر‌کشیدن جام زهر تسلیم، جانیان اسلامی نقشه‌ی به خاک و خون کشیدن تمامی کانون‌های خطر را طراحی و در جمع خود به ثبت رساندند.

ابر سیاه جنگ کنار می‌رفت و امکان اینکه فضای روانی جامعه و سطح توقعات آن به بهار کوتاه بعد از انقلاب باز گردد بعید نمی‌نمود. جنگ پایان می‌گرفت و در شرایط صلح و زمانه‌ای که مردم از کابوس فجیع جنگ شهرها و بمب باران‌های شیمیای رهایی می‌یافتند و سربازان و اسرا گروه گروه به خانه‌هایشان باز می گشتند، مساله ی آزادی هزاران زندانی سیاسی به دستور روز جامعه می‌توانست تبدیل شود. پس کشتار زندانیان سیاسی، تا آخرین نفر، بمثابه حذف صورت مساله در دستور قرار گرفت و اجرا شد. و نه فقط این، بلکه بمدت یک دهه شکار و ترور فعالینی که جان سالم بدر برده بودند نیز برای تکمیل کار، تداوم یافت.

کشتار ددمنشانه‌ی چند هزار زندانی سیاسی توسط رژیمی که پوزه‌اش در جنبش عمدتا خود انگیخته‌ی ضد جنگ در ایران به خاک مالیده شده بود، نمی توانست بدون توافق و همدستی دولت‌های امپریالیستی و مدیای گوش به فرمان‌شان صورت بپذیرد. امریکایی‌ها، بارها اعلام کرده بودند که خواهان کله‌پا شدن رژیم اسلامی نیستند، بلکه خواستار تعدیل و اصلاح آنند. مهمتر از آن، جمهوری اسلامی اساسا آلترناتیو همان‌ها در مقابل جنبش چپ و آزادی‌خواهانی بود که از ابتدای استقرار، بر اساس قول و قرارهای از پیش تعیین شده، کمر به نابودی فیزکی‌شان بسته شده بود. بنابراین تکمیل جریان نسل کشی انقلابیون و آزادی‌خواهان برآمده از انقلاب امر مشترک رژیم اسلامی و امپریالیست‌ها بود. هم دول غربی و هم رژیم اسلامی از برانگیخته‌گی اجتماعی پیشِ رو در مقابل سیاست‌های اقتصادی‌ فلاکت آوری که برای دوران بعد از جنگ تعبیه دیده بودند آگاهی داشتند. و این امر بر ضرورت و فوریت اجرای جنایت و کشتار زندانیان صد چندان افزوده بود.

در شرایط کنونی با گذشت بیست و سه سال از به خاک افتادن عزیزانمان در زندان‌های جمهوری اسلامی، تجلیل و بزرگداشت یاد این شهیدان، افشاء همه جانبه‌ی این ددمنشی بی شرمانه که به حق تحت عنوان «جنایت علیه بشریت» باید از آن نام برد و بالاخره طرح معرفی و محاکمه تمامی عوامل اجرایی این بیرحمی کم نظیر تاریخی، بخشی از مبارزه انقلابی بر علیه رژیم اسلامی است. در عین حال شایسته ترین ادای دین به این عزیزان در نهایت با ازخودگذشتگی و تلاش ایثارگرانه برای تشکل و سازماندهی حرکت میلیونی کارگران و زحمتکشان در راستای انقلاب اجتماعی و سوسیالیسم پاسخ درخور می‌گیرد. تنها با برآمد خودآگاه جنبش سوسیالیستی و متحزب کارگران می توان از تکرار قتل‌عام فرزندان زحمت‌کشان و آزادی‌خواهان ممانعت بعمل آورد و جنایت‌کاران و همدستان‌شان را به محاکمه کشاند. تنها با پیمودن پیروزمندانه‌ی چنین راهی ست که بشریت ستمدیده توانایی خلاصی از سرپنجه های خونین فقر و فلاکت و استبداد و جنگ را باز خواهد یافت.

احسان کاوه

هشتم سپتامبر 2011


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com