گفتگويى صميمانه با پيشرو کارگرى، آقاى محمود صالحى


به نقل از کارگر پيشرو، نشريه مسقل کارگرى، شماره اول، شهريور ١٣٨٣


آقاى صالحى لطفا قدرى در مورد خودتان و اين که چند سال داريد و مبارزات گذشته و حالتان براى خوانندگان ما بگوييد؟

با درود فراوان به حضور تک تک خوانندگان محترم نشريه کارگر پيشرو و با درود به حضور عزيزان دست اندر کار اين ماهنامه و اميد است که شاهد گسترش نشرياتى اين چنين باشيم، تا کارگران و توده هاى زحمتکش بتوانند نظرات و رهنمودهاى خود را در چنين ماهنامه هايى براى پيشبرد مبارزات کارگران بيان کنند.من محمود صالحى متولد سال ١٣٤١ کارگر خباز در کردستان ايران شهرستان سقز، متأهل و داراى ٢ فرزند به نامهاى سامرند و سيامند. من در سن ٦ سالگى مثل هزاران زحمتکش اين مرزو بوم وارد بازار کار شدم تا اين که بتوانم کمک خرجى براى ادامه و زنده ماندن خود و خانواده ام باشم.سال ١٣٥٧ مثل هزاران جوان با سيل خروشان قيام ٢٢ بهمن براى سرنگونى نظام سرمايه دارى ايران همراه شدم. در همان اوايل با مسائل کارگرى آشنا شدم وفعاليت خودم را در سنديکاى تازه تأسيس کارگران خباز شروع کردم. با حمله دولت به کردستان وجنگ خونين شهر سقز من هم مثل هزاران نفر آواره شهرهاى ديگر ايران شدم.

سال ٥٨ در شهر مهاباد مشغول به کار خبازى بودم و در آنجا نيز براى تشکيل يک سنديکاى مستقل فعاليت خودم را شروع کردم که بايد گفت با توجه به مسئله حاد ناسيوناليسم موفق نشديم و جنگ در آن شهر نيز شروع شد. با وجود تمام مشکلاتى که پيش روى جنبش کارگرى بعد از پيروزى قيام وجود داشت من و دوستانم يک ساعت هم دست از اهداف و کار آگاهگرانه در بين کارگران برنداشتيم در اين راستا چند بار به زندان رفتم و محکوميت هايى را متحمل شدم که آخرين بار ١٢\٢\٨٣ بود. در حال حاضر در شرکت تعاونى مصرف کارگران خباز شهرستان سقز مشغول به کار مى باشم.

اخيرا مطلع شديم، شما و سه نفر ديگر از دستگيرشدگان مراسم اول ماه مه سقز با اتهام جديدى به دادگاه احضار شده ايد و محاکمه شما و ديگر دوستان از تاريخ ٢ شهريور شروع خواهد شد. ضمن حمايت از دستگير شدگان سقز و همچنين تأسف از اين واقعه، لطفا بفرمائيد به عنوان نماينده کارگران خباز در دفاع از خود و عملکرد تان در دادگاه چه صحبتى خواهيد داشت؟

: من هم از شما عزيزان تشکر مى کنم و آرزوى سربلندى دارم.بلى ما هفت از دستگيرشدگان اول ماه مه امسال در تاريخ ٢ و سوم شهريور در شعبه يک دادگاه انقلاب اسلامى محاکمه مى شويم. من به عنوان يکى از متهمان اين پرونده از خود و عملى که به خاطر آن محاکمه مى شوم دفاع و اعلام مى کنم که روز کارگر يک روز جهانى است و براى برگزارى اين مراسم نيازى به کسب مجوز از مراجع دولتى نيست. ما کارگران شهرستان سقز هر ساله برابر ماده ٦٣ قانون کار اين روز را گرامى داشته و دولت بايد براى ما و کليه کارگران شهرهاى ايران اين امکان را فراهم کند که کارگران در روز اول ماه مه در جشن همبستگى جهانى خود با پرداخت حقوق از طرف دولت يا کارفرما در اين مراسم شرکت کنند. اين ابتدائى ترين حقوق کارگران در جهان مى باشد. دولت بايد برگزارى مراسم مستقل و آزاد از طرف کارگران را در اين روز بدون هيچ محدوديتى به رسميت بشناسد. اگر امروز ما به خاطر بزرگداشت روز جهانى کارگر محاکمه مى شويم، من به آن افتخار مى کنم چون اين سرمايه داران هستند که از آگاهى طبقه کارگر مى ترسند و اميدوارند تا از طريق برپائى اين گونه محاکمات کارگران را مرعوب سازند. من اصلا متأسف نيستم و خيلى هم خوشحالم، حق از آن ماست. ما سازنده تمام امکانات اين جامعه هستيم ما کارگران همواره پيروز پيکارهاى طبقاتى بوده ايم.

تحليل شما از اين اقدام جديد چيست؟ و به طور واقعى فعالان و پيشروان کارگرى چه اقدام مؤثرى مى توانند انجام دهند؟ آيا صرفا نوشتن طومار به مجامع جهانى و تشکل هاى کارگرى خارج از کشور مى تواند مؤثر باشد؟

من در سال ١٣٧٨ يک بار ديگر به جرم فعاليت در سنديکا و... دستگير شدم و آن زمان هم اتهام مرا همکارى با کومه له اعلام کردند که بعد از ١٠ ماه تحمل زندان آزاد شدم. در اين مدت کارگرانى را مشاهده کردم که رفتند حق سنوات چند ساله خود را گرفته و براى اين که خانواده من مشکل مالى نداشته باشد آن را به خانواده من دادند تا هزينه زندگى کنند. مسئولان شهر سقز اين را به خوبى مى دانند که کارگران از ما حمايت مى کنند و مردم ما را دوست دارند. به اين اتهام مى خواهند ما را از مردم جدا و حمايت هاى جهانى را از ما سلب کنند. ما وقتى دستگير شديم به ما تفهيم اتهام شد که شماها را به جرم شرکت در مراسم اول ماه مه که بدون مجوز بود دستگير کرده ايم. حال مسئولان مى خواهند به اين اتهام جديد که قبلا ما آن را متحمل شده ايم ما را محاکمه کنند.

پيشروان کارگرى بايد آن را لمس کرده باشند که ما به خاطر روز جهانى کارگر داريم محاکمه و زندانى مى شويم.

در ايران ما هرگونه پيش بينى چون آزادى تشکل ها ميسر نيست و دور از واقعيت است. پس کارگران و پيشروان کارگرى به هر نحو مؤثر و اساسى که خودشان تشخيص مى دهند ما را يارى کنند. کارگران و پيشروان مى دانند که بعد از دستگيرى ما کمپين گسترده اى در داخل و خارج به حمايت از ما پاگرفت و مقامات قضايى که ديدند بار اول اتهام ما به معنى نقض حق تجمع کارگران براى برگزارى اول ماه مه است و عکس العمل سريع و گسترده جنبش جهانى کارگرى را برانگيخت. اين اتهام جديد را به ما وصله کردند که بدون پايه و اساس است. کارگران و پيشروان بايد دولت و مسئولان ايران را براى آزادى ما زير فشار قرار دهند. ما به جز حمايت از کارگران اخراجى و دفاع از کارگران شاغل جرمى مرتکب نشده ايم.

بسيارى اول ماه مه امسال را نقطه عطفى در جنبش کارگرى ايران مى دانند. شما تفاوت امسال با سالهاى پيش را در چه مى دانيد و تا چه حد با اين نظر موافقيد؟

اولا اول ماه مه مربوط به امسال نيست. کارگران ايران هرسال به شيوه هاى مختلف اين روز را گرامى داشته اند. برگزارى اول ماه مه در ايران به بهاى سنگينى براى کارگران تمام شده چون در ايران آزادى برگزارى مستقل مراسم اول ماه مه بدون دخالت اداره کار يا اداره اطلاعات اکيداّ ممنوع است و کارگران با آگاهى از اين ممنوعيت هنوز در گوشه و کنار اين مملکت و در مکان هاى دور از دسترس پليس و نيروهاى دولتى مراسم اول ماه مه را برگزار کرده اند.

يک قرن است که کارگران ايران براى اين که خود را از ستم و استثمار سرمايه داران خلاص کنند مبارزه مى کنند. پس طبقه کارگر خيلى وقت است آستين هاى خود را بالا زده و مبارزه نابرابرى را شروع کرده و در اين مبارزه ده ها نفر از پيشروان خود را از دست داده است. اما اين که اول ماه مه امسال با سالهاى ديگر چه فرقى داشت، سؤال ديگرى است که من به چند نکته از آن اشاره مى کنم:

١- امسال قبل از فرارسيدن اول ماه مه پيشروان جنبش کارگرى در يکى از شهرهاى ايران براى تدوين يک قطعنامه سراسرى ده ها جلسه را تشکيل دادند.

٢- تدوين اين قطعنامه و قرائت آن در مراسم هاى مختلف نشانه پيشرفت جنبش کارگرى است.

٣- با توجه به اين که برگزارى مراسم اول ماه مه بدون مجوز در ايران ممنوع است. کارگران سقز آن را بدون مجوز و با اطلاعيه مشخص خود در يکى از پارک هاى داخل شهرکه پرجمعيت ترين مکان شهر است مردم را دعوت کردند تا در مراسمى که به مناسبت اول ماه مه روز جهانى کارگر برگزار مى شد، شرکت کنند.

دوستان اين چند نکته هر چند گذرا بود، ولى يادآورى است براى پيشروان جنبش کارگرى. عزيزان، امسال در سايه مبارزات ساليان گذشته بود که ما توانستيم به اين پيروزى چشم گير نائل آئيم.

چشم انداز جنبش کارگرى را چگونه مى بينيد؟

سنديکاليست ها و تشکيلات زرد هميشه سعى کرده اند تا به هر نحو ممکن جلو رشد طبقه کارگر را بگيرند ولى طبقه کارگر با آگاهى از وضع موجود خود را براى يک مبارزه بى امان آماده کرده است. براى نمونه اگر در اين سالهاى آخر به خواسته ها و تجمعات کارگران در مکانهايى که براى اين اعتراضات انتخاب مى کنند، توجه کنيم، به روشنى اين فاکتور را به دستمان مى دهد که طبقه کارگر از روى اتفاق و تصادف نيست که در جلوى مجلس تجمع مى کند و يا اتوبان کشور را تحت کنترل در مى آورد. با توجه به اين امر من جنبش کارگرى را خيلى زنده و داراى پلاتفرم طبقاتى خود مى بينم هر چند اين حرکات در اين زمان کمى کند و کورمال کورمال پيش مى رود.

مطالبات امروز جنبش کارگرى ايران از نظر شما کدامند؟ و ابزار کسب اين مطالبات را چه ميدانيد؟

در واقع مطالبات کارگرى زياد است و اين مطالبات به خودى خود در جلو منزل کارگران اتراق نمى کند. براى رسيدن به اين مطالبات قبل از هر چيز کارگران بايد داراى تشکلى مستقل و نمايندگانى فعال و از خودگذشته باشند. امروز اگر کارگران براى رسيدن به مطالبات خود در جا مى زنند اين نشانه ناآگاهى طبقه کارگر نيست بلکه نشانه عدم تشکل و پراکندگى طبقه کارگر است. پيشروان طبقه کارگر بايد فعالانه و فارغ از گرايشات سياسى جهت احقاق حقوق کارگران که همانا کار دائم، بيمه بيکارى، دستمزد کافى براى زندگى شرافت مندانه، بيمه شدن در حين کار، دستمزد برابر در ازاى کار برابر براى زنان و مردان، متوقف کردن اخراج ها و... است. پيشروان طبقه کارگر اين را مى دانند، تا زمانى که اتحاد ويک پارچگى در بين طبقه کارگر ايجاد نشود سرمايه داران هر روز يک مصوبه را به نفع خود تصويب مى کنند. پس بايد به هر شکلى که برايمان امکان دارد کارگران را سازماندهى و جهت احقاق حقوق از دست رفته خود گام برداريم که خوشبختانه من به اين حرکتى که در اين سالهاى آخر آغاز شده خوش بين هستم. پيشروانى قدم در اين راه گذاشته اند که همگى داراى تجربه هاى کلانى هستند. کارگران هم بايد در موقع انتخابات به افراد داراى سابقه درخشان در امر پيشبرد جنبش کارگرى راى دهند.

برخى از فعالان کارگرى، امروز در شرايط نبود تشکل مستقل کارگرى تشکيل کميته هاى گارکرى را ضرورى ميدانند. در برخى از کارخانجات هم کارگران اقدام به تشکيل اين کميته ها کرده اند، آيا در شرايط فعلى اين کميته ها مى توانند وظايف پيشبرد مبارزات کارگرى و عزيمت به سمت ايجاد تشکل هاى مستقل کارگرى را بردوش گيرند؟

هر تشکل، سازمان يا کميته اى که تاسيس مى شود بايد داراى اساسنامه باشد تا کارگران را به دورآن سازماندهى کند. اگر امروز کارگران نمى توانند در کارخانجات تشکل هاى خود را تشکيل دهند اين نشانه در جا زدن جنبش کارگرى نيست، بلکه سخن از اين مى باشد که به او اجازه نمى دهند. اگر هم کارگرانى بخواهند بدون مجوز و بدون اجازه از وزارت کار يک تشکل را تشکيل دهند بلافاصله مورد حمله مسئولان قرار مى گيرند که نمونه هاى آن فراوان است. با توجه به اين نکات کارگران آگاه و پيشروان جنبش کارگرى دارند براى اين تشکيلات مبارزه مى کنند. تشکيل کميته ها را بايد از دو بعد به آن نگريست. اولا اگر اين کميته ها داراى خط مشى مشخص و اساسنامه باشند به نفع جنبش است. در غير اين صورت ما عملا آمده ايم طبقه کارگر را تکه تکه کرده ايم. دوم: اين کميته ها در شرايط خاصى تشکيل مى شوند مثل کميته اعتصاب، کميته تدارکات، کميته ارتباطات، کميته کمک به فقرا در حال اعتصاب، کميته برخورد به اعتصاب شکن و... به نظر من اين کميته ها مى توانند در چنين شرايطى مثبت باشد، ولى پيشروان کارگرى نبايد جنبش را از ياد ببرند.

در حالى که در بسيارى از کارخانجات کارگران خواهان پرداخت حقوق معوقه و مقاومت در مقابل اخراجها هستند، اخيرا در موارد متعددى کارگران خواهان لغو قراردادهاى موقت، افزايش پاداش توليد و لغو اضافه کارى اجبارى بوده اند. برخى از فعالان اين تحرکات را ناشى از استيصال و ناچارى کارگران ارزيابى مى کنند و برخى آن را نشانه تعرض و نه تدافع کارگران برعليه وضع موجود مى دانند. ارزيابى شما چيست؟

در دل اين سؤال دو نکته وجود دارد. اين که کارگران براى پرداخت حقوق معوقه خود اعتراض مى کنند و يا در برابر ادارات دولتى و يا غيردولتى تجمع مى کنند. با نظر دسته اول موافقم و من هم چنين نظرى دارم. نکته ديگر اين که کارگران در برابر لغو قراردادهاى موقت و لغو اضافه کارى اجبارى يا ايستادگى در برابر اخراج هاى بى رويه، با نظر دسته دوم موافقم. در اين راستا بايد ما واقع بينانه تر به اين موارد بنگريم. مثلا اگر امروزکارگران با توجه به ترس از بيکارى، ترس از مارک چسپاندن و احضارهاى مکرر فعالان يا کارگران آگاه، يک لحظه دست از کار آگاهگرانه برنداشته اند، اين نشانه تعرض ستم ديدگان بر عليه ستم گران است و اين تعرض ها هر روز افزايش مى يابد.

مشخصات تشکل کارگرى از نظر شما چيست؟ آيا تشکيلات کارگرى مى بايست صرفا به دنبال مطالبات اقتصادى کارگران باشد؟

مشخصات يک تشکل کارگرى اين است که در کليه مواردى که کارگران با آن مشکل دارند، در صف اول اعتراضات کارگرى باشد، اين که کسانى پيدا مى شوند و در لباس کارگر اظهار مى دارند که طبقه کارگر و خواسته هاى آنها سياسى نيست من با اين دسته مخالفم. ببينيد وقتى کارگران براى احقاق حقوق معوقه خود به ادارات کار يا هر ارگانى که مربوط به آن مى باشند بعد از يک سال مراجعه مى کنند، بلافاصله نيروهاى انتظامى در محل حاضر و کارگران را مورد حمله قرار مى دهند که نمونه آن زياد است. اين اشخاص اسم اين را چه چيزى مى گذارند؟ پس طبقه کارگر يا نمايندگان آنان نمى توانند صرفا براى مطالبات اقتصادى خود را سازمان دهند. من در اين جا به چند نکته اشاره اى مى کنم. در زمانى که بنده نماينده کارگران خباز بودم و ده ها بار براى بستن قرارداد با نمايندگان کارفرمايان در جلسه بودم. اظهارات مسئولان در اين جلسات اين بوده که مسئله افزايش دستمزد کارگران خباز سقز يک مسئله سياسى است. چرا وقتى ما کارگران براى اين که زنده بمانيم درخواست افزايش دستمزد را برابر تورمى که هرساله از طرف بانک مرکزى اعلام مى شود طرح مى کنيم ما را مورد حمله قرار مى دهند؟ به نظر من کسانى يا هر تشکلى که صرفا کارگران را براى مطالبات اقتصادى سازماندهى مى کند بايد اسم آنها را تشکل هاى زرد گذاشت که هميشه به فکر حفظ خود و منافع خويش هستند.

درک برخى از پيشروان کارگرى از مفهوم تشکل هاى مستقل کارگرى به معناى مستقل از دولت مى باشد، در حالى که برخى ديگر آن را به معناى مستقل از دولت و احزاب مى دانند، به اين صورت که معتقدند فارغ از گرايشات سياسى کارگران، سياست و برنامه تشکل کارگرى بدون دخالت احزاب بايد راسا توسط کارگران تعيين و تدوين شود. شما کدام يک از اين درک ها را قبول داريد؟

وقتى ما صحبت از مستقل مى کنيم بايد مستقل بودن خود را رعايت و به آن ايمان داشته باشيم. به نظر من تشکلات کارگرى بايد مستقل از کليه گرايشات باشند. اگر تشکلى براى يک حزب يا يک سازمان و يا دولت کار کند، اين مستقل نيست چرن بايد اساسنامه آن حزب و يا دولت را اجرا کند و براى رسيدن به مطالبات اين اساسنامه فعاليت داشته باشد. اين مورد مستقل بودن يک تشکل کارگرى را زيرسؤال مى برد. طبقه کارگرخود داراى اساسنامه عملى و در روز با آن در حال کشتى گرفتن است. اين اساسنامه پايان دادن به فقر، بيکارى، ستم، استثمار، اخراج، بى حرمتى و آزادى تشکل هاى خود است و خواستار يک جامعه بدون طبقه.

با اين حال کسانى که هر روز در رسانه ها و راديوها گوش فلک را کر کرده اند، بيايند و در کنار طبقه کارگر براى رسيدن به خواسته هاى آن طبقه مبارزه کنند. نه اينکه آن را آلت دست خود و يا سازمان هاى خود قرار دهند. من با نظر دسته دوم موافقم و بايد نمايندگان محترم طبقه کارگر اين اساس را سرلوحه فعاليت هاى روزانه خود قرار دهند.

کدام يک تشکيلات کارگرى( سنديکا، اتحاديه، شورا) ظرف مناسبى براى کارگران در ايران محسوب مى شود؟

متأسفانه در ايران هيچ کدام از اين تشکلات وجود ندارند که مستقل و براى طبقه کارگر فعاليت کنند ولى اين سه ارگان هر کدام کار خودش را انجام مى دهد. اگر ما در سنديکاها کارگران را متشکل کنيم و بعد آن سنديکاها را به يک اتحاديه تبديل کنيم در اين حال کارگران مى توانند خواست هاى خود را آگاهانه تر و با قدرتى صد چندان به سرمايه داران تحميل کنند و مى توانند يک شوراى سراسرى تشکيل دهند که از خواست هاى طبقه کارگر در حال حاضر حمايت و پشتيبانى کند. به نظرمن هر کدام از اين تشکيلات به شرط آن که مستقل باشند، ظرف مناسبى است در شرايط فعلى براى مبارزه در ايران.

از وضعيت سنديکاى خبازان سقز و وضعيت شما و ديگر دوستان در آن برايمان بگوييد؟

سنديکاى کارگران خباز سقز از بدو تاسيس تا به امروز به دليل کارگران آگاهى که در آن عضويت دارند، هميشه پيشرو و از خواست هاى طبقه کارگر حمايت کرده و اين حمايت هاى سنديکا و اعضايى که قبلا در اين هئيت مديره بودند مشکلات زيادى را براى سنديکا و اعضاى آن به وجود آورده. اعضاى سنديکا بارها و بارها مورد حمله اشخاص قرار گرفته و حتى زمانى که کليه سرمايه شرکت تعاونى را به تاراج بردند تا اين که سنديکا را از هستى ساقط کنند و سنديکا هر بار قاطعانه تر از روز قبل در برابر کليه گرايشات سازشکارانه در صفوف خود به پاخاست و به اين دليل حالا يک تشکل جهانى شده.

در بدو تأسيس سنديکا من ودوستانم به کارگران عضو آموزش کارگرى مى داديم. اين آموزش ها سبب شد تا کارگران به هر نماينده اى که بخواهد با کارفرمايان سازش کند بلافاصله برخورد و او را مورد بازخواست قرار دهند.

من و دوستانم مورد خشم کارفرمايان قرار گرفته ايم و در ليست سياه دولت هم قرار داريم. ما از سال ٧٨ به بعد چند بار خودمان را کانديد کرديم ولى هربار توسط اداره کار و اموراجتماعى رد صلاحيت مى شويم. اين در حالى است که کارگران در هر انتخاباتى عليرغم اين که ما جزو کانديدا ها نيستيم ولى به ما راى مى دهند. ما تنها به خاطر اين که از طبقه کارگر حمايت کرده ايم مورد خشم مسئولان قرار گرفته ايم. در منطقه ما هرنماينده اى که در طول نمايندگى خود به حرف هاى مسئولان لبيک نگويد براى سال بعد او را تاييد نمى کنند و او را از کار اخراج مى کنند که خود من بعد از ٩ سال سابقه به دستور اداره اطلاعات از کار اخراج شدم. در سال ٨٣ آقاى عبدى پور که اکثريت آرا را در مجمع عمومى مورخه ٤\١٢\٨٣ به دست آورد، اداره کار از او خواست تا از ١١٣ که همان اداره اطلاعات مى باشد استعلام کند، و در نهايت او را نيز قبول نکردند.

با توجه به آيين نامه و اساسنامه انجمن هاى صنفى که توسط وزارت کار نوشته شده، کارگرانى که خواهان تشکيل اين انجمن ها باشند ملزم به رعايت مواد مندرج در آن مى باشند، فکر مى کنيد در شرايط فعلى حداقل در مناطقى مثل سقز و کردستان بتوانند سنديکاى مستقل خويش را تشکيل دهند؟

به نظر من کارگران در هر شرايطى که اراده کنند مى توانند سنديکاى مستقل و فعالى را تشکيل دهند. پيشروان طبقه کارگر قبل از اين که درخواست تشکيل يک انجمن يا سنديکاى مستقل کنند بايد در بين کارگران به اندازه کافى فعاليت و آن ايده را ترويج کرده باشند. در شرايط فعلى که وزارت کار اساسنامه را براى انجمن هاى صنفى تدوين مى کند، اين نمايندگان انتصابى هستند که بايد خود را با وضع موجود تطبيق دهند. اين نمايندگان و پيشروان طبقه کارگر هستند که کارگران را براى رسيدن به تشکيل يک سنديکاى مستقل رهبرى مى کنند.

ما اگر به همان اساسنامه وزارت کار نگاه کنيم و آن را مطالعه کنيم مى توانيم کارگران را از قسمت هاى منفى و مثبت آن آگاه کنيم و با آگاهى از آن قوانين است که ما مى توانيم جايگزين خود را ارائه دهيم. در غير اين صورت مشکلات ما صد چندان مى شود. در منطقه ما با توجه به وضعيت موجود مشکل تر از شهرهاى ديگر ايران مى توانند براى تشکيل يک سنديکاى مستقل کارگرى اقدام کنند. ولى من مى توانم آن را با صراحت بگويم که کارگران آگاه و پيشروان کارگرى براى تشکيل يک سنديکاى مستقل از جان خود مايه گذاشته اند تا با جنبش کارگرى در ايران خود را تطبيق دهند و خوشبختانه در اين راه موفق بوده اند.

مبارزات کارگران در مناطقى از کردستان در مقايسه با مناطق ديگر از وصعيت نسبتا خوبى برخوردار است. امامسئله برسر سراسرى کردن و تعميم اين مبارزات به ديکر استان ها و شهرها است. چطور مى توان به اين مهم دست يافت؟

يک بار ديگر من آن را بيان کردم و گفتم هر گونه پيشروى در امر جنبش کارگرى بستگى به فعاليت شبانه روزى پيشروان طبقه کارگر دارد. ما به هر کجاى اين مملکت نگاه کنيم به جز نابرابرى چيز ديگرى را مشاهده نمى کنيم. فقر، بيکارى، نابرابرى اجتماعى، اخراج، ندادن حقوق هاى ماهانه کارگرانى که شب و روز براى زنده ماندن نيروى کار خود را مى فروشند. نابرابرى زن و مرد در حين کار کردن و...

پيشروان کارگرى به دور از هر گونه حس ناسيوناليستى و با حساسيت به مذاهب خاص اشخاص، بايد براى پيشبرد جنبش کارگرى فعالانه در تمام زمينه ها فعاليت کنند. آن وقت است که ما توانسته ايم جنبش کارگرى را در ايران و جهان به هم مرتبط کنيم.

آقاى صالحى در صحبت با مردم کوچه و بازار سقز متوجه شدم آنان به شما احترام زيادى قائلند وشما را خيلى دوست دارند. علت اين احترام وعلاقه مردم را در چه مى دانيد؟

عزيزان، من يک کارگرم و اين مردم را از کليه گرايشات سرمايه دارى و خرده بورژوايى جدا کرده ام و اين را مردم در سخنرانى هايم شنيده اند و عملا هم با آنها هستم. من در صفى قرار دارم که ٩٠ درصد جامعه ما را تشکيل مى دهند. من کارگران ومردم زحمتکش را دوست دارم و به آنها عشق مى ورزم و اين را به خوبى درک کرده ام که تنها مردم زحمتکش و کارگران تا به آخر انقلابى هستند. من به اين اعتقاد دارم که اگر با کارگران و مردم زحمتکش رو راست باشى آنها حاضرند هر کارى براى نمايندگان و پيشروان خود انجام دهند. طبقه کارگر عمل مى خواهد نه صرف تئورى، پس پيشروان طبقه کارگر بايد عملا با کارگران و مردم زحمتکش باشند. آن وقت است که به آنها خيانت نمى کنند «هر پيشرو کارگرى که از توده ها بترسد آن پيشرو جز مرده ها است.»

با توجه به موارد فوق من بارها و بارها اعلام کرده ام که حتى «کسى که براى سير کردن شکم زن و بچه هايش از من و يارانم گزارش مى دهد، او را هم دوست دارم.»

ضمن تشکر از قبول اين مصاحبه اگر صحبت خاصى با کارگران و خوانندگان نشريه داريد لطفا بفرمائيد؟

من هم به نوبه خود از شما عزيزان که قبول زحمت کرده ايد و مرا مورد لطف قرار داده ايد نهايت تشکر را دارم و از گردانندگان نشريه کارگر پيشرو قدردانى مى کنم. در پايان از کليه کارگران و مزدبگيران مى خواهم که صف خود را از سرمايه داران جدا و در برابر کسانى که ما را به بدبختى کشانده اند ايستاده و صف خود را در برابر اين دشمن کارگران محکم و محکم تر کنند. ما نبايد اجازه دهيم هر کس و ناکسى به نام کارگر ظاهر شود و مبارزات ما را به بيراهه بکشاند. سرمايه داران براى ما دامهايى گسترده اند که ما را نابودکنند. حال که ما را زنده نگاه داشته اند براى اين است که براى شان کار کنيم و از دسترنج ما خوش گذرانى کنند. اتحاد ما مرگ آنها است. ما به سرمايه داران احتياجى نداريم. آنها هستند که به ما احتياج دارند.پس وقتى يک سرمايه دار به روى کارگر خنديد، خنده او زهرى است که نثار کارگر مى کند. زنده باشيد.

آقاى صالحى ما هم از شما به خاطر اين گفتگوى صميمانه سپاسگزاريم و دست تان را به گرمى مى فشاريم .


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com