!یک توضیح ضروری

پاسخهای رضا مقدم به پرسش های نشریه آرش

شهریور ١٣٨٩- سپتامبر ٢٠١٠


به نقل از نشریه آرش، شماره 103، مرداد 1388

هنگامی که در تاریخ 15 ماه می سئوالات برای این مصاحبه را دریافت کردم مهمترین موضوع مورد توجه اپوزیسیون چپ و سوسیالیست دستگیریهای روز کارگر و سازماندهی اعتراضات در داخل و خارج کشور برای آزادی فوری و بدون و قید شرط آنها بود. و لابد همین موضوع بود که نشریه وزین آرش را به صرافت انتشار یک ویژه نامه کارگری انداخت. شتاب وقایع حول و حوش انتخابات و پس از آن، شاید نزد برخی رها کردن بررسی اوضاع سیاسی روز ایران که در دستور حتی رسانه های جهانی است و پرداختن به مباحث حول جنبش کارگری را "غیر معقول و نالازم" بیابند. در صورتیکه چنین نیست و بحث حول جنبش کارگری یکی از مربوط ترین مباحث مربوط به اوضاع فعلی است و چرایی آنرا توضیح خواهم داد.

اوضاع ایران بالقوه انقلابی است و آنچه که آنرا به یک انقلاب بالفعل تبدیل می کند ورود طبقه کارگر ایران به مبارزه علیه رژیم اسلامی با ابزار کلاسیک خود یعنی اعتصاب است. به این اعتبار برای فراتر رفتن از اوضاع فعلی و تغییر اساسی و بنیادی توازن قوا به نفع مردم خواهان سرنگونی رژیم اسلامی، باید موانع آغاز اعتصابات کارگری که قطعا با خود ایجاد تشکلهای کارگری را هم به همراه خواهد داشت، بررسی کرد و از میان برداشت.

نیروی اعتراضات و تظاهراتهای خیابانی برای دستیابی به پاره ای از خواستها کفایت می کند اما به تنهایی ظرفیتهای محدودی برای تغییرات رادیکال و بنیادی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دارد. تظاهراتهای چند هفته اخیر چهره مردم ایران را نزد خودشان، نزد رژیم اسلامی و کلیه جناحهایش و همچنین نزد افکار عمومی جهانیان از اساس تغییر داده است. و تداوم تظاهراتها به همه ناظران اوضاع ایران اثبات کرده است جنبش فعلی با تمامی جنبشهای اعتراضی مقطعی و کوتاه مدت در سی سال گذشته تفاوت دارد.

فراتر رفتن از اوضاع فعلی نیازمند به میدان آمدن جنبش کارگری با سلاح اعتصابات است و درست به مانند همان نقشی که جنبش اعتصابی کارگران علیه رژیم شاه پس از قتل عام 17 شهریور سال 57 در میدان ژاله داشت. به ویژه اینکه اگر پای تغییرات رادیکالی که مورد نظر سوسیالیستهاست در میان باشد، که هست، یعنی فراتر رفتن از سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با نظامی شایسته انسان، قطعا بحث درباره جنبش کارگری ضروری است. من قبلا به مناسبتهای مختلف گفته ام که اگر اعتصابات كارگرى بعد از 17 شهريور 57 شروع نميشد، كشتار 17 شهريور در تاريخ ايران چيزى كما بيش‏ در حد 15 خرداد 42 باقى مى ماند. روز شنبه هجدهم شهريور 57 يعنى فرداى كشتار ميدان ژاله كارگران پالايشگاه تهران وارد اعتصاب شدند. دولت و حكومت نظامى مى توانستند از تظاهرات خيابانى جلوگيرى كنند اما نمى توانستند مانع گسترش‏ اعتصابات كارگرى شوند. اعتصابى كه از پالايشگاه تهران شروع شد بمرور بخشهاى ديگر توليدى و خدماتى دولتى و خصوصى را در بر گرفت و به يكى از بزرگترين اعتصابات عمومى قرن بيستم تبديل شد و توليد و زندگى اجتماعى را فلج كرد. اعتصاباتى كه حتى رژيم شاه را از تهيه سوخت براى ارتش‏ بدليل اعتصاب كارگران نفت و جابجا كردن تانكهايش‏ به علت اعتصاب راه آهن عاجز ساخت.

اعتصابات كارگرى سال 57 اكثرا با مطالبات اقتصادى و رفاهى از جمله افزايش‏ دستمزد شروع ميشد اما همه مى دانستند كه كدام اهداف سياسى را دنبال مى كند. به همين علت موافقت با هر خواست كارگرى مطرح شدن مطالبات بعدى را در پى داشت، از جمله لغو حكومت نظامى و انحلال ساواك. دخالت در اعتراضات فعلی و فعالیت همه جانبه برای به میدان آوردن طبقه کارگر راه را برای تغییرات بنیادی باز می کند و در اولین گام رژيم اسلامى را سرنگون میسازد.

1 – به نظر شما سطح آگاهی طبقاتی کارگران ایران در چه مرحله ایست؟

اگر آگاهی طبقاتی را شناخت کارگران نسبت به منافع خود و همچنین شناخت ماهیت صاحبان صنایع و سرمایه و رژیم حامی آنها تعریف کنیم، سطح آگاهی طبقاتی کارگران ایران بسیار بالاست و با هیچ دوره ای از تاریخ این جنبش قابل مقایسه نیست. در کنار آن باید تعداد زیاد کارگران تحصیلکرده اشاره کرد. اکنون درصد بالایی از کارگران صنعتی حتی تحصیلات دانشگاهی دارند. این آگاهی طبقاتی هنوز تا یک آگاهی کلاسیک سوسیالیستی که متکی بر اطلاع وسیع از مباحث تئوریک مارکسیستی باشد فاصله دارد اما از چنان زمینه های مساعدی برخوردار است که در هر شرایط مساعد با سرعت نجومی این فاصله را پر خواهد کرد.

2 – در این مرحله از جنبش طبقه کارگر ایران، پیشنهادهای عملی و ملموس شما برای تشکل یابی آنی طبقه چیست؟

تاکنون کارگران واحد و نیشکر هفت تپه سندیکای خود را ایجاد کرده اند. ایجاد این دو نوع تشکل بر مبنای یک نقشه واقع بینانه سازگار با مشخصات این محیط های کار و کارگران آن بوده است و آنچه این دو تشکل را در یک راستا قرار می دهد ایجاد هر دو آنها بدون اجازه از دولت و کارفرماست. اینها الگویی است که می تواند توسط بخشهای دیگر هم دنبال گردد. با توجه به تجربه کارگران واحد و هفت تپه ایجاد تشکل کارگری به یک نقشه عمل مشخص احتیاج دارد که با مشخصات کارگران واحد مربوطه از هر نظر خوانایی داشته باشد و سپس برنامه ریزی برای اقدامات معین و عملی برای رفع موانع مشخص بر سر راه.

بعلاوه تشکلهایی از فعالین جنبش کارگری نیز ایجاد شده است که هدف خود را کمک به ایجاد تشکل های توده ای در محیطهای کار قرار داده اند. این تشکلها بدلیل وسعت ارتباطاتشان با کارگران واحد های مختلف می توانند بانی ایجاد یک جنبش پرقدرت ایجاد تشکل در میان مراکز بزرگ شوند. جنبشی که برای ایجاد تشکل از دولت و کارفرما اجازه نمی گیرد و راسا دست بکار ایجاد آن می شود و همین مهمترین مبنای اتحاد جنبش ایجاد تشکل است. این جنبش که بنا به تعریف بر ابتکار عمل بخشهای وسیع فعالین جنبش کارگری برای ایجاد تشکل متکی است غیر قابل کنترل می گردد و سرکوب آنرا توسط رژیم اسلامی دشوار میسازد.

3 – آیا در این مرحله از جنبش کارگری ایران، می توان سخنی از گرایشهای مختلف بمیان آورد؟

از نظر بعضی از فعالین گرایش راست جنبش کارگری بحث گرایشات نالازم است و آنرا عامل اختلافات در جنبش کارگری می دانند. در صورتیکه بحث گرایشات عامل اختلافات نیست بلکه علل اختلافات را توضیح می دهد و ریشه یابی میکند.

جنبش کارگری ایران ایران دارای دو گرایش عمده چپ و راست است که حداقل از پس از انقلاب 57 یعنی نزدیک به 30 سال بر سر مسائل مهم جنبش کارگری با هم اختلاف داشته اند و مواضع هر یک در 30 سال گذشته از یک منطق و انسجام درونی برخوردار بوده اند که اثبات می کند که مطلقا اتفاقی نیست و به اشخاص بر نمی گردد.

جنبش کارگری ایران از طرف رژیم اسلامی زیر فشار است اما برای برون رفت از این اوضاع هر گرایشی پاسخ ویژه خود را دارد. این پایه شکل گیری گرایشات چپ و راست در جنبش کارگری است. در 30 سال گذشته این دو گرایش بر سر موضوع چگونگی برخورد به رژیم اسلامی و وزارت کار، شورا و سندیکا، قانون کار، شوراهای اسلامی، جنگ، ماهیت تشکلهای کارگری در دوران اصلاحات و غیره اختلاف و مباحثات پر حرارتی داشته اند. بحث گرایشات پایه های عینی این اختلافات اساسی و علل انسجام درونی آنرا توضیح می دهد. همین الان در باره چگونگی برخورد گرایش راست و چپ جنبش کارگری به تحولات سیاسی ایران و بطور مشخص به جنبش سبز اختلافات جدی وجود دارد که باید به آن پرداخت.

4 – اصولا در مبارزه صنفی اتحادیه و سندیکاهای کارگران ایران، مسئله "آگاهی طبقاتی" چه مقدار نقش بازی می کند؟

موفقیت جنبش کارگری علیه سرمایه داری متکی بر 2 امر است: آگاهی طبقاتی و تشکل. این یک اصل شناخته شده جنبش کارگری است. تفاوت مبارزات کارگران ایران در اوایل انقلاب 57 و نوع برخوردشان به رژیم اسلامی و سیاستهای ضد کارگری آن با دوره کنونی بعلت آگاهی طبقاتی است که کارگران ایران یافته اند. در سال 58 کم نبودند اعتراضات کارگری که به آخوندهای حاکم عریضه می نوشتند و خواهان مطالبات و خواستهایشان می شدند و یا از آنها کمک می خواستند. کاری که هنوز پس از 30 سال بخش هایی از جنبش زنان انجام میدهد.

5 – ارتباط ساختار قدرت سیاسی سرمایه داری مذهبی در ایران را با روش های مبارزاتی طبقه کارگر، چگونه ارزیابی می کنید؟

از نظر من رژیم اسلامی مبارزه با مذهب و به ویژه اسلام را به نسبت دوران شاه بشدت ساده و ممکن کرده است. درک عجین بودن منافع سرمایه و رژیم اسلامی یک آگاهی عمومی و ابتدایی در جنبش کارگری است. ساختار سیاسی رژیم اسلامی و بویژه دولتی شدن کارخانجات در اوایل انقلاب باعث توهماتی در میان بخشهایی از کارگران شد اما کارگران به مرور و با تجربه مستقیم خود متوجه دالانهای متعدد و پیچیده نظام سیاسی ایران شده اند و آنرا در مبارزاتشان دخیل کرده اند.

کارگران به این موضوع آگاه شده اند که پاسخ هر خواستی از رژیم اسلامی ابتدا و بلافاصله یک "نه" است. و لذا برای دستیابی به خواستهایشان باید اقتدار رژیم اسلامی نادیده بگیرند و خود راسا دست به عمل بزنند. بعنوان مثال تشکل خود را بدون اجازه از دولت ایجاد کنند و یا روز کارگر امسال تهران را مطابق تصمیم در روز و ساعت و محل مورد نظر خود برگزار کنند.

6 – به نظر شما در شرایط امروز قدرت سیاسی حاکم بر ایران، مبارزه برای افزایش دستمزد می تواند به تشکل یابی کارگران و جنبشهای اجتماعی دیگر کمک کند؟ یا مبارزه برای حق تشکل؟

نیاز جنبش کارگری ایران برای ایجاد تشکل به وجود نقشه عمل معین برای ایجاد تشکل در یک واحد معین تولیدی یا یک رشته صنعتی و غیره گره خورده است. نقشه عملی که بر سابقه و سنتهای مبارزاتی واحد، رشته و یا شهر مربوطه متکی باشد و نفوذ فعالین کارگری در محل را برای بسیج و متحد کردن کارگران واقع بینانه منظور کرده باشد. بنابراین باید دید مبارزه برای افزایش دستمزد چه کمکی به تحقق آن نقشه عمل معین برای ایجاد تشکل می کند. بعنوان مثال اگر هدف ایجاد یک تشکل عمومی برای یک شهر معین باشد نظیر شورای کارگران شهر ... و سپس ایجاد تشکل در تک تک واحدهای تولیدی شهر مربوطه، عده ای از فعالین کارگری که مورد اعتماد توده کارگران هستند اعلام موجودیت آنرا اعلام می کنند و البته با ذکر اینکه این تشکل از نظر ساختاری به چه سمتی میرود و چگونه واحدهای تولیدی پایه های آنرا خواهند ساخت. اگر این تشکل برای افزایش دستمزد فراخوان به تظاهرات در سطح شهر بدهد و موفق به بسیج کارگران بشود طبعا به موفقیت و تثبیتش کمک می کند.

جنبش کارگری ایران از مرحله مبارزه برای حق تشکل عبور کرده است. چرا که مبارزه برای حق تشکل بر این تصور استوار بود که در شرایط اختناق ایجاد تشکل کارگری ممکن نیست و کارگران تنها در شرایط یک برآمد توده ای که قدرت دولت در سرکوب مبارزات کاهش می یابد قادر می شوند تشکل های مستقل و طبقاتی خود را ایجاد کنند. این تصور در مباحثاتی که در دوران جنبش اصلاحات سیاسی در درون جنبش کارگری جریان یافت کنار زده شد و کارگران شرکت واحد اولین بخش جنبش کارگری بودند که با شهامت و کاردانی ستودنی بدون اجازه از دولت و کارفرما سندیکای خود را ایجاد کردند و مبارزه برای برسمیت شناختن آن به دولت و کارفرما را آغاز کردند. مبارزه ای که مطابق تاریخ و تجربه جنبش جهانی کارگری بسیار پر فرازو نشیب است. پس از شرکت واحد کارگران هفت تپه نیز مایه افتخار جنبش کارگری شدند پس از مباحث پر حرارات و طولانی درونی بر تفاوتهای نظری در میان خود فائق آمدند و بدون اجازه از کارفرما و دولت سندیکای خود را ساختند و برای برسمیت شناخته شدن آن توسط دولت و کارفرما مبارزه می کنند.

7 – در کشوری که کارکنان واحدهای اقتصادی کوچک بخش اعظم نیروی کار را تشکیل می دهند و غالبا از شمول قانون کار خارج هستند، مبارزه برای افزایش دستمزد و ایجاد تشکلهای کارگری مستقل، از چه راههایی باید پیش برود؟

واقعیت این است که کارگران کارگاههای کوچک با آنکه بخش عظیمی از طبقه کارگر ایران را تشکیل می دهند اما از قدرت کافی برای مبارزه برای خواستهایشان برخوردار نیستند. چنانچه تاکنون بوده است چاره ای نیست جز مبارزه کارگران واحد های بزرگ و کسب پیروزی و از این طریق راه باز کردن برای واحد های کوچک. می توان گفت که در فقدان تشکل، جنبش کارگری ایران از همیاری و شرکت بخش اعظم کارگران ایران که در کارگاههای کوچک کار می کنند محروم است و به این اعتبار در مقابل سرمایه داران از نظر تعداد بسیار ضعیف تر است. البته کارگران کارگاههای کوچک در اوایل دهه 60 و در مبارزه علیه قانون کار اسلامی نقش مهمی ایفا کردند چون اعتراضات اولیه از تهیه و امضا تومار شروع شد و ساختار محل کار نه تنها مانعی بر سر شرکت آنها در آن مبارزه نبود بلکه بنظر می رسد که هنوز تنها شکلی بوده است که این بخش از کارگران توانسته اند به وسیع ترین شکل ممکن در آن فعال شوند و تاثیر گذار باشند.

خود کارگران کارگاههای کوچک می توانند با یک جنبش تهیه و امضا تومار، همانند مبارزه علیه قانون کار اسلامی خواهان شمول قانون کار به کارگاههای کوچک شوند و کارگران کارخانجات بزرگ هم در هر اعتراض و مبارزه خود این خواست را بطور ثابت در لیست مطالبات خود بگذارند. بهرحال، کارگران کارخانجات بزرگ باید تشکلهای خود را ایجاد کنند و آنرا تثبیت کنند و از این طریق یک توازن قوای جدید بوجود بیاورند تا راه برای ایجاد تشکل در کارگاههای کوچک فراهم گردد. حمایت و کمک کارگران کارگاههای کوچک به کارگران کارخانجات بزرگ می تواند کمک مستقمیمی به ایجاد تشکل در رشته خودشان هم باشد.

8 – آیا تعیین حداقل دستمزد بدون وجود تشکلهای مستقل کارگری می تواند معنایی داشته باشد؟

اگر منظور دخالت کارگران در تعیین حداقل دستمزد باشد، ایده ال آن است که کارگران تشکلهای مستقل و طبقاتی و سراسری خود را داشته باشند تا تصمیماتشان بتوانند از یک جامعیت سراسری برخوردار باشد. بعلاوه باید تائید نهایی تصمیمات مهم تشکلهای کارگری را که تعیین حداقل دستمزد یکی از آنهاست منوط به موافقت اکثریت کارگران با آن تصمیم نمود، مثلا از طریق یک همه پرسی از اعضا.

منتها تا آن زمان حتما می توان راه های میانه که مورد موافقت اکثریت کارگران هم باشد را یافت. حتی هم اکنون نیز جنبش کارگری آنقدر فعال شناخته شده و مورد اعتماد عموم کارگران دارد که اجماع آنها بر هر مسئله ای بتواند اکثریت کارگران را به نوعی نمایندگی کند و بهر حال در این شرایط که کارگران بدون تشکل هستند با آن به نوعی کنار بیایند و بر تلاش برای ایجاد تشکلهایشان بیافزایند.

9 – نظرتان راجع به بحثی که میان عده ای از فعالان کارگری درباره اتحادیه های کارگری و مبارزه علیه سرمایه داری (یا کار مزدی) مطرح است، چیست؟

من تاکنون مطالب متعددی درباره این جریان نوشته ام که مهمترین آن مطلبی است به نام "ارزیابی از کمیته هماهنگی". سوسیالیستها بنا به تعریف علیه سرمایه داری مبارز می کنند و علت نفذ سنتی سوسیالیستها در جنبش کارگری هم همین است. اگر سوسیالیستها ضد سرمایه داری نبودند قادر نمی شدند در جنبش کارگری دارای نفوذ بشوند. فردی از این جریان در یک نابهنگامی زمانی دارای موقعیتی در جنبش کارگری شد و به اعتبار او نظریات این جریان هم برای مدتی مطرح گشت. و اتفاقا هنگامی که برای فعالین جنبش کارگری روشن شد که این جریان ضد سرمایه داری نیست بلکه عبارت لغو کار مزدی حجابی است برای پوشاندن راست ترین اعمال و سیاستها در جنبش کارگری، موقعیتشان را از دست دادند و الان یک جریان بسیار حاشیه ای و قابل صرف نظر کردن در جنبش کارگری هستند البته بعضا قدرت تبلیغاتی خود را حفظ کرده اند.

بعنوان مثال، جریان لغو کار مزدی تحلیلی از تاریخ جنبش سراسر فداکاری و خونبار سوسیالیستی ایران ارائه داد که مطابق آن علت تشکل نداشتن کارگران ایران نه رژیمهای دیکتاتوری و آدمکش حاکم بر ایران بلکه جنبش کمونیستی ایران بوده است! مطابق با این تحلیل جریان لغو کار مزدی کارگران را تشویق می کرد که اگر خواهان تشکل هستند باید ابتدا بساط جنبش کمونیستی و احزاب و سازمانهایش از جنبش کارگری برچیند! و بدینگونه به عبث کوشید کارگران را علیه جنبش کمونیستی و سازمانها و احزابش بسیج و تحریک کند. در این میان این نکته لازم به گفتن است که در بسیاری از کشورهای اروپایی جنبش کارگری مقدم بر جنبش سوسیالیستی بوده است. در صورتیکه در کشورهایی نظیر ایران قبل از اینکه طبقه کارگر و جنبش کارگری و یا سرمایه داری شکل گرفته باشد عقاید و جنبش سوسیالیستی وجود داشته است. از این نظر در ایران طبقه کارگر قبل از اینکه یکی از دو طبقه اصلی گردد با عقاید سوسیالیستی آشنا شده است و اولین تشکلهایش هم چند دهه قبل از اینکه ایران سرمایه داری شود در ارتباط تنگاتنگ با فعالیتهای حزب کمونیست اولیه ایران ساخته شده است. لغو کار مزدی ها به فعالین این طبقه می گویند که اگر تشکل ندارند تقصیر کمونیستهاست! از نظر من بسیار طبیعی است که کلیه تشکلهای کارگری و از جمله اتحادیه ها و شوراهای کارگری علیه سرمایه داری و برای سوسیالیسم مبارزه کنند. منتها مبارزه علیه سرمایه داری و برای سوسیالیسم یک مبارزه پیچیده، چند وجهی و در ابعاد فلسفی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است که هر یک از تشکلهای کارگری – اعم از تعاونی ها، اتحادیه ها، احزاب و غیره - باید در چهارچوب یک استراتژی روشن و در یک تقسیم کار معین هر یک وظیفه ای را در عرصه هایی از این مبارزه متنوع بعهده بگیرند و در هماهنگی با هم نظام سرمایه داری را سرنگون و حکومت کارگری را مستقر کنند.

10 – رابطه فعالان چپ و جنبش کارگری ایران در داخل و خارج کشور را در حال حاضر چگونه ارزیابی می کنید؟

حمایت کارگران از مبارزات یکدیگر یک اصل بنیادی و جدایی ناپذیر از جنبش کارگری است که بر هم سرنوشتی بنیادی این جنبش در بخشها و کشورهای مختلف متکی است. در کشورهایی که کارکران توانسته اند تشکلهای خود را ایجاد کنند، ابراز همبستگی، کمک به یکدیگر و مراودات مربوطه از مجاری تشکلهای کارگری جریان می یابد. منتها در کشورهایی نظیر ایران که کارگران فاقد تشکلهای خود هستند حمایت از مبارزات یکدیگر اشکال دیگری بخود می گیرد. تا آنجا که به جنبش کارگری ایران بر میگردد، با خروج اولین گروههای فعالین تحت تعقیب جنبش کارگری از ایران موضوع رساندن صدای اعتراض کارگران به هم طبقه ایهایشان در کشورهای دیگر در دستور روز قرار گرفت. و طبعا مانند فعالیت در هر عرصه جدیدی، در ابتدا با مباحث بسیاری درباره اشکال فعالیت و تشکلهای لازمه آن همراه بود. علاوه بر اینها درباره ماهیت تشکلهای کارگری که برای جلب حمایتشان از جنبش کارگری ایران باید بدانها رجوع میشد نیز بحثهای کشافی صورت گرفت. آغاز فعالیت در این عرصه که با آزمون و خطا به جلو رفت در نهایت به ایجاد تشکلهایی انجامید که هدفشان شناساندن جنبش کارگری ایران و خواستها و مبارزاتش به تشکلهای کارگری در اروپا و آمریکای شمالی بود تا زمینه های جلب حمایتشان از کارگران ایران به مرور فراهم آید. همبستگی جهانی جنبش کارگری در حمایت از کارگران ایران که طی چند ساله اخیر شاهد آن هستیم نتیجه بیش از دو دهه فعالیت خستگی ناپذیر، مداوم و از نظر بعضی غیر جذاب و کسل کننده فعالین جنبش کارگری ایران در خارج کشور است که اساسا متکی بوده بر پایداری طبقه کارگر ایران که هیچگاه تسلیم نشد و از مبارزه برای مطالباتش هرگز دست نکشید. و اما چگونگی رابطه مورد نظر که در سئوال آمده است. رابطه فعالین جنبش کارگری ایران در داخل و خارج کشور هم طی این سالها فراز و نشیبهای بسیاری را از سر گذرانده است و طی چند سال گذشته که جنبش کارگری پیشرفتهایی داشته است میرود تا بر ریل صحیح و اصولی قرار گیرد. این رابطه در ابتدای فعالیتهای همبستگی در خارج به نوعی نمایندگی نیابتی بود بدین شکل که فعالین جنبش کارگری که به ناچار به خارج مهاجرت کرده بودند به نوعی به نمایندگی از طرف کارگران ایران خواستهای کارگری را به اطلاع تشکلهای کارگری در دیگر کشورها میرساندند. این تشکلها را از اخبار مبارزات کارگری که هیچ منبع مستقلی برای تائید صحت آن وجود نداشت مطلع می کردند. چرا در آن زمان رژیم اسلامی چنان گورستان سکوتی بر ایران حاکم کرده بود که حتی پخش خبر مبارزات کارگری هم با مجازاتهای سنگین مواجه میشد. با این حال تشکلهای کارگری در اروپا و آمریکای شمالی که موضوع عمده فعالیتهای همبستگی بودند به مرور و اساسا بر مبنای عرق طبقاتیشان به اخباری که بدستشان میرسید اعتماد کردند. این اعتماد اولیه اهمیتی فوق العاده در مناسبات فعالین کمپین های همبستگی و تشکلهای کارگری دیگر کشورها داشت. چرا که این تشکلهای کارگری با اتکا به اطلاعات دریافتی از فعالین این کمپین ها نامه های اعتراضی به سازمان جهانی کار و دولت و یا سفارتخانه های ایران می فرستادند و در پاسخ دولت و یا وزارت کار ایران ایران دستگیری و یا اعدام و سرکوب اعتراض کارگری را از اساس منکر میشدند و آنرا تکذیب میکردند و منابع خبری این تشکلهای کارگری را زیر سئوال میبردند. فعالین کمپینهای همبستگی این اعتماد را هرگز فراموش نخواهند کرد و برای همیشه قدر دان آن خواهند بود. البته امروز اخبار مبارزات کارگری ایران از صدها کانال به اطلاع جنبش جهانی کارگری می رسد. با پیشرفت جنبش کارگری که یکی از جنبه های آن به جلوی صحنه آمدن صدها فعال جنبش کارگری در ایران بود که انواع تشکل ها را ایجاد کردند، مقاله نوشتند و سخنرانی کردند و دستگیر شدند و کمپینهای جهانی برای آزادیشان براه افتاد، تاثیراتی هم بر مناسبات کمپینهای همبستگی در خارج و جنبش کارگری ایران بر جای گذاشت. بدین شکل که نمایندگی نیابتی بکلی پایان یافت چون خود فعالین داخل امکان بیان علنی خواستها و نظراتشان را یافته بودند و فعالیت همبستگی در خارج کشور به سمت یک فعالیت صرف پشت جبهه ای رفت. و این توانست به فعالیت کمپینها ابعاد گسترده ای بدهد چرا که دیگر قرار نبود فعالین کمپینها با هم موافق باشند و یا از نظر عقیدتی و سیاسی به هم نزدیک باشند. همه باید از جنبش کارگری ایران که تشکل و سخنگوها و فعالین خودش را داشت حمایت می کردند و اگر اختلافی بود منطقا می بایست درباره چگونگی سازمان دادن اعتراض و جلب حمایت بوجود می آمد که بخشی جدایی ناپذیر از هر فعالیت متشکل است. بعلاوه و در همین راستا با ایجاد سندیکای شرکت واحد که عضو اتحادیه جهانی ترانسپورت شد، حلقه کمپینهای همبستگی که کارگران شرکت واحد را به تشکلهای کارگری متصل می کرد نالازم شد و اکنون جایگاه دیگری یافته است. همین روند در مورد سندیکای کارگران هفت تپه هم در جریان است.

11 – رابطه جنبش کارگری با جنبش های اجتماعی دیگر را چگونه ارزیابی می کنید؟ و چه پیشنهاداتی برای تقویت آنها دارید؟

در ایران فعلی 3 جنبش بالفعل و و از منظر اجتماعی قابل روئیت وجود دارد، جنبش کارگری، زنان و دانشجویی. جنبش فعلی کارگری ایران که گرایش چپ در آن دست بالا را دارد، خواهان اتحاد با جنبش دانشجویی و جنبش زنان است. در واقع جنبش کارگری همچنان بر مواضع کلاسیک خود در قبال دیگر جنبشها تاکید می کند. مسئله این است که هر کدام از این جنبشها باید دارای استراتژی ویژه خود برای دستیابی به خواستهایشان باشند و در عین حال با یک همکاری عمومی تر برای اعمال خواستهایشان به رژیم اسلامی اقدام کنند. منتها تحقق این امر منوط به عوامل متعددی است. اولا باید گرایشهای رادیکال و سوسیالیست در جنبشهای دانشجویی و زنان قوی شود که خواهان اتحاد و همکاری با جنبش کارگری باشند. بطور مثال با رشد گرایش سوسیالیستی در جنبش دانشجویی و تضعیف جریانات لیبرال اسلامی، خواست اتحاد جنبش کارگری و زنان و دانشجویی در ادبیات و اطلاعیه های این بخش از جنبش دانشجویی راه یافت و بعضا از یکدیگر حمایتهای عملی نیز کردند که واضح است که در ابتدای کار است. منتها همین امر در حرکات و تشکلهای فعلی زنان ضعیف است چون نسبت به دو جنبش کارگری و دانشجویی، در جنبش زنان لیبرالها و سوسیال دمکراتها بیشترین نفوذ را دارند و این نفوذ خود را در استراتژی و راهها و روشهای فعالیت گروههای فعال زنان برای دستیابی به مطالباتشان مشاهده میشود.

مسئله مهم تر این است که این جنبشها متحد عقیدتی جنبش کارگری نیستند بلکه جناحها و گرایشات سوسیالیستی آنها متحد عقیدتی جنبش کارگری هستند. خود این جنبشها به عنوان یک کلیت هنگامی به سمت اتحاد با جنبش کارگری می آیند که این جنبش در صحنه اجتماعی قدرت خود را نشان دهد هم در کسب خواستهایش، هم در ایجاد تشکلهایش و هم برگزاری آکسیونهایش. تلاش و فعالیت نظری برای جلب این جنبشها به اتحاد با جنبش کارگری کافی نیست. این جنبشها باید در عمل اجتماعی قدرت بالفعل جنبش کارگری را مشاهده کنند تا به اتحاد با آن تشویق و ترغیب شوند. تنها در صورت وجود یک جنبش قوی کارگری در صحنه مبارزه است که تازه تلاش سوسیالیستها در جنبش زنان و دانشجویی برای تشویق این جنبشها به همکاری و اتحاد با جنبش کارگری می تواند ثمر بخش باشد.

12 – درک شما از مقوله "استقلال جنبش و تشکلهای کارگری ایران" از دولت، احزاب و نهادهای سرمایه داری چیست؟ و به نظر شما جنبش کارگری ایران تا کجا و چگونه و در چه ابعاد و ساختاری می تواند روی حمایت های بین المللی حساب کند؟

جنبش کارگری بنا به تعریف علیه دولتها و احزاب و نهادهای سرمایه داری است و تاریخا در کنار احزاب چپ و سوسیالیست بوده است. بنابراین "استقلال جنبش و تشکلهای کارگری ایران" از دولت، احزاب و نهادهای سرمایه داری اساسا هنگامی مطرح است که یک "همسویی"هایی در مبارزه کارگران و این جریانات بطور عینی وجود داشته باشد. بعنوان مثال در دوران شاه بخشهایی از بورژوازی و خرده بورژوایی ایران در اپوزیسیون بودند و کارگران در مبارزه خود علیه رژیم شاه طبعا آنها را هم به انحای گوناگون و در عرصه هایی در کنار خود داشتند و این موقعیت عینی که خارج از اراده کارگران و زائیده شرایط اقتصادی – سیاسی – اجتماعی ایران بود، جنبش کارگری را ناگزیر میساخت که مرزهای خود را از هر نظر و از جمله در اهداف و روشها و خواستها با بورژوازی و خرده بورژوازی بدقت و محکم ترسیم کنند و از این طریق استقلال خود را از آنها نشان دهند. کماینکه جنبش کارگری لازم بود مرز و استقلال خودش را در تمامی زمینه ها و از جمله اهداف، خواستها و روشها با جنبش اصلاحات سیاسی در دوران خاتمی و آنچه که اکنون جنبش سبز خوانده میشود بیان و ترسیم کند. خارج از این جنبش های بورژوایی داخل کشوری یکی از اهداف مرزبندی با آنها برای خارج کردن توده های متوهم از زیر پرچم اهداف این احزاب و جریانات بورژوایی است. رابطه جنبش کارگری با نهادهای سرمایه داری خارج کشور و از جمله دولتها از جنسی نیست که بتوان مرزبندی با آنها را با عبارات استقلال بیان کرد. جنبش کارگری نیازی به آنها ندارد و باید ضدیت آشکار خود را با آنها نشان دهد که یک نمونه آن "مرکز همبستگی آمریکایی" (سولیداریتی سنتر) است.

در مورد مرزهای حساب کردن جنبش کارگری روی حمایت های بین المللی چند نکته را باید توضیح دهم. همه جا منظورم از حمایت بین المللی، دو نوع حمایت بین المللی اتحادیه ای و سوسیالیستی است. با توجه به اوضاع جهانی جنبش کارگری و سوسیالیستی، جنبش کارگری روی دو نوع حمایت می تواند حساب کند. تا آنجا که به اتحادیه های کارگری فی الحال موجود بر می گردد که بخش عمده آن سوسیال دمکرات هستند، جنبش کارگری جز در چند مورد انتظار کمک و حمایتی نمی تواند از آنها داشته باشد که مهمترین آنها در مبارزه برای ایجاد تشکل و حق اعتصاب و مقابله با سرکوب اعتراضات و اعتصابات کارگری است. فعالین جناح چپ جنبش کارگری بخوبی واقف هستند که همین تشکلهای کارگری اگر کارگران ایران بسمت خلع مالکیت از سرمایه داران و صاحبان صنایع بروند نه تنها با آن موافقت نمی کنند بلکه چه بسا و به احتمال زیاد علیه آن خواهند ایستاد. در مبارزه علیه لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید طبقه کارگر ایران باید روی حمایت بین المللی سوسیالیستها و کمونیستها حساب باز کند. به عبارت دیگر جنبش کارگری ایران اکنون روی دو نوع حمایت می تواند حساب کند. حمایت بین المللی اتحادیه ای که وسیع و پرقدرت است اما دامنه آن - همانطور که بالاتر توضیح دادم - محدود است و با رادیکال شدن مبارزه کارگران از حمایت آنها کاسته خواهد شد و به انتقادات از "زیاده روی ها" افزوده می گردد. دومی مجموعه ناهمگون و غیر متشکلی از احزاب کمونیست که در شرایط فعلی از قدرت فراوانی برخوردار نیستند اما از تمامی مبارزات رادیکال کارگران تا سر حد خلع ید از مالکیت صاحبان سرمایه و صنایع دفاع خواهند کرد.

سوم جولای 2009

12 تیر 1388


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com