اول دی 88
نماینده گان زندانی سندیکای کارگری هفت تپه تحت فشار هستند ، ابتدا به زندان محکوم شدند و سپس از کار اخراج شدند و اکنون نامه ای به امضاء خانواده های سه نفراز نماینده گان زندانی منتشر شده و در آن اشاره شده که درخواست مرخصی آنان ( روز شنبه 21 آذر ماه 88) از طرف قاضی پرونده گویا به دلیل انتشار نامه ای علنی با قید شماره حسابی جهت کمک مالی به سندیکا و نیزبه بهانه گرفتن کمک مالی از گروههای مخالف رژیم رد می شود . اگر نخواهیم وارد عرصه احکام قاضی و قضاوت ، دادگاه و قانون در رژیم جمهوری اسلامی شویم ، اگر نخواهیم جنایات بیشمار ارتجاع مذهبی در ایران را برشماریم ، اگر نخواهیم از زبان خود سردمداران ریز و درشت جمهوری اسلامی سرمایه در رابطه با کشتار ، جنایات ، تجاوز ، زندان ، اعدام و ترور نقلی کنیم ، اگر نخواهیم به شکنجه کارگران و تیر اندازی به اعتراضات کارگری و کشتار آنها حرفی بزنیم ، اگرنخواهیم دوباره به افشای جنایات ارگانهای سرکوبگر سرمایه داری ایران دررابطه با فعالین اعتراضات اجتماعی دست بزنیم ، اگر نخواهیم به شلاق زدن کارگران بخاطر برگزاری مراسم روز کارگر به شیوه اسلامی یک بار دیگر رجوع کنیم و موارد بی شمار دیگر که مکتوب کردنش مثنوی هفت من کاغذ می شود ، تنها و در حد ادعای بی شرمانه قاضی پرونده هفت تپه تامل می کنیم تا ببینیم اصل مطلب چیست و قضیه از کجا آب می خورد؟
کمی بیش از یکسال ازتشکیل سندیکای نیشکر هفت تپه در خوزستان می گذرد و طی این مدت هفت تپه و نماینده گان آن مایه دلگرمی برای جنبش کارگری بوده اند. سندیکای هفت تپه از درون مبارزه طولانی کارگران شکل گرفت نماینده گانش را آزادانه انتخاب کرد ونمونه ای از آنچنان تشکلی شد که با منافع کارگران و رای آنان گره خورده است. هفت تپه را براستی می توان پیشقراول مبارزات کارگری دوران حاضر در ایران نامید چرا که جهت حرکتش در عمل تامین منافع کارگران با رای آنان و تحکیم استقلال کارگری بوده است . طی یکسال گذشته بارها و به عناوین مختلف نماینده گان هفت تپه زیر فشار و آزار و کارشکنی های مدیریت ، حراست و کارفرما و کل دستگاه رژیم اسلامی سرمایه بوده اند . جداکردن نماینده گان از کارگران توسط رژیم با اخراج و زندانی کردن و به محاکمه کشانیدن آنها تاکنون نتیجه ای در بر نداشته است . توطئه های کارفرما و دولت علیه این سندیکای نوپا تمامی ندارد وفشار اخیر قاضی پرونده در گروگانگیری ، اتهام و تهدید کردن و متوسل شدن به هر وسیله ای در ایجاد شکاف درسندیکا و تحت فشارقرار دادن خانواده های نمایند ه گان زندانی و بیکار شده آخرین آن نخواهد بود. اینکه یکی از نمایند ه گان در نامه ای شماره حسابی علنی قید کرده توضیح واضحات است وهدف از انتشارآن هم کاملا روشن است و بر خلاف ادعای قاضی مرتجع و سرسپرده و جیره خوار پرونده دال بر گرفتن کمک مالی از خارج، متکی بودن اعضاء سندیکا به نیروی خود ، داشتن استقلال و عدم وابستگی مالی سندیکا سیاه روی سفید در نامه درج شده است .
نامه ها را علی نجاتی رئیس هیئت مدیره سندیکای هفت تپه با شماره حساب بانکی و مشخصات به طور علنی کمی قبل از زندان رفتنش منتشر کرد. در نامه ها دست گدایی دراز نشده و یا تقاضای پول از نهاد ، سازمان ، دولتی و جایی در خواست نشده است . نامه بیان شفاف و صمیمیت کارگرانی است که با وجود عدم برخورداری از حداقل امکانات زیستی در ایران ، حاضر نیستند خود و خانواد ه شان را امثال آقای قاضی پرونده هفت تپه به حراج بگذارند. آنها نیروی میلیونی در جامعه هستند که چرخ آن بدست دست توانمندشان می چرخد. نماینده گان، زندان را به خود فروشی و چوب حراج زدن به سندیکا ترجیح دادند. آنان حاضر نشدند که در مقابل چک سفید یا گونی های اسکناسهای سرمایه داران ایرانی و یا کیسه های دلار آمریکا یی ، کارخانه انسان فروشی راه بیاندازند. در داخل ایران رژیم ارتجاع اسلامی و کارفرمایان انگل در ایران که تا خرخره در فساد مالی هستند و از قبل نیروی کارارزان در جامعه نشخوار می کنند مثل همکیشان خود در سراسر جهان ، برای حفظ جان و مال و نظامشان هزینه هم پرداخت می کنند ، حال این هزینه برای اجیر کردن نیروی نظامی یا نیروی روحانی و یا فاسد کردن و تهی کردن جنبشهای اعتراضی در جامعه باشد. فشار دیگربر جنبش کارگری در خارج ایران از سوی نهاد ی به اسم مرکز همبستگی کارگری امریکا است که پروژه ای برای فاسد کردن جنبشهای مستقل کارگری و غیره است . این نهاد امپریالیستی ، که سابقه طولانی در منحرف کردن مبارزات کارگری در جهان دارد، شکل گیری نهادهای مستقل کارگری که در چند سال اخیر در ایران به ضرورت مبارزه کارگران تبدیل شده است را خوب تشخیص داده است و برای این کار برنامه ریزی کرده است . اما خوشبختانه تاکنون تیرش به سنگ خورده است از یکطرف نماینده گان سندیکای هفت تپه کارگران را به آنها نفروختند و از طرف دیگر دلالان ایرانی شان از قبیل آقای مهدی کوهستانی نژاد ( فعال اتحادیه ای در کانادا ) و خانم فرزانه داوری ( مترجم در امریکا) پورسانت هفت تپه عایدشان نشد. نامه علنی علی نجاتی از یک طرف و زندان رفتنش از طرف دیگر تعهد و صداقت یک نماینده کارگر به انتخاب کننده گانش است و بی شک در قلب آنها جای دارد و از حمایت آنها برخوردار است.
سی سال پیش سرمایه داری در ایران با سقوط رژیم شاه دچار ضربه ای جدی شد. واقعیات تحول پنجاه و هفت نشان داد که کارگران در ایران از لحاظ اقتصادی به مثابه طبقه ای نقش اصلی را در سرنگونی رژیم شاه به عهده داشتند ودر مراکزصنعتی بصورت توده ای در شوراهای خود متشکل شدند . در مقایسه با طبقه کارگر طبقه بورژوازی بمراتب ضعیف تر و بالطبع از لحاظ سیاسی ناتوان تر بود. عروج رژیم هار اسلامی در ایران که با بسیج یک جنبش ارتجاعی توسط خمینی و با حمایت فعال سرمایه جهانی فراهم شد ، در حالی که طبقه بورژوازی ضعیف بود اجتباب ناپذیر بود ، ازآنجا که طبقه کارگرنیز فاقد حزب سیاسی خویش ودارای عدم آمادگی برای اعمال قدرت در جامعه بود . ماشین سرکوب رژیم جمهوری اسلامی از همان آغاز بکار افتاد و برای از بین بردن فضایی، که درنتیجه مبارزات توده های شرکت کننده در انقلاب و برای متحقق کردن آزادیهای دموکراتیک بوجود آمده بود، سراسیمه دست بکار شد. سرکوب و کشتارهای دائمی به تنهایی نمی توانست شرایط مطلوب باز سازی سرمایه داری در ایران را متحقق کند ، جنگ با عراق مترصد فرصتی دیگرو آزمایشی دیگر برای رژیم بود که بتواند به فراهم شدن آن سرعت بخشد اما این نیز نتوانست به شکل گیری دولت سیاسی بورژوازی و یا کاهش بحران آن در ایران بیانجامد . از سوی رفسنجانی به مثابه الگویی از جمهوری اسلامی یا حداقل بخشی از آن سیاست خصوصی سازی سرمایه در سطح جامعه طرح شد که هم هئیت جدیدی در خود رژیم یا در ارتباط با آن به مثابه صاحبان سرمایه را در برمی گرفت و هم بعد ازفروپاشی بلوک شرق الگوی سیاست اقتصادی نئولیبرالیسم در سطح جهان سرمایه داری در دسترس بود. ادغام در سرمایه جهانی منوط به شرایطی بود که در چهارچوب صندوق بین المللی پول،سازمان جهانی کاروتجارت جهانی تعریف می شد . با هدف تامین ملزومات دولتی که طبقه بورژوازی در ایران را نماینده گی سیاسی کند جریان اصلاح طلبی در ایران شکل گرفت و ایجاد نهادهای مدنی را در دستور گذاشت . یکی از نهادهایی که برای دوران جدید تعریف شده بود ایجاد تشکل های سه جانبه گرایی در میان کارگران بود.
شرابط فراهم شده خصوصا آنجا که مستقیما به جنبش کارگری ربط پیدا می کرد عواملی را بوجود آورد تا در آن گرایشات چپ و راست جنبش کارگری عکس العمل نشان دهند . گرایش راست برای ایجاد تشکل خود را کاملا در سیاست های اصلاح طلبان محبوس کرد و گرایش چپ ایجاد تشکل را منوط به رای توده کارگران و با دخالتگری آنان در سوخت و سازتشکیل آن دانست . دوران هشت ساله دولت خاتمی ناتوانی اصلاح طلبان و شکست طیف دوم خرداد را در اهدافش به نمایش گذاشت و به موازات تلاش های سیاسی لیبرالها، چپ درجنبش کارگری و جنبش دانشجویی چا پای خود را تحکیم بخشید . سیر رویدادها در این دوره نشان داد که آزادیهای مدنی بورژوازی از چهارچوب قانون ارتجاع اسلامی فراتر نمی رود و بر عکس و با وجود سرکوب جنبش کارگری از آغاز رژیم اسلامی ، چپ در جنبش کارگری دارای اعتبار زیادی است . برگزاری مراسمهای مستقل کارگری ، بالفعل شدن ایجاد تشکلهای مستقل کارگری ، برگزاری مراسمهای روز زن ودانشجو، نقد سیاستهای لیبرالی و اعلام تشکل های چپ در جنبش دانشجویی نه تنها بر ایجاد جامعه مدنی سنگینی می کرد ناتوانی طبقه بورژوازی را به عینه نشان می داد. عروج نظامیان و احمدی نژاد در محدود کردن اصلاح طلبان و سرکوب جنبش های اجتماعی راه کار دولت سرمایه برای حفظ رژیم اسلامی بود،رژیمی که درز برداشته بود ، از سویی حضورمستقیم دستگاههای نظامی و سپاه در دفاع از منافع قشری خود و از سوی دیگر آه و ناله قانونمندانه طبقه بورژوازی در مقابل آن را به همراه داشت.
با اعلام نتایج انتخابات رژیم اسلامی در خردادماه گذشته جنبش میلیونی توده ای عروج کرد و درز درون رژیم جمهوری اسلامی ترک عمیق برداشت. وقوع جنبش توده ای برای آزادی در ایران نه محصول تقلب در انتخابات و یا اختلافات درونی جناحهای رژیم بلکه بر عکس این جنبشی بر مبنای نیازهای واقعی دربطن جامعه بود که پس از سی سال سرکوب در مقطع انتخابات امکان ظهورپیدا کرد. جنبش همگانی که علی العموم با شعار آزادیخواهی در مقابل رژیم قرار گرفت فاقد رهبری واحد و شعارهای واحد بود. بورژوازی ناتوان ایران که بنا به شرایط بحران سرمایه داری و عدم انسجام رهبری واحد نتوانسته بود رابطه خود را با دولت سیاسی اش تعریف کند و با وجود اینکه فرصت طلایی دوران دولت خاتمی را از دست داده بود در دوران انتخابات دهم ناگزیردر پشت میر حسین موسوی صف کشید . عروج جنبش توده ای اختلاف جناحها را از پوسته خود بیرون کشید و آنها را مجبور به عکس العمل در مقابل آن کرد. جناح حاکم نظامیان و سپاه و ولی فقیه با چنگ و دندان به مقابله با آن رفت و موسوی و اصلاح طلبان ناچارا به آن مراجعه کردند . موسوی ، کروبی و خاتمی با پوشش دادن آن تحت عنوان « جنبش سبز» در تلاش برای محدود کردن جنبش توده ای در چهارچوب قانونی و فشار بر نظامیان برآمدند. اما جنبش حاضر در طول مسیر خود نشان داد که بسیار عمیق تر از آن است که بتواند مورد زد و بند و سازش از بالا قرار گیرد. در طول چند ماه گذشته این جنبش از « سبزها » نیز گذشته است و با هر چه طولانی تر شدن آن می رود که خواستهای عمیق تر جامعه از جمله اقتصادی سر باز کند و آنجاست که توده کارگران را به صورت طبقه وارد عرصه دخالتگری می کند. اعتراف آشکارمقامات رژیم اسلامی و نیز گزارشگران و تحلیلگران جهانی با مشاهده سیر تحول جنبش توده ای در بحران عمیق سرمایه داری موجود چیزی بجز انعکاس نگرانی عمیق آنها از تبدیل شدن جنبش توده ای به یک جنبش طبقاتی تمام عیار در ایران نیست. آنچه این جنبش را به سوی یک تحول پایه ای در ایران ارتقاء می دهد حضور طبقه کارگر با ابزارهای توده ای خویش یعنی تشکل های مستقل و طبقاتی است . رژیم اسلامی سرمایه که با جنبش توده ای حاضر در صحنه سیاسی ایران ترک عمیق برداشته است بی شک تنها با حضور متشکل طبقه کارگردر آن جنبش وگرفتن رهبری آن به گور سپرده خواهد شد، این آن ترس و نگرانی است که براندام رژیم و سرمایه داری در ایران لرزه انداخته است و فشار بر سندیکای مستقل هفت تپه نیز از اینجا آب می خورد.
سندیکای هفت تپه یکی از آن تشکل های مستقلی است که با رای و دخالتگری کارگران ایجاد شده و محصول مبارزه طولانی آنهاست ، این تشکل تاکنون نشان داده است که مورد حمایت و پشتیبانی کارگران و فعالین کارگری است ونامه علی نجاتی رئیس هئیت مدیره آن منبی بر استقلال مالی آن سالم بودن آن را علنا آشکار می کند . تمام تلاش سرمایه داری و رژیم جمهوری اسلامی در فشار بر نماینده گان هفت تپه ، زندانی کردن و اخراج آنان از کار ، اتهام زدن بر آنها و انواع توطئه های دیگر، دشمنی آشکار با رای کارگران و ترس از دخالتگری آنان در سرنوشت خویش است . وجود نمایند ه گان هفت تپه در زندان به گرو گان گرفتن کارگران در ایران است . با نیروی همبستگی طبقاتی و به شیوه های گوناگون به دفاع از سندیکای هفت تپه بپردازیم . سندیکای مستقل کارگری هفت تپه ،اگر خار چشم رژیم و سرمایه داری و نهادهای امپریالیستی امثال مرکز همبستگی امریکا است ،برای جنبش کارگری ومبارزه آزادیخواهی در ایران مردمک چشم است ، از این مردمک حفاظت کنیم .