نامه نجيبه‌ صالح زاده، همسر محمود صالحى
به کنفدراسيون اتحاديه هاى آزاد کارگرى


پنجم ماه مى ٢٠٠٤ برابر با ١٦ ارديبشت ١٣٨٣


خانم گرامى، آنا بيوندى

من نجيبه صالح زاده، همسر محمود صالحى، اين نامه را در حالى براى شما مى نويسم که به شدت نگران همسرم هستم. فرزندانم نيز در اين نگرانى با من شريکند. همانطور که شما نيز با مهربانى در نامه خود اشاره کرديد مامورين امنيتى محمود را صرفاً بخاطر شرکت در يک راهپيمائى مسالمت آميز در بزرگداشت روز جهانى طبقه کارگر، در اول مه در سقز، از شهرهاى استان کردستان، دستگير کردند. آنها در مقابل چشمان فرزندانم بطور دسته جمعى بر سر همسرم ريختند، عينکش را شکستند و لبش را پاره کردند. پسر ١٤ ساله ام به دفاع از پدرش برخاست و او را نيز کتک زدند. محمود در مقابل اين اعمال غير انسانى فقط با فرياد «زنده باد اول مه» عکس‌العمل نشان داد. نحوه دستگيرى محمود و دوستانش و خشونتى که مامورين بکار گرفتند مثل بختکى بر خواب شبانه و تصورات روزانه‌ام سايه انداخته است. فرزندانم نيز در اين رنج بردن با من شريک هستند.

در همان روز اول ماه مه وقتى من بخانه برگشتم ديدم مامورين امنيتى حريم خانه‌ام را شکسته و زندگى خصوصيم را بهم ريخته اند. از مامورين خواستم که مجوز قانونى تفتيش خانه ام را نشان دهند. آنها با مسخره و تحقير کردن بدرخواستم گفتند که مجوز از دادستان دارند. يکى از مامورين بنام علا کرمى را مى شناختم. خطاب به او عليه ورود به خانه، نقض حريم زندگى خصوصى و بهم ريختن وسائلم اعتراض کردم. آنها کتکم زدند. من زير کتک و همسرم در زندان، در چنين حالتى به اين فکر مى کردم که ما تنها نيستيم و همين به من شجاعت ميداد.

همسرم روز جمعه ٣٠ آوريل با شما، بعنوان نماينده کنفدراسيون بين المللى اتحاديه‌هاى آزاد، ديدار کرد. او بديدن شما آمد تا شرايط کار، تلاشهاى مبارزاتى و نحوه زندگى کارگران ايران و خانواده‌هايشان را به اطلاعتان برساند. مامورين محمود را دستگير، ما را مصدوم و کامپيوتر، ماشين فاکس و اسناد کارى همسرم را ضبط کردند تا ديگر کسى جرات نکند محاصره امنيتى کسانى مثل شما را بشکند و صداى حق طلبى مردم ايران را بگوش جهانيان برساند. اين اولين بار نيست که محمود بخاطر دفاع از منافع کارگران زندانى ميشود، خانه ما اين چنين مورد تهاجم قرار ميگيرد و ما مضروب و تحقير ميشويم. او در سال ١٣٧٦ شمسى (برابر با ١٩٩٧ ميلادى) بخاطر بنيانگذارى «انجمن صنفى کارگران خباز سقز» و «تعاونى مصرف کارگران خباز» دستگير شد. البته چون تشکيل انجمن صنفى در قانون کار ايران آمده است طبعاً به همسرم اتهامات بى اساس وارد کردند. آخرين بارى که محمود دستگير شد و مورد اشاره شما هم قرار گرفته در سال ١٣٧٩ شمسى بود که ده ماه در زندان ماند و تحت فشارهاى روحى و جسمى قرار داشت.اکنون همسرم همراه آقاى محسن کم گويان (حکيمى)، که بعنوان مترجم در ملاقات شما با محمود حاضر بود، آقاى جلال حسينى و ٤ زندانى ديگر در اعتراض به بازداشت خود اعتصاب غذا کرده اند. اين امر تندرستى آنها را بيش از پيش به خطر انداخته است. محمود و ٦ زندانى ديگر روز سوم مى به سنندج، مرکز استان کردستان انتقال داده شده‌اند. آنها از محمود، آقاى حکيمى و آقاى جلال حسينى خواسته‌اند ضامن معتبر و وثيقه حاضر کنند تا آزاد شوند. دستگير شدگان استدلال کرده‌اند که کار آنها کاملاً در چارچوب موازين بين‌المللى بوده و اين مامورين هستند که برخلاف عرف بين‌الملل و موازين انسانى آنها را مضروب و دستگير کرده‌اند. پس تنها يک راه در مقابل اداره قضائى وجود دارد و آن اينکه کليه دستگير شدگان را فورى، بدون قيد و شرط و ايراد هيچگونه اتهامى آزاد کنند. از همان روز دوم مى ما خانواده دستگير شدگان نيز در جهت رهائى همسران خود کوشيده‌ايم، اما جز تحقير و سردوانى نتيجه‌ئى نگرفته‌ايم.

من مطلع هستم که شما مهربانانه از رئيس سازمان جهانى کار درخواست کرده‌ايد تا در جهت آزادى همه زندانيان اول ماه مه سقز اقدام نمايند، دبير اول سازمان جهانى کار به رئيس جمهور خاتمى نامه نوشته و نيز براى دستگير شدگان وکيل گرفته ايد. من بعنوان يک مادر و يک همسر اين نامه را مينويسم تا هم شما را در جريان بقيه وقايع قرار دهم و هم تقاضا کنم بر ميزان فشار خود در جهت آزادى فورى محمود، آقاى کم گويان و ٥ نفر بقيه‌ که در زندان مانده‌اند، بيافزائيد.

با احترام

نجيبه‌ صالح زاده، همسر محمود صالحى

پنجم ماه مى ٢٠٠٤ برابر با ١٦ ارديبشت ١٣٨٣


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com