مفهوم ناموس در فرهنگ ایرانی
بهرنگ زندی
دی ١٣٨٧- ژانویه ٢٠٠٩
در فرهنگ ما زنان ناموس مردان است، وقتي سخن از ناموس در اين فرهنگ بهميان ميآيد، پيش از همه دو چيز در ذهن ما متبادر ميگردد، يكي قتلهاي ناموسي و قتل غير و قيافههاي مالامال از خشم و نفرت ناموس داران و دگري هم دستگاه زايشي زن؛ چون هرازگاهي كه در فرهنگ ما مفهومي از واژه ناموس در ميان است خواهي نخواهي آن مفهوم با دستگاه زايشي و اندام جنسي زن همراه است. در فرهنگ ما زنان عورت اند و عورت خود همان دستگاه زايشي زن است كه بايد همواره محفوظ و از آفات بيروني در امان باشد. در جامعه ما ناموس جزء ملكيتهاي مشروع و مقدس مردان است، ملكيت مقدسي كه مردان غيور و ناموس پرست را وادار ميكند كه ناموساش را از دست برد « غير » دور نگهدارند و در هر شرايط تا پاي جان عاشقانه از آن دفاع كنند. واژه ناموس از يك نظر تاكيد بر شي وارگي انسان زن در جوامعي نظير جامعه ما دارد و از نظرگاه دگر مفهومي است بازدارنده و دوردارندهي غير از اندام جنسي و يا دستگاه زايشي زن. در فرهنگ ما واژه ناموس پيش ازهمه حامل دو مفوم پيش گفته به وپژه شي وارگي زنان و تعلق شي وارهي آنان به مردان است. مردان ناموس پرستي كه حق و مسووليت دارند كه بايد ناموس شان را همانند ساير اشيا و اموال در دست داشتهي شان محفوظ نگهدارند؛ چون در فرهنگ ما بدن زن كه همان دستگاه زايشي اوست، مركز ثقل شرم/غيرت و آبرو/بيآبرويي است. نگهداري از زن به معناي نگهداري از ناموس است و نگهداري از ناموس به منزله حفظ عورت و دستگاه زايشي زن است. از اينجاست كه مقام زن در جامعه ما از مقام يك انسان و يك فردي كه تمناها و خواستهاي فردي را دارد به مقام یک برده در دوران برده داری اروپا تنزل میابد این فرهنگ به شدت در ادبیات ،موسیقی و هنر ما خود را نماینگر می سازد ویک امر عادی به شمار می آید که به سادگی از کنر آن می گذریم. معمولاً می توان بازتاب فرهنگ و رفتار یک قوم را در ضرب المثل هایش دید. مثلاً ضرب المثلی در فرهنگ ما هست که همه شنیده ایم: "چار دیواری اختیاری،" یعنی هر آنچه فرد در چاردیواری ملکش انجام دهد امری خصوصی است و نامربوط به دیگران. از آن جا که در فرهنگ ما نیز هنوز مرز بین زن و مایملک در هاله ای از ابهام است زن را جزئی از مایملک و چار دیواری خود می دانیم و هر آنچه بخواهیم بر سرش می آوریم. همین دربارۀ قتلهای ناموسی نیز صدق می کند، اما آنچه بسيار آزاردهنده است مقبوليت اين پديده نزد قشري از جامعه است، گويی که توجيهی باشد برای قتل. وقتی در دعوایی گفته میشود موضوع ناموسی است، به خودمان اجازۀ دخالت نمیدهيم، انگار اين نوع قتل اشکال ندارد. در واقع می توان قتل ناموسی را مکانیزمی برای کنترل جنسیت زن دانست. در سطح خرد دائماً فردیت و تمناهای خویش و دیگری را سرکوب میکنیم، آن هم به اسم ناموس و غیرت. در سطح کلان نیز به قتل زنان دگراندیش و دگرپسند دست میزنیم. به عبارت دیگر، غیرت و ناموس را در مردان نهادینه می کنیم تا بتوانیم نه فقط زنان بلکه تمام جامعه را هر چه بیشتر تحت کنترل داشته باشیم. بنابراین قتل ناموسی در حکم نوعی خشونت فقط عمل انفرادی یک مرد علیه یک زن نیست بلکه رفتاری است که از جانب یک نظام مردانه بر روی زنان جامعه اعمال می شود و تبدیل به یک ابزار نظارتی مهم می شود که هم بازتاب روابط نابرابر قدرت است و هم حفظ چنین روابطی. پس نباید قتل ناموسی و خشونت هایی از این دست را تنها در سطح خرد تحلیل کرد. می خواهم بگویم قتل ناموسی ماکتی از همان دست رفتارهایی است که در سطح کلان جامعه وجود دارد و این دو وجوه مشترک زیادی با یکدیگر دارند زیرا هر دو از الگویی یکسان پیروی می کنند. "از هر دو زنی که در ایران به قتل میرسند یک نفر قربانی قتلهای ناموسی یا به عبارتی سوءظن افراد خانوادۀ خود است." این را رئیس پلیس آگاهی نیروی انتظامی مدتی قبل اعلام کرده است. قتل های ناموسی که در حمایت از شرف، آبرو، غیرت و تعصبات اتفاق می افتد در جامعۀ ما هر ساله زنان زیادی را قربانی دگماتیسم فرهنگی می کند. کانون این رخداد نیز "خانوادۀ مقدس" است، جایی که می گویند مرکز گرم ترین و عمیق ترین پیوند های عاطفی است و یکی از کارکردهایش تأمین امنیت افراد خانواده. در جامعۀ ما دختران ختنه می شوند، کشته می شوند، از تحصیل باز داشته می شوند، به اجبار شوهر داده می شوند و زندگی و جنسیت آنها از طریق هر مرد فامیل کنترل می شود. بنابراین امری که حقوق انسانی زنان را چنین پایمال می کند نه امری خصوصی بلکه امری عمومی و مربوط به تمامیت یک جامعه است. در این جا با نوعی "غیرت بزرگ" مواجه هستیم برآمده از نظامی مردسالارانه که زنانی را که به این نظام و قوانین مردسالارانه اش گردن نمی گذارند به شیوه های مختلف مجازات می کند. تغییر قوانین و الزام انواع مختلف حمایت ها برای مقابله با این پدیده ها و آسیب ها لازم اما ناکافی است. شرط لازم به چالش طلبیدن نظام مردسالاری است. قتل ناموسي در واقع معضلی سياسي است نه صرفاً يک تراژدي خانوادگي. دی ماه 87
|