توطئهای به منظور بقا
پرویز سامعی
خرداد ١٣٨٧- جون ٢٠٠٨
منبع وبلاگ آزادی بیان در چند روز گذشته در پی نوشته شدن مقالهای با عنوان « وضعیت فعلی و گامهای ضروری» که در سایتی به نام تریبون مارکسیسم منتشر شد، موجی از اظهار نظرها و جدلهای سیاسی میان شخصیتها و احزاب سیاسی خارج کشور به راه افتاد. گرچه بخش وسیعی از جریانات سیاسی با سکوت نظارهگر این مجادلات بودند، اما طیف نسبتا همگونی از افراد و جریانات سیاسی با نسبت دادن این مقاله به ایرج آذرین و جریان متبوعش به طور یکجانبهای از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب حمایت کردند، کار نویسنده مقاله را در رده «کثیفترین کارهای پلیسی» قرار دادند، او را تقبیح کردند و هجومی دسته جمعی را به او و سازمانش به راه انداختند. دور دوم حملات با کمی وقفه و این بار از سوی برخی از رهبران داخل و خارج نشین دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب علیه یکی از دوستان خود آنها به راه افتاده است. این بار کار به اصطلاح «پلیسی» نویسنده مقاله «وضعیت فعلی و گامهای ضروری» را با کاری که علنا معرفی کردن یکی از چهرههای چپ دانشجویی با اسم و رسم مشخص او به اداره اطلاعات و وارد کردن اتهام ارتباط با گروههای اپوزیسیون خارج کشور به اوست، جبران کردند که در ادامه به آن خواهم پرداخت. اما مقاله « وضعیت فعلی و گامهای ضروری » از آن جهت کار پلیسی و خدمت به دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی خوانده شده بود که در آن در کنار ارزیابی وضعیت موجود چنبش دانشجویی، به عملکرد حزب حکمتیست در جنبش دانشجویی انتقادات جدیای وارد شده و نقش برخی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در پیروی از سیاستهای این جریان سیاسی، مخرب ارزیابی کرده است. این مقاله صرف نظر از تحلیلهای آن که ظاهرا مورد توجه بسیاری از دانشجویان و به ویژه دانشجویان شهرستانی قرار گرفته است، برای کسانی که در داخل کشور و به ویژه در تهران در جریان کار این دانشجویان، نحوه دستگیری و بعدها آزادی آنها از زندان بودند، از نظر اطلاعات خام دربردارنده خبرتازهای نبود. برای این افراد روشن است که تمام اطلاعات مندرج در مقاله «وضعیت فعلی و گامهای ضروری» و بسیار بیش از آن را خود دانشجویان آزاد شده و به دیگران گفتند. آنها خود به دوستان و آشنایانشان گفتهبودند که به چه چیزهایی اعتراف کردهاند، قبل از زندان دست به چه کارهایی زدهاند. این خود این دانشجویان بودند که چون به تمام کارهایشان در زندان اعتراف کرده بودند، مخفی کردن ماوقع زندان را ضروری نمیدانستند. عابد توانچه از رهبران این جریان در مقاله اخیر خود میگوید: « چگونه وقتی "یک" نفوذی در میان جریانی از چپ دانشجویی وجود داشته است که از نامهای مستعار گرفته تا آی دیهای مخفی، اعضا و در معنای واقعی کلمه "همه چیز" را روزها قبل از این ضربه با وزارت اطلاعات معامله کرده است دیگر چه چیزی برای مقاومت وجود داشته است؟ گرایشات مختلف از نیروهای چپ دانشجویی زندانی از همان روزهای اول بازداشت در مقابل میزان اطلاعات بازجوها از مسایل دچار شوک شده بوده و روزهای بسیار وحشتناکی را پشت سر گذاشته اند اما آیا مسایل درونی یک گروه ربطی به دیگر گروه ها دارد؟»1 با این نقل قول روشن است که در بین کسانی که چیزی برای پنهان کردن برای بازجوهای خود ندارند، حد اقل چند نفری یافت خواهند شد که ضرورتی به انکار فعالیتهای خود در بیرون و درون زندان، در برابر دوستان و آشنایان خود احساس نکنند. به زودی بعد از آزادی اولین سری از دانشجویان شرح جزئیات کارها و وقایع زندان، نحوه ارتباطات آنها با بازجویانشان در میان تمام کسانی که وضعیت دانشجویان را پیگیری میکردند دهان به دهان میچرخید. اکنون این شرح واقعه به گوش دانشجویان شهرهای دیگرهم رسیده است. مقاله « وضعیت فعلی و گامهای ضروری» صرف نظر از درست یا نادرست بودن تحلیلی که ارائه داده است، در قیاس با مقالات دانشجویان چپ از سطح تحلیل و کیفیت متفاوتی برخوردار است. کسانی که نشریات دانشجویی را خوانده باشند متوجه این تفاوت خواهند شد. اصولا شیوه نگارش هیچ کدام از دانشجویان چپ شباهتی با ادبیات این مقاله و نحوه تنظیم مطالب آن ندارد. این را همه دانشجویان و از جمله خود دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به خوبی میدانند. مجادلات دور اول بعد از انتشار این مقاله درست به همین دلیل بود. در واقع تمام کسانی که در این کارزار شرکت کردند پیش فرضشان این بود که مقاله را کسی در خارج کشور نوشته است. اما دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب این مقاله را دستمایه تصویه حساب شخصی با منتقدان خود قرار دادهاند و با معرفی کردن یکی از دوستان سابق و منتقد امروز خود به عنوان نویسنده مقاله مورد نظر و اشاره به ارتباط او با گروههای خارج کشور، تصمیم دارند زهر چشمی از تمام مخالفان و منتقدانشان در بین دانشجویان چپ بگیرند که به سرشان نزند دست به افشای روش و سیاست نادرست آنها در قبال جنبش دانشجویی بزنند. در این راستا مقالهای با عنوان «شایعه و تداوم سرکوب» در سایت رسمی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب منتشرمیشود و در آن نویسنده دوست سابق خود و منتقد امروزش را نویسنده مقاله «وضعیت فعلی و گامهای ضروری » معرفی میکند. از آنجایی که این مقاله در سایت رسمی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب نوشته شده است ، تا زمانی که با آن به طور رسمی مخالفت نشده باشد ، ناچار باید آن را نظر طیف دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بدانیم. نویسنده مقاله با اشاره به حروف اول اسم و فامیلی یکی از دانشجویان چپ دانشگاه و نیز اشاره به ارتباط او با جریانات خارج کشور، اتهام خود به دوست سابقش را در دادگاهی صحرایی اینگونه مستند میکند: «از من نخواهید حرفهای خود را اثبات کنم .وظیفه ی من این است که از حیثیت سیاسی عزیزترین رفقای خود دفاع کنم.»2 و در ادامه مینویسد « پس رفقای عزیز! آشکارا اعلام می کنم : به هر کس که تاکنون مرا خوانده است یا شنیده است و از اینرو مرا می شناسد ، استناد گفته هایم را در اینجا شرافت سیاسی ام بداند. باور آنرا برعهده ی مخاطب میگذارم، وظیفهی من ایجاب می کند که پروژه ی وزارت اطلاعات را افشا کنم.»3 معلوم نیست کسی که شرافت سیاسیش از سوی بسیاری از دانشجویان زیر سوال رفته چگونه میخواهند شرافت سیاسیش را سند اثبات اتهام بیپایه و اساسش بدانیم. کجای دنیا اتهام دیگران را اینگونه اثبات میکنند؟ کجای این نوع دادگاههای صحرایی با اصول آزادیخواهی مطابق است؟ آیا شرافت سیاسی این دانشجویان اقتضا میکند که منتقد خود را با اتهامی سنگین به اداره اطلاعات معرفی کنید؟ در واقع این کار پلیسی، پروژهای که نویسنده مقاله آن را فاش میکند و چهره و هدف خود را به منصه ظهور میرساند. پیام مقاله «شایعه و تداوم سرکوب» این است که هر دانشجویی که دست به انتقاد از دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب بزند عامل اطلاعات است. او افرادی از دانشجویان زندانی آزاد شده را که پای مقاله «وضعیت فعلی و گامهای ضروری» کامنت گذاشته و مواضع مقاله را تایید کردهاند، عامل اطلاعات معرفی میکند. به این ترتیب از سوی «شیر» و لیدر دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب که اکنون بیشه خود را ترک کرده و به بیشه دیگری گریخته است، فتوا صادر میشود که زین پس تا ابدالدهر هرکه از ما انتقاد کند عامل اطلاعات است. اما از آنجایی که این روزها برای فتواهایی از این دست کسی تره هم خورد نمیکند، دانشجویان چپ ضروری میدانند که برای جلوگیری از نسبت دادن سبک کار رهبران و اعضاهای اصلی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به کل بدنه چپ دانشجویی، نحوه فعالیت و سبک کار این دانشجویان را به دقت بررسی و مورد نقد و انتقاد قرار دهند. و مرعوب ادعاهای پوچ و واهی آنان نشوند. عابد توانچه نیز در مقاله خود تحت عنوان «سهمخواهی ممنوع ، ما مستقل هستیم» همان اتهامات مقاله «شایعه و تداوم سرکوب» را این بار به شکلی گستردهتر و با ذکر مشخصات بیشتری از دوست سابق و منتقد امروزشان، تکرار میکند. اما با کمال امتنان و اطمینان از درستی کار پلیسی خود و از استاندارد بالای اخلاقی و استواری خویش در جریان بازجوییها سخن میگوید: «بهشخصه خوشحال و سرفرازم که در شرایطی اقدام یه نوشتن این سطور می کنم که کمترین حجم میزان بازجوییهای مکتوب را در پروندهی خود دارم و به هیچ عنوان حتی کلامی در رابطه با مخالفان فکری خود _ چه رسد به رفقای نزدیک و دوستان کم تجربه تر _ به زبان نیاورده ام و از امنیت دیگر رفقا به مانند امنیت خود دفاع کرده ام. استاندارد و ملاکی که من برای میزان مقاومت در زندان در نظر داشتم به حدی بالا بود که خود را به محاکمه کشیده و محکوم کرده بودم. به نظر من تنها کسانی لایق آزادی و برابری هستند که آزاد و برابر زندگی کنند.» معلوم نیست او چگونه میتواند چنین ادعایی را مطرح کند که درست درکنار همین نوشته پر طمطراق و این خودستایی بینظیر، دوست سابق خود را بدون هیج مدرکی به جرمی سنگین متهم میکند و موقعیت او را به خطر میاندازد. انگار این رفیق مبارز نستوه که سرفراز از زندان بیرون آمده تنها در زندان استاندارد و ملاک بالایی از مقاومت از خود نشان میدهد و بیرون زندان نیازی به دفاع از امنیت دوستان و مخالفان خود نمیبیند. مقاله عابد توانچه سرشار از تناقض است. او درحالی یکی از دانشجویان چپ را به رابطه با احزاب و گروههای اپوزیسیون نسبت میدهد که تنها چند پاراگراف پایین تر باز هم با ژستی آزادیخواهانه و مترقی و طلبکار اینگونه از خود تعریف میکند: « ما همچنان قادر نیستیم تایید کنیم فردی عضو گروه سیاسی خاصی بوده است یا نه. ما به خود اجازه نمی دهیم به صرف اگاهی از مطالعات تئوریک یک فرد در یک زمان خاص، صحبتهای اینترنتی یک فعال سیاسی با افراد خارج یا داخل ایران ، صحبتها و اطلاعات ارائه شده توسط بازجو، اعترافات زیر شکنجه فعالان سیاسی و غیره اقدام به نتبجه گیری و قضاوت درباره ی وابستگی تشکیلاتی فعالان سیاسی کنیم. تا زمانی که فردی خود شخصا اعلام نکند که به گروهی سیاسی وابستگی دارد ما برچسب حزبی بودن را بر پیشانی کسی نخواهیم زد.»4 گویی برای عابد توانچه این قوانین تنها در مورد منتقدان او صادق است و خود او شامل این قوانین نمیشود. کسی حق ندارد او را به گروهی سیاسی نسبت دهد اما او خود مختار است که هر چه دلش خواست بکند. توانچه از فرط اعتماد به نفس و غرق در خودستایی، حتی لازم ندیده است نوشته خود را یک بار بازخوانی کند تا تناقضات و ضد و نقیضهای آن را اندکی برطرف کند. کم حافظه بودن این آزادیخواه صادق ظاهرا آنقدر شدید است که یادش رفته است دو سه پاراگراف بالاتر کسی را به کاری ناکرده متهم و او را به اداره اطلاعات معرفی کرده است. در عوض او با لاف و گزاف و خودستایی و سعی در ایجاد جوی احساساتی میخواهد مخاطب و منتقدانش را مرعوب کند. جالبترین بخش مقاله عابد توانچه آنجاست که با ژستی حق به جانب و برای منحرف کردن اذهان مخاطب از کار پلیسیاش دست به اعترافی زشت میزند، او به صراحت اعلام میکند که مرتکب اشتباهات خطرناکی شده است، اعتراف میکند که با حیثیت دوستانش بازی کرده است. او اعتراف میکند که: « آری! من اشتباه فاحشی کردم. قضاوت به سبک انسانهای نادان درباره ماهیت تعدادی از انسانها، بدون سند و مدرک و بدون دادن فرصت دفاع به کسانی که محکومشان کرده ام و اکنون اینجا را جای مناسبی می دانم که از دو دختر و دو پسر دانشجو که جزء زندانیان بودند به خاطر شک کردن به آنان عذر خواهی کنم. انسان یک ماشین نیست. انسان دارای یک ماهیت اجتماعی است که ماشین فاقد آن است. انسان دارای "بعد" عاطفی و احساسی است که ماشین فاقد آن است.»5 آری عابد توانچه به اعتراف خودش در کار انگ زنی و اتهام تراشی برای دیگران سابقهای و دستی دارد. او که این همه از لطیف بودن احساسات و عاطفه انسانیاش تاکید دارد، این بار با شرکت در اجرای نقشهای که دسته جمعی از سوی کسانی که خود را لیدرهای دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب میخوانند، طراحی شده است، برآن است که با تکیه بر همان عاطفه و احساس لطیفش با زندگی یکی از دانشجویان چپ دانشگاه بازی کند. عابد توانچه در راستای تهدیدات نویسنده مقاله « شایعه و تداوم سرکوب» به شکل کم نظیری دست به تهدید مخالفان و منتقدان خود میزند. او با تمام قوا مینویسد: « ما قاطعانه به تمامی تحرکات گروهای موازی و جعلی و گروه های سیاسی خارج و داخل کشور پاسخ خواهیم داد. ما زین پس هیچ حملهای را بی پاسخ نخواهیم گذاشت و نسبت به هر اقدامی مقابله به مثل خواهیم کرد. چنانچه امنیت ما را به خطر بیاندازند، امنیت آنها به خطر خواهیم انداخت و چنانچه رفقای ما را قربانی کنند مهره های آنها را قربانی خواهیم کرد.»6 واضح تر از این نمی توان تعهد خود را به «استانداردها و معیارهای بالای اخلاقی» نشان داد. مراد او از گروههای موازی و جعلی دانشجویان چپ و سوسیالیستی است که در قالب دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب فعالیت نمیکنند. او به صراحت میگوید اگر اعضای جریانی در خارج کشور علیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، مطلبی بنویسد که عابد احساس کند امنیتش به خطر افتاده است، افرادی را که در داخل کشور به زعم او هوادار آن جریان هستند قربانی خواهد کرد. و روشن است که قربانی کردن در این فضای سیاسی به چه معنا است. منظور عابد توانچه تفسیر بردار نیست ، گویا و روشن و به غایت خطرناک است. دانشجویان و منتقدان عابد به خوبی این منظور را درک کردهاند. اما ابدا سکوت نخواهند کرد. در مقابل این خطر باید چارهای اندیشید. و چاره کار چیزی نیست جر افشاگری بیشتر نیات این گونه عناصر که در لوای چپ و سوسیالیسم و با عنوان «آزادیخواه و برابری طلب» تیشه به ریشه هر گونه آزادیخواهی و سوسیالیسم میزنند. چاره کار چیزی نیست جز مرزبندی قاطع نیروهای چپ از چنین مشی و روش فرقهای و قدرتطلبانهای. باید به عابد و امثال عابد که به شکلی کاملا ارباب منشانه جنبش چپ دانشجویی را سهم خود میدانند، نشان داد که با روشی که در پیش گرفتهاند هیچ سهمی در تحقق هیچگونه آزادی و برابری نخواهد داشت. باید به او نشان داد که جنبشهای اجتماعی جایی برای توطئه و دسیسه و قدرت طلبی نیست. بلکه عرصه صداقت، بازاندیشی و طرد روشهای نادرست و دوری گزیدن از کسانی است که بر این روشهای نادرست پافشاری میکنند. از بدنه «دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب» باید خواست که موضع خود را در قبال این نوشتههای توطئهگرانه اعلام کنند. سکوت این دانشجویان به منزله پذیرفتن نظرگاه رهبرانشان است و برای آنان عاقبتی جز انزوا در میان دانشجویان را در پی نخواهد داشت. از تمام فعالین چپ، آزادیخواه و سوسیالیست دانشجویی و کارگری که در جریان این نوشتهها قرار دارند و قرار خواهند گرفت، باید خواست که مرزبندی خود را با این اقدامات مضر اعلام کنند. بدیهی است که به تمام افراد و گروههای سیاسی چپ که با موشکافی و دقت در پی یافتن ایرادی در کار مخالفان سیاسی خود هستند و از کاهی کوهی میسازند، آنهایی که دربست از عملکرد «دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب» دفاع میکنند، باید گفت که سکوتشان در مقابل کار پلیسی و تهدیدات خطرناک رهبران این دانشجویان چیزی جز موافقت با این شیوه نیست. آنان که در بلندگوهای تبلیغی سازمانهای روبه افولشان بارها دانشجویان منتقد چپ رادیکال را «مشکوک» خواندهاند بدانند که خوشحالی نا گفتهشان را از ضربه دیدن مخالفان و منتقدان «دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب» با تمام وجود احساس میکنیم. |