کومه له و راه حل آمریکایی مسئله کرد
پاسخی کوتاه به محمد قادری

رضا مقدم

بهمن ١٣٨٧- فوریه ٢٠٠٩


رضا مقدم – دوم فوریه 2009

محمد قادری در مطلبی به نام "حمله به جنبش انقلابی کردستان، در پوشش نقد سولیداریتی سنتر" (29 ژانویه، سایت پیام)، و تحت لوای دلسوزی و حمایت از کومه له، مواضع این سازمان را علیه راه حل آمریکایی مسئله کرد دچار شک و شبهه کرده است و البته در قالب انتقاد به سخنرانی من.

محمد قادری از سخنرانی من "درباره مرکز همبستگی آمریکا و هیاهوی حکمتیستها" (17 ژانویه، سایت اتحاد سوسیالیستی کارگری) نقل قول آورده است که: "توجه کنید در صورتیکه این اتفاق در داخل جنبش کردستان هم روی داد. مهتدی یکی از برادران عبداله مهتدی (که اینجا منظور برادر بزرگتر عبداله مهتدی است) یک تبیینی به دست داد. یک تبیین کاملا سیاسی، به این صورت که اگر آمریکا تا حال مخالف حق ملتها برای خودمختاری، دولت واحد و غیره بوده است بدین خاطر بوده که در دوران اتحاد شوروی سابق این جنبشها به جریانات سوسیالیستی نزدیکی داشته اند. اگر آمریکا مخالفت می کرد با جنبشهایی که ماهیت ملی و خواستهای ملی داشتند بخاطر ماجرای شوروی بود. الان که ماجرای شوروی تمام شده و جنگ سردی در کار نیست آمریکا برخوردش به مسائل ملی و این جنبشها فرق کرده است. به این اعتبار آمریکا می تواند متحد جنبشهای ملی باشد، از جمله آن که راجع به جنبش کردستان حرف می زند بطور مشخص می تواند متحدش باشد و می تواند ازش کمک بگیرد. این یک تبیین سیاسی دارد." وی در ادامه به نقل قول دیگری از سخنرانی من استناد می کند مبنی بر اینکه "یک عده رفتند و جنبش کردستان را فروختند به آمریکائیها، این در جنبش کارگری ایران اتفاق نخواهد افتاد". و از این دو نقل قول چنین نتیجه گیری می کند:

"به نظر من آوردن این مثال در میان چنین بحثی آگاهانه و از روی عمد و ... غیر مستقیم حمله به کومه له" است و ادامه می دهد که "رضا مقدم می بایست توضیح می داد که منظورش از اینکه یک عده ای رفتند جنبش کردستان را فروختند به آمریکائیها چیست؟"

توضیح من در قبال نکته گیری آقای قادری کوتاه است: احزاب و جریانات طرفدار راه حل آمریکایی مسئله کرد، در سه بخش کردستان در عراق و ایران و ترکیه، برای آگاهان سیاسی حتی در سطح جهان ناشناخته نیستند، و برای فعالان سیاسی در منطقه و ایران دیگر کاملا شناخته شده اند . نیازی نیست تا هر بار لیست نام آنها را بعنوان افشاگری بیان کرد، چرا که از هرچه گذشته این جریانات قصد پنهان کردن مواضعشان را ندارند و از مواضعشان علنی دفاع می کنند. به این اعتبار نکته گیری آقای قادری تنها ایجاد شک و شبهه نسبت به مواضع کومه له علیه راه حل آمریکایی مسئله کرد است و البته به دست خود و تحت لوای حمایت و دلسوزی از کومه له!

تا آنجا که به نظر شخص من در باره موضع کومه له نسبت به راه حل امریکایی مسئله کرد بر می گردد، همانست که در مصوبه سازمانی ما («خط مشی سوسیالیسم کارگری») بیش از پنج سال پیش بیان شده است، و برای یادآوری به آقای قادری در انتهای همین یادداشت بخش مربوطه را ضمیمه می کنم. اینکه در پنج شش سال گذشته تلاش برای ایجاد یک صف قدرتمند از مخالفان راه حل آمریکایی مسئله کرد را تا چه میزان می توان در کارنامه کومه له دید بحث دیگری است، اما در مخالفت کومه له با راه حل آمریکایی مسئله کرد جای شکی نیست. با دست خودتان و تحت لوای دفاع از کومه له درباره آن شک و شبهه درست نکنید. نوشته محمد قادری در بهترین حالت یک "دوستی خاله خرسه" برای کومه له است.

---------------------- ضمیمه: بخشی از «خط مشى سوسياليسم كارگرى»، بيانيه سومين كنفرانس‏ سراسرى اتحاد سوسياليستى كارگرى، مرداد 1382 _ اوت 2003 . به نقل از نشريه بارو شماره ١٩ و ٢٠، شهريور و مهر ١٣٨٢ - سپتامبر و اکتبر ٢٠٠٣.

"3 - خط مشى سوسياليستى در شرايط حاضر

... يك جنبش اجتماعى عمده در صحنه ايران جنبش خلق كرد است. تاريخا جنبش ملى كرد چه در سطح ايران و چه در سطح منطقه يك جنبش انقلابى و متحد عينى طبقه كارگر در مبارزه عليه رژيمهاى ديكتاتورى و ارتجاعى حاكم بوده است. با اشغال عراق و عملكرد احزاب ناسيوناليست كرد در عراق، اكنون جنبش ملى كرد در سطح كشورهاى منطقه در موقعيت خطيرى قرار گرفته است، و اين خطر كاملا محتمل است كه عملكرد ناسيوناليسم كرد در عراق در خدمتگذارى به اهداف امپرياليستى بدل به پراتيك مسلط در جنبشهاى ملى كرد در ساير كشورهاى منطقه گردد. اين امر براى جنبش خلق كرد در ايران، و به تبع آن براى چشم انداز انقلاب در ايران، پيامدهاى مهمى دارد.

اشغال عراق توسط امريكا حضور نيروهاى مسلح پيشمرگ احزاب كرد ايران در خاك كردستان عراق را در شرايط كشورى و بين المللى كاملا متفاوتى قرار داد. ناسيوناليسم و سوسياليسم در جنبش كردستان در برابر اين وضعيت دو واكنش كاملا سياسى و طبقاتى متفاوت نشان ميدهند. افق و استراتژى ناسيوناليسم سنتى كرد، مبنى بر اتكا به مبارزه نظامى پيشمرگان و مذاكره با دولت مركزى، تيروتار شد. حزب سنتى ناسيوناليست كرد، حزب دموكرات كردستان ايران، راه برون رفت از اين بن بست استراتژيك را با چرخش‏ به رابطه با امريكا و قرار دادن خود در متن سياستهاى امپرياليستى امريكا دنبال ميكند. (سازمان انقلابى زحمتكشان كردستان ايران نيز، كه سه سال پيش متعاقب يك انشعاب راست از كومله شكل گرفت، اكنون براى تطبيق خود با سياستهاى امپرياليستى امريكا در منطقه تلاش ميكند.) در قبال اين وضعيت جديد براى جنبش خلق كرد، مشى سوسياليستى را كومله نمايندگى ميكند كه اعلام كرده است كه قرار گرفتن زير چتر حمايتى امريكا در كردستان عراق و فعاليت در راستاى سياستهاى امپرياليستى امريكا، به بهانه حفظ ادامه كارى نيروى پيشمرگ نه فقط با پرنسيپهاى سوسياليستى در تضاد است، بلكه با منافع جنبش حق طلبانه خلق كرد نيز مغاير است. استراتژى سوسياليستها در اين جنبش كماكان برمبناى تعقيب خواستهاى دموكراتيك ملى كرد از طريق اتحاد با مبارزه طبقه كارگر براى يك انقلاب سراسرى عليه رژيم جمهورى اسلامى سرمايه دارى ايران قرار دارد.

از نظر سوسياليستها، استراتژى ناسيوناليسم سنتى كرد، مستقل از درستى يا نادرستى تشخيص آنها از سياستهاى امريكا، به سبب نفس همراهى با سياستهاى امپرياليستى امريكا محكوم است. از نظر پرنسيپى، روشن است كه اشكال مختلف براى رفع ستم ملى از مردم كرد، تا حد يك دولت مستقل كرد، ميتواند كاملا مورد پذيرش ماركسيستها باشد؛ اما خدمت به سياستهاى امپرياليستى به منظور گرفتن امتيازى در اين جهت محكوم است. چرا كه حتى ايجاد دولت كرد در منطقه كه فرمانبردار امريكا باشد، بر فرض كه سياست امريكا برچنين امرى قرار ميگرفت، چيزى جز يك اسرائيل دوم در منطقه نيست. تشكيل چنين دولتى خواستهاى دموكراتيك توده زحمتكش كرد را برآورده نميسازد، عليه منافع كارگران و زحمتكشان كشورهاى منطقه است، و مورد پذيرش هيچ سوسياليستى، حتى به بهانه تحقق "حق تعيين سرنوشت"، نميتواند باشد.

از نظر عملى، استراتژى امپرياليستى ناسيوناليستهاى كرد تماما واهى است. تجربه مشابه ناسيوناليستهاى كرد در عراق تا همينجا نشان داده كه سياست امريكا برآورده ساختن حقوق ملى كرد نيست. در عرصه ديپلماسى نيز قرار گرفتن ناسيوناليسم كرد در كنار امپرياليسم امريكا برگ برنده اى در دست ناسيوناليستهاى كرد در مذاكره با جمهورى اسلامى نيست، بلكه برگ ديگرى در دست امريكا در اعمال فشار بر جمهورى اسلامى در پروسه همگرايى اسلام و امپرياليسم در منطقه است.

بنابراين، عليرغم قرارگرفتن در كنار قويترين قدرت نظامى جهان، ناسيوناليسم سنتى كرد در شرايط جديد رو به افول دارد. اما اين امر به معناى اتمام حضور ناسيوناليسم در جنبش خلق كرد نيست و تلاش براى بازسازى ناسيوناليسم ادامه خواهد يافت. در اين ميان بازسازى ناسيوناليسم جديد در شكل ناسيوناليسم ليبرالى شانس بيشترى دارد. اگر ناسيوناليسم سنتى كرد با قرارگرفتن در كنار امريكا موقعيتى مشابه اپوزيسيون سلطنت طلب يافته است، ناسيوناليسم ليبرالى كرد موقعيتى مشابه اپوزيسيون مركز خواهد داشت. مشخصه ناسيوناليسم ليبرالى بيش از هر چيز تخطئه راه انقلابى به بهانه بن بست استراتژيك مبارزه پيشمرگايتى ناسيوناليسم سنتى خواهد بود. پلاتفرم سياسى ناسيوناليسم ليبرالى كرد در قبال دولت مركزى مشابه پلاتفرم اپوزيسيون ليبرالى ايران خواهد بود، يعنى شيوه هاى مسالمت آميز براى مشاركت بورژوازى كرد در قدرت مركزى را دنبال خواهد كرد، و بعلاوه مطالبات جنبش خلق كرد را از عرصه سياست به مطالبات در عرصه فرهنگى انتقال خواهد داد. اين امر با منافع بورژوازى جوان كردستان نيز همخوان است.

در اين وضعيت، علاوه بر مقابله با استراتژى امپرياليستى ناسيوناليسم سنتى كرد، كه خود بهرحال رو به افول دارد، پيشبرد استراتژى سوسياليستها براى جنبش انقلابى كردستان بخصوص در گرو مقابله با استراتژى ناسيوناليسم ليبرالى جديد كرد است.

"



www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com