نبرد روسیه و غرب در خاکریزهای 200 ساله
رضا کرمانشاهی
شهریور ١٣٨٧- اگوست ٢٠٠٨
چالش های روسیه و ناتو در گرجستان و اوستیا ریشه در چالش های 200 ساله مسکو وغرب دارد.طی این 200 سال (2008 - 1800) همواره قدرت های غربی تلاش کرده اند تا خود را به مرزهای روسیه نزدیک کنند و حتی تا مسکو پیش روند. در اوایل قرن 19 هنگامی که ناپلئون ظهور کرد تا مسکو پیش رفت و فقط این سرمای مسکو و روحیه مقاومت سرسختانه روس ها بود که او را متوقف کرد. پس از آن هنگامی که ضعف بر قوای ناپلئون غلبه کرد، روس ها تلافی کردند و تا فتح اروپای غربی و سرنگونی ناپلئون پیش رفتند و کنگره وین در سال 1814 در واقع به یک معنا سند فتح اروپای غربی توسط روس ها بود. 100 سال بعد ودر سال 1914 هنگامی که جنگ جهانی اول شروع شد و دوران 100 ساله توازن قوا در اروپا پایان یافت، بار دیگر قدرتی غربی و این بار امپراتوری آلمان تلاش کرد تا با پیشروی در مرکز و شرق اروپا خود را به دروازه های مسکو برساند. هنگامی که بلشویک ها تحت رهبری لنین در روسیه به قدرت رسیدند یک سوم خاک و دو سوم جمعیت روسیه تحت اشغال آلمان بسر می برد و کمی بعد قدرت های دیگر غربی نظیر انگلیس نیز به میدان آمدند تا انقلاب بلشویکی را شکست دهند اما بار دیگر روس ها خود را جمع و جور کردند و با بیرون راندن قدرت های غربی، مرزهای روسیه را به نام شوروی گسترش دادند. در سال 1933 برخی قدرت های غربی مجبور شدند با قدرتمند تر شدن مسکو، حکومت کمونیستی شوروی را به رسمیت بشناسند و به ظاهر روس ها و غربی ها آتش بس دادند. اما در سال 1940 بار دیگر غربی ها و این بار توسط آلمان نازی تلاش کردند تا با فتح شرق اروپا، روسیه را اشغال و خود را به مسکو برسانند اما باز هم روحیه مقاومت سرسختانه روس ها باعث شد که نه استالینگراد سقوط کند و نه لنینگراد و مسکو. روس ها که تا سال 1943 همراه با سرما در برابر ارتش هیتلری مقاومت کرده بودند به تدریج فرصت یافتند تا دشمن را عقب بنشانند و با تصرف کامل شرق اروپا وارد اروپای غربی شوند و تا اتریش و برلین پیش روند و این منطقه را از 1945 تا اواخر دهه 80 قرن 20 به مدت چهار دهه در اشغال خود گیرند. در اواخر دهه 80 و با پدیدارشدن ضعف های اتحاد شوروی، غربی ها تصمیم گرفتند با تصرف چهار خاکریز استراتژیک رو س ها، بار دیگر این دعوا و منازعه تاریخی و ژئوپولتیک و ژئو استراتژیک را از سر گیرند: 1-خاکریز اول: بازپس گیری آلمان شرقی از روس ها و قطع همسایگی و تماس بلافصل ارتش سرخ شوروی با اروپای غربی 2- خاکریز دوم: کمک به موفقیت انقلاب های مخملی و رنگین در اروپای شرقی و ساقط کردن حکومت های کمونیستی طرفدار مسکو در اروپای شرقی 3-خاکریز سوم: کمک به فعال و حاد شدن چالش های داخلی اتحاد شوروی و فروپاشی اتحاد شوروی و جذب و هضم تدریجی جمهوری های 14 گانه (درون فدراسیون) و جداشده از روسیه 4- خاکریز چهارم: سرمایه گذاری روی چالش ها و آسیب پذیری های داخلی روسیه نظیر بحران چچن با هدف تضعیف فدراسیون روسیه و جلوگیری از قدرت یابی و حرکت مجدد روسیه به سوی تاثیرگذاری بر مناطق پیرامونی اش از جمله اروپای شرقی و جمهوری های 14گانه ای که اکنون کشورهای مستقلی شده بودند.
روسیه تا دوره ای که یلتسین حاکم بود نتوانست در برابر این موج پیشروی سیاسی-نظامی و امنیتی غربی ها که با هدایت آمریکا و در چارچوب گسترش ناتو (نهاد امنیتی - نظامی) و اتحادیه اروپا (نهاد سیاسی-اقتصادی) صورت می گرفت، مقاومت چندانی کند و سیاست عمومی روس ها دفاعی و منفعلانه بود اما با به قدرت رسیدن پوتین، به تدریج سیاست فعالانه و سپس تهاجمی روس ها شکل گرفت.پوتین نخست خاکریز چهارم و اصلی روس ها (درون فدراسیون) را محکم کرد و بحران چچن را با سرکوب و اعمال مشت آهنین کنترل و مدیریت کرد وسپس با تکیه بر بازسازی اقتصادی کشور از طریق تلاش برای کنترل بازار جهانی گاز و نفت، امپراتوری جدید روس ها را بر پایه گاز و مردان ک گ ب بنا نهاد. با ایجاد اقتدار سیاسی و امنیتی در داخل و با موتور محرکه ای به نام گاز، پوتین خود را آماده کرد تا نبرد با غربی ها را از خاکریز چهارم (درون فدراسیون روسیه) به خاکریز سوم (جمهوری های شوروی سابق) بکشاند. کشاکش طرفداران روسیه و غرب در اوکراین طی سال های اخیر و جنگ اخیر اوستیا و به رسمیت شناختن استقلال اوستیا و آبخازیا نمایانگر اراده پوتین تزار واقعی روس ها برای دفاع از مرزهای امنیتی و احیای مناطق نفوذ تاریخی و بازگرداندن شکوه تاریخی روسیه است. روس ها اگر امروز قادر نیستند که در خاکریز دوم از تضعیف صربستان متحد تاریخی خود و اعلام استقلال کوزوو جلوگیری کنند اما با اطمینان از استحکامات خود در خاکریز اصلی (درون فدراسیون روسیه) نبرد تاریخی خود با غرب را به خاکریز دوم (جمهوری های سابق شوروی) کشانده اند و نیک می دانند که اگر با سیاستی تهاجمی در این خاکریز نجنگند ورود غربی ها به درون مرزهای امنیتی و حتی جغرافیایی روسیه بعید نیست و اگر در این نبرد پیروز شوند، دور نیست روزی که خود رادوباره در اروپای شرقی و مرکزی ببینند. پایان نبرد اوستیا آغاز نبردهای 200 ساله غرب و روسیه است.
|