گفتگو با محمد عبدی پور در باره آخرین وضعیت جسمی محمود صالحی

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

مرداد ١٣٨٩- آگوست ٢٠١٠


     

در صبح یکی از روزهای اردیبهشت ماه سال جاری، محمود صالحی یکی از چهره های شناخته شده ی جنبش کارگری ایران، بار دیگر با درد و خونریزی ناشی ار عارضه کلیه روانه بیمارستان سقز شد. وخامت اوضاع جسمی او به حدی حاد شده بود که به ناچار او را راهی تهران کردند. بعد از چندین روز بستری در بیمارستان شهدای تجریش و بدست آوردن بهبود نسبی، ترخیص شد و اکنون خانه نشین و تحت درمان است. ما برای آگاهی از آخرین وضعیت جسمی و موقعیت مالی محمود صالحی، گفتگویی را با محمد عبدی پور از دوستان نزدیک و دیرینه اش، ترتیب دادیم که متن کامل آن در ذیل می آید.

      " سایت کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری "  

س: محمد عبدی پور، با تشکر از شما که در این مصاحبه شرکت کردید. ابتدا برای خوانندگان ما، مختصری از حاد شدن بیماری محمود در این دوره بگویید. ناراحتی کلیه او از چه زمانی شدت پیدا کرد و او را در چه شرایطی قرار داد که ناچار به انتقال به تهران شد؟ بعد از ترخیص از بیمارستان، تشخیص نهایی پزشک ها در باره او چه بود؟

ج: با تشکر از شما که این فرصت را به من دادید. من ابتدا لازم می دانم کمی به گذشته بر می گردم: بیماری محمود به گذشته های دور بر می گردد، به عبارتی او سالهاست از بیماری کلیه رنج می برد. کلیه های محمود " پولی کیستیک " است و با توجه به فشارهایی که در زندان متحمل شده بود، این وضعیت هر روز حادتر و وخیم تر می شد. سرانجام در سال 1360 کلیه راست او، توسط دکتر جعفر ابریشمی در شهر مهاباد عمل جراحی شد، اما کلیه چپ محمود که از کیست های متعدد و سنگ انباشته شده بود، بنا به تجویز دکترها، تنها راه جلوگیری از درد کلیه، آب درمانی است تا سنگ ها و کیست ها بزرگ تر نشوند. اما به دلیل اینکه محمود در این چند سال، بارها بازداشت و زندانی شد و طبیعی است که در زندان نمی توانست آب درمانی کند. زمانی که او در سلول انفرادی بود، در شبانه روز تنها 3 لیوان آب به زندانی می دادند (آن هم در زمان صرف غذا) و یا در شبانه روز تنها 4 بار زندانی را به توالت می بردند (زمان وضو گرفتن). به هر حال در زندان بود که محمود مشکلات کلیه اش شدید تر شد وحتی دکترها به او گفتند که کلیه شما بیشتر بر اثر ضربه به چنین روزی افتاده است و...

اما امروز موقعیت بیماری محمود طوری است که باید هر ماه، چند بار به بیمارستان برود و تحت نظر پزشک متخصص قرار بگیرد. این بار چند روزی بود که خیلی ناراحت به نظر می رسید، خانواده او بارها به او گفتند که برای اینکه از پا نیفتی، باید به بیمارستان بروی؛ اما پیشنهاد آنها، هر بار با مخالفت محمود روبرو می شد و می گفت که حالش خوب است. صبح روز 89/2/11 ( اول ماه مه ) من و محمود توسط نیروهای امنیتی، در محل کار من دستگیر شدیم و به مدت چند ساعت در ساختمان حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در بازداشت بودیم. محمود بر اثر فشار روحی که در آن زمان  از طرف مسئولان نیروی انتظامی بر او تحمیل کردند، خونریزی اش شروع می شود و هر لحظه بدتر و بدتر می شد. اما روحیه او به اندازه ای قوی بود که کسی فکر نمی کرد که او بیمار است.

 بعدازظهر روز 89/2/21 محمود در حالی که مدت 10 روز بود که به شدت خونریزی داشت، خود را  به بیمارستان تامین اجتماعی می رساند، اما هنگام ورود به بیمارستان، از حال می رود و تنها می تواند با همسرش، نجیبه تماس بگیرد و بگوید که حالم خوب نیست، خودت را به بیمارستان تامین اجتماعی برسان. نجیبه بلافاصله به بیمارستان می رود و او را روی  تخت در حالی که وضعیت مناسبی ندارد، مشاهده می کند. پزشک به نجیبه می گوید که باید سریع دکتر متخصص او را ببیند.همان روز محمود را نزد دکتر علی رضا رضائی متخصص کلیه و مجاری می برند (دکتر متخصص خود او، آقای شهرام موسوی است که در مرخصی بود). دکتر رضائی وقتی که وضعیت وخیم محمود را می بیند، برایش سونوگرافی می نویسد که علت خونریزی مشخص شود. اما سونوگرافی چیزی را مشحص نکرد و و به ناچار، دکتر برای محمود سی تی اسکن تجویز کرد. بیمارستان امام تنها جایی در شهر سقز است که این دستگاه را دارد، پس برای تعیین نوبت به آنجا رفتیم و نوبت ساعت 8 صبح روز 23/2/89 را برای او گرفتیم.

روز نوبت سی تی اسکن محمود مصادف با اعلام اعتصاب عمومی در کردستان بود. من صبح زود از منزل بیرون آمدم تا به بیمارستان مراجعه کنم، اما ناگهان با مامورین حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی مواجه شدم وآنها مرا بازداشت کردند و دنبال محمود را هم می گرفتند که به آنها گفتم او مریض و در بیمارستان بستری است. آنها گفته هایم را باور نکردند و چند مامور همراه من به بیمارستان آمدند و وقتی او رادر این وضعیت دیدند، چند نفر از آنها در بیمارستان ماند و بقیه من را به بازداشت گاه بردند. در واقع  محمود را که زیر دستگاه سی تی اسکن بود، بازداشت کردند و چند نفر مامور در بیمارستان مستقر شدند. وقتی دکتر سی تی اسکن محمود را می بیند، به نجیبه  گفته بود که هیچ کاری از دست ما بر نمی آید و باید خیلی زود او را به تهران اعزام کنید. در غیر این صورت زنده نمی ماند، چون خونریزی اش شدید است و اگر ما به او  خون  هم بدهیم، هیچ سودی برایش ندارد. دکتر رضائی با دکتری به نام رزاقی در تهران تماس می گیرد و آنها با هم هماهنگ می کنند که محمود را به بیمارستان شهدای تجریش اعزام کنند. به این ترتیب روز 89/2/24 ساعت 8 صبح محمود را در بیمارستان شهدای تجریش بستری کردند.

س: ممنون از اینکه اشاره ای به گذشته ی بیماری محمود داشتید. نتیجه اعزام او به تهران چه بود وامروز در چه وضعیتی بسر می برد و آیا درد های اولیه کاهش یافته است؟

ج: در بیمارستان شهدای تجریش تهران، مجموعه ای از آزمایش ها، عکس، سی تی اسکن، اسکن هسته ای، اسکن از مغز و ... از محمود به عمل آوردند. بعد از چند روز که تب او پایین می آید، به اطاق عمل می برند تا خون های لخته شده را از کلیه ای که کیست های آن پاره شده بود، خارج کنند. این عمل بنا به گفته خود محمود 50 درصد درد او را کاهش می دهد، اما خونریزی قطع نشده و پزشک ها بر این باورند که تا زمان پیوند کلیه، این خونریزی ادامه پیدا می کند. بعد از ترخیص از  بیمارستان تهران به بیمارستان امام ارومیه رفت و در آنجا برای او تشکیل پرونده دادند و آزمایش بافت سلول ها از او به عمل آمده و نتیجه خوب است و محمود می تواند پیوند انجام دهد و اکنون منتظر کلیه برای پیوند است.

س: پرسش دیگر ما در رابطه با پیوند کلیه است. با توجه به اینکه این امر، یعنی عمل پیوند ضروری به نظر می رسد، چه اقداماتی تا کنون در این زمینه صورت گرفته است؟ آیا تاکنون کسانی داوطلب شده اند؟ اگر چنین بوده، آیا شرایط لازم را دارند؟

ج: بعد از اینکه یک اطلاعیه از طرف خانواده و دوستان محمود در سایت کمیته هماهنگی درج شد، افرادی با ما تماس گرفتند و داوطلبانه خواستار آن بودند که به محمود کلیه اهدا کنند. این افراد به قرار زیر است: خواهر محمود، یک خانم در مشهد، دو خانم در تهران، یک مرد در بندرعباس، دو مرد در سنندج، دو مرد در سقز، یک مرد در مهاباد و... اما هیچ کدام شرایط لازم را برای پیوند نداشتند که برای بیمارستان قابل قبول باشد. پزشک برای دهنده کلیه به محمود چند گزینه را مطرح کرده است: اول نباید زن باشد، دوم سن او نباید از 21 سال کمتر و 38 سال بیشتر باشد، سوم خواهر، برادر و اقوام نزدیک او نباشند و البته گروه خونی هم، "او منفی" باشد. به این وجود، خود محمود هم چندان تمایلی به پیوند کلیه ندارد و می گوید که حاضر است دیالیز شود و با این درد زندگی کند. ما بارها به او گفته ایم که باید برای پیدا کردن کلیه در روزنامه اگهی دهیم، اما او موافقت نمی کند. در چنین شرایطی، ما که همیشه در کنار او شاهد شدت یافتن دردهایش هستیم، نگرانی مان بابت سلامتی او روز به روز بیشتر می شود. 

س: سئوال دیگر ما در رابطه با موقعیت و شرایط مالی محمود صالحی است. همان طوری که خود شما هم آگاهید، بسیاری از کارگران، فعالین کارگری و دوستداران محمود، تمایل دارند که از نظر مالی به او کمک کنند و برای این امر، اعلام آمادگی کرده اند. شما به عنوان یکی از نزدیکان او، تا چه حدی از موقعیت مالی او اطلاع دارید و آیا نیازمند به جمع آوری کمک مالی هست یا نه؟ شما چه توصیه هایی برای دوستداران کمک به محمود دارید؟

ج: محمود صالحی از کارافتاده سازمان تامین اجتماعی است که از اسفند ماه 1388 مستمری برای او برقرار شده است،.یعنی محمود در ماه حدود 380 هزار تومان حقوق دریافت می کند. این طبیعی است که در کشور ما با این پول نمی توان زندگی کرد و البته  محمود تحت نظر پزشک است و همیشه باید آزمایش دهد و یا داروهایی مصرف می کند که باید آن را آزاد خریداری کند. با این وجود، در حال حاضر محمود نیازمند کمک مالی نیست و اگر زمانی لازم باشد، ما بطور علنی فراخوان می دهیم.

اما ما اطلاع پیدا کرده ایم که عده زیادی برای کمک مالی به محمود اعلام آمادگی کرده اند و دوستانی هم به شکلی خود جوش اقدام به جمع آوری مبالغی کرده اند. در اینجا من از طرف محمود و خانواده او، دست تمام کارگران، فعالین کارگری و دوستان او را به گرمی می فشاریم و امید داریم که همیشه در زندگی سرفراز و سر بلند باشند و بار دیگر به همه آنها می گویم که نیاز به چنین اقدامی نیست و من چند بار از طریق مختلف و با مصاحبه، این مسئله را اعلام کرده ام.

  س: ممنون از شما که پاسخ گوی پرسش های ما شدید. ما سئوال دیگری نداریم، اگر در پایان صحبت خاصی دارید، بفرمایید.

ج: من هم از سایت کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری تشکر می کنم که این وقت را در اختیار من قرار دادند. در پایان یک بار دیگر دست تک تک آن عزیزانی که به هر شکلی با ما ابراز همدردی کردند و از طریق های مختلف جویای حال و  وضعیت محمود بوده اند را می فشارم و آروز دارم که این اتحاد هر چه گسترده تر شود و هیچ فعال کارگری و یا کارگران خود را بی هویت ندانند. این همبستگی که امروز برای محمود و محمود ها به وجود آمده، نشان دهنده آن است که طبقه کارگر برای رهایی خود  مبارزه می کند. دوستان و هم طبقه ی های عزیز! ما باید برای خود باشیم نه برای دیگران و این امر مهم،  به اتحاد ما بستگی دارد.  زنده باشید .

  تاریخ تنظیم: 23 مرداد 1389

   کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

24 مرداد 1389

www.khamahangi.com  

www.komitteyehamahangi.blogfa.com  

komite.hamahangi@gmail.com


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com