سرکوب فعالین کارگری، مفرّی برای سرمایه داری اسلامی بحران زده
آزاد رخشان
مرداد ١٣٨٩- آگوست ٢٠١٠
سرمقاله: سالی که گذشت، سرشار از اخبار و گزارش هایی بود که همه آن ها از وضعیت دشوار و فلاکتبار عموم مردم و به ویژه کارگران و زحمتکشان خبر می داد و به وضوح قابل مشاهده است که این تنگنای غیر قابل وصف، در نتیجه مستقیم سیاست های اقتصادی رژیم اسلامی سرمایه بر دوش کارگران و زحمتکشان بار شده و می شود. اما علی رغم این وضعیت دهشتناک، طبقه کارگر میدان دار مبارزات یک سال گذشته نبود و تا مقطع اول ماه مه عملا جنبش کارگری و طبقه کارگر میدان دار عرصه مبارزه در خیابان ها نبود، اما با برگزاری مراسم اول ماه که درخششی چشمگیر در میان اعتراضات و مبارزات یک سال گذشته داشت، هم توجه جنبش کارگری و پیشروان آن نسبت به اهمیت نقش طبقه کارگر بیشتر جلب شد و هم سرمایه داری اسلامی به جدّ به سمت طبقه کارگر و تحرکات تعیین کننده آن سر چرخاند. اکنون حکومت اسلامی سرمایه در یک کشمکش واقعیِ سیاسی و اقتصادی به سر می برد که از یک سوی با تحریم های اقتصادی متعدد تشدید می شود و از سوی دیگر با چالشی شدن مداوم کلیت روند سود زایی و چرخش سرمایه به واسطه این مجموعه مسائل بیشتر در هم پیچیده می شود. تمام اخبار و گزارشات کارگری یک سال گذشته حاکی از یک روند رو به زوال اقتصادی است و از بیکار سازی های رو به افزایش، تعطیلی کارگاه های تولیدی و کارخانجات، عدم دریافت ماه ها حقوق و مزایای شغلی و اعتراضات گسترده کارگران خبر می دهد و حکومت اسلامی سرمایه نیز درست مانند دیگر حکومت های سرمایه داری همواره در شرایط بحران های اقتصادی، هزینه مشکلات خود را از جیب طبقه کارگر پرداخت می کند و به سفره های خالی زحمتکشان هجوم می آورد و از طریق کاهش دستمزدها و کار بیشتر در برابر مزد کمتر از یک سو و از سوی دیگر با طویل کردن صف ارتش بیکاران، می کوشد که این بحران را نیز کنترل کند. اما به موازات کلاه برداری های سرمایه داری بحران زده اسلامی، مبارزات روزانه کارگران نیز به طور روزانه ادامه دارد. شاید با توجه به سانسور خبری عمیقی که از جانب رسانه های حکومتی و نیز دیگر رسانه های بورژوایی نسبت به انعکاس اخبار اعتراضات و مبارزات کارگری صورت می گیرد به نظر برخی عجیب باشد اما واقعیت این است که در تقویم یک سال گذشته، روزی را نمی توان یافت که کارگران و زحمتکشان در بخشی از تولید و صنعت، اقدام به اعتراض نکرده باشند و یا به طریقی مبارزه ای را علیه کارفرمایان خود سامان نداده باشند. نفس وقوع اعتراضات گسترده کارگران آن هم در شرایطی که استبداد بی پرده در حال دریدن معترضین و مخالفین است جای خود دارد اما آن چه که اهمیت مضاعف این است که اکنون از خلال این اعتراضات و مبارزات، بسیاری از کارگران این مساله مهم و کلیدی را دریافته اند که برای رسیدن به خواسته هایشان نمی توانند بدون داشتن تشکل های مستقل خودشان عمل کنند. اگر به مبارزات پیروز کارگران ظرف همین مدت کوتاه یک ساله به دقت نگاه کنیم، متوجه این نکته می شویم که کارگران آن گاه که اعتراضات خود را متشکل پیش برده اند، بارها و بارها توانسته اند که چه دولت به عنوان بزرگ کارفرمای این سیستم و چه به کارفرمای خصوصی که بسیاری از آنان کماکان بند نافشان به بزرگ کارفرما متصل است، خواسته های خود را تحمیل کنند. اگرچه بسیاری از این تشکل ها موقت و برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت کارگران بوده، اما به نظر می رسد که تا حد زیادی دریافته اند که باید تشکل های مستقل و دائمی خودشان را در محیط های کار برای رسیدن به خواسته ها و مطالباتشان طی زمان داشته باشند و درغیر این صورت این پیروزی ها و دستاوردها مقطعی و قابل پس گرفتن از سوی کارفرما خواهد بود. با توجه به همین نکته با اهمیت، و نیز با دقت نظر نسبت به آنچه در اول ماه مه رخ داد و در واقع قابلیت ها و ظرفیت های عظیم پیوند خوردن جنبش آزادی خواهانه مردم و جنبش کارگری را آشکار کرد، و مخاطره در دست گرفتن رهبری این جنبش توسط طبقه کارگر، می توان دریافت که چرا حکومت جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت سرمایه دار، در ماه های اخیر برخورد خود را با کارگران معترض و پیشروان کارگری خشن تر و امنیتی تر نموده است. بدیهی است که در شرایط بحران های سیاسی و اقتصادی هر رژیم سرمایه داری برای مهار آن ناچار است که فضای سیاسی اجتماعی را چنان ببندد که هیچ نیروی معترضی در جامعه نتواند مبارزه منسجمی را علیه سیستم موجود سازمان دهد و از این رو ساختار سیاسی استبدادی بر آن حکومت مستولی می شود. بر خلاف آنچه که رفرمیست ها و بخش هایی از بورژوازی زخم خورده اخراج شده از حاکمیت سعی دارند وانمود کنند، سرکوب ناشی از این سیاست های اقتصادی صرفا محدود به دولت احمدی نژاد نیست و در کابینه های قبلی او، چه در زمان خاتمی و چه رفسنجانی هم ما شاهد سیاست های مشابهی بوده ایم. اکنون دولت احمدی نژاد به نمایندگی از کل نظام جمهوری اسلامی و تمام جناح های آن، این سیاست های اقتصادی را برای پیوستن به بازارهای جهانی و به توافق رسیدن با دولت های غربی دنبال می کند و هزینه این توافقات هم، مستقیما از سفره کارگران و زحمتکشان پرداخته می شود. در واقع احمدی نژاد یکی از جدی ترین نمایندگان سرمایه داری اسلامی طی این سه دهه بوده است که توانسته است طرح ها و نقشه های اقتصادی مدون شده در دوره سازندگی و سپس دوران خاتمی را اجرایی و عملیاتی نماید. بنابراین ریاکاری سیاسی لیبرال رفرمیست ها مبنی بر این که با کوبیدن احمدی نژاد در پی توجیه آلترناتیو های مورد نظر خود هستند تا منافع خود را از قِبل آنان تامین نمایند و کارگران و زحمتکشان را این بار با کارفرمایی که تنها نام آن تغییر کرده تحت استثمار قرار دهند. پس از اول ماه مه سال جاری و بروز اعتراضاتی در نقاط مختلف کشور از سوی کارگران و موفقیت فراخوان عمومی که توسط شورای برگزاری مراسم روزجهانی کارگر سال 89 داده شد، و حتی بورژوازی سبز را نیز مقهور خود کرد، فشار و خشونت نسبت به فعالین کارگری و خانواده های ایشان افزایش چشم گیری داشته است. احضار های مکرر به حراست های محل کار، دادگاه ها یا اداره های پیگیری اطلاعات، بازداشت های مکرر، تعلیق از کار و احکام سنگین برای در زندان نگه داشتن فعالین کارگری، همه و همه فشارها و مشکلات روزمره ایست که کارگران و نمایندگان آن ها روزانه با آن مواجهند و این به ویژه در ماه های اخیر روند فزاینده ای داشته است. اکنون فعالین کارگری بسیاری در زندان به سر می برند، عده زیادی در انتظار نتایج دادگاه های خود هستند و سایرین نیز تحت فشارهای امنیتی بسیاری هستند. قوانین ضد انسانی و ضد کارگر حکومت سرمایه داری اسلامی بر این حکم می کند که کارگران پیشرویی که نه سر در برابر بی عدالتی ها و بی حقوقی های ساختاری حاکمیت سرمایه خم کرده اند و نه دلالان بین المللی سرمایه داری جهانی در قالب مراکز و سازمان های کارگری که پا اندازان حکومت های سرمایه داری در اقصی نقاط جهان هستند، باید در زندان ها و تحت شدید ترین فشارها قرار بگیرند و از بسیاری از آنان نیز خبری در دست نباشد. بنابراین اختناق و سرکوب طبقه کارگر، ابزاری در دست طبقه حاکم برای حفاظت و صیانت از سرمایه و تضمین گردش آن است، و طبقه کارگر نیز باید به ابزارهای خود مسلح شود تا بتواند جلوی تعرضات آشکار و وقیحانه سرمایه داری لجام گسیخته بایستد. بی قید و شرط ترین ابزار طبقه کارگر، تشکل های طبقاتی است که نیروی خروشان کارگران معترض در درون آن سازمان داده می شوند و اعتراضاتشان را در قالب آن نظم و نسق می دهند. چنانچه کارگران تشکل های مستقل و طبقاتیشان را ایجاد نمایند آن گاه قادر خواهند بود که از ابزارهای ثانویه ای چون اعتصابات برای بر هم زدن چرخ سرمایه و متوقف کردن روند تولید ارزش اضافه و سود استفاده نمایند. آنچه مسلم است دوران جدیدی است که آغاز گردیده و طی آن تمام چشم ها به طبقه کارگر دوخته شده است تا نگذارد دسترنج یکسال مبارزه بی وقفه خیل عظیمی از مردم به ویژه طبقات فرودست و زحمتکش به هدر رود و قربانی منافع جناحی از سرمایه داری در مقابل جناح دیگر شود. یک مبارزه طبقاتی همه جانبه که تمام روندهای ذیل آن در خدمت قدرت گیری روز به روز طبقه کارگر باشد، تنها سپر ممکن در برابر سرکوب ها و سرمایه داری تا بن دندان مسلح و تنها تضمین برای مبارزه متحدانه برای آزادی فعالین سیاسی و کارگری دربند خواهد بود.
برگرفته از نشریه سوسیالیست شماره ششم |