رهایی زنان در گرورفع ستم جنسی یارفع ستم طبقاتی ـ جنسی (نقدی بر مقاله از زن ستیزی تا تبعیض ستیزی .....)

سحر صبا

اسفند ١٣٨٨- مارچ ٢٠١٠


16 اسفند 88

با فرا رسیدن 8 مارس امسال بسیاری از سازمانها و مدافعان حقوق زنان نظرات و راه حلهای خود را در رابطه با جنبش زنان در راستای برآمد جنبش توده ای دمکراتیک جاری در ایران ارایه داده اند.

مقاله ایی از خانم شعله ایرانی سر دبیر نشریه آوای زن در رابطه با 8 مارس تحت نام( راهی سی ساله، از زن ستیزی تا تبعیض ستیزی، روز جهانی زن در راه است.)در سایت اخبار روز به تاریخ سی بهمن 88 نظرم را جلب کرد. با اندکی تعمق در این نوشته ونظرات نویسنده بعنوان یکی از مدافعان حقوق زنان به نظرم آمد جا دارد نقد و بررسی شود.

نوشته سعی می کند وضعیت زنان را در جمهوری اسلامی ترسیم نموده و یکی از عاملان اصلی زن ستیزی را پدر سالاری حاکم بر جامعه ایران برشمارد. وی معتقد است " نظام اید ئولوژیک بی شک تا ثیرات مخربی در شکل گیری تفکر و بر رفتار مردم داشته است. اما ضد ارزش شدن معمولاً یکی از مهمترین دست آوردهای تجربه تلخ نظام های اید ئو لوژیک است."

و همچنین تاکید بر این دارد " که این ارزشها، با وجود ریشه داری، به ضد ارزش تبدیل شده اند. ضمن نهادینه شدن چنین ارزشهایی نیازمند تغییرات بنیادی در آموزش و پرورش و نظام فرهنگی و اقتصادی است."

خانم شعله ایرانی ستمهای موجود بر زنان ایران از جا نب جمهوری اسلامی را برمی شمارد و جمهوری اسلامی را یک رژیم پوپولیستی و ایدیولوژیکی خطاب می نماید، تحلیلش از نظام جمهوری اسلامی بر این مبنا است که این نظام به بن بست رسیده است و علت این بن بست را هم حرکتهای گسترده مردمی می داند که در روزهای محرم و عاشورا اتفاق افتاده است.

ایشان ستم بر زنان را فقط از زاویه ستم جنسی ارزیابی نموده و معتقداست بخش وسیعی از جامعه ایران را که زنان تشکیل مید هند تحت شدید ترین سرکوبهای جمهوری اسلامی قرار می گیرند و آلترنا تیوی که برای این رفع ستم جنسی ارایه می دهد، ارایه رفرم و نهادینه کردن اصل برابری و دمکراسی در ایران میباشد.

این قسمت نوشته خانم شعله ایرانی از این زاویه قا بل نقد است. تا جاییکه در این نوشته به سرکوب زنان در طی این سه دهه بر میگردد ،اینکه امروزه هم واقعیتی است که سی سا ل مبارزه پیگیر و مدوام اما پراکنده زنان، خودش را در بخش وسیعی از یک حرکت توده ای مردمی بر علیه حکومت بربریت جمهوری اسلامی به نمایش گذاشته است هیچ شک و شبهه ای موجود نیست، اما سوال این است رژیمی که ستمگری و توحش جزء لاینفک وجود یش میباشد واین ستم را نه تنها بر زنان که بخش وسیعی از جامعه را تشکیل می دهند بلکه آن را بر علیه میلیونها نفر از مردم ایران روا داشته است. رژیمی که استثمار، تبعیض، نابرابری، سرکوب و خشونت به منتهای درجه در آن نهادینه شده و هر روز آن را تولید و باز تولید می نماید. رژیمی با این مختصات را چگونه می توان در حد یک رژیم پوپولیستی و ایدیولوژیکی معرفی نمود و ستمی که بر زنان روا میشود فقط ستم جنسی محسوب نمود.

بنظر نمیرسد نویسنده این مقاله تا این حد از این موضوع بی اطلاع باشد ،در جامعه ای که زنان و مردان کارگر آن استثمار میشوند و هر روز برای بقاء اشان با نظام سرکوبگر سرمایه جمهوری اسلامی به مبارزه بر می خیزند ودر بسیاری موارد برای افزایش دستمزد شان و اعتراض در مورد حقوقهای معوقه و امنیت شغلی اشان محکوم و زندانی میشوند. هزاران زن شاغل از کارگروغیر گارگر گرفته در طول این سی سال حکومت سیاه جمهوری اسلامی بدون هیچ بیمه و تامین اجتماعی به خانه رانده شده اند، بسیاری از آنها حتی برای امرار معاششان مجبور به تن فروشی شده اند .

قطعاً کسی که بعنوان مدافع حقوق زنان مسایل زنان را د نبال می کند بعید است بی خبر از این فجا یع دردناک باشد و با تنزل دادن حکومت سرمایه جمهوری اسلامی در حد پوپولیست و اید یو لوژیک از جنبهً طبقا تی بود نش که استثمار فرد از فرد جوهر وجود یش را تشکیل میدهد چشم پوشی نماید .

ادعای خانم شعله ایرانی با تاکید فقط برستم جنسی زنان بدون اشاره ای به ستم طبقاتی اشان دقیقاً از اینجا نشأ ت میگیرد که هدفشان این نیست که بطور طبقاتی مسئله را بررسی نمایند.

ایشا ن همانطوریکه اشاره می نمایند امید شان را برای رفع ستم جنسی زنان به این بسته اند که رفرمی از بالا صورت گیرد و دمکراسی بورژوایی نهاد ینه شود . شاید زنان بتوانند در قبا ل این د مکراسی به یکسری خواسته های حقوقی دست یا بند. دیگر برای ایشان مهم نیست این رفرمها تا چه اندازه تضمین کننده رهایی زنان از ستم جنسی و طبقاتی میباشد. ایشان بیشتر از مدافع بودن برای حقوق زنان این احتیا ط لازم را هم بکار میبرند که مناسبات سرمایه دچار خدشه نشود وسعی شود راهی به زنان نشان داده نشود که برای احقاق حقو قشان فراتراز چهار چوب نظام بورژوایی دست از پا خطا کنند و نهایتاً به همان دمکراسی بورژایی اکتفا نما یند.

این واقعیتی است که رفرمها از هر گونه و نوعی با شند نمی توان چشم پوشی کرد اما آنها به خودی خود تنها نمی توانند تغییری پایه ای در شرایط اجتماعی و اقتصادی زنان بوجود آورند. امروزه هر رفرمی در جامعه ایران بتواند به میزانی تغییراتی حقوقی در وضعیت زنان بوجود آورد قطعاً از آن استقبا ل خواهد شد، اما واقعیت امر اینست که این خوددر چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست . هیچکدام از جناحهای رژیم جنایتکار اسلامی از جناح نظامیان حاکم گرفته تا اصلاح طلبان قادر به این رفرم نخواهند بود. اصلاح طلبان با استفاده از نیروی میلیونی جنبش زنان میخواهند، سیستم سرمایه جمهوری اسلامی را حفظ نموده وبا کنار زدن جناح مقابل به قدرت برسند.

از سالها قبل اصلاح طلبان ازطریق فمینیسم اسلامی جنبش زنان را در چهارچوب قانون اسلامی محصور می کنند و لیبرالها با راه اندازی کمپین یک میلیون امضا و برجسته کردن برخی از آزادیهای مد نی در قبال زنان معضلات اسا سی زنان را می پوشانند . اکنون و با گذشت ماهها از عروج جنبش توده ای علیه رژیم اسلا می هم اصلاح طلبان و هم لیبرالها با پی بردن به پتانسیل عظیم جنبش زنان و نقش آنان در مبارزه برای آزادی درتلاش اند از آن برای استراتژی خویش بهره برند و آن را حی و حاضر در فشار به جناح نظامیان مورد استفا ده قرار دهند. نه اصلاح طلبان و نه لیبرالها نمی خواهند به جنبش زنان و خواستهای آنها پاسخی ریشه ای دهند چرا که آن خود مستلزم عریان کردن عامل استثمار سیستم اقتصادی سرمایه داری خواهد بود .

نویسنده مقاله معتقد است که" درونی و نهادینه شد ن ارزشها نیاز به تغییرات بنیادی در آموزش وپرورش ، فرهنگی و اقتصادی دارد."اما ایشان توضیح نمی دهند این تغییرات به چه شکلی باید انجام گیرد. بخصوص تغییرات بنیادی اقتصادی یک تغییر بنیادی از پا یین را می طلبد که نتیجه اش در نهایت ریشه کن کردن مناسبات استثماروما لکیت خصوصی سرمایه از طریق یک مبارزه طبقاتی گسترده می باشد و دستاوردش آن نوع د مکراسی میباشد که نه تنها تضمین کننده آزادی و برابری واقعی برای زنان بلکه برای کل آحاد جامعه است. این نوع دمکراسی با آن نوعی دمکراسی که دوست نویسنده مان مد نظرشان است که از طریق رفرم و از بالا باید انجام گیرد کاملاً متفاوت است و تفاوتی که بین این دو حرکت وجود دارد یکی از طریق توده های مردم از پایین برای ایجاد یک مناسبات برابردر اقتصاد و دیگری از با لا واز طریق رفرم برابری حفظ مناسبات بورژوایی موجود است. بخش دیگر نوشته که در واقع قسمت پایانی مقاله را شامل میشود تحت نام فرصتی طلایی برای ضربه ای کاری به زن سیتزی میباشد. نویسنده معتقد است "بیش از سی سا ل حکومت بنیادگرانه بر ایران و مخالفت ابتدا در نهان و کند و اینک خیزشی در نقد ارزشهای تحمیلی آن، فرصت طلایی در اختیار جنبش زنان گذاشته است: فرصت به خاک سپردن برخی از ارتجاعی ترین ارزشهای زن ستیزی.

" خانم شعله ایرانی در این بخش از نوشته اشان از فرصتی طلایی صحبت بمیان می آورند که زنان می توانند برخی از ارتجاعی ترین ارزشهای زن ستیزی را بخاک بسپارند. قطعاً این سوال را پیش روی خواننده خواهد گذاشت چرا این فرصت اگرطلایی است قادر نیست همهً ارزشهای ارتجاعی زن ستیزی را بخاک بسپارد .

همچنین در این بخش نوشته اشان اشاره می کنند" که مردم ما بیش از هر زمان دیگر آماده پذیرش یک رفرم بزرگ، یک انقلاب فرهنگی ودر جهت تغییر مثبت نگاه زن و جایگاه او را دارند. رفرمی که نه زاییده انقلاب شکست خورده، بلکه زایشگر تحولی انقلابی و پیروز است.این فرصت بزرگ می تواند بر اتخاذ استراتژی های جدیدی در جنبش زنان تاثیر بگذارد ."

ناگفته نماند خیزش توده ای عظیمی که از پایین شروع شده و پایه های حکومت استبدادی جمهوری اسلامی را به لرزه در آورده است گویا آنچنان شهامت و جربزه ای را در دل خانم شعله ایرانی و دوستا نش بوجود آورده که پا را از گلیم خود آنقدر فراتر بگذارند که به نمایند گی از طرف مردم ایران و زنان که بخش اعظم این حرکت توده ای را تشکیل مید هند نوع انقلاب و رفرمشان را تعیین کنند. اینجا لازم به تاکید و یاد آوری است مردمی که توحش و بربریت حکومت سرمایه جمهوری اسلامی را با پوست و استخوانشان سه دهه ا ست لمس می کنند و برای آزادیشان از زندان، شکنجه و اعدام گرفته تا تجاوز و سرکوب بهای خیلی سنگینی پرداخته و هنوز هم می پردازند به این اندازه از بلوغ فکری و سیاسی رسیده اند که خودشان نوع حرکت را تعیین کنند و برای پیشبرد آن تشخیص دهند به چه نیرویی تکیه کنند. این را بخش وسیعی از اقشار مردم بخصو ص زنان با شعار های رادیکا ل خود ثابت نمود ه اند، نه تنها به هر نوع تغییراتی از بالا از جا نب این جناح و یا آن جناح جمهوری اسلامی توهمی ندارند بلکه خواهان تغییراتی از پا یین هستند که مستقیماً بتوانند در سرنوشت خود نقش تعیین کننده داشته باشند. ایشان آنچنان مدهوش رفرم رویایی شده اند که نه تنها تحول انقلابی را زاییده این رفرم می دانند بلکه آن را یک فرصت طلایی دانسته که بر اتخاد استراتژهای جدیدی در جنبش زنان تا ثیرگذار باشد.

خانم شعله ایرانی در نوشته اشان زمانیکه از رفرم یا انقلاب فرهنگی سخن بمیان می آورند دقیقاً توضیح نمیدهند این انقلاب چگونه باید تحقق یابد و قرار است توسط این انقلاب زنان به چه خواسته هایی برسند. چگونه این انقلاب می تواند به ستم جنسی زنان خا تمه دهد که ایشان معتقدند با رفع آن زنان به برابری میرسند.در ضمن ایشان این انقلاب فرهنکی را در گرو رفرمی بزرگ مید انند اما این رفرم به چه شکل قرار است انجام شود. چه کسا نی قرار است این رفرم را انجام دهند و در چهار چوب کدام سیستم و مناسبات ، همهً اینها سوالاتی هستند که برای هر خواننده این مقاله قطعا مطرح می شود.

مشکلاتی که امروزه زنان ایران با آن دست و پنجه نرم می کنند نه مشکلات فرهنگی بلکه مشکلات اقتصادی است. طبق آماری که جدیداً ارایه شده فقط 17 درصد زنان شاغل هستند وچیزی حدود 83 درصد بیکار هستند. این درصد از زنان از نظر اقتصادی یا وابسته به شوهرانشان هستند یا خانواده ها یشان.به احتمال زیاد درصدی از اینها زنها یی هستند که از همسرانشان جدا شده اند یا آنها را از دست داده اند. خیلی ساده است تصور نمود با این مشکلات عمیق اقتصادی زنان با چه فجایعی روبرو هستند. آنها مجبورند بیشتر تمکین کنند حق اعتراض ندارند وهر اعتراضی مواجه خواهد بود با سرکوب. اختلا فات خا نوادگی به علت فشارهای اقتصادی به اوج خود خواهد رسید. به این دلیل که با تورمی که امروز در ایران حاکم است حداقل باید دو الی سه نفر کار کنند تا یک زندگی حداقل تامین شود. در مورد درصدی که امروز تعدادشان هم کم نیست هیچ منبع درآمدی ندارند. معلوم است که برای امرار معاشان مجبورند چکار باید بکنند چاره ای جزء تن فروشی ندارند. این درصد بالا از زنان با این شرایط اسفناک اقتصادی از قبل به طبقه ای تعلق دارند که هر روز برای زنده ماندنش مجبور است نیروی کارش را بفروشد. این آن جامعه طبقاتی است که مسایل بنیادی اقتصادی- انسانهای آن جامعه را به دو طبقه کار و سرمایه تقسیم می کند. طبقه ای که استثمار می کند و طبقه ای که استثمار میشود. امروز درصد بالایی از زنان ایران جزء این طبقه استثمار شونده هستند. بهمین دلیل است که زنان از دو زاویه مورد ستم قرار می گیرند ستم طبقاتی و ستم جنسی.

بدون توجه به ستم طبقاتی و فقط ستم جنسی را در نظر گرفتن این دقیقاً به این معنی است. جامعه را با تضاد طبقاتیش پذیرفتن، مالکیت خصوصی را محترم شمردن مالکیتی که تمام نابرابریهای یک جامعه بخصوص زنان ریشه در آن دارد تا زمانیکه این مالکیت امحاء نشود زنان از ستم طبقاتی و جنسی رها نخواهند شد.. اینجا است خانم شعله ایرانی از نام بردن ستم طبقاتی زنان آگاهانه سر باز میزند و برابری جنسی زنان را به انقلاب فرهنگی و رفرم موکل می نمایند.

تازه اگر زمانی قرارباشد رفرمی در رابطه باموقعیت زنان در ایران انجام شود زنان ممکن است در بهترین حالت وضعیتی مشابه با کشورهای غربی پیدا کنند ، به عیان می بینیم که در این جوامع در چهار چوب سیستم اقتصادی و دمکراسی بورژوایی زنان به یک حداقل خواسته های حقوقی دست یا فته اند اما هنوز در نا برابری با مردان هستند. خشونت بر علیه زنان را سیستم سرمایه این جوامع هرروزه تولید و باز تولید می کنند. فحشاء وبیکاری و نابرابری در دستمزدها اینها مصایبی هستند که زنان جوامع غربی با آن دست به گریبانند. این همان رفرم ( در بهترین حالت) و نهاد ینه کردن دمکراسی است. همان دمکراسی که شما تبلیغش را می کنید و به زنان نویدش را میدهید و استراتژی رهایی زنان را در گرو بوقوع پیوستن آن می دانید. به شهادت تاریخ امروز حتی حق و حقوقی که این زنان در این جوامع غربی بدست آورده اند، طی مبارزات جدی و طولانی کارگری که زنان کارگر بطور اخص و زنان اقشار دیگر این جوامع بطور اعم برای بدست آورد نش مبارزه کرده اند بدست آمده است.

یک قسمت از نوشته به این اشاره دارد. " تنها مخالفت با باز تولید گران امروزین زن ستیزی نبوده که زنان فعال و آگاه را در گوناگونیشان، به صف مقدم کنشگران تغییرات بزرگ دمکراتیک در ایران کشانده است. افق جنبش زنان پهناورتر است.به همین دلیل که باید با بلند کردن صدای خود، در همراهی با دیگر جنبشها، همگان را بیش از پیش به استراتژیها و اهداف خود فرا خواند.

هیچ نیرویی در این شرایط و تحت فشار رشد افکار عمومی در سطحی که شاهد ش هستیم، توان نه گفتن به خواسته های زنان را ندارد.این شرایط می تواند با هر حادثه و تثبیت شرایط سیاسی از دست برود. باید از فرصت استفاده کرد تا توانست بسیاری از بخش عمده ی بقایای قرون وسطایی زن ستیزی را که در تفکر، خانه و کاشانه همه ریشه دوانده با حامیان در فدرتش، یک باره از بام پرتاب کرد. چنین موفقیتی، بزرگترین دست آورد و کاراترین ابزار در راه نهاد ینه کردن اصل برابری و دمکراسی در ایران خواهد بود. برای دستیابی به چنین موفقیتی، نیروهای سامان یافته ی جنبش زنان و کنشگران آن چاره ای جز بسیج لایه های گوناگون زنان و برنامه ریزی حول مطالبات عمومی زنان در مسیر انقلاب برای "ایران دیگر" را ندارند.

" نویسنده مقاله معتقد است افق زنان پهناور است و زنان برای رسیدن به اهداف و استراتژیک خود لازمه اش این است که با دیگر جنبشهای اجتماعی همراه و همصدا شوند.

اما توضیح نمی دهد، این افق پهناور متاثر از کدام آرمانها وسیاستهایی میباشد که زنان حول آن بتوانند به خواسته ها و اهداف خود برسند. همچنین ایشا ن از جنبشهای اجتماعی دیگر که همراهیشان برای رسیدن جنبش زنان به اهدافشان سخن بمیا ن میآورند و آن را ضروری می دانند. اما روشن و واضح مشخص نمی کنند کدام جنبشها و چرا جنبش زنان نیاز به همراهی آنها را دارد.اگر بخواهد این مسئله را باز کند قطعاً باید انگشت بگذارد روی ستم طبقاتی و فقط به ستم جنسی اکتفا ننماید.

استراتژی زنانی که خانم شعله ایرانی از آن نام میبرند را نمیتوان در رفرم جستجو کرد . این استراتژی ریشه در یک مبارزه طبقاتی و پیگیر دارد و برای همین است که اتحاد جنبش زنان با جنبشهای اجتما عی دیگر کاملاً ضروری است. بدون جنبش طبقه کارگر زنان هیچگاه به پیروزی نخواهند رسید تنها طبقه کارگر قادر خواهد بود ما لکیت خصوصی سرمایه را نابود کند، و رهایی زنان از منظر طبقاتی و جنسی گره خورده به امحاء این مالکیت..امروز پایان دادن به پراکندگی جنبش زنان، راز پیشروی در امرمبارزاتیشان و نزدیک شدن به استراتژی پایه دار در گرو ایجاد تشکلهایشان است. این مهمترین ابزار درامر مبارزه طبقاتی برای متحقق کردن خواسته های نهایی ونیز تضمینی برای بدست آوردن رفرم و تحمیل آن به سرمایه داری است .


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com