بهمن شفیق وافتخار سردمداری یک کمپین ارتجاعی دیگر

سحر صبا


تیر ١٣٨٩- جولای ٢٠١٠


این نوشته نقدی است بر مطلب بهمن شفیق تحت عنوان : این بدعت چیست؟- در حاشیه درخواست کمک برای محمود صالحی.

این اولین بار نیست که نوشته ای این چنین هیستریکی و بدور از استدلال و منطق از نویسنده این مطلب منتشر میشود. اما ویژگی که اینبار نوشته بهمن شفیق را از نوشته های دیگرش متمایز می نماید، موضع بشدت راستی است که در قبال فراخوان مالی از طرف خانواده و دوستان محمود صالحی برای نجات جان یکی از رهبران محبوب جنبش کارگری می گیرد.

یک روشنفکر خرده بورژوا ، از مبلغین دریافت« بی ضرر» کمک مالی از مرکزهمبستگی امریکا بدون اینکه درک درستی از جنبش و طبقه کارگر وجایگاه محمود صالحی در آن داشته باشد اینجا هم می خواهد با جنجال و هیاهو افتخار سردمداری حمله به پروژه نجات جان محمود صالحی را کسب کند .

شفیق تهیه کلیه برای یکی از رهبران جنبش کارگری که نقش کلیدی در جنبش را ایفاء میکند را نه تنها محکوم می کند بلکه با تمام رذالت و بیشرمی این اتهام را هم به محمود نسبت می دهد که میخواهد با خرید این ارگان از طریق شخصی که برای تامین امرار معاش کلیه اش را میفروشد مسئله بیماریش را حل نماید.

اولن به شهادت یک طبقه و تمام کسانی که از پیشبرد این پروژه برای نجات جان یکی از انسانهای برجسته این جنبش حمایت می کنند هیچگاه شخص محمود صالحی حتی در بدترین وضعیت جسمانیش که امروز با آن مواجه است حاضر به این نشده است که از دوست طبقاتیش که به دلیل تامین امرار معاش مجبور است کلیه اش را بفروشد برایش کلیه خریداری شود. این دروغ کذ ب و تهمتی بی شرمانه است.
دومن با توجه به این نکته که در ایران دوا و درمان رایگان نیست و برای کوچکترین مشکل درمانی تا تهیه هر ارگانی برای پیوند در رابطه با هر شخص ثالثی که باشد باید هزینه و پول پرداخت شود ،در این هیچ شک و شبهه ای نیست. تهیه این ارگان برای محمود صالحی هم دقیقاً در این کاتاگوری می گنجد.

تهیه کلیه می تواند از کانال مراکز بیماران کلیوی و از جانب افرادی که تحت سانحه ای جان خود را از دست داده اند و اهداء میشود تهیه شود ویا از طرف شخصی از روی ضرورت و بنا به علا قمند یش در اختیار محمود قرار گیرد، درهر دو حالت امکان معامله پولی وخریداری این ارگان می تواند صادق باشد.. در ضمن فراخوان چنین کمپینی برای نجات جان محمود در مقابل مقاومتها و ایستا دگیهایی که ایشان در دفاع از آرمانها ، اهداف خود و هم طبقه ایهایش انجام داده و در تقابل با آن متحمل شکنجه و اذیت و آزار شده است بسیار نا چیز به نظر میرسد. یک بخش بسیار زیاد این مشکلی که دامنگیرمحمود صالحی شده است، دقیقاً ناشی از فشارها و شکنجه و عدم مداوای به موقع وی در زندان میباشد ، اما تمام این فشارها ی وحشیانه نتوانسته عزم راسخ طبقا تیش را در هم شکند. اگر رژیم در این رابطه ناکام ماند لابد امثال شفیق با اتهام زنی و لوث کردن اصل ماجرا می خواهد با این کار خود را ارضا کند.

واقعاً باید گفت ذهی بیشرمی به این شیوه تبلیغاتی. این شیوه بیش از آن که بتواند به مقاصد شوم و ارتجاعی خویش نایل شود دقیقاً به ضد خودش تبدیل میشود و فراخوان کمک ما لی محمود را با جد یت هرچه وسیعتر پیش خواهد برد.
بهمن شفیق هنوز متوجه نشد ه است که ماجرای محمود صالحی و محبوبیتش طبقه ای و جهانی است و هیچکدام از این تبلیغات روشنفکران خرده بورژا نه تنها خدشه ایی در امر این حرکت وارد نمی کند بلکه عزم جزم هم طبقه ایها یش را برای نجات جان یکی از رهبران محبوبشان راسخ تر مینماید.
این نه اولین مورد است و نه شخص محمود صالحی اولین شخصی است که برای بازیایی سلامتیش نیاز به پیوند کلیه پیدا میکند .روزانه صدها نفر به علت از دست دادن کلیه نیازمند این پیوند میباشند و برای تهیه اش از کانالهای مختلف تلاش می کنند.
اما نقطه عزیمت این حرکت در این است که محمود به جنبشی تعلق دارد که همیشه برای حل مشکلات مالی و جانی خود فقط و فقط به حمایتهای هم طبقه ایهایش اتکاء دارد و به همین دلیل است که این پروژه رامتفاوت می نماید و فراخوان مالی از طرف خانواده ، دوستان و نهادهای دوستدار محمود هم دقیقاً در این راستا معنی پیدا می کند.
اینها سنتهای با ارزش کارگری و انسانی هستند که ضمن اینکه اتحاد و همبستگی طبقه کارگر را تضمین می کند تنها ضامن ایجاد آن جامعه انسانی نیز خواهد بود که امثال شفیق فقط از آن حرف می زنند ،اگر ایشان بنا به پایگاه طبقاتیش و موضع ارتجاعی اش در قبال طبقه کارگر هیچوقت سعادت آشنایی با سنت های عمیق کارگری نصیبش نشده است ، آن بحث دیگری است.

لازم میبینم از تجارب شخصی و کارگری خودم به دو مورد مشخص اینجا اشاره نمایم.
چندین سال پیش در ایران در محیط کار با دو مورد مشخص برخورد کردم، از آنجا که به مسئله محمود صالحی بی ربط نیست اشاره به آن را لازم دانستم.
درکارخانه ای مشغول به کاربودم فرزند یکی از کارگران همکارم کور بود و برای عمل جراحی باید به اسپانیا منتقل میشد و نیاز به 450000 تومان برای این عمل داشت. برای تهیه این مبلغ از راههای مختلف تلاش نموده بود، یک راهش هم تقاضای وام از مدیریت کارخانه بود. اما تقا ضای وام با مبلغ ناچیزی موافقت شده بود. بنابراین چاره ای نبود بجز اینکه این مسئله را با هم طبقه هایش در میان بگذارد تا برای جان فرزندش چاره ای جویی شود.
این موضوع با همکاری تعدادی از کارگران که در سطح کارخانه نفود داشتند بطور وسیعی پخش شد. طول زیادی نکشید و در عرض چند ساعت این مبلغ جمع آوری شد. بسیاری از دوستان کارگر که در این پروژه مالی شرکت داشتند با این دوست کارگر را بطه نزدیک نداشتند اما خود را در به انجام رساندن این امر خطیر موظف می دانستند.
مورد دیگر فرزند یکی از دوستان کارگرقسمتی که در آن کار می کردم بیماری خونی داشت و نیاز به خون داشت. وی زمانیکه این مشکل را دریک قسمت تولید 40 نفره مطرح کرد حدود 25 الی 30 نفر که هم گروه خون بودند با فرزند این دوست کارگرمان آمادگی خود را برای دادن خون اعلام نمودند.
این نوع حمایت و همبستگی طبقاتی هر روز و هر دقیقه در مراکز کارگری و به شکلی که کارگران با هم در ارتباط هستند خود را نشان میدهد. نکته قوت این مسئله در این است که طبقه کارگر در هر شرایطی می خواهد استقلال مالی و طبقاتی خود را بدور ازهر توطئه ای که بورژوازی برای به شکست و انحراف کشیدن آن تلاش می کند حفظ نماید، و فقط به نیروی مالی و طبقاتی خودش متکی باشد

بر مبنای این سنتها است که امروزه دوست ما محمود صالحی و چهره محبوب و سر شناس جنبش کارگری حتی اگر در خارج کشور برایش کمپین مالی فراخوان داده نشود و تحت نام "گنجینه ای که در دامن مبارزه طبقاتی پرورانده شده است "خطاب نشود ، آنچنان جایگاه و محبوبیتی دارد که طبقه کارگر ایران برای نجات جا نش از هر امکان موجود دریغ نمی نماید.

محمود صا لحی و امثال وی برای رفع نیازهای مالی ، معنوی و سیاسیشا ن فقط و فقط بر هم طبقه ایها یشان اتکاء دارند و حا ضر نیستند از هیچ مرجع غیر کارگری تقاضای کمک نمایند. ودر مقابل هم این وظیفه طبقه کارگر است که نیازها ی رهبران و هم طبقه ایهایش را بر آورده نماید.

زنده باد همبستگی کارگری
جولای ٦ ، ٢٠١٠


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com