شوراهای اسلامی، بیراهه طبقه کارگر

سمکو


ژانویه ٢٠٠٧- بهمن ١٣٨٥


برگرفته ار وبلاگ سوسیالیسم

نویسنده سمکو

قیام 57 که طبقه کارگر در آن نقشی کلیدی را ایفا نمود با دخالت مستقیم و غیر مستقیم دول امپریالیستی، از آنجهت که مبارزات برابری طلبانه کارگران به اوج خود رسیده و میرفت که تمام اعتراضات دیگر را درون خود جای دهد و نبض تحولات جاری را در دست گیرد، از محتوای اصلی و افق و دیدگاها خالی گشت.هراس این دول امپریالیستی از روی کار امدن حکومتی کارگری و چپ موجد روی کار امدن جریانی ارتجاعی که تا انوقت جایگاهی در درون مبارزات آزادی خواهانه و برابری طلبانه نداشت، شد. که این مسئله خود به ایجاد بستر لازم جهت به انحراف کشاندن مبارزات سراسری کارگران کمک کرد.روی کار آمدن رژیم اسلامی به این لحاظ که در آن ابتدا برای استقرار تا تثبیت کامل به تمام جریانات و تمام قشرهای مردم کارگر و زحمتکش احتیاج داشت از شعارهای گوناگون و ضدو نقیض همچون ضدیت با امپریالیسم بدونه در نظر گرفتن اینکه خود توسط امپریالیسم با این قدرت رسیده اند از آن مهمتر که موضوع این بحث کوتاه میباشد ایجادشوراهای اسلامی برای حمایت از کاگران که این شعار کافی بود تا هم بخشی از مردم و هم همزمان جریاناتی چپ را به سوی خویش متمایل کند. بعد از قیام 57 کارگران شوراهای خود را داشتند که از این راه خواستهای خود را دنبال میکردند. و تا اینکه بلافاصله پس قیام 57 در اولین اقدام برای محدود کردن شوراهای کارخانه، رژیم همزمان کلمه اسلامی را به شوراهای کارگری اضافه کردند و ازاین طریق اولین قدم را در جهت به انحراف کشاندن و کنترل و هدایت اعتراضات کارگری به سمت وسویی که برای رژیم خطرناک نباشد، برداشتند.پسوند اسلامی به کلمه شوراهای کارگری لازم بود در یک اقدام در دستگاه فکری رژیم این کلمه با رنگ و بوی ارتجاعی و بورژوازی بازتعریف و دوباره به کارگران تحویل داده شود و اینگونه وانمود شود که این همان شوراهای قبلی است وهمان خواستهای کارگران را دنبال میکند.در صورتی که اگر این شوراهای اسلامی مدافع طبقه کارگر میبود باید به کلیت نظام موجود در ایران تعمیم داده میشد و شوراهای محلات و کارخانه و شهر و شوراهای سراسری تنها مکانیسم و ابزار مدیریت کارگران و تمام مردم ایران میشد که البته غیراز عده ای در انزمان این مسئله همچون مسائل دیگر رژیم ایجاد توهم نکرد و حالا نیز نمیکند که بر خلاف این در سال 60 اولین اقدامات رژیم جهت سرکوب مبارزات کارگران شروع شد و از این پس علی رغم اینکه شوراهای اسلامی به آن پناهگاه کارگران جهت دفاع ازخواستهای طبقاتیشان مبدل نگشت بلکه شوراهای اسلامی که در پایینترین سطح نهادها و ارگانهای ارتجاعی رژیم مانند نهاد رهبری، مجلس و قوه های گوناگون و نهادهای سرکوب کارگران و به بیراهه کشاندن اعتصابات کارگران در اولویت کار خود قرار دادند و در تمام سرکوبها یی که از جانب رژیم متوجه طبقه کارگر میشد و همچنین تمام معضلات گوناگون اعم از بیکارسازی عقب انداختن دستمزدها و ندادن دستمزد و حق بیمه و بیمه بیکاری و....... که هچون کوهی بر سر کارگران و خانواده های آنان خراب می شد شوراهای اسلامی که سکوت اختیار می کردند هیچ بلکه در میان اعتصابات کارگری ظاهر شده و با توجیه این معضلات و پشتیبانی صرف از سیستم سرکوب و نظام بورژوازی و ارتجاعی خواستهای آنان را در جهت منافع رژیم سمت و سو میدادند. شوراها که بایستی قدرت تبلور یافته کارگران و مکانیسم کنترل و اداره حکومت از جانب کل مردم که هرفرد عملا در اداره حکومت و جامعه سهیم و دخالتگر باشند و کارشکنیها و ستمها را مشخص و با بانیان آن مقابله کنند جهت شناسایی کارگران و معترضان کارگری و سرکوب آنان تبدیل گشت و خود شوراهای اسلامی به ابزار سرکوب اعتراضات کارگری در اقصی نقاط ایران تبدیل شدند.

پیش نویس قانون کار که در سال60 از جانب کارگران با اعتراض شدید مواجه شد با وارد شدن شوراهای اسلامی به میدان این اعتراضات در قالب نمایندگان کارگران این قانون که سند بردگی کارگران ایران بود را قبول کردند و برای دفاع از کارگران هیچ گونه اعتراضی را به این قانون از خود نشان ندادندکه اکنون نیز میتوان به مواردی از این دست اشاره کرد.اما با این حال نیز مبارزات کارگران پایان نیافت و این نهادهای ارتجاعی و قوانینشان نیز در فروکش کردن اعتصابات کارگری موثرنیافتاد.شوراهای اسلامی از آنجهت ارتجاعی میباشند که برخواسته از یک سیستم مدرن نمیباشد و تنها نیروی الهام بخش آن اسلامیت آن که قوانین کل رژیم نیز در ایران از آیه های قران تجلی یافته اند و سیستم بورژوازی جمهوری اسلامی ازاین بابت ارتجاعی میباشد که علی رغم داشتن پارلمان و رئیس جمهور و...... که نشانه مدرن بودن دول بورژوازی به اطلاح خودشان میباشد و به ظاهر این نهادها کار میکنند در جمهوری اسلامی این نهادها تنها ظاهری میباشند ونه تنها قدرت تدوین قوانین و بلکه اجرا و کنترل در اجرای آن در دست نهاد رهبری و شخص ولایت مطلقه میباشد.

گذشته از تفسیرتحولات، نزدیک به سه دهه مبارزات طبقه کارگر و برخورد مبارزات این اکثریت جامعه با فراز و نشیبها در تقابل با سیاستها فریب کارانه و ضد کارگری رژیم تنها راه این طبقه اتحاد و همبستگی و اقدام مشترک در جهت نزدیک شدن به خواستهایشان میباشد که مبارزات سندیکای شرکت واحد و حمایتهای داخلی و خارجی از این حرکت که حتی احزاب و جریاناتی که به طبقه کارگر هیچ گونه ارتباطی نداشند را مجبور به پوشش خبری این مسئله کرد نقطه عطف این حرکت به سوی اتحاد بود البته گرچه گرد آمدن حول این عنصر حیاتی در جهت دست یابی و تحقق خواستهای طبقاتی طبقه کارگر مشکل مینماید اما غیر ممکن نیست. باید تحت سختترین شرایط هر اعتراض محدود کارگری را به یک اعتصاب فراگیر مبدل کرد.تثبیت خواستهای کارگران سندیکای شرکت واحد به نوعی تثبیت خواستهای کارگران و فعالین کارگری در سایر شهرهای دیگر میباشد این درد مشترک را باید به رمز اتحاد و همبستگی مبدل کنیم.نباید شعارهای ملی گرایانه و ... که هیچ گونه تاثیری در سرنوشت کارگران ندارد و سرانجام اینگونه شعارها که نظامهای بورژوازی از انها منتج خواهد شد به درون مبارزات کارگران رخنه کرده و یک بار دیگر محتوای مبارزات طبقه کارگر را خدشه دار کنند .

زنده باد اتحاد و همبستگی طبقه کارگر

زنده باد سوسیالیسم

زنده باد کمونیسم

  |+| نوشته شده توسط سمکو در یکشنبه چهاردهم آبان 1385 و ساعت 17:1 | 8 نظر

سرنوشت انقلاب اتی در ایران در گرو چیست؟  

انقلاب، همانا واژگون کردن نظام اقتصادی و بوروکراتیک و به طبع آن سایر جنبه ها و مکانیسمهای بازتولید نظام بورژوازی و استقرار مکانیسمهای انسانی جهت دخالت مستقیم از طریق حکومتی شورایی و کارگری، ضد بهره کشی و استثمار انسان از انسان نمودهای عینی افقی است که سیاست و اقتصاد سیاسی و رقابت در تمام عرصه هایی که انعکاس آن تاکوچکترین سلولها در جامعه و اذهان عمومی رخنه میکند و ایجاد نوسانات، تحت رقابت قدرتهای امپریالیستی در حیات بشر ایجاد تنش میکند و با نهایت توان و نیرو و بکارگیری ابزارهای کشتار، ترور، وحشت، و ناامنی و رواج افکار هم سو با این هژمونی جهت کنترل و مهندسی افکار عمومی که به زعم خویش برای پاسخگویی به بحران نظام سرمایه داری گام بر میدارد اما در واقع در این کارزار بحرانهای درون نظامهای سرمایه داری بحرانهای اجتماعی وبیکاری و فقر ایجاد لایه های گوناگون در بطن جوامع و هویت و فرهنگهای تکه تکه که خود زائیده تنشها اجتماعی و اختلا فات قومی و مذهبی را از آنجهت که ضامن خویش میباشد پدید میاورد در گرو فاصله گرفتن از نظام موجود با تمام جوانب آشکار و نهان آن میباشد.

سیر بحران و جنگ افروزی که وضعیت بحرانی موجود را دوچندان کرده است انگار پایانی بر آن تصور نیمشود و یک به یک کشورهای دیگر را نیز در یک تصور و انگاره ی غیر واقعی و ساختگی (از جانب رسانه های بورژوازی) جهت برون رفت از این حالت به دامن جنگی دیگر میکشاند.بحرانهای داخلی در ایران که طبقات زیرین جامعه از ان در بدترین حالت افتاده اندو بی ارتباط با بحرانهای موجود نظام سرمایه داری نمیباشد، در این انگاره غیرواقعی علاوه بر ان که راهی جهت خارج شدن از ان یافت نمیشود بلکه میرود که در معادلات سیاسی منطقه و در میدان معادلا ت و تحولات و همچنین توازن در تقسیم منافع اقتصادی بین کشورهای مخالف رویاروی، از نظامی تا تحریم اقتصادی و کشورهای موافق ان به درون بحرانی دیگر در غلطد.

البته گرچه تحت تأثیر وضعیت پیش امده در منطقه که هر روزه از یک طرف از میزان در گرفتن جنگی دیگر همچون عراق کاسته میشود وهمزمان کنترل وضعیت برای امریکا و حتی نمایندگان ان در منطقه که لا پوشانی نیمشود، خارج شده و این مسئله برای کسان یا جریاناتی که روی این خوشبینی که این اقدامات توسعه طلبانه امریکا در نهایت به ایجاد همچون حالتی در ایران نیز میکند لم داده اند وخوابهای طلایی میبینند و در رودر بایستی افتاده و از میزان تئوری پردازیهایشان با لعاب خیرخواهانه کم شده است و اکنون نیز برای اذهان عمومی کل مردم منطقه این مسئله جا افتاده و بر نفرت مردم جنگ زده عراق نیز که در اعتراضات خیابانی به انچه که به انها قول داده بودند و به وضعیت اسفباری که دران افتاده اند و مردم افغانستان که رسانه های وابسته به سرمایه داری همچون رادیو اسرائیل که ازاد شدن دیشهای ماهواره را همچون نمودی از برقراری ازادی و دمکراسی برای مردم میخواندند از طرفی دیگر تحت تأثیر این وضعیت اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران نیز دست چپاولگران امپریالیست و در راس ان امریکا را خوانده اند .اما اقدامات جمهوری اسلامی جهت غنی سازی یورانیوم  علی رغم فشارهای بین المللی روی رژیم دراین راستا و عزم ایالات متحده و احتمالا در اینده کشورهای دیگر را جزم میکند که جهت فشارهای بیشتر از تحریم اقتصادی که تا کنون نوع و شدت ان مورد جدل میباشد منفذهای این فعالیت را به بن بست منتهی کنندطبقه کارگر و قشرها زحمت کش در این میان و تحت هر شرایطی چه دستیابی رژیم اسلامی به فناوری هسته ای و بمت اتم و چه توافق ایران و امریکا و یا تحریمهای گوناگون تا حمله نظامی، وضع برانها از ان جهت تغیر خواهد کرد که فشارهای ناشی از بیکاری و فقر و گرانی و در کل فشار زندگی که زندگی مردم با ان عجین شده است را دوچندان خواهد کرد. اما تحت همین شرایط درک صحیح از سرنوشت مشترک کارگران و طبقات محروم جامعه و تبدیل شدن طبقه کارگر به یک جریان و اتحاد این طبقه و همصدا شدن جهت براندازی این نظام قبل از تقسیم و تکه تکه شدن و به جان هم انداختن قومیتهای درون ایران با ترفند های گوناگون(فدرالیسم که نمونه ی ان در عراق باری دیگری رقم خورد) و گرفتار امدن به دامان جنگی خانمان برانداز همچون عراق، راه حل برخورد به این بحران نزدیک و سایر معضلات پیش رو میباشد.

نه امریکا نه جمهوری اسلامی

تنها اتحاد طبقه کارگر و تنها سوسیالیزم

|+| نوشته شده توسط سمکو در چهارشنبه سوم آبان 1385 و ساعت 13:56 | 6 نظر


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com