تحليل کدام آرا؟

سوسن آرام


بر گرفته از سايت روشنگرى - ٢٦ ژوئن ٢٠٠٥


*"احمدی نژاد، اين چهره من بود، هست، خواهد بود"، اين پيام انتخابات اخير است و اين پيام از درون آرای مردم در نيامده است، رژيم آن را بر نوک سرنيزه نظاميان سوار کرد و به نمايش گذاشت.

http://www.roshangari.net

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پس از اينکه هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد به عنوان نفرات اول و دوم انتخابات رياست جمهوری معرفی شدند، نظرات و مقالاتی در رسانه ها منتشر شد که مضمون و در مواردی حتی عنوان آن ها "تحليل آرای مردم " بود . از آن جا که برای برآمد هاشمی رفسنجانی قبلا تدارکات زيادی به عمل آمده بود، بيشتر تفاسير بر چگونگی و چرايی بالا رفتن آراء احمدی نژاد و کروبی متمرکز شد. تا آن جا که به رسانه های جناح محافظه کار مربوط است، معلوم و قابل پيش بينی بود آن ها آرای بالای احمدی نژاد را چطور تفسير می کنند. روشن است که آن ها تقلب را ماست مالی می کنند و جهش آرای او را از درون " تحليل آرای مردم " در می آورند. به همين جهت نشريات جناح اصول گرا و طيف نزديک به آن ادعا کردند که اکثريت مردم به اصلاحات سياسی و آزادی ها – نجات از شر رژيم اسلامی که بگذريم- هيچ توجهی ندارند و به احمدی نژاد رای داده اند که گويا با شعارها و ژست های " فقير پرستانه " اش ، پاسخگوی مطالبات اقتصادی آن ها ست. بنا براين جای تعجب نبود وقتی که مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانيت مبارز گفت مردم با رای خود خواستار عدالت خواهی شدند و يا فاطمه آليا گفت مردم احساس کردند با چهره مردمی احمدی نژاد فاصله ملت و دولت کمتر می شود.

اما آن چه جای تعجب و سوال باقی ميگذارد نظرات کسانی است که وابسته به اين نيروها نيستند. مثلا تحليل گر بی بی سی آقای احمد زيدآبادی در مقاله ای تحت عنوان "شگفتی های انتخابات " در تشريح بالا آمدن آراء احمدی نژاد و کروبی و بخصوص اولی تفسيری ارائه داده است که فاصله زيادی با ادعاهای اصول گرايان ندارد. از نظر اين تحليل گر رای احمدی نژاد نه فقط نتيجه اجماع حزب اللهی ها بر سر او بلکه هم چنين به خاطر شعارهای او برای " بازگشت به ساده زيستی" دوران نخست انقلاب، "رفت و آمد با مردم جنوب شهر"، "نشان دادن چهره خاکی و متواضع" و در مجموع محبوبيت او بين مردمی است که هيچ وقت " سوار ماشين های شيک " نشده اند.

بايد توجه کرد سوال در اين تحليل ها- و اساسا مساله مهم امروز - اين نيست که مردم به چه ميزان درانتخابات شرکت کرده اند و اين نيست که مطالبات اقتصادی چقدر برای مردم اهميت دارد و مردم چه رابطه ای بين مطالبات سياسی و اقتصادی خود برقرار می کنند . سوال اين است که چرا احمدی نژاد يک شبه از بقيه جلو زده و در آرايش نتايج انتخابات تقريبا در صدر قرار گرفته است؟ آيا اين را بايد از تحليل آراء مردم استخراج کرد يا از تقلب. آيا اين "شگفتی" را مردم آفريده اند يا تقلب رژيم؟

در تحليل اين انتخابات هرگز نبايد فراموش کرد، صندوق ها ناظر بين المللی ندارند و ناظر ندارند برای اينکه آرايش نهايی صحنه را از رفسنجانی گرفته تا معين و احمدی نژاد برگزارکنندگان انتخابات تعيين کنند. وگرنه حداقل بعد از تعيين نامزد های رژيم بوسيله شورای نگهبان و آن حکم حکومتی کذايي، وجود ناظر را می پذيرفتند و ميگذاشتند بين نامزدهای رژيم "انتخابات آزاد" برگزار شود. به عبارت ديگر آن ها آراء واقعی را دستکاری می کنند. آراء تاثير ميگذارد ولی به اندازه وسيله ای در دست جناح ها برای چانه زنی با هم.

تا اين جا قاعده است و ميتوان تصور کرد که همه جناح ها با حدی از دستکاری ها توافق دارند يا سازش ميکنند. مثلا چه بسا همه رضا دهند که مجموعه نسبت آراء کمی بالا کشيده شود. برای جلوگيری از دستکاری به ضرر خودشان به نزاع می پردازند و از نيروهای خود در حوزه ها و بر سر صندوق ها استفاده می کنند. اما چه شد و چه اتفاقی افتاد که حتی اين سطح از توافق ها به هم خورد و احمدی نژاد به سطحی رانده شد که فرياد شرکت کنندگان در بازی انتخابات را هم در آورده است، آن هم شخصی چون کروبی که تاکنون برای حفظ نظام با هر حيله ای همراه شده از حکم حکومتی برای بستن فله ای مطبوعات تا لاپوشانی "حادثه ای برای نظام" يعنی قتل جنايتکارانه زهرا کاظمی.

روشن است که اين جا قاعده تقلب هم به هم ريخته و به سطح غير قابل قبول برای جناح ها رسيده است. همانطور که از اشارات کروبی و معين آشکار است، موضوع از تدارکات سياسی برای تقلب گذشته و دارندگان قنداق تفنگ وارد ميدان شده اند. منشاء بالا رفتن آراء احمدی نژاد را بايد در اين جا جستجو کرد نه در رای مردم به شعارهای او .

بايد تاکيد کرد اين فقط بی بی سی (*) و آقای زيدآبادی نبودند که با تکيه بر " تحليل آراء مردم "، شگفتی نفرت انگيز اين انتخابات را توضيح دادند و تحليل هايی با اين مضمون بعد از اعلام نتايج در رسانه های ايرانی کم نبود و در مطبوعات خارج هم به طور گسترده بازتاب يافت. به همين جهت توجه به آن مهم است. در اين رابطه دو نکته بسيار مهم وجود دارد که يکی پايدار است و به تحليل های نخبه گرايانه در اپوزيسيون برمی گردد و ديگری اهميت حاد سياسی در همين هفته انتخابات دارد.

افتادن از آن سربام...

بعد از شکست اصلاح طلبی ديگر نمی توان انکار کرد که اکثريت مردم ايران خواهان يک رفرم بزرگ سياسی اساسي، يعنی نجات از حکومت اسلامي، هستند و اين رژيم را يک حکومت فاسد، دزد، سرکوبگر و آشوب گرا می دانند که اگر امکان داشته باشد آزادانه رای بدهند، آن را به زير می کشند. مطالبات اقتصادی اين خواست را تشديد می کند نه تضعيف. به اين دليل ساده که صابون اين رژيم به تن کارگر و معلم و پرستار و بيکار و بقيه اقشاری خورده است که از شکاف طبقاتی به ستوه آمده اند. اگرنتايج ارائه داده شده، که مبنای " تحليل آرا" برای ارزيابی بالا رفتن آراء احمدی نژاد قرار گرفته، يعنی 62 درصد شرکت کننده و توزيع رسمی آراء بين کانديدا ها، حتی بطور نسبی واقعی باشد، اين خواست اساسی را بايد به نحوی منعکس کند، بويژه در شهری مثل تهران، نه اين که خواست مزبور به کلی حذف شود و 62 درصد شرکت کننده گان ناگهان به موضع فريب خوردگان متوهم به خمينی در آغاز انقلاب ايران برگشته باشند و درست از لج نامزدهايی که از سرکوب آزادی ها در اين 25 سال فاصله می گرفتند، به نامزدی رای داده باشند که اگر به او اجازه بدهند نوزاد دختر را زنده به گور می کند و اميدوار باشند او به آن ها نان بدهد. به عبارت ديگر رشد تعداد شرکت کننده با رشد تقاضای رفرم سياسی نسبت مستقيم دارد. حتی اگر 20 درصد آراء را به مناسبت تقلب کنار بگذاريم، باز اين حقيقت بايد خود را نشان بدهد. مگر اين که آراء دست کاری شده باشد و در اين صورت قضاوت روی " شگفتی" و در واقع "شوکی" که نتايج اعلام شده ايجاد کرد، چرا بايد از توی تحليل آراء صورت بگيرد؟ می گويند تحريم آراء طرفداران رفرم سياسی و مشخصا معين را پائين آورد. با توجه به تحريم گسترده بايد در اين استدلال واقعيتی وجود داشته باشد. ولی در اين صورت باز آن قانون تناسب بايد عمل کند. يعنی اگر تحريم تا به آن حد موثر بوده که خواست های سياسی را به کلی عقب رانده و احمدی نژاد را به انتخاب اصلی شهری مثل تهران تبديل کرده است، پس شمار کل رای دهندگان چيزی بايد حدود نصف آرای اعلام شده باشد. در اين صورت هم قضاوت روی " شوک" انتخابات يعنی لانسه شدن تابلوی منفور جمهوری اسلامی در چهره احمدی نژاد از روی " تحليل آرای مردم " کاری نادرست است.

بديهی است که خواست های اقتصادی در آراء مردمی که در انتخابات شرکت کردند نقش داشت و نه فقط در آراء آن ها که به کروبی يا احمدی نژاد رای دادند، بلکه حتی در رای آن ها که به رفسنجانی رای دادند. گزارشگر اينديپندنت از تهران در روز انتخابات تصوير بسيار روشنگرانه ای از مشاهدات خود ارائه داده بود. او پديده ای نامطبوع را در انگيزه برخی ازجوانانی که آن تبليغات کذای رفسنجانی را به اجرا می گذاشتند کشف کرده بود. آن ها عميقا در قلب خود خواهان اصلاح سياسی بودند، اما اين خواست را با يک خواست اقتصادی تاخت زده بودند: کار. آن ها معتقد بودند چون رفسنجانی Insider است كه می تواند از طريق گشايش روابط خارجی و توسعه برای آن ها کار ايجاد کند. به عبارت ديگر بخشی از اين جوانان به لحاظ موقعيت اجتماعی و چشم انداز زندگی همدرد همان جنوب شهری ها و يا مردم فقير شهرها هستند، هرچندد ماشين شيک هم ديده اند يا سوار شده اند. اما تبليغات کر کننده بخش وسيعی از نخبگان اصلاح طلب و اپوزيسيون راست آن ها را متقاعد کرده است نئوليبراليسم رفسنجانی می تواند به آن ها کار بدهد. همانطور که کروبی با 50 هزار تومانش يا احمدی نژاد با وعده های ديگر تعدادی رای بدست آوردند. اين تنها می تواند تاثير محدودی درميزان آرا بگذارد وبه هيچ وجه نمی تواند " شگفتی" انتخابات را و بالا رفتن غير منتظره آرای کسی را نشان دهد كه از دولت مذهبي، سرکوب، آپارتايد جنسی واقتصاد متمرکز فاسد در سياست داخلی و آشوب طلبی در سياست خارجی دفاع می کند. وقتی تقلب و رای سازی بر اساس هويت های غير موجود و شناسنامه های مجعول ناديده گرفته شود يا حتی کم رنگ شود و شعارهای به اصطلاح "عدالت خواهانه" چنين شخصی دليل اصلی بالا رفتن آرای او حتی ميان حزب اللهی ها به شمار آيد، در عمل چنين القاء می شود که از يک طرف "حزب اللهی ها" چنين وزنی در ترکيب آرا دارند و از طرف ديگر مردم بطور کلی مطالبات سياسی و خواست سوزان خود برای نجات از سرکوب فرهنگی را کنار گذاشته اند.

جالب اين است که کسانی که تا قبل از همين انتخابات مطالبات اقتصادی مردم را به بهانه مطالبات سياسی و فرهنگی مردم بکلی پنهان می کردند، حالا چنان از آن طرف بام افتاده اند، که گويا مردم به دليل فلاکت اقتصادی چنان مطالبات سياسی خود را فراموش کرده اند که حاضرند در شهری مثل تهران رای اول را به يک مامور جوخه های اعدام بدهند! اين يک توهين آشکار به شعورآن دسته از مردم است که از وابستگان رژيم نيستند وبه هر دليلی که برای خودشان داشتند در انتخابات شرکت کردند. و اين نوع توهين به شعور مردم نتيجه يک نوع نخبه گرايی شايع در ميان اپوزيسيون است که پايه تجزيه و تحليل خود از سياست را نه بر دريای عظيم تجربه مردم، بلکه بر خود باوری متفرعنانه استوار می کند و يکی از بهترين نمونه های خود را درست بعد از شنيدن خبر شرکت بخشی از مردم در انتخابات به نمايش گذاشت.

آن نخبگان روشنفکری که با آه و ناله رمانتيک و خود بزرگ بينی سخيف از " غير قابل فهم بودن" حرکات مردم دم زدند، آنها که مردم را به " خريت " متهم کردند، آن آقای طنز نويس که قيم همه اعم از روشنفکر و مردم شده است و تحريم کنندگان انتخابات را به فحش کشيد و آن ها را در برابر مردمی قرار داد که رای داده اند و اين مردم را بطور ضمنی لايق رئيس جمهوری خواند که مهم نيست دزد باشد يا به حقوق بشر بی اعتنا، فقط وعده 50 هزار تومانی بدهد، و آشکارا از روشنفکران و نخبگان خواست اين مردم را قيم مابانه هدايت کنند، آن تلويزيون های لس آنجلسی و اپوزيسيون بی اختيار که مردم را به باد فحش کشيدند، جوانان را " سوسول " خواندند و برايشان کاريکاتور کشيدند ... عليرغم تفاوت های خود باهم ، همه در عمل همان توهينی را به مردم روا ميدارند که خامنه ای روا داشت که درست بعد از انتخابات حرف هايی زد که به اين معنا بود که شرکت مردم در انتخابات به معنی پذيرش قيمومت نفرت انگيز واليان خود خوانده بر مردم است.

مردم هميشه کار های درست انجام نمی دهند، اما در حرکات بزرگ مردم ده ها و ده ها عامل عينی دخالت می کند که نه شناخت از پيش و نه پيش بينی و نه نسخه نويسی برای اين حرکات توسط هيچ نابغه ای امکان پذير نيست. اين اصل هميشه صادق است چه برسد برای شرايط دشواری که مردم ايران در آن گير افتاده اند . مردمی که با يکی از سرکوبگرترين رژيم های تاريخ روبرويند، در شرايط بسيار دشوار اقتصادی نفس می کشند، در اعتمادهای شان دايم خيانت ديده اند، مدعيان بين المللی دفاع از حقوق شان منطقه را به خاک و خون کشيده اند و در آستانه انتخابات هم پيام جنگ می دهند، هر روز صدای آقای مانوک خدابخشيان را به گوشش می رسانند که در به رخ کشيدن وفاداری خود به سياست خارجی روی حزب توده را سفيد کرده است، مدعيان رهبری سياسی مقيم خارج کشور را می بينند که به عنوان مصاحبه کننده حرفه ای بابت هر ربع ساعت نطق انقلابی 100 تا 500 دلار می گيرند و ... روشن است چرا اين مردم به آسانی به كسى اعتماد نمی کنند، دست به عصا راه می روند، خوب می کنند که خود فکر می کنند و تصميم ميگيرند، چه تصميم شان درست باشد چه اشتباه از اين راه بيشتر مواظب خود هستند، بهتر راه خود را پيدا ميکنند و موثرتر از تجارب شان می آموزند. هيچ ترديدی نيست بخش اعظم مردمی که به پای صندوق ها رفتند، درست به اندازه مردمی که به پای صندوق رای نرفتند، از اين رژيم بيزارند. تاکتيک های مختلفی که انتخاب کردند، آن ها را در برابر هم قرار نمی دهد، و نافی خواست مشرک شان برای نجات از حاکميت اسلامی نيست. به همين جهت است که پيش کشيدن احمدی نژاد يک شگفتي، يک شوک، و توهين به توان هزار به اين مردم است، چه آن ها که پای صندوق ها رفتند، چه آن ها که پای صندوق ها نرفتند. "احمدی نژاد، اين چهره من بود، هست، خواهد بود"، اين پيام انتخابات اخير است و اين پيام از درون آرای مردم در نيامده است، رژيم آن را بر نوک سرنيزه نظاميان سوار کرد و به نمايش گذاشت.

دو نمايش جداگانه

طرح اين سوال بجاست که انتخاباتی که در آن مردم را مجبور کرده اند بين نامزدهای رژيم يکی را انتخاب کنند ، چرا بايد بالا بردن رای احمدی نژاد اهميت داشته باشد؟ چه فرقی است بين رفسنجانی و احمدی نژاد که هر دو مهره های يک نظام اند؟ راست است همه کانديداها دست چين شده نظام اند و تلاش آن ها برای حفظ نظام با خواست و نياز اساسی مردم برای رسيدن به دموکراسی و عدالت در تضاد قرار دارد. اما برای مبارزه با رژيمی تا دندان مسلح بايد تاکتيک های اين رژيم را شناخت. مساله اين است که رژيم يک نمايش انتخاباتی راه انداخت که سناريوی آن تماما بر نوعی عذرخواهی از مردم به خاطر سياست های گذشته بنا شده بود، بويژه در رابطه با سرکوب ها وحقوق زنان وجوانان و مليت ها ونابرابری ها و آشوب طلبی های خطرناک در سياست خارجی. نه فقط رفسنجانی بلکه تمام کانديدا ها از هردو جناح اين نقش را تا لحظه رای گيری بازی کردند و يک سره شدند گربه زاهد، به جز احمدی نژاد که با وقاحت نفرت انگيزی از سياست قيمومت مذهبی و سرکوب و جنگ طلبی و تمام تاريخچه منفور جمهوری اسلامی دفاع کرد و در نظر سنجی ها – ساختگی يا غير ساختگی به اندازه همان نيروی 10 درصدی هم رای نشان ميداد که به واقعيت نزديک تر بود. درست بعد از ختم رای گيری رژيم کلاه را چرخاند و نمايش ديگری را به صحنه آورد و اين بار با پشتيبانی قنداق تفنگ و با پيش راندن احمدی نژاد نمايش قبل از انتخابات را باطل و بر طبل جنگ از روبرو و سياست سرکوب و خفقان کوبيد. اين دو نمايش متفاوت است. انتخابات قيمومتی و مديريتی رژيم خود توهين به مردم بود، اما می خواستند زير پرده عذر خواهی آن را برای مردم قابل تحمل کنند. اين يکی توهينی است بدتر و می خواهند با زور سرنيزه آن را به خورد مردم بدهند. شرکت در آن بازی انتخابات رژيم فايده ای نداشت و برای مردم دستاوردی به بار نمی آورد، و اکثريت مردم چه رای دادند چه رای ندادند خواست های اساسی خود را در اين انتخابات دنبال نمی کردند، فقط به فکر تدارک شرايط مناسب تری بودند تا راهی به سوی آينده پيدا کنند، اما اين نمايش دوم چيزی است که با بحث رای دادن يا ندادن نمی توان از کنار آن گذشت چه رسد به توجيه آن با تحليل هايی از اين قبيل که مردم " ساده زيستی احمد نژاد" را پسنديده اند"!! اين نمايش دوم است که تنها با سرنيزه می توان آن را به خورد مردم داد. و به همين جهت رژيم با اين عمل خود نه تنها وقاحت بلکه بلاهت خود را نيز به نمايش گذاشته است. حاکمانی که پرونده شان نزد مردم به اندازه کافی سنگين است جزای چنين سياست هايی را که نقطه تحريک پذير احساسات مردم را نشانه می گيرد، وقتی خواهند گرفت که آرزو کنند پوست صورتشان را عوض کنند تا مردم چهره احمدی نژاد را درآن تشخيص ندهند.

در اين نمايش دوم هم همه جناح های رژيم چهره واقعی خود را يک بار ديگر به نمايش گذاردند، نه فقط کارگردانان صحنه آخر، بلکه هم چين کروبي، معين و بقيه. اين ها در حاليکه در طول رقابت انتخاباتی از خطاهای گذشته ابراز پشيمانی می کردند و وعده تغيير رفتار گذشته و ايستادگی در برابر حکم های حکومتی را ميدادند، وقتی که با اقدامی مواجه شدند که خودشان آن را کودتای فاشيستی خوانده اند، "کابوس "به ميدان کشيدن مردم را حتی يک لحظه هم به خاطرشان خطور نکرد. در حاليکه هاشمی بقيه را فرامی خواند که بيايند به او رای بدهند، آقايان معين و کروبی در حاليکه اعلاميه ها و بيانيه های شداد و غلاظ می دهند، در عمل تسليم بازی قانونی شده اند که از دفتر ولايت فقيه هدايت می شود. به راستی در سرنگونی رژيم های جبار کمتر عاملی به اندازه کوته بينی و حماقت خودشان اثر بخش است. گويی تمام جناح های رژيم دست به دست هم داده اند تا به مردم نشان دهند از بالا هيچ دری بازی نخواهد شد. برای نجات از شرما بايد از زير نقب بزنيد.

(*) http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/06/050618_a_z_election_results.shtm


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com