خالقان خاموش

افشین ندیمی


دی ١٣٨٧- ژانویه ٢٠٠٩

http://www.komitteyehamahangi.com///post162.htm

خالقان خاموش عنوان نامی است که برای کارگران ساختمانی به عنوان این که خود من هم یکی از همین کارگران ساختمانی هستم انتخاب کرده ام .در اینجا می خواهم نیم نگاهی داشته باشم به موقعیت کاری وجایگاه اجتماعی خود وسایر هم طبقه ای هایم ، اما با توجه به بحرانی که امروز گریبان سرمایه داری جهانی را گرفته است می خواهم در ابتدا نگاهی اجمالی داشته باشم به این بحران وموقعیت طبقه کارگر درآن.

در نظام های سرمایه داری همان گونه که مشخصه اصلی آنهاست و همه ی ما می دانیم طبقه کارگر با تمام وجود استثمار می شود. و تضاد و نابرابری در این جوامع بیداد می کند ،واین تضاد و نابرابری به حدی غیره انسانی است که طبقه کارگر همان گردانندگان چرخ های صنعت و کارخانه ها و همان سازندگان و خالقان بانکها و برج های آسمان خراش دارند از فقر می میرند. وعلم و تکنولوژی را که ما هر روزه شاهد پیشرفت های چشم گیر آن هستیم به جای آن که در خدمت هر چه بیشتر انسان و جامعه انسانی برای رسیدن به رفاه هر چه بیشتر قرار گیرد متاسفانه در راس خدمت به منافع شخصی عده ای انگل صفت سرمایه دار قرار گرفته است که به وسیله آن نیز دارند طبقه کارگر همان مخترعان وکاشفان این علم و تکنولوژی را با آن هر چه مدرن تر وبه صورت برده های مزدی استثمارمی کنند.

طبقه کارگر در نظام سرمایه دار هیچ سرمایه ای جز نیروی کار خود ندارد و باید به اجبار برای جبران کمبودهایی که در زندگی روزانه با آنها دست و پنجه نرم میکند فقط وفقط کار کند و تمام نیروی خود اعم از نیروی فکری و جسمانی را به صورت کالا در آورده و به سرمایه دار بفروشد تا سرمایه دار در مقابل مزد نا چیزی به او بدهد که برای تجدید قواکردن برای روز بعدش هم کم است.و به نحوی دارد مرگ تدریجی را به او تحمیل می کند و با این کار می خواهد فرصت رهایی را از این طبقه بگیرد. نظام بورژوازی با این کار خود هویت انسانی طبقه کارگر را پایمال کرد و تا حد یک کالای قابل فروش پایین آورده است، که همه اینها دیدگاه کالا نگری نظام بورژوازی را نسبت به طبقه کارگر به ما اثبات می کند.

و زنده ماندن طبقه کارگر تا به امروز هم فقط برای تولید ارزش اضافی بوده است نه این که بتوانند در این جامعه صاحب یک زندگی انسانی و ایده ال باشند.

اما آنچه همه ما امروز می بینیم وشاهد آن هستیم، این است که سرمایه داری جهانی با یک بحران عظیم اقتصادی روبرو شده است که رهایی از آن با این گونه مدلهای اقتصادی و تزهای بازار آزاد یا همان لیبرالیسم اقتصادی و سپردن وسایل تولید و منابع عمومی به مالکیت های خصوصی امری بس دشوار و کمر شکن است تا جایی که اقتصاددانان و ایدئولوگ های بورژوازی را که تا دیروز از جهانی سازی وبازارهای آزاد حرف می زدند و رویای خوش خود را در آن تعبیر می کردند امروز معلوم نیست که خود را در کدامین کنج مخفی کرده اند .

با توجه به آنچه که تاریخ به وضوح در مورد نظام سرمایه داری روشن کرده است، تمامی ایدئولوگ های بورژوازی و خود سرمایه داران نیزبه این حقیقت پی برده اند که نظام بورزوازی دیگر پروسه تاریخی خود را طی کرده است ونمی تواند به عنوان یک نظام طبقاتی در برابر مارش جهانی پرولتاریای عاصی از نظام بردگی مزدی بایستد.وپرولتاریای جهانی نیز به این حقیقت پی بردند که رهایی از چنین منجلابی تنها با اتکا به مارکسیسم و تزهای اقصادیش و با در پیش گرفتن افق سوسیالیستی وتلاش برای انقلاب سوسیالیستی امکان پذیر است و دیگر تزریق های چند صد میلیارد دلاری امریکا به عنوان امپریالیسم جهانی به بانکهای جهان کارایی ندارد.

اما آنچه در این باره ذهن مرا به خود معطوف کرده این است که تکلیف طبقه کارگر ایران در این بحران جهانی که اقتصاد جهانی را دچا رکود وحشتناکی کرده است چیست؟

چون همان گونه که همه می دانیم اقتصاد ایران از همان گذشته خصوصا سه دهه پیش تا به امروز در درون خود نیز مریض بوده است و امروز با وجود این بحران های عظیم اقتصادی در سطح جهانی و تحریم های اقتصادی که از جانب دیگر کشورهای سرمایه داری به ایران تحمیل می شود که خود اینها هم بیانگر رقابت های اقتصادی و تسلیحاتی میان دول سرمایه داری است . وهمچنین با پایین آمدن قیمت نفت به طور وحشتناکی که در تاریخ خود بی سابقه بوده است و این که اقتصاد ایران به آن متکی بوده و یک اقتصاد تک محصولی می باشد به طور کلی اقتصاد ایران را فلج کرده است.حال تکلیف طبقه کارگر ایران چیست و این طبقه در کدامین مرحله از زندگی خود به سر می برد؟

همان گونه که پر واضح است طبقه کارگر ایران امروز در بدترین شرایط زندگی خود به سر می برد چون هر روزه شاهد دستگیریهای فعالین کارگری و سایر فعالین اجتماعی و اخراج چند صد نفری کارگران در طول روز و بالا رفتن نرخ تورم و گرانی و افزایش روز افزون قیمت مایحتاج زندگیش است.و از این به بعد باید به اجبار با کار بیشتر و مزد کمتر یعنی با استثمار هر چه تمام تر هزینه ورشکستگی سرمایه داران را بپردازد چون همان گونه که همه می دانیم در بحران های اقتصادی، نظام بورزوازی ضدیت بنیادین خود را هر چه تمام تر بر علیه طبقه کارگر به کار می گیرد و می خواهد تاوان این ورشکستگی را با تقصیم نا متعادل آن میان کارگران با دغل بازیهایی چون کار اضافی و کاهش دستمزد بگیرد.

که در واقع پرولتاریای جهانی امروز در بدترین شرایط زندگی خود به سر می برد و تنها راه رهایی از این فلاکت و بدبختی نابودی سرمایه داری و برقراری سوسیالیزم است.

موقعیت کاری و جایگاه اجتماعی کارگران ساختمانی:

کارگران ساختمانی وفصلی کارگرانی،هستند که در نظام های لجام گسیخته بورژوازی به درجات بیشتر از سایر هم طبقه ایهای خود که در کارخانه ها وسایر مراکز تولیدی و صنعتی کار می کنند استثمار شده و مورد بی حرمتی وتوحش صاحبان سرمایه قرار می گیرند.وبه طور کلی از ابتدایی ترین واساسی ترین حقوق وخواسته های صنفی وطبقاتی خود محروم هستند.

به طوری که ما درسالهای اخیر شاهد پیروزی ها ودستاوردهای دمکراتیکی از جانب طبقه کارگر ایران بوده ایم که اصلی ترین فاکتور آن همان ایجاد تشکل ها وکمیته های مستقل کارگری میان کارگران کارخانه ها و حتی بیرون از کارخانه ها است که کارگران با اتکا به نیروی خود بدست آورده وتوانسته اند با بهره گیری از قدرتی که این تشکلها می تواند به طبقه کارگر با متحد کردن وانسجام دادن به آنها بدهد به حداقلی از خواسته ها ومطالبات صنفی وطبقاتی خود برسند که اینها نقطه عطفی بود برای مبارزات بعدی وانسجام هر چه بیشتر طبقه کارگر.

اما آنچه در این راستا قابل بیان بوده مشکلاتی است که کارگران ساختمان هر روزه با آن رو دررو هستند که در اینجا می خواهم به آن اشاره ای داشته باشم.اکثر کارگران ساختمانی ومهاجر،شبانه وبرای مدتی که در آن ساختمان مشغول کار هستند به اجبار درآن ساختمان نیمه کاره که نه درو پنجره ای مناسب داردو نه دیوارهای مناسب ونه سرویس بهداشتی مناسب وبه طوری که از کلیه وسایل رفاهی هم محروم هستند زندگی می کنند،که صحنه ای ناراحت کننده وآسف باررا جلوی چشم آنها می گذارد به طوری که آنها را دچار انواع بیماری های روحی وروانی کرده است.

اکثر این کارگران از لحاظ جسمانی نیز به دلایلی همچون فشار کارو عدم بهداشت به بیماریهای از قبیل دیسک کمر ودیسک گردن وآرتروز،آسم ،واریس وغیره مبتلا شده اند که در برخی از این کارگران بروز این بیماریها به دلیل این که در زمان مناسب درمان نشده وفقر این فرصت را به او نداده است که به پزشک برای درمان مراجعه کند، سبب از کار افتاده گی شخص شده. وانسانی را که تا دیروز سرمایه ای جز نیروی کار خود برای تامین معاش خانواده اش نداشت،امروز به دلیل نداشتن بیمه بیکاری واز کار افتادگی بایداز طریق تکدیگری وگدایی امرا معاش کند که این هم پایانی جزفقر فحشا به همراه ندارد.

جداازاین مشکلات این کارگران از لحاظ تغذیه هم در سوء تغذیه هستند زیرا ساخت وسازهای ساختمانی امروز با توجه به فقری که دامن طبقه کارگر را چسپیده است معمولاًدر مناطق بالا شهر وسرمایه دار انجام میگیرد که در این مناطق قیمت مایحتاج زندگی به دلیل اینکه کلیه وسایل مصرفی این قشر درجه یک بوده نسبت به سایرمناطق چند برابر گرانتر بوده که در واقع برای کارگران صرف کردن یک نهار یا شام معمولی برابر است بامزد آن روزشان که به ناچار از ساده ترین موادغذایی که شاید فاقد هرگونه ویتامین وپروتئین باشد استفاده می کنند.

جدا از امنیت شغلی که کارگران ساختمانی ندارند وکارفرما هر وقت منفعت خود را در خطر ببیند آنها را اخراج می کند از لحاظ جانی هم در امنیت نیستند به طوری که ما بارها شاهد سقوط آنها از داربست ویا ساختمان بوده ایم ویا شاهد برق گرفتگی وزیر آوار ماندنشان بوده ایم که در برخی مواقع سبب نقص عضو ودر اکثر مواقع سبب مرگ آنها شده است که علت اصلی آنها هم نداستن وسایل ایمنی در حین کاربوده که تضمین کننده ایمنی جانی کارگر در برابر حوادث است.

اکثراین کارگران ازنداشتن مسکن در رنج هستند به طوری که اکثراً مستاُجربوده ویا به ناچار در حلبی آبادهای کنار شهرها زندگی می کنند که فاقد هر گونه امکانات وخدماتی چون آب وبرق وگازوغیره بوده ودارند به ابتدایی ترین شیوه های ممکن زندگی میکنند.وما با چشمان خود شاهد این واقعیت تلخ هستیم که خالقان برجها وآپارتمانهای آسمان خراش که هر کدامشان در طول سال در چندین ساختمان کار کرده وآن را می سازند امروز خود در آلونک ها وحلبی آبادها زندگی می کنندویا به ناچار بیشتر از نصف در آمد ماهانه خود را به اجاره بهای خانه های اجاره ای که در آن زندگی می کنند می دهند که این شیوه زندگی خانواده هایشان را نیز به شدت مورد تحقیر قرار داده وآنها را از سایر خانواده ها مرفه جامعه که همان خانواده سرمایه داران است به شیوه ای غیره انسانی متمایز نگه داشته است زیرا در خانواده سرمایه داران خبری از فقر وفلاکت نیست اما خانواده این کارگران هر روزه با دیدن سفره های خالی از نان خود و ناکام ماندن در تحقق آرزوهای خود وصدها دردومشقت دیگر که می خواهم به چند مورد از آنها اشاره داشته باشم شاهد این فقروفلاکت هستند.

همگی ما بارهاشاهد سفره های خالی از نان خود بوده ایم ودر واقع فقروگرسنگی را با پوست واستخوان خود حس کرده ایم ویاشاهد فروخته شدن اعضای بدن یکی از افراد این خانواده ها برای جبران ناتوانیهای اقتصادیشان بوده ایم وشاهد از گرسنگی مردن زنان وکودکان این خالقان خاموش در کنج خیابانها و در زیر سایه بانکها و برج های آسمان خراش بوده ایم ویا شاهد جنایاتی بدتر از اینها که از جانب خدایگان ثروت نسبت به این طبقه صورت گرفته است بوده ایم که نمونه بارز آن همان فروختن زنان و دختران طبقه کارگر و محروم جامعه به شیخ نشینهای خلیج و امیران عرب بوده است و شاهد صدهاوهزاران درد ومشقات دیگری بوده وهستیم که هرروزه نظام بورژوازی ایران دارد به این طبقه تحمیل میکنند.

جدا از این همه مشکلات که سر راه کارگران ساختمانی و خانواده هایشان قرار دارد آنها نیز مانند سایر هم طبقه ایهای خود خواسته ها ومطالباتی دارند.آنها نیز خواهان کاهش ساعات کارخود هستند که ساعات کار آنها بر خلاف همگان که تا8 ساعت کار در روز می رود ساعت کار کارگران ساختمانی این مرز را در هم شکسته وتا 10 الی12 ساعت کار در طول روز رفته و همچنین خواهان افزایش دستمزد خود با توجه به بالا رفتن نرخ تورم وگرانی وهمچنین خواستاربهداشت درمحیط کار وامنیت جانی وکاری خود هستند.ابنها حداقلی بود از خواسته های کارگران ساختمانی که با وجود نداشتن تشکلی مستقل ومنسجم که ظرفی باشد برای رسیدن به این خواسته ها امکان پذیر نیست زیرا تحقق و رسیدن به این خواسته ها تنها در قالب داستن تشکل مستقل کارگری که کارگران را حول رسیدن به خواسته هایشان متحد ومنسجم می کند امکان پذیر است.

اما آنچه دررابطه بسیارمهم است این است که چرا کارگران ساختمانی تا به امروز نتوانسته اند صاحب تشکل کارگری در محیط کار خود باشند،علت در کم کاری خودکارگران و فعالین بوده یا شرایط کاری آنها اینچنین خواسته است؟

با توجه به فصلی بودن کار کارگران ساختمانی واین که آنها در فصولی از سال کار داشته و در بقیه فصول سال یعنی با شروع سرما ویخبندان بیکار بوده و این که کار آنها همیشگی نبوده واین که کارگران ساختمانی برای مدت زیادی دریک ساختمان نمی مانند و به صورت اکیب های مختلفی برای کارکردن وارد ساختمان می شوند وشیوه کار آنها به این صورت است که هر اکیب باید کارش را تمام کند و برود تا اکیب دیگر شروع به کار کند واینکه کار آنها در یکجا زیاد به طول نمی انجامد به گونه ای که در طول سال چندین مکان را عوض میکنند واعضای این اکیب ها برای همیشه با هم نیستند وبعد از مدتی از هم جدا می شوند وهر کس باید بعد از اتمام کاردر جای دیگر دنبال کار بگردد واین امر نیز سبب بیکاریها متداوم وطولانی مدتی برای آنها می شود.اینها اصلی ترین عواملی هستند در این که کارگران ساختمانی تا امروز نتوانسته اند صاحب یک تشکل مستقل کارگری در محیط کار خود باشند اما راهکار چیست؟

با این وجود سازمان یابی و تشکل پذیری کارگران ساختمانی و فصلی از مبرم ترین وکلیدی ترین مسئله ونیازهای طبقه کارگر وجنبش کارگری است وما ازکلیه کارگران ساختمانی و فصلی می خواهیم تا جایی که می توانند اقدام به ایجاد تشکل های مستقل کارگری در محیط کار خود کنند واگر این امکان برای آنها وجود ندارد،خود را با سایر تشکل ها و کمیته های مستقل کارگری که در خارج از محیط کار خود وجود دارد پیوند دهند.

واین وظیفه فعالین ورهبران کارگری است که به میان این توده از کارگران رفته و با دادن آگاهی طبقاتی وایجاد اتحاد همبستگی میان آنها ومتشکل کردن آنها در تشکل های موجود آنها را با سایر هم طبقه ایهای خود بر علیه استثمار وسرمایه متحد کنند.

رفقا بیایید همه با هم گرد پرچم رهایی طبقه کارگربرای رسیدن به دنیایی آزاد و برابر متحد شویم.

افشین ندیمی

«عضوکمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری»

دی ماه 1387



www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com