سوسياليسم در افغانستان زنده است و بايد در صحنه سياسى افغانستان حضور بيابد
به نقل از نشريه بارو شماره ٣، دى ١٣٨٠- دسامبر ٢٠٠١
وقتى مقامى از پنتاگون پيش از بمباران افغانستان رجز خواند که "افغانستان را به عصر حجر باز خواهيم گرداند"، منتقدانش پاسخ دادند که لازم نيست نيروى هوائى امريکا زحمت بکشد، افغانستان هم اکنون در عصر حجر بسر ميبرد. بيش از بيست سال جنگ خارجى و داخلى افغانستان را ويرانه کرده است، اما تبليغات قدرتهاى امپرياليستى حالا تلاش ميکند با نشان دادن تصوير عصر حجرى از افغانستان به افکار عمومى غرب بقبولاند که گويا افغانستان جامعه ايست که در مراحل بدوى تمدن، در دوران قبيله اى و بيابانگردى، بسر ميبرد. تبليغات امپرياليستى به اين تصوير نياز دارد تا نتيجه بگيرد چنين جامعه بدوىاى شايسته دولت ارتجاعىاى است که غرب ميخواهد در افغانستان بر سر کار باشد. ترکيب عشايرى و مذهبى چنين دولتى را در کنفرانس بن در نوامبر گذشته بعنوان يک پيروزى براى جهان متمدن به نمايش گذاشتند. تصوير يک افغانستان بدوى در صحنه سياست ايران نيز به امثال آقاى چنگيز پهلوان (در کنفرانس پژوهشگران در برلين در ماه نوامبر گذشته) اجازه ميدهد که اتحاد شمال را نيروى سزاوار رهبرى دولت افغانستان بشمرد، يا آقاى کشتگر را مجاز ميکند تا (در صفحات سايت ايران امروز) بدون احساس شرم براى احمد شاه مسعود مرثيه سرائى کند.با اين قبيل تصويرپردازىها بايد مقابله کرد. مردم افغانستان در درجه بسيار بالاترى از رشد اجتماعى و فرهنگ سياسى قرار دارند. بصير زيار، سردبير نشريه افغانى عصر جديد، در شماره گذشته بارو گفت که افغانستان در حال حاضر به اردوگاهى از گرسنگان ميماند که توسط باندهاى مسلح اداره ميشود؛ اما در عين حال با مرورى بر تخريب زيربناى اقتصادى و نهادهاى اجتماعى افغانستان در بيست سال گذشته نتيجه گرفت که اندوخته اجتماعى و حافظه سياسى جامعه افغانستان ابدا تناسبى با وضعيت امروز افغانستان ندارد. امروز نيز افغانستان جايگاه مردمى است که پيشتر کارگر بوده اند و فردا نيز گريزى از کارگرى نخواهند داشت، که روشنفکر بودهاند و روشنفکر هستند، که فعال سوسياليست بودهاند و، عليرغم دشوارترين شرايط، فعال سوسياليست ماندهاند. گرايشات سياسى موجود در جامعه افغانستان حاوى تجربه تاريخى افغانستان است و نه انعکاس وضعيت فلاکت بار کنونى آن. اگر بناست افغانستان آينده روشنى داشته باشد، تنها مترقىترين گرايشات موجود در جامعه ميتوانند و بايد اين آينده را شکل دهند، نه توازن قوا ميان نيرهاى قبيلهاى و مذهبى جامعه سنتى. تا آنجا که ما اطلاع داريم، در همين ماه دسامبر دستکم دو گردهمائى از نيروهاى سکولار و چپ افغانستان برگزار ميشود ("کنگره ملى" در بلژيک و گردهمائى "جامعه مدنى" در آلمان)، و نشستهاى مشابهى نيز قرار است در ماههاى آينده برگزار شود. اينها نيروهاى متعلق به جامعه سنتى نيستند، بلکه على العموم نيروهاى چپ، مدرن و سکولار بشمار ميايند و يکسره متاثر از مکاتب سياسى مدرن جهانى ميباشند که در همه کشورهاى پيشرفته جهان بشکل احزاب حضور سياسى دارند. به سود امپرياليستها و دولتهاى مرتجع منطقه نيست که از گرايشات سياسى سوسياليست و مترقى افغانستان حرفى به ميان آورند. اين وظيفه انترناسيوناليستى سوسياليستهاى همه کشورهاست که وجود نيروهاى سياسى مترقى در افغانستان را به آگاهى عموم برسانند، و خواهان اين شوند که آزادى فعاليت سياسى بيقيد و شرط احزاب سوسياليست و مترقى در افغانستان تضمين شود. در پائين ترجمه گزارشى را ميخوانيد که آلن مک کومز (Alan McCombes)، سردبير نشريه صداى سوسياليست (Socialist Voice)، ارگان حزب سوسياليست اسکاتلند، از ديدار خود با فعالين چپ در اردوگاه آوارگان افغانى در پيشاور تهيه کرده است. اين گزارش در نوامبر گذشته در نشريه اسکاتلندى «صداى سوسياليست» منتشر شد. سوسياليستهاى سازمان انقلابى کارگران افغانى از فعاليت زيرزمينى خود سخن ميگويندروزى که محسوده را در خانهاش ملاقات کردم، او و رفقاى ديگرش از «سازمان انقلابى کارگران» (Revolutionary Labour Organisation) که يک حزب سوسياليست زيرزمينى است تازه خبر تراژيکى را دريافت کرده بودند. هشت تن از رفقاى آنها بهمراه هفت کودکشان دو شب قبل در بمباران هوائى امريکا در شهر خارخانه و حومهاش کشته شده بودند. به سبب مخاطرات شرايط فعاليت مخفى، محسوده و رفقايش نميبايست اسامى واقعى خود را بمن ميگفتند؛ اما اسامى رفقاى کشته شده را بمن گفتند. "حالا آنها شهيد شده اند و کسى نميتواند دوباره بکشدشان". گفتند که چهارتن از سوسياليستهاى مقتول از فعالين زن بودهاند: لالاما (٣١ ساله)، مرضيه (٢٥ ساله)، رابعه (٣٠ ساله)، و گلمکو (٤٠ ساله). اسامى مردان اين چنين بود: عبدالکريم (٢١ ساله)، عبدالفاروق (٤٧ ساله)، عبدالرحمن (٥١ ساله). و عبدالله (٣٨ ساله). اسامى کودکان کشته شده را تا آن ساعت هيچکس به درستى نميدانست، اما گفتند که هروقت خودشان با خبر شوند به من اطلاع خواهند داد. فعال سوسياليست بودن در اسکاتلند آسان است، در اسکاتلند آدم ميتواند علنا از عقايدش دفاع کند، اعلاميه و نشريه توزيع کند، کمپين سازمان دهد، در انتخابات کانديدا شود. زندگى يک سوسياليست افغانى کاملا متفاوت است. اول از همه، پولى نيست که صرف اعلاميه، سايت اينترنت، يا کامپيوتر شود. هر روز نبردى است براى بقا. فعالينى که من ديدم در فقر فرساينده زندگى ميکنند، و اغلب روزهاى متوالى جز سيب زمينى چيزى ندارند بخورند. پولى براى اعلاميه و نشريه ندارند. حتى اگر پولش را هم داشتند نميتوانستند توزيعش کنند، چون فعالين سوسياليست تحت يک حکم اعدام دائمى زندگى ميکنند. حتى آنها که مثل محسوده که در تبعيد در آنسوى مرز و در پيشاور زندگى ميکنند، اگر هويتشان فاش شود توسط طالبان و ديگر افراطيون مذهبى به قتل ميرسند. اما محسوده، که از سازماندهندگان بخش زنان حزب است، عملا فعاليت زيرزمينى مضاعفى را انجام ميدهد. زنان اگر لو بروند در معرض خطر مجازات شديدترى از جانب احزاب مذهبى هستند. زنانى که معصومه سازمانشان ميدهد ناگزيرند که بطور پنهانى، پنهان از مردان خانوادهشان، با يکديگر جلسه بگيرند. محسوده که خود مادر چهار کودک نوسال است ميگويد: "بسيارى از زنان به نقش سنتى خود پايبندند، اما بسيارى نيز عطش دانستن دارند و ميخواهند فعال شوند." "شرکت زنان در مبارزه در افغانستان تاريخ طولانىاى دارد. اما حالا البته بسيارى از مردها به زنها اجازه نميدهند که در مراسم عمومى شرکت کنند. بسيارى از رفقاى زن ما در خفا از شوهران و برادران و پدرانشان فعاليت ميکنند. به آنها ميگويند: «داريم ميرويم بازار» يا «ميرويم لباس بخريم»، اما بجايش ميايند اينجا يا ميروند خانههاى ديگر." فرداى روزى که من با محسوده ملاقات کردم، دو زن سازمانده ديگر را ديدم که هرگز محسوده را نديده بودند، چرا که اين حزب فعاليتش را از طريق حوزه هاى مخفى پيش ميبرد. شلاله ٢٧ ساله است و اهل استان باميان در افغانستان مرکزى است که پايگاه مسلمانان شيعى است که به سبب جدال فرقه هاى مذهبى از جانب طالبان آزار ديده اند. چندى پيش طالبان به غارت منطقه پرداختند و از جمله مجسمههاى بودا را که شهرت جهانى داشتند نابود کردند و دست به کشتار روستائيان زدند. يکى از عموهاى شلاله و چهار عموزادهاش پس از ورود طالبان به دو روستاى دارعلى و نائک و دستگيرى مردهاى آبادى اعدام شدند. شلاله ميگويد: "در دارعلى مردم از خانه هاشان بيرون آمده بودند تا به طالبان خوشامد بگويند، اما طالبان همه مردها را از خانه ها جمع کردند و بردندشان به ميدان آبادى و دستهاشان را بستند. هيچکس فکر نميکرد که ميخواهند بکشندشان، بلکه فکر ميکردند که ميخواهد ببردنشان زندان. اما طالبان همه شان را کشتند، ١٨٠ نفر را در دارعلى و ٢٠٠ نفر را در نائک." شلاله ميگويد که زنها بيش از مردها از طالبان نفرت دارند: "بعضى از زنها، آنها که زمينه افراطى مذهبى دارند، از طالبان حمايت ميکنند. اما بيشتر زنها اينطور نيستند. اينها مىبينند که خانه خودشان براشان زندان شده است. اکثر مردم افغانستان، ٩٩ در صد شان، مسلمان اند، اما اکثر همينها آزادى و دموکراسى ميخواهند." اما به نظر شلاله انتخاب ميان طالبان و اتحاد شمال مثل انتخاب بين دراکولا و فرانکشتاين است. منطقه او پيشتر، پيش از اينکه توسط طالبان تسخير شود، پايگاه اتحاد شمال بود. شلاله ميگويد که اتحاد شمال بطور مکرر مرتکب اعمال بشدت وحشيانهاى عليه زنان، دزديدن و تجاوز به زنان، شده است. "اينها شديدا بيرحم اند. دخترى، که اسمش شکريه بود، در خانه خودش مورد حمله رهبران اتحاد شمال قرار گرفت. آنها قصد داشتند به او تجاوز کنند، اما شکريه از پنجره بيرون پريد و کشته شد." هيلا ٢٢ ساله است و سازمانده بخش زنان حزب انقلابى کارگران افغانى در شهر هرات است، که در آنسوى افغانستان و نزديک مرز ايران قرار دارد. هيلا انگليسى را خوب صحبت ميکند و ميگويد که ٩٩٪ زنان افغانستان بيسواد اند. بخش مهمى از فعاليت هيلا سازمان دادن کلاسهاى سوادآموزى است. اين کلاسها کاملا پنهانى در خانههايى برگزار ميشود که هيلا و رفقايش زنان را در آنها جمع ميکنند. شرکت کنندگان شهريه ناچيزى بابت هزينه دفتر و قلم و کتاب ميپردازند. آنها هم که پول شهريه ندارند رايگان شرکت ميکنند. "در هر کلاس ١٠ تا ١٥ زن آموزش ميبينند. من مسئوليت پنج دوره مختلف را دارم، ولى در مجموع ما کلاسهاى بسيارى در استان و در ساير نقاط کشور سازمان ميدهيم. سازمان انقلابى کارگران افغانى آنها را سازمان ميدهد. نخستين گام ما اينست که سوادآموزى اوليه را سازمان دهيم. پيش از اينکه بتوانيم زنان را از نظر سياسى آموزش دهيم، بايد نخست خواندن و نوشتن را به آنها ياد بدهيم. ما همچنين مراقبتهاى اوليه پزشکى و دوزندگى را نيز آموزش ميدهيم. بعد ميرسيم به آموزش سياسى." عليرغم اختناقى که طالبان بر زنان اعمال ميکنند، به عقيده هيلا تمام زنان افغانستان مخالف بمباران امريکا هستند. "مردم اين جنگ را جنگ امريکا با طالبان نمىبينند، بلکه جنگ نامسلمانها با مسلمانها مىبينند. آنجا که من فعاليت ميکنم مردم اکثرا شيعه اند و مخالف طالبان هستند. اما اگر جنگ به تجاوز زمينى به کشور بکشد، اکثر مردم همراه طالبان عليه امريکا و بريتانيا خواهند جنگيد." "بله، امريکا ميخواهد که طالبان و القاعده را شکست دهد، اما هدف اصلى شان اينست که آسياى ميانه را در اختيار بگيرند؛ همانطور که با برخى کشورهاى عرب همينکار را کرده اند. امريکا فکر ميکند که بسادگى پيروز خواهد شد، اما اين جنگى طولانى است که دو يا سه سال به درازا خواهد کشيد. اما حتى اگر امريکا طالبان را شکست دهد و دولت خودش را بر سر کار بياورد، چپ هنوز ناگزير خواهد بود که زيرزمينى فعاليت کند زيرا امريکا دموکراسى نخواهد آورد، بلکه ديکتاتورى ديگرى خواهد آورد. چپ در افغانستان هميشه ناگزير بوده زيرزمينى فعاليت کند و حالا هم اوضاع دارد بدتر ميشود نه بهتر." توضيح بارو:ما نتوانستيم از وجود "سازمان انقلابى کارگران افغانى" که در طول اين مقاله مورد اشاره قرار ميگيرد اطلاعى پيدا کنيم؛ نام اين سازمان شبيه به «سازمان انقلابى زحمتکشان افغانستان» است که به «سازا» نيز شهرت دارد؛ در عين اينکه ممکن است منظور «سازمان رهائى افغانستان»، يک سازمان شناخته شده ديگر افغانى، باشد. |