زنان افغانستان و جنگ
به نقل از نشريه بارو شماره ٦، فروردين ١٣٨١- مارس ٢٠٠٢
با سقوط طالبان وضعيت زنان در افغانستان بهبود يافته است. آيا اين امر اثبات اينست که، آنچنانکه امريکا و متحدينش ادعا ميکنند، جنگ امريکا عليه طالبان اهداف انسانىاى داشت؟ آيا وضعيت زنان در افغانستان پس از طالبان، آنچنانکه جناح چپ سوسيال دموکراسى اروپا و برخى فمينيستها ادعا ميکند، توجيه حمله امريکا به افغانستان ميتواند باشد؟ کريستين دلفى به اين پرسشها پاسخ منفى ميدهد. دلفى يک جامعه شناس فمينيست شناخته شده است که خود در مبارزه بينالمللى براى کسب حقوق زن در افغانستان تحت حکومت طالبان شرکت داشته است. او از دهه ٧٠ به اينسو از متفکرين سرشناس امر مبارزه زنان بوده، و از صاحبنظران مکتبى است که به نام فمينيسم ماترياليست شناخته شده است. آثار او در مورد کار خانگى زن در مباحث و برخورد نظرات ميان مکاتب فمينيستى نقش برجستهاى داشته و بعنوان اسناد پايهاى در اين زمينه شناخته ميشوند. اهميت نوشته حاضر او نه در نقطه نظرات او در مورد تاريخ معاصر افغانستان و جريانات سياسى آن، که بحث انگيز است و براى بسيارى ارزيابى يکجانبهاى است، بلکه در اينست که يک فمينيست سرشناس رابطه جنگ افغانستان و آزادى زنان را به گونهاى طرح ميکند که دستکم در نگاه اول غير منتظره است. بخصوص اين واقعيت که کريستين دلفى خود در مبارزه براى رهائى زنان در افغانستان مشارکت داشته، افشاى او از ماهيت جنگ امپرياليستى امريکا و متحدينش در افغانستان با تکيه بر نيروهاى محلى ضدمردمى، و در استفاده از موقعيت زن تحت حکومت طالبان براى توجيه اين جنگ را خواندنى ميکند. جنگى بسود زنان؟
کريستين دلفى
در ٢٩ ژانويه ٢٠٠٢، آقاى جرج بوش در سخنرانى سالانه خود در مورد «وضعيت کشور» گفت: "پرچم آمريکا بر فراز سفارتخانه ما در کابل در اهتزاز است... و امروز زنان افغانستان آزادند." انگار که"ائتلاف عليه تروريسم" جنگ براه انداخته بود تا زنان افغانستان را آزاد کند. پس از بمبارانها و ورود نيروهاى اتحاد شمال به کابل، روزنامهها عکسهاى زنان خندانى را منتشر کردند که از قرار به اين جنگ علت وجودىاش را ميداد. چنين توجيهى غريب است، وقتى که مجاهدينى که از طرف متفقين دوباره در قدرت مستقر شدهاند بهتر از طالبان رفتار نميکنند. وانگهى، گزارشگران متعدد در محل ديگر نميتوانند سوءظن شهرنشينان کابل و جلالآباد را پنهان کنند. سوءظنى که از تجربه اين مردم نشات ميگيرد: در فاصله سالهاى ١٩٩٢ و ١٩٩٦ نيروهاى «اتحاد شمال» بيدليل زندانيان و زخميان را قتلعام و کشتار ميکردند، و مردم غيرنظامى را مرعوب کرده و از آنها باج ميگرفتند. اکنون همان اوضاع در افغانستانى که دوباره به مناطق نفوذ تقسيم شده و ايلخانان از سرگيرى يک جنگ داخلى تازه را وعده ميدهند(١)، بهنوعى تکرار ميشود. در افغانستان همچنان که در کويت، عربستان سعودى، يا هر جاى ديگر، امريکا هيچگونه اعتنائى به حقوق زنان ندارد. او حتى زنان افغانستان را عامدانه و آگاهانه قربانى منافع خود کرد. براستى مجاهدين از کجا ميايند؟ از سال ١٩٧٨، حتى پيش از آنکه ارتش شوروى کشور را اشغال کند، روساى قبائل و مقامات مذهبى عليه دولت مارکسيست نورمحمد ترکى، که دختران را مجبور به مدرسه رفتن کرده بود و قانون لويرا(٢) و فروش زنان را ممنوع نموده بود، اعلام جهاد کردند. در افغانستان هرگز به اندازه سالهاى ١٩٩٢-١٩٧٨ اينهمه زن پزشک، استاد، وکيل، و نظاير اينها، وجود نداشته است. از ديدگاه مجاهدين، حقوق زنان کاملا به يک جنگ ميارزد، به جنگى عليه آن. اشغال شوروى به اين نبرد بعد ميهنپرستانه ميدهد. و ايالات متحده که دشمنان دشمنان خود را دوستان خود ارزيابى ميکند از آنها حمايت ميکند. مسلم است که امريکا ميداند مجاهدين قصد دارند زنان را سرجايشان بنشانند. اما اين مجاهدين در مقابل مسکو ميايستند و اين تنها چيزى است که بحساب ميايد. پس از عزيمت نيروهاى شوروى، جنگ، بويژه بر عليه غيرنظاميان ادامه مييابد. سربازان اتحاد شمال خانه ها را غارت ميکنند و زنان را مورد تجاوز قرار ميدهند. روساى محلى از کاميونها در هر پنجاه کيلومتر باج ميگيرند، فساد و هرج و مرج مانع اعمال قانون شرع ميشود. به اين ترتيب عرصه براى رسيدن طالبان، پسران روحانى اين مجاهدين که به اندازه پدران خود ضدکمونيست و از آنان بنيادگراتر هستند، آماده ميشود. و اين ها نامزدهاى شايسته دريافت کمکهاى آمريکا، که از طريق عربستان سعودى به مدارس مذهبى پاکستان دلار سرريز ميکند، ميشوند. پس بپرسيم آيا ايالات متحده هميشه براى حقوق زنان (در افغانستان) مبارزه ميکرده است؟ نه. آيا هيچگاه براى حقوق زنان (در افغانستان) مبارزه کرده است؟ نه. بر عکس، او زنان را به حقارت کشانده است. زنان افغانى از سوى دولتهاى مارکسيست، که متحد يکى از دشمنان ايالات متحده شمرده ميشدند، مورد دفاع قرار گرفته بودند. پس ميبايست آنها را قربانى کرد. عليرغم هر چيز، نميشود گذاشت که حقوق انسانى مانع پيشروى هژمونى آمريکا شود. حقوق زنان همانند کودکان عراقى است: مرگ آنها بهاى قدر قدرتى آمريکا است(٣). من که بيش از دو سال پيش عليه سرنوشتى که توسط طالبان براى زنان افغانى طرحريزى شده بود مبارزه تبليغى را آغاز کردم، همانند همه فمينيستهاى جهان اميدوارم که دولت تازه مستقر شده حقوق زنان را تضمين نمايد. بهبود وضعيت زنان ميتواند به يکى از نتايج غير قابل پيش بينى اين جنگ تبديل شود. ميتوان گفت يک فايده جنبى. ميشود اميدوار بود. اما غرق رويا نبايد شد. گروه آقاى برهان الدين ربانى، رئيس دولتى که از سوى جامعه جهانى برسميت شناخته شده بود، در سال ١٩٩٢ قانون شرع را در کابل تحميل کرد. و در سال ١٩٩٥، نيروهاى همين جمعيت اسلامى، تحت فرماندهى احمد شاه مسعود، بى مهابا به ارتکاب تجاوز و قتل در کابل پرداختند.
آنهائى که تصميم ميگيرند
|