تزهايى در باره وضعيت حاضر چپ ايران و شيوه برخورد ما

مصوب شوراى مرکزى اتحاد سوسياليستى کارگرى

به نقل از نشريه بارو شماره ٦، فروردين ١٣٨١- مارس ٢٠٠٢


١- مهمترين ويژگى وضعيت فعلى چپ ايران اينست که بحکم روندهاى عينى پايه‌اى اين چپ بايد يک پولاريزاسيون جديد را از سر بگذراند. از سوى ديگر با توجه به وضعيت سياسى و اجتماعى حاضر ايران نوعى همکارى وسيع چپ مطلوبيت سياسى دارد. شيوه برخورد صحيح به چپ بايد هر دو اين مولفه‌ها را در مورد وضعيت حاضر مد نظر داشته باشد.

٢- موقعيت کنونى چپ ايران يک وضعيت گذار تاريخى را منعکس ميکند. احزاب و سازمانهاى موجود در چپ ايران در دوره تاريخى متفاوتى شکل گرفته‌اند و ترندها و طيف‌بندى اين چپ نيز منعکس کننده واقعيات سياسى دورانى است که اکنون سپرى شده است. تحولات مهم يکى-دو دهه گذشته، چه در سطح ايران و چه در سطح جهان، به وضعيت تازه‌اى در مبارزه طبقاتى منجر شده و طيف‌بندى‌هاى سابق چپ را از نظر عينى فاقد موضوعيت کرده است. تحولات جهانى در عرصه اقتصاد و سياست در دو دهه اخير اکنون تماما در صف‌آرايى طبقاتى جامعه ايران بازتاب يافته است. فروپاشى بلوک شوروى نه فقط ترندهاى هوادار شوروى و بسيارى از ترندهاى منتقد شوروى را از نظر ايده‌ئولوژيک نامربوط کرد، بلکه پيامدهاى آن در عرصه اقتصاد و سياست جهانى نيز به نوبه خود وضعيت تازه‌اى را ايجاد نمود. تحولات سياسى چند ساله اخير ايران مشخصا مسائل تازه‌اى را فرا‌روى چپ قرار داده است، بافت طبقات و وزن اجتماعى طبقات مختلف جامعه ايران در اثر تحولات اجتماعى دو دهه اخير در ايران تغيير کرده‌، و مشخصا ميزان مطلق و نسبى مزدبگيران در اقتصاد افزايش يافته است. از نظر ايده‌ئولوژيک، همپاى عقب نشينى جهانى سوسياليسم و پيشروى جهانى نئوليبراليسم در سطح جهانى، بورژوازى ايران نيز با اعتماد‌به‌نفس بيشتر، و بسيار خودآگاه‌تر و فرموله‌تر، در عرصه اقتصاد و سياست حضور دارد. همه اينها از جمله عواملى هستند که شکلگيرى قطب‌بندى تازه‌اى در چپ ايران را ضرورى ميسازند.

٣- براى اينکه چپ بتواند حضور موثرى در صحنه سياست ايران داشته باشد حياتى است تا خود را با شرايط جديد مبارزه طبقاتى انطباق بدهد و پاسخگوى معضلات تازه باشد. اين روندى است که اگرچه مدتهاست جبرا آغاز شده و جريان دارد، اما هنوز به فرجام نرسيده است و نزد بخش بزرگى از چپ اساسا روندى آگاهانه نيست. مشخصا در داخل کشور اين روند شتاب بيشترى داشته و گسست از چپ دهه ٥٠ و دوره انقلاب پيشتر رفته است. اما در خارج کشور، که به سبب اختناق سياسى حاکم بر ايران محل استقرار احزاب و سازمانهاى سياسى چپ است، هم اينرسى سازمانى و هم شرايط تبعيد و مهاجرت از جمله عواملى هستند که وقوع اين گسست را کند‌تر ميکنند. با اينهمه در خارج کشور نيز کاهش نفوذ چپ در جامعه مهاجرين در سالهاى اخير خود شاخصى است که ضرورت شکلگيرى صف‌بندى تازه‌اى را نشان ميدهد. همچنين وقوع انشعابات مکرر در احزاب و سازمانهاى چپ، و خصوصا افزايش چشمگير فعالين منفرد چپ، در چند سال اخير هم عارضه و هم شاخص اين دوران گذار است، و اين واقعيت را موکد ميکنند که پاسخهاى ترندهاى موجود چپ ايران تکافوى مسائل پيشاروى‌اش را نميکنند. گذار چپ به يک صف‌بندى تازه يک روند تاريخى است و چپ ايران بهر‌رو اين دوره انتقال را طى خواهد کرد و بالاخره قطب‌بندى تازه‌اى در چپ ايران شکل خواهد گرفت.

٤- روند گذار چپ در ايران نيز، مثل طيف‌بنديهاى چپ در ساير کشورهاى جهان، قطعا به پيدايش جريانها و ترندهاى متعدد جديدى منجر خواهد شد که نهايتا متناظر با نيازهاى طبقات و اقشار مختلف جامعه اند. «اتحاد سوسياليستى کارگرى» در رابطه با وضعيت گذار چپ ايران وظيفه خود را تلاش در جهت ايجاد و تقويت قطب سوسياليستى کارگرى ميداند؛ يعنى تلاش براى تمايز بخشيدن به حرکت سوسياليستى‌اى که مستقيما متکى به حضور جنبش طبقه کارگر ايران در عرصه مبارزه اجتماعى و سياسى، بمنزله يک جنبش متمايز از جنبشهاى طبقات ديگر و ساير جنبشهاى اجتماعى موجود، باشد.

٥- از طرف ديگر، مولفه دوم در وضعيت حاضر چپ اين واقعيت است که حضور فعلى چپ در عرصه سياسى و اجتماعى ايران بسيار کمتر از نفوذ و ظرفيت واقعى آن است. نياز بورژوازى و رژيم به تداوم اختناق سياسى و سرکوب چپ در داخل ايران خود گوياترين شاخص اين واقعيت است. اما حتى در فضاى خارج کشور و در جامعه تبعيديان و مهاجرين ايرانى نيز حضور و نفوذ بالفعل سازمانها و احزاب چپ در چند سال گذشته کاهش يافته و در حال حاضر بسيار کمتر از سهم واقعى چپ در عرصه سياسى و اجتماعى است. و اين در حالى است که سمپاتى عمومى جامعه ايرانيان خارج کشور نسبت به آرمانها و ارزشهاى چپ، نه فقط تضعيف نشده، بلکه با تجربه موقعيت مهاجر در کشورهاى غرب و لمس دشواريهاى اقتصادى-اجتماعى آن، از سابق بسيار بيشتر خود‌آگاهانه شده و تقويت يافته است. شمار افزاينده منفردين چپ در خارج کشور (و در داخل کشور نيز) بهترين گوياى اين واقعيت است که اين مواضع و شيوه فعاليت سازمانهاى چپ است که نميتواند ظرف بيان انرژى چپ در جامعه ايران (چه در داخل و چه در خارج کشور) قرار گيرد. براى تبديل نفوذ و حضور بالقوه چپ به بالفعل نهايتا تنها راه موضوعيت اجتماعى يافتن چپ، يعنى تسريع عبور از همين دوره انتقالى چپ، است. اما فاصله نفوذ بالقوه زياد چپ با حضور بالفعل بسيار محدود و ناموثر چپ موجد پيدايش اين تمايل سالم و مشروع بوده است که ميخواهد چپ فورا بشکل يکپارچه‌تر و متحدتر، ولذا نيرومندتر، در سطح جامعه (و خصوصا در تبعيد) عرض اندام کند. فاکتور مهم ديگرى که اين تمايل به وحدت عمل را تقويت ميکند وضعيت سياسى پرتحول و سيال ايران است؛ يعنى بخصوص اين واقعيت که جنبش اصلاحات بورژوازى ايران اکنون واقعا يک جنبش اجتماعى است که دامنه فعالين آن بسيار فراتر از تشکلهاى رسمى آن ميرود. وحدت عمل حريف بخودى خود چپ را به آرايش مشابهى سوق ميدهد. در اين شکى نيست که ابراز وجود نيرومند چپ در قبال رشد راست در عرصه سياسى و اجتماعى ايران مفيد است و کل جريانات چپ را در وضعيت مناسبترى قرار ميدهد.

٦- مجموعه اين فاکتورها باعث شده که مساله اتحاد وسيع اکنون پايه مادى جديدى در مباحثات و مراودات سازمانها و فعالين چپ داشته باشد که از موارد مشابه در مورد اتحاد عملهاى آکسيونى (که سالهاست در چپ و بخصوص در خارج کشور سنت جا افتاده‌اى بوده است) کاملا متمايز باشد. به اين ترتيب شکل دادن به يک همکارى وسيع بين سازمانها و فعالين چپ (که بخصوص بتواند انرژى دوستداران و فعالينى باشد که خارج سازمانهاى موجود قرار دارند) اکنون يک نياز سياسى مبرم شده است. ديدگاههاى مختلفى براى يافتن راه حلى براى اين نياز در ميان فعالين چپ شکل گرفته که در ادامه به تيپيک ترين انواع آنها برخورد ميشود. معيار اصلى ما براى تشخيص پاسخ مناسب به اين نياز سياسى اينست که راه حل درست براى شکل دادن به يک همکارى وسيع ميان نيروهاى چپ نبايد به بهاى ناديده گرفتن ضرورت پايه‌اى تر تسريع قطب‌بندى تازه در چپ (تزهاى ١ تا ٣)، و مشخصا براى ما به بهاى مخدوش شدن قطب متمايز سوسياليسم کارگرى (تز ٤)، صورت گيرد.

٧- وحدت حزبى: ديدگاهى که ايجاد همکارى وسيع بين نيروهاى چپ را از طريق ايجاد توافق بر مبناى اصول پايه‌اى ايده‌ئولوژيک و برنامه‌اى (يعنى در عمل يک وحدت حزبى) دنبال ميکند هم اتوپيک و هم زيانبار است. اتوپيک است، زيرا چپ در ايران نيز مثل ساير کشورهاى جهان به دلايل عميق اجتماعى و مادى بالاجبار قطبها و ترندهاى مختلفى خواهد داشت و نميتواند صرفا در يک جريان حزبى واحد متجلى شود. و زيانبار است، زيرا (خصوصا از زاويه منافع حرکت سوسياليستى طبقه کارگر) شکلگيرى يک قطب سوسياليستى کارگرى تنها با ايجاد تمايز و تاکيد بر تفاوت از ساير ترندهاى چپ ميسر خواهد شد. تعقيب يک وحدت عمومى حزبى تنها اين پروسه را مخدوش و کند ميکند.

٨- اتحاد بر اساس فصل مشترک‌هاى موجود: روشن است که از نظر عينى در حال حاضر فصل مشترکهاى متعددى (عقيدتى، برنامه‌اى، تاکتيکى) ميان سازمانها و جريانات مختلف چپ وجود دارد. ديدگاهى که ايجاد همکارى وسيع بين نيروهاى چپ را با تاکيد بر اين فصل مشترک‌ها جستجو ميکند ظاهرا بر يک مبناى عينى موجود تاکيد ميکند، اما اتحاد عمل وسيع بر چنين مبانى‌اى در عمل نخواهد توانست پاسخ درستى به ضرورت حضور وسيعتر چپ در عرصه سياسى و اجتماعى ارائه دهد (و تجربه هاى تاکنونى نيز همينرا نشان داده است). زيرا اگر بپذيريم که مواضع عقيدتى و برنامه‌اى سازمانها و ترندهاى موجود در چپ ايران هنوز پاسخ کافى‌اى به وضعيت تازه مبارزه طبقاتى نميدهد، بطريق اولى فصل مشترک باريکى ميان چنين مواضعى نيز جوابگوى مسائل پيشاروى چپ نميتواند باشد. به بيان ديگر، اگر کليت نظرات و فعاليتهاى احزاب و سازمانهاى موجود قادر به جلب و بسيج انرژى فعالين منفرد و دوستداران وسيع چپ نيست، نظرات ناقص‌تر و فعاليتهاى محدودتر نيز در جذب اين انرژى شکست‌شان محتوم است.

٩- اتحاد برحسب تاکتيکهاى سياسى: بيشک ايجاد همکارى و اتحاد عمل ميان نيروهايى که تاکتيکهاى مشابهى نسبت به وضعيت جارى سياسى دارند مقدور است؛ اما چنين اتحادى اولا محدود است، ثانيا شکننده است، و ثالثا پاسخگوى نياز سياسى چپ به ابراز وجود در سطح وسيع اجتماعى و سياسى نيست. چنين اتحادى طبعا تنها محدود به نيروها و عناصرى است که تحليل يکسانى از شرايط سياسى حاضر ايران و تاکتيکهاى متناسب با آن دارند؛ اما در همين حد نيز شکننده است، زيرا وضعيت تاکتيکى طبق تعريف ناپايدار است و با هر تحول مهم و يا با تغيير ارزيابى از وضعيت توسط هريک از نيروهاى شرکت کننده در چنين جبهه تاکتيکى‌اى مبانى اتحاد از ميان ميرود. (خصوصا به اين واقعيت بايد توجه کرد که يکى از معضلات جديد پيشاروى چپ ايران در چند سال گذشته دقيقا تحليل از ماهيت تحولات سياسى جارى و جنبش اصلاحات در ايران بوده است.) مهمتر از همه، چنين ديدگاهى نميتواند پاسخگوى نياز عمومى چپ به عرض اندام اجتماعى در قبال راست باشد.

١٠- براى يک همکارى وسيع اجتماعى: به اين ترتيب روشن است که يک همکارى اصولى وسيع ميان نيروهاى متشکل و منفرد چپ ميبايد: الف) پروسه تاريخى گذار به يک قطب‌بندى تازه در چپ ايران را کند نکند، و ب) در عين حال در يک سطح اجتماعى کلا چپ را در قبال راست در وضعيت مناسبترى قرار دهد. اگر بپذيريم که پايه‌اى ترين عاملى که به چپ در ايران موضوعيت اجتماعى و سياسى وسيع ميتواند ببخشد پاسخگويى به معضلات تازه مبارزه طبقاتى است، آنگاه روشن است که هرگونه اتحاد و همکارى‌اى که بر اين پيشروى مانعى بگذارد نقض غرض خواهد بود. بنابراين هرگونه شکلى براى همکارى وسيع چپ بايد بدوا بتواند امکان شکلگيرى قطب‌ها و ترندهاى تازه در چپ را مجاز و حتى تسهيل نمايد. در عين حال، اگر همکارى و اتحاد وسيع قرار است کل چپ را در يک وضعيت بهتر قرار دهد، بايد بتواند براى فعاليتهاى نظرى و عملى همه نيروهاى دربرگيرنده تسهيلاتى بوجود آورد و دامنه آنها را گسترش دهد. يافتن چنين اشکالى با توجه به سنتهاى اکنونى چپ امر دشوار و بعيدى مينمايد اما غيرممکن نيست. ما تنها از تلاشهايى حمايت ميکنيم که به ايجاد ظرفى براى همکارى وسيع بين نيروهاى متشکل و منفرد چپ منجر شود. اين نه تنها از زاويه منافع شکلگيرى يک قطب سوسياليستى کارگرى تنها موضع درست است، بلکه با توجه به وضعيت گذار چپ ايران على العموم به سود آينده چپ ايران خواهد بود.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com