رضا مقدم

دو استراتژى

مبارزه براى ايجاد تشکل و وحدت طبقه


به نقل از بارو، شماره ٢٢، خرداد ١٣٨٤ (ژوئن ٢٠٠٥)


تشکيل "کميته پيگيرى ايجاد تشکلهاى آزاد کارگرى" و جمع آورى ٢٣٧١ امضا از کارگران در اعتراض به قراردادهاى موقت و در دفاع از خواست "برسميت شناختن آزادى ايجاد تشکلهاى مستقل کارگرى" اقدامات جنبش کارگرى ايران را براى ايجاد تشکل خويش يک گام اساسى به جلو رانده و آنرا وارد مرحله تازه و کاملا متفاوتى کرده است. مباحثى که اين اقدام در ميان فعالين جنبش کارگرى داخل و خارج کشور دامن زده است، اگر چه هنوز مهر مباحث دوران قبل از "کميته پيگيرى" را بر خود دارد، اما ميرود تا مقولات و موضوعات جديدى را نيز به ميان بکشد. مقولات و موضوعاتى که اگر چه ممکن است کاملا تحليلى و نظرى باشد، اما براى اولين بار بعد از کشتارهاى دهه ١٣٦٠ ميتواند مستقيما به عمل و فعاليت مشخص فعالين جنبش کارگرى براى ايجاد تشکل کارگرى مربوط شود. موفقيت اين مباحث و پيشروى جنبش کارگرى براى ايجاد تشکل تنها در گرو درک دوران جديد و پاسخگويى به نيازهاى همه جانبه آن است؛ از جمله نياز به بحث هاى نظرى بر سر راه حلهاى مشخص و گام هاى معين عملى براى ايجاد تشکل کارگرى.

تشکيل "کميته پيگيرى" مانند تمام وقايع مهم جنبش کارگرى ايران پس از انقلاب، مهر اختلافات گرايشات جنبش کارگرى را با خود دارد و نشان ميدهد که مباحث چند ساله اخير که اساسا بر سر نوع تشکل کارگرى در جريان بوده هر يک در عمل به چه اقدامات متفاوتى منجر ميگردد. در واقع مباحث سياسى و نظرى درباره اوضاع سياسى ايران و نيازهاى جنبش کارگرى ميرود تا مابه ازاى عملى مشخص بيابند و اين کل جنبش کارگرى و سوسياليستى ايران را گامها به جلو سوق خواهد داد. اين روند اگر چه ممکن است در کوتاه مدت بر مناسبات درونى کل گرايش چپ جنبش کارگرى که تحت تاثير گروهها و جريانات متفاوتى هستند اثر منفى داشته باشد و باعث کدورت ها و دلخوريهايى گردد (که از عوارض طبيعى عبور از چنين دورانى است)، اما در دراز مدت روابط فى مابين را سازمان يافته و پخته تر و منسجم تر خواهد ساخت، چرا که هيچ يک از جرياناتى که شامل مجموعه گرايش چپ جنبش کارگرى هستند بنابه تعريف منفعتى جز منفعت کل طبقه کارگر را دنبال نمى کنند. از اين طريق گرايش چپ جنبش کارگرى همانگونه که شايسته اش است در سرنوشت و آينده طبقه کارگر ايران يک نقش اساسى بازى خواهد کرد.

اين نوشته ابتدا بر لزوم اتحاد کل طبقه بعنوان مهمترين شرط موفقيت مبارزه کارگران براى ايجاد تشکل تاکيد مى کند و نشان ميدهد که اين اتحاد تنها حول يک راه حل و استراتژى واحد براى ايجاد تشکل امکان پذير است؛ استراتژى به معناى نقشه عمل پروسه ساختن ايجاد تشکلهاى کارگرى. قسمت دوم مبانى استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل کارگرى را بررسى مى کند و با اتکا بر اظهارات فعالين گرايش راست و عملکرد آنها در چند ساله اخير نشان ميدهد که استراتژى ايجاد تشکلهاى کارگرى براى گرايش راست خوانايى کامل دارد با ماهيت تشکل مورد نظرشان که همان تشکل کارگرى با مبانى تعامل و همکارى طبقاتى است. قسمت سوم تشکيل "کميته پيگيرى" و استراتژى اين کميته براى ايجاد تشکل را بررسى مى کند و استراتژى اين کميته را با استراتژى گرايش راست مطابقت ميدهد و همچنين لزوم عبور از آن را تشريح مى کند. در قسمت چهارم و پايانى اشاراتى دارد به مبانى استراتژى گرايش چپ جنبش کارگرى براى ايجاد تشکل.

١ - ايجاد تشکل و اتحاد طبقه

طبعا هيچ گرايش و جريان درون جنبش کارگرى نيست که خواهان اتحاد طبقه کارگر نباشد. اما هر گرايشى، هم چپ و هم راست، طبعا مى کوشد تا کارگران را حول سياستهاى مورد نظر خودش متحد کند. بنابراين بحث و اختلاف بر سر ماهيت سياستهايى است که اين گرايشات دارند. اين موضوع را، بر خلاف گرايش راست، فعالين گرايش چپ جنبش کارگرى همواره بصراحت بيان داشته اند. اما فعالين گرايش راست مخالفت با سياستهايشان را تفرقه افکنى مى نامند و مانع اتحاد طبقه. بعضى هايشان حتى صرف بيان اينکه طبقه کارگر گرايشات مختلفى دارد را تفرقه انگيز مى دانند! چرا که شخصا و فورا بايد به اين سئوال جواب دهند که در کنار کدام گرايش هستند. بدليل سابقه درخشان(!) گرايش راست جنبش کارگرى، اين گروه مى خواهند در کنار گرايش راست باشند اما کسى جلوى در و همسايه برويشان نياورد.

نزد فعالين گرايش راست جنبش کارگرى ايران، و بويژه با توجه به ظرفيت و توان اندک نظرى و سياسى که دارند، اتحاد طبقه تنها موقعى عملى است که نظرات و احزاب مختلف وجود نداشته باشند و در ميان طبقه کارگر فعاليت نکنند. اينها صرف وجود نظرات سياسى و احزاب گوناگون فعال در جنبش کارگرى را، عامل تفرقه و بسيارى از معضلات طبقه کارگر مى دانند. به اين اعتبار و از نظر اينها اتحاد طبقه کارگر فقط در يک برهوت مطلق نظرى ممکن است؛ يعنى هرگز. اين ديدگاهها به اتحاد طبقه کمکى نميکنند و نهايت موفقيتشان تحريک هيستريک عده اى فعال ساده دل جنبش کارگرى عليه احزاب و سازمانهاى کمونيستى است.

اتحاد کل طبقه در مبارزه براى ايجاد تشکل حياتى است. بدون اتحاد کل طبقه مبارزه براى دستيابى به حق تشکل و ايجاد تشکل اگر غير ممکن نباشد به دشوارى با موفقيت همراه خواهد بود. يکى از اهداف مهم تمامى مباحث درباره ايجاد تشکل بايد بتواند راه را براى اتحاد کل طبقه باز کند و موانع آنرا کنار بزند. جنبش کارگرى در مبارزه ديرينه اش براى ايجاد تشکل به مرحله حساسى رسيده است و شرط اصلى موفقيت آن اتحاد کليه جريانات جنبش کارگرى است. به يک معنا کليه گرايشات جنبش کارگرى براى ايجاد تشکل از پيش محکوم به اتحاد هستند. اين امر ضرورى ميسازد تا تمامى حرکت ها و اقدامات براى ايجاد تشکل از طرف گرايشات و جريانات مختلف جنبش کارگرى قبل از هر چيز با هم هماهنگ گردند و بر يک بستر قرار گيرند تا زمينه براى متحد شدن و سازمانيافتن کل آنها فراهم شود. اين اولين گام براى بوجود آوردن اتحاد کل طبقه براى ايجاد تشکل کارگرى است.

گرايشات مختلف جنبش کارگرى هر يک خواهان نوع معينى از تشکل هستند که از نظر ساختار، ماهيت و حتى نام با هم متفاوت است. تلاش براى اينکه همه گرايشات يک نوع تشکل بخواهند که از نظر اسم، ماهيت، ساختار و اهداف يکسان باشند غير ممکن است. بنابراين تلاش براى اتحاد و هم نظرى در اين مورد عملى نيست و ضرورى هم نيست. مستقل از اين اختلافات، آنچه کل فعاليت ها و اقدامات براى ايجاد تشکل را در يک بستر واحد قرار مى دهد توافق بر سر يک راه حل و استراتژى واحد براى ايجاد تشکل کارگرى است.

٢ - استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل

با انتخاب خاتمى به رياست جمهورى و عروج جنبش اصلاحات سياسى، گرايش راست جنبش کارگرى استراتژى خود براى ايجاد تشکل را با جبهه دوم خرداد بعنوان بخشى از جنبش اصلاحات سياسى هماهنگ کرد. نظريه پردازان و فعالين گرايش راست در داخل و خارج سياستهاى کارگرى جنبش اصلاحات سياسى و ليبراليسم ايران را که خواهان نوعى حق تشکل و اعتصاب براى کارگران بود، انکار کردند و آنرا ناشى از تسليم رژيم به فشار توده هاى کارگر جا زدند تا ماهيت راست تشکل مورد نظرشان را (تشکل با مبانى تعامل و همکارى طبقاتى) پنهان کنند. يکى از فعالين طبق معمول بى نام و نشان "هيات موسس سنديکاهاى کارگرى" مى گويد: "اين يک روند تحميل شده به حکومت و سرمايه داران است و لطف و کرم آنها نيست. اينکه اينها (سازمان جهانى کار) اينک مى آيند و مى نشينند و قرارداد مى بندند و وزارت کار هم مى پذيرد، يکى از دلايل همين است که اين روند پيش از اين بوسيله کارگران تحميل شده است." (سه شنبه ٦ خرداد ١٣٨٢ - سايت اخبار روز - از سايتهاى سازمان اکثريت - مصاحبه کننده صادق کارگر)

تمامى صاحبان صنايع و سرمايه ايران و دولتشان همواره با هر نوع حق تشکل و اعتصاب براى طبقه کارگر مخالفت و هر مبارزه کارگرى براى اين خواستها را سرکوب کرده اند. انکار ورود جنبش کارگرى به يک دوران جديد مبنى بر اينکه جنبش بورژوايى اصلاحات سياسى و ليبرليسم ايران نوعى از حق تشکل و اعتصاب براى طبقه کارگر را در سيستم خود مى پذيرد، فقط پوششى براى سياستهاى گرايش راست بود. وجه تازه دوران جديد اين بود که جنبش اصلاحات سياسى قصد ايجاد نوعى تشکل کارگرى را داشت که منافع سرمايه را بهتر از شوراهاى اسلامى و هر نوع تشکل دولتى تامين کند. گرايش راست جنبش کارگرى اين نوع تشکل مطلوب جنبش اصلاحات سياسى و ليبراليسم ايران که بر مبانى همکارى طبقاتى است را بعنوان پذيرش حق تشکل کارگران از جانب دولت و صاحبان صنايع و سرمايه تبليغ کردند. اينها فقط با انکار سياستهاى جنبش اصلاحات سياسى بود که قادر مى شدند همان سياستها را بعنوان سياستهاى برخواسته از بطن طبقه کارگر و فعالين قديمى و "اصيلش" به کارگران حقنه کنند.(١) در دفاع از اين سياستها، "استدلال" اساسى متحدين و مدافعان "هيات موسس" در خارج کشور بر "اطلاع و ارتباط" آنها با "فعالين کارگرى داخل" بنا شده بود. فعالين علنى و جلوى صحنه اينها، که در خارج کشور اساسا عضو سازمان بنياد کار(٢) هستند، مخالفت فعالين گرايش چپ با سياستهاى جنبش اصلاحات سياسى در جنبش کارگرى را تحت عنوان "بى اطلاعى از داخل" رد مى کردند و آنرا ناشى از يک "شناخت رسانه اى" از جنبش کارگرى مى دانستند.

توافقنامه سازمان جهانى کار با وزارت کار

توافقنامه اول سازمان جهانى کار با وزارت کار در سال ١٣٨٢ که مطابق آن شوراهاى اسلامى نقش حاشيه اى پيدا مى کردند و راه براى ايجاد نوعى از تشکل مورد نظر گرايش راست باز مى شد مورد استقبال گرم و صميمانه فعالين گرايش راست قرار گرفت و منجر به نامه تشکر آميز "هيات موسس" به وزيرکار شد؛ و آنهم در اوج سرکوب تظاهرات دانشجويى توسط رژيم اسلامى در نيمه دوم خرداد و تيرماه ١٣٨٢. اما فعالين گرايش چپ جنبش کارگرى توافقنامه اول سازمان جهانى کار را رد کردند و نامه تشکرآميز "هيات موسس" به وزير کار را مورد انتقاد قرار دادند و آنرا ناشى از انطباق تشکل مورد نظر جنبش اصلاحات سياسى و گرايش راست جنبش کارگرى دانستند.(٣)

تشکل مورد نظر گرايش راست تشکلى با مبانى همکارى و تعامل طبقاتى است و استراتژى ايجاد آن هم با ماهيتش خوانايى دارد. يعنى استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل کارگرى نيز بر مبانى تعامل و همکارى طبقاتى است. تعامل و همکارى "هيات موسس" با وزارت کار براى ايجاد تشکل، بخشى جدايى ناپذير از اين استراتژى است و هيچ نوع افشاگرى از ماهيت وزارت کار آنرا تغيير نخواهد داد. چرا که اين نوع تشکل کارگرى بر يک همکارى و درک متقابل همه جانبه با کليه طرفهاى درگير يعنى صاحبان صنايع و سرمايه متکى است، يعنى پذيرش و درک منطق و منافع صاحبان سرمايه و صنايع و طرح خواستها و مطالبات کارگرى مقدور در چهارچوب اين منافع. همدستى و همکارى فعالين گرايش راست با نمايندگان سياسى بورژوازى "اصلاح طلب" اعم از اسلامى و غير اسلامى و حکومتى و غير حکومتى نيز از همين امر نشئت گرفته است. چشم اميد به وزارت کار رژيم اسلامى نيز هم وقتى مطرح شد که وزير کار را بدرست از زمره اصلاح طلبان حکومتى تشخيص دادند. کمالى وزير کار حامى سر سخت خانه کارگر در کابينه رفسنجانى که چندين سال هم وزير کار خاتمى بود در مقابل اقداماتى که شوراهاى اسلامى را تضعيف ميکرد و راه را براى ايجاد تشکلهاى مورد نظر جنبش اصلاحات سياسى باز ميکرد، ايستاد. با تغيير کمالى و آمدن صفدر حسينى، عضو دفتر سياسى جبهه مشارکت، به وزارت کار راه تغيير از بالا باز شد و توافقنامه اول با سازمان جهانى کار منعقد گشت. به همين دليل هر چه اصلاح طلبان حکومتى در سلسله مراتب قدرت و از جمله وزارت کار قوى تر باشند گرايش راست نيز به تشکل مورد نظر خود نزديک تر است. استراتژى "هيات موسس" براى ايجاد تشکل بر همکارى با وزارت کارى بنا شده است که توافقنامه اول را منعقد کرد. توافقنامه اول سازمان جهانى کار با وزارت کار راه ايجاد تشکل مورد نظر گرايش راست را فراهم آورده بود اما گرايش راست راسا دست بکار ايجاد تشکل نشد و درخواست کرد و انتظار کشيد تا وزارت کار به کارگران فراخوان ايجاد سنديکا بدهد! "لذا از وزارت کار انتظار ميرود که طى فراخوانى جهت برقرارى روابط سه جانبه، از کليه کارگران و کارفرمايان خواسته شود نسبت به ايجاد سنديکاهاى خود اقدام نمايند"(٤). تشکل مورد نظر گرايش راست بنا به تعريف و بنا به ماهيت آن نمى تواند از طريق مبارزه با وزارت کار بعنوان نماينده ارگان دولت پاسدار منافع صاحبان صنايع و سرمايه ايجاد شود، بلکه بايد با همکارى وزارت کار و مطابق آئين نامه ها و فراخوانهاى آن باشد.

با انتخابات مجلس هفتم جبهه دوم خرداد بطور عمومى تضعيف شد و لذا از قدرت مدافعان و متحدان گرايش راست در دولت کاست و متعاقب آن صفدر حسينى وزير کار منعقد کننده توافقنامه اول با سازمان جهانى کار جاى خود را به خالقى از فعالين قديمى خانه کارگر اصفهان داد. توافقنامه دوم سازمان جهانى کار با وزارت کار در سال ١٣٨٣، که بر خلاف توافقنامه قبلى، شوراهاى اسلامى را بعنوان تشکل کارگران ايران برسميت شناخت؛ يا دستکم، با اين شرط که تغييراتى در قوانين آنها بوجود بيايد دستپخت اين وزير کار خانه کارگرى است. اينبار "هيات موسس" به وزارت کار و سازمان جهانى کار نامه گلايه آميز نوشت. در خارج کشور، به همت و با ابتکار تعدادى از فعالين سازمان بنياد کار که اساسا نبضشان با "هيات موسس" ميزند و نسبت به توافقنامه اول اعتراضى نداشتند، (چرا که بر وفق مراد بود) يک نامه اعتراضى و با امضاى تعدادى از فعالين جنبش کارگرى تهيه و براى دبيرکل کنفدراسيون اتحاديه هاى آزاد کارگرى ارسال شد.(٥) سياست "هيات موسس" که با توافقنامه اول سازمان جهانى کار "انتظار آرام" براى انتشار فراخوان تشکيل سنديکا از طرف وزارت کار بود با توافقنامه دوم به سياست "انتظار گلايه اى" (البته از نوع "لايت") تبديل شد.

نقش توده هاى کارگر

در رابطه با عکس العمل "هيات موسس" به توافقنامه دوم بايد به چند نکته جالب توجه کرد.

الف: "هيات موسس" توافقنامه اول سازمان جهانى کار را "روند تحميل شده به حکومت و سرمايه داران و نه لطف و کرم آنها" جا زدند. اما وقتى توافقنامه دوم منعقد شد نه "هيات موسس" و نه متحدان و مدافعانش در خارج کشور که در "ارتباط مستمر" با داخل بودند و در ميان آنها "غوطه" مى خوردند، هيچکدام توضيح ندادند که در فاصله دو توافقنامه تناسب قوا بين کارگران و "حکومت و سرمايه داران" دچار چه تغييرات شگرفى شده بود که اينبار سازمان جهانى کار، شوراهاى اسلامى را نه بعنوان يک نهاد مشورتى بلکه به عنوان يک نهاد اصلى کارگرى پذيرفت. براى پنهان کردن ماهيت تشکل کارگرى با مبانى تعامل طبقاتى مورد نظر گرايش راست و انطباق آن با تشکل مورد نظر جنبش اصلاحات سياسى، فعالين گرايش راست توافقنامه اول را پيروزى کارگران و نتيجه فشار کارگران اعلام کردند اما براى علل توافقنامه دوم تنها حرفى که به ميان نياوردند، نقش توده هاى کارگر بود.

شفاعت از "آى ال او" و وزارت کار

ب: حتى وقتى توافقنامه دوم دولت و "آى ال او" شوراهاى اسلامى را برسميت شناخت و آب پاکى را روى دست "هيات موسس" ريخت، اينها هنوز شفاعت از هردوى آنها را بعهده گرفتند، چرا که تعامل و همکارى طبقاتى چنان بنياد و اساس استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل است که اينها حتى حاضر نيستند حتى سازمان جهانى کار و وزارت کار را برنجانند. يکى ديگر از فعالين بى نام و نشان "هيات موسس" (و شايد هم همان قبلى) درباره نقش وزارت کار و سازمان جهانى کار مى گويد: "نمايندگان سازمان بين المللى کار تحت فشار اين موضوع را پذيرفته اند."، "البته (وزرات کار) شايد تحت فشار هم باشند، (حيوونى ها!) براى اينکه آن کسانى که از اول مخالف قانون کار بودند، الان مجلس (مجلس هفتم) را نيز در اختيار دارند و اينها راضى نميشوند که کارگر حق تشکل داشته باشد".(٦)

اولا معلوم نيست توده هاى کارگرى مورد استناد فعالين گرايش راست که توافقنامه اول را به حاکميت تحميل کرده بودند الان کجا هستند! جالب اين است که در فاصله دو توافقنامه نه تنها مبارزات کارگرى ادامه داشت و با هيچ افتى روبرو نشده بود بلکه سير نزولى شوراهاى اسلامى نيز چنان ادامه داشت که حتى خود سران خانه کارگر هم امکان پنهان کردنش را نداشتند و به صفحه روزنامه هاى خود شوراهاى اسلامى هم راه يافته بود.

ثانيا اين گفته بند را آب داد و تمام مدافعين و متحدين "هيات موسس" در خارج کشور را سنگ روى يخ کرد. "هيات موسس" (نظير سازمان اکثريت و جمهوريخواهان) با بى کفايتى کامل دوم خرداد را صاحب انحصارى جنبش اصلاحات سياسى تلقى کرده بود و همه تخم مرغ هايش را در سبد دوم خرداد گذاشته بود. (البته اکنون اتحاد جمهوريخوهان دارد با واقع بينى انتخابات رياست جمهورى را دنبال ميکند تا شايد راى دادن به رفسنجانى هم به صرفه باشد؛ گرايش راست جنبش کارگرى هم دير يا زود بايد تعامل با هر اصلاح طلب غير دوم خردادى را بيازمايد.) "هيات موسس" و دوم خرداد وجوه متفاوت و هماهنگ يک پديده بودند و مجلس هفتم هر دو را تضعيف کرد و اميد به ساختن تشکل نزد "هيات موسس" را تيره و تار ساخت. با آنکه حتى سردمداران "هيات موسس" در داخل قادر نيستند در يک راستا بودنشان با دوم خرداد را بعنوان بخشى از جنبش اصلاحات سياسى پنهان کنند، اما هنوز نبايد از مدافعين و متحدين "هيات موسس" در خارج کشور انتظار داشت که از آنچه که به فعالين گرايش چپ نسبت ميدادند، حتى شرمنده باشند.(٧)

ثالثا، با پذيرش شوراهاى اسلامى ضد کارگر بعنوان تشکل کارگران ايران توسط توافقنامه دوم، زمينه براى افشاى بيشتر سازمان جهانى کار و وزارت کار فراهم آمده است. اما اين فعال "هيات موسس" به شفاعت آنها بر مى خيزد تا مانع افشاى آنها گردد. چرا که از نظر اينها "بايد از شيوه هايى استفاده کرد که نتيجه عکس ندهد. نبايد دور اين موضوع را خط کشيد و آن را تمام شده فرض کرد. اين مطلوب و جالب نيست."(٨) افشاى "آى ال او"، بعنوان يکى از بزرگترين نهادهاى جهانى تنظيم کننده روابط کار و سرمايه و وزارت کار يک فعاليت دائمى است و نتايج بسيار خوب و مثبتى در جنبش کارگرى دارد. اما افشاگرى از اين دو نهاد راه "تعامل و همکارى" هيات موسس را مى بندد و نتيجه عکس ميدهد.(٩)

همه اين نکات تاکيد مى کند استراتژى گرايش راست جنبش کارگرى براى ايجاد تشکل، بر مبانى "تعامل و همکارى" با وزارت کار بنا شده است. اين استراتژى با ماهيت تشکل مورد نظر گرايش راست که بر مبانى تعامل و همکارى طبقاتى است خوانايى کامل دارد. گرايش چپ و راست جنبش کارگرى دو تشکل کاملا متفاوت را مطرح مى کنند، متفاوت از نظر ساختار، متفاوت از نظر ماهيت و اهداف و متفاوت از نظر استراتژى براى ايجاد آن. روند تشکيل هر يک از اين دو نوع تشکل متکى به استراتژى معينى است که با ماهيت و اهداف و ساختار آنها خوانايى داشته باشد. استراتژى گرايش راست متکى است بر مدافعانى در بالا و از جمله در وزارت کار که براى تعامل، همکارى و رفع موانع آماده باشد. با مجلس هفتم نيروى متحد گرايش راست در بالا که هم خواهان و هم قادر به تعامل و همکارى براى رفع موانع ايجاد تشکل کارگرى مورد نظر "هيات موسس" بود تضعيف شده است، نه تنها اين، بلکه شوراهاى اسلامى را بعنوان نيرو و تشکل اصلى جنبش کارگرى پذيرفته است، البته با شرط تغييراتى در قوانين تشکيلشان.

اکنون موضوع مهم اين است که استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل، امتحان خود را پس داده است و فعلا عملى نيست. چرا که کافى نيست تنها فعالين گرايش راست قادر و آماده براى تعامل و همکارى باشند. نيروى مقابل، يعنى رژيم و وزارت کار هم بايد آماده و قادر به همکارى و تعامل باشند. اين فقط تحليل ما نيست، بلکه خود يکى از فعالين "هيات موسس" (آيا صادق کارگر مى داند که اين کداميک از آنهاست؟) نيز اقرار ميکند که "در درون حکومت ديگر جريانى نيست که مدافع حداقل حقوقى براى کارگران باشد."، "کسانى که از اول مخالف قانون کار بودند، الان مجلس را نيز در اختيار دارند و اين ها راضى نمى شوند که کارگر حق تشکل داشته باشد و با هر تلاشى که در اين جهت صورت گيرد، از جانب هر کسى که باشد مخالفند و با آن با شدت مقابله مى کنند." مصاحبه کننده اينبار نامعلوم سايت اخبار روز از اين فعال هيات موسس ميپرسد که آيا "در دولت و حکومت جريان و يا جناحى که به هر دليل خواستار يک حداقل حقوق براى کارگران باشد، وجود دارد؟" و پاسخ ميگيرد که "نه، ديگر اين طور نيست"(١٠)

صادق کارگر مسئول کميسيون کارگرى سازمان اکثريت است و به احتمال قوى مطالب کارگرى سايت اخبار روز - از سايتهاى سازمان اکثريت - را وى در چهارچوب سياستهاى اين کميسيون تهيه و تائيد ميکند. اگر حتى به فرض محال و فقط براى لحظه اى در اين بحث مشخص در مطلب حاضر از تمامى اعمال جنايتکارانه و ضد کارگرى رژيم اسلامى عليه طبقه کارگر و فعالين کارگرى تا مقطع سال ١٣٦٠ صرف نظر کنيم چطور مصاحبه کننده سايت اخبار روز مى تواند بر تمامى جنايات رژيم اسلامى عليه طبقه کارگر از سال ١٣٦٠ به بعد و نقشى که خود سازمان اکثريت و حزب توده در آن داشتند، چشم بپوشد و سئوال کند که آيا يک جناح طرفدار حقوق کارگر در رژيم وجود دارد. آيا براى اين مصاحبه کننده بگلوله بسته شدن کارگران، انحلال شوراهاى کارگرى، دستگيرى، شکنجه و اعدام فعالين کارگرى، انداختن اراذل و اوباش شوراهاى اسلامى و انجمن اسلامى به جان کارگران مبارز، اخاذى شوراهاى اسلامى از کارگران در دوران جنگ، فلاکت اقتصادى تحميل شده به نسل فعلى طبقه کارگر که ميليونها نفر از آنها و خانواده هايشان را به زندگى در زير خط فقر واداشته و باعث بزرگترين فجايع در زندگى کارگران شده است و... هنوز کافى نبوده است تا دندان طمع از وجود يک جناح طرفدار حقوق کارگر در رژيم بکند؟ آيا اين مصاحبه کننده و فعال بى نام و نشان "هيات موسس" تا قبل از توافقنامه دوم سازمان جهانى کار و انتخابات مجلس هفتم جناح مترقى و حامى کارگر در رژيم اسلامى سراغ داشتند؟ اين ديگر توهم نيست، اين ديگر تحليل غلط نيست، اين يک نوکر صفتى و چشم به مرحمت زندانبان و جلاد داشتن است. حالا مى شود عميقا درک کرد که چرا فعالين "هيات موسس" در مصاحبه با سايت "سازمان بنياد کار" و "اخبار روز" از گفتن نام خود خوددارى مى کنند. اين دو سايت حاملين اين نظرات را از چشم کارگران پنهان نگاه ميدارند.

با اين وصف و در اين شرايط که "ديگر" جريان مدافع حقوق کارگر در بالا وجود ندارد "هيات موسس" و گرايش راست مى توانند در وضعيت "در جا راحت باش" در انتظار تغييرات در بالا به نفع خود باشند و يا بايد در کنار کليه نيروهاى جنبش اصلاحات سياسى که مى کوشند اوضاع را به قبل از مجلس هفتم برگردانند، فعاليت کنند و شرايط سياسى مطلوب براى تحقق استراتژيشان را فراهم آورند، منجمله منتظر نتيجه انتخابات رياست جمهورى باشند. بطور مثال، از هم اکنون کانديد شدن و انتخاب رفسنجانى به رياست جمهورى يکى از چند حالات ممکن است. در اين صورت وضع شوراهاى اسلامى در بالا مستحکم خواهد شد، چرا که خانه کارگر که هميشه در جيب رفسنجانى بوده است اولين جريانى است که براى حمايت از کانديد شدن و انتخاب وى کنگره تشکل داد. اما اين به معناى آن نيست که فضا براى فعالين گرايش راست منجمله فعالين "هيات موسس" بسته خواهد شد و به چپ خواهند چرخيد. بلکه محتمل تر است که، از آنجا که "هيات موسس" هيچگاه صريحا خواهان انحلال شوراهاى اسلامى نشده، تحکيم موقعيت شوراهاى اسلامى راه معامله گرايش راست و شوراهاى اسلامى را باز کند. در چنين حالت محتملى، آنها يک روزنه اى در قوانين جديد شوراهاى اسلامى پيدا مى کنند و در بهترين حالت بطور مستقل اما بعنوان يکى از زير مجموعه هاى خانه کارگر فعاليت مى کنند. در چنين حالتى، گرايش راست بيش از پيش از توده کارگران فاصله خواهد گرفت و عملکردش بيربط به حرکت طبقه کارگر خواهد شد و گرايش چپ تقريبا انحصار عرصه مبارزه براى بسيج طبقه کارگر را در دست خواهد گرفت.

٣ - ارزيابى از "کميته پيگيرى"

هنوز هيچ سندى درباره ساختار "کميته پيگيرى" منتشر نشده تا بيانگر اهداف، مناسبات درونى، مکانيسم تصميم گيرى، رويه عضوگيرى و يا کناره گيرى از آن باشد. بنابراين تنها سند موجود متنى است که به کارگران براى امضا ارائه شده است و تمامى اظهار نظرات درباره "کميته پيگيرى" هم بر محتواى همين سند و گزارشات مجمع عمومى سوم متکى است، هر چند اعضاى کميته پيگيرى ٣٨ نفره دلايل واحدى در دفاع از آن ابراز نمى دارند و اين قبل از هر چيز ناشى از نظرات متفاوت اعضاى آن است.

ترکيب "کميته پيگيرى"

در خارج کشور حاميان گرايش راست بدوا پنداشتند که اکثريت قاطع "کميته پيگيرى" تماما از گرايش راست و در خط "هيات موسس" است و اين يک نقش اساسى در حمايت يکپارچه فعالين گرايش راست جنبش کارگرى و سازمانهاى سياسى مدافعش از "کميته پيگيرى" داشت.(١١) اکنون روشن است (منتها حتما براى فعالين گرايش راست خوشايند نيست) که "کميته پيگيرى" در انحصار فعالين گرايش راست نيست، بلکه برعکس، به نظر ميايد با هر مجمع عمومى اش سهم فعالين گرايش راست در آن کاهش مييابد. فعالين گرايش راست جنبش کارگرى در جمع ٣٨ نفره "کميته پيگيرى" و همچنين در ترکيب ٦٢ نفره در مجمع عمومى سوم در يک اقليت کامل بوده اند. اکثريت بالايى از اعضاى "کميته پيگيرى" از فعالين گرايش چپ جنبش کارگرى هستند. با اين حال اين ترکيب کميته و اعتقادات فردى اعضاى آن نيست که موضع راست يا چپ آنرا تعيين ميکند. معيار اصلى، استراتژى ناظر به فعاليتهاى اين کميته براى هدف آن يعنى "پيگيرى ايجاد تشکل" است، که در ادامه با تفصيل بيشترى بررسى مى شود.

بيانيه "کميته پيگيرى"

بيانيه کميته پيگيرى داراى دو موضوع مهم قابل بحث است. اولا درخواست از وزارت کار "جهت رفع موانع تشکل يابى کارگران" که بيشترين انتقادات را حتى از جانب کسانى که اين حرکت را مورد تائيد قرار داده اند بر انگيخته است. و دوم جملاتى بحث برانگيز که کمتر مورد توجه قرار گرفته است: "در اين شرايط سازمان جهانى کار با اعزام نمايندگانى به ايران و نظارت بر امضاى تفاهمنامه اى در خصوص اصلاحاتى در فصل ششم قانون کار موجود (در رابطه با تشکل کارگرى) که بدون حضور نمايندگان مستقل کارگران انجام گرفته، در کمال تاسف عملا بر بى حقوقى کارگران ايران صحه گذاشته و به اين وسيله به آن رسميت بخشيده است. قطعا کارگران ايران که به دليل محروميت از داشتن تشکل هاى مستقل خود همواره شاهد تحميل قوانين ضد کارگرى و مقاير با مقاوله نامه هاى سازمان جهانى کار بوده اند، تفاهم نامه اى را که نمايندگان آنها در تنظيم و امضاى آن حضور نداشته اند، به رسميت نخواهند شناخت."

"هيات موسس" در انتقاد به عدم "حضور نمايندگان مستقل کارگران" کاملا منسجم است و برخلاف فعالين گرايش چپ که طبقه کارگر را محروم از تشکل مى دانند و لذا فاقد "نمايندگان مستقل"، آنها خود را نمايندگان سنديکاهايى که ثبت شده است و تنها مدتى "فعال" نبوده اند، مى دانند. منظور آنها از اين انتقاد اين است که چرا وزارت کار آنها را به جلسه با سازمان جهانى کار دعوت نکرده است و به اين اعتبار آن جلسه "بدون حضور نمايندگان مستقل کارگران" برگزار شده است.

نمايندگان مستقل کارگران

در بيانيه "کميته پيگيرى" به سفر اول نمايندگان سازمان جهانى کار به ايران و امضاى توافقنامه اول اشاره نشده است. در توافقنامه اول، شوراهاى اسلامى بعنوان يک تشکل کارگرى به رسميت شناخته نشده بودند و برايشان تنها يک نقش مشورتى در نظر گرفته شده بود و در عين حال راه را براى ايجاد تشکلهايى که کارگران را از جمله در مذاکرات مربوط به قراردادهاى دسته جمعى نمايندگى کنند، باز کرده بود و وزارت کار را موظف نموده بود که موانع حقوقى و قانونى ايجاد چنين تشکلهايى را برطرف کند. به اين توافقنامه فعالين گرايش چپ اعتراض کردند اما از طرف گرايش راست که در ايران اساسا و بطور متشکل توسط "هيات موسس سنديکاهاى کارگرى" نمايندگى ميشوند به وزيرکار نامه تشکر آميز نوشته شد. اظهار تاسف بيانيه از اينکه سازمان جهانى کار بر بى حقوقى کارگران صحه گذاشته است تنها مى تواند بر توافقنامه دوم اشاره داشته باشد و نه اولى. در نامه تشکرآميز "جمعى از فعالان کارگرى، مسئولان و موسسان انجمنهاى صنفى و سنديکاهاى کشور" (روزنامه ياس نو، ٤ تير ١٣٨٢) هيچ انتقادى مبنى بر اينکه چرا "نمايندگان مستقل کارگرى" حضور ندارند، نشده است. از قرار همه چيز بر وفق مراد بوده است. انتقاد به "عدم حضور نمايندگان مستقل کارگران" در رابطه با جلسه منجر به توافقنامه دوم سازمان جهانى کار است که اميدهاى "هيات موسس" را بر باد داد.

عبارت "بدون حضور نمايندگان مستقل کارگران"، در بيانيه اين معنا را مى رساند که گويا کارگران داراى "نمايندگان مستقل" خود بوده اند و در مذاکرات سازمان جهانى کار با وزارت کار، غفلتا و يا اشتباها "دعوت" نشده اند. از نظر گرايش چپ جنبش کارگرى، طبقه کارگر ايران فاقد تشکلهاى خود است و به اين اعتبار در مقطع دو سفرى که نمايندگان سازمان جهانى کار به ايران داشتند نيز فاقد تشکل بود و نميتوانست نمايندگان خود را داشته باشد که به مذاکرات مورد بحث دعوت بشوند. طبقه کارگر ايران مادامى که تشکل هاى خود را ندارد هيچ نماينده اى ندارد. جنبش کارگرى فعالين و رهبران عملى بسيارى دارد که اعتراضات و حرکات کارگرى را در سطح محل کار رهبرى و هدايت مى کنند. رابطه اينها با کارگران بر اساس هيچ اساسنامه و آئيننامه انتخاباتى نيست. رابطه آنها با کارگران کاملا معنوى و بر اساس اعتماد متقابل است. واضح است که در هر شرايط مناسب اين دسته از فعالين جنبش کارگرى از بيشترين شانس و امکانات براى انتخاب شدن بعنوان نمايندگان کارگران در تشکل هاى کارگرى برخوردارند اما فعلا و در حال حاضر اينها نمايندگان کارگران نيستند. نمايندگان کارگران منتخب تشکل هاى کارگرى يا مجمع عمومى کارگرى هستند و يک رابطه حقوقى و اساسنامه اى بين آنها و کارگران انتخاب کننده وجود دارد. طبقه کارگر محروم از تشکل، از داشتن نماينده هم محروم است تا به اجلاسهاى متفاوت دعوت شود. اگر طبقه کارگر ايران متشکل شود و تشکلهاى خود را داشته باشد براى وزارت کار و سازمان جهانى کار عملا غيرممکن است که از آنها براى اجلاس هاى کارگرى دعوت نکنند. کارگران ايران هنگام انعقاد دو توافقنامه بين سازمان جهانى کار و رژيم اسلامى فاقد تشکل بودند و حتى اگر "آى ال او" نيز مى خواست کارگران نماينده اى نداشتند و هنوز هم ندارند که به اين گونه جلسات بفرستند.

بکار بردن اين عبارت درباره ملاقات نمايندگان سازمان جهانى کار با مواضع "هيات موسس" خوانايى دارد. چرا که "هيات موسس" خود را نمايندگان سنديکاهايى مى دانند که تنها "مدتى فعال" نبوده اند. اينکه چه مدتى فعال نبوده اند و علت آن چه بوده است را بيان نمى کنند. يکى ديگر از فعالين بى نام نشان "هيات موسس" (شايد هم يکى از همان قبلى ها)، اينبار نه در گفتگو با سايت اخبار روز بلکه در گفتگو با سايت سازمان بنياد کار و تحت عنوان "گفتگو با دوستان شماره ٤" مى گويد: "اينها هيات موسس احياى سنديکاها هستند. يعنى اين سنديکاها وجود داشته اند ولى به دلايلى مدتى فعال نبوده اند و حال اين جمع در نظر دارد اين سنديکاها را فعال کند. از طرفى برپايى مجمع عمومى براى ايجاد تشکل احتياج به اجازه وزارت کار ندارد. پس از انتخابات و ارائه مدارک براى ثبت رسمى سنديکا است که وزارت کار توى کار اينا موش مى دواند. از طرفى اکثر اين سنديکاها ثبت شده هستند و ديگر احتياجى به مراجعه به وزارت کار ندارند. فقط پس از انتخابات لازم است براى دريافت کارت نمايندگى، مدارک انتخاباتى را به وزارت کار جهت صدور کارت ارائه دهند."(١٢) نه مصاحبه شونده دليل غير فعال بودن و مدت غير فعال بودن را گفته و نه مصاحبه کننده که عضو سازمان بنياد کار است آنرا پرسيده است. با اين حال آيا کسى از فعالين جنبش کارگرى ايران هست که نداند اينها کدام سنديکاها را مى خواهند احيا کنند؟

وقتى خود طبقه کارگر چند ميليونى ايران فاقد تشکل است و به اين اعتبار "نمايندگان مستقلى" ندارد که بشناسد و حتى پيشروان و فعالين جنبش کارگرى هم آنها را نميشناسند، سازمان جهانى کار چگونه مى توانسته از وجود آنها مطلع باشد تا به جلسه دعوتشان کند. آيا "کميته پيگيرى" نام اين "نمايندگان مستقل" را مى داند؟ از روندى که اينها به نمايندگى انتخاب شده اند مطلع است؟ اينها کجا هستند؟ آيا‌تاکنون کسى گزارش و خبرى مبنى بر اينکه کارگران ايران "نمايندگان مستقل" خود را براى شرکت در جلسه با نمايندگان سازمان جهانى کار و وزارت کار انتخاب کرده باشند خوانده است که حال "کميته پيگيرى" ناراضى است که چرا دعوت نشده اند؟ اگر خود کارگران از وجود آنها بى اطلاع هستند وزارت کار و نمايندگان سازمان جهانى کار از کجا مى بايد از حضور و وجود اين "نمايندگان مستقل" مطلع مى بودند که اکنون بياينه "کميته پيگيرى" تصميمات جلسه بدليل عدم حضور آنها مورد سئوال قرار مى دهد؟

"کميته پيگيرى" و دو نوع تشکل

درخواست از وزارت کار "جهت رفع موانع تشکل يابى کارگران" بيشترين مباحث را نسبت به بيانيه "کميته پيگيرى" برانگيخته است. اين انتقادات بدرست فقدان ذره اى توهم و اعتماد به وزارت کار را نمايندگى کرده است. منتها اين همه انتقاد گرايش چپ به اين عبارت نيست. اين عبارت بيانگر استراتژى و راه حل "هيات موسس" براى ايجاد تشکل است و حال به بيانيه "کميته پيگيرى" هم راه يافته است.

موسوى لارى در پنجمين همايش کار در آذرماه ١٣٨٣ از جمله اظهار داشت: "تشکل صنفى کارگرى و کارفرمايى در کنار نهاد منتخب حاکميت يعنى وزارت کار و امور اجتماعى مى توانند به حل مسائل موجود بپردازند و مهم ترين رسالت آنان ايجاد موازنه منطقى بين مطالبات هر سه رکن است." وى تاکيد کرد: "اين مجموعه دو راه پيش رو دارد، يکى اين که در ستيز و اصطکاک با يکدگر منافع خود را جست و جو کند و راه ديگر اين است که با تعريف و هدف گذارى مشخص براى تحقق عدالت اجتماعى، مسير طى شده را در تعامل با يکديگر روشن کنند." موسوى لارى وزارت کشور و وزارت کار را مدافع تشکل کارگرى "در تعامل با يکديگر" ميداند. تمام جريانات درون جنبش کارگرى که خواهان ايجاد تشکل کارگرى هستند بايد تکليف خود را با اين دو نوع تشکل مورد نظر موسوى لارى صراحتا روشن کنند، چرا که وزارت کار و وزارت کشور رژيم اسلامى فقط سر سازگارى با تشکل کارگرى نوع "تعامل با يکديگر" دارند. براى فعالين هر حرکت و فعاليت براى ايجاد تشکل کارگرى از قبل بايد روشن باشد که از جمله وزارت کشور و وزارت کار رژيم اسلامى را در کنار خود دارند يا در مقابل خود. هيچ جريانى در جنبش کارگرى ايران قادر نيست بدون تعيين تکليف با اين دو نوع تشکل، استراتژى، راه حل و يا نقشه عملى براى ايجاد تشکل کارگرى مورد نظر خود تبيين و بيان کند.

مهمترين مباحث سالهاى اخير در جنبش کارگرى ايران نيز حول همين دو نوع تشکل ماهيتا متفاوت مورد نظر موسوى لارى دور زده است. تشکل کارگرى متکى بر مبانى "ستيز و اصطکاک" طبقاتى که مورد نظر گرايش چپ بوده است و تشکل کارگرى بر مبانى همکارى و تعامل طبقاتى که مورد نظر گرايش راست بوده است. نوع تشکل همکارى طبقاتى در واقع تشکلى است که ليبراليسم ايران و جنبش اصلاحات براى طبقه کارگر ايران مناسب مى داند. اينجاست که تشکل مورد نظر گرايش راست جنبش کارگرى و تشکل مورد نظر ليبراليسم ايران و جنبش اصلاحات بر هم منطبق شده اند. اين يک دوره جديد در جنبش کارگرى ايران است که بخشى از صاحبان صنايع و سرمايه نوعى از تشکل و حق اعتصاب را براى طبقه کارگر برسميت ميشناسند. اين از مختصات جديد در جنبش کارگرى ايران است که بدون دخيل کردن آن، هر نوع بحث درباره تشکل کارگرى ناقص است. اين دو نوع تشکل، دو نوع ماهيت متفاوت دارند، دو نوع ساختار دارند و دو نوع استراتژى و راه متفاوت براى ايجادشان وجود دارد. اين نقطه افتراق اصلى گرايشات جنبش کارگرى حول تشکل کارگرى در چند ساله اخير بوده است.

شورا و سنديکا و ساختار تشکيلاتى

امروز حول مسئله تشکل، شورا و سنديکا محور اختلافات گرايش چپ و راست جنبش کارگرى را تشکيل نمى دهد اما در دوران انقلاب چنين بود. در دوران انقلاب اين شوراهاى کارگرى بودند که اميال، روحيات و تمالات يک طبقه در حال انقلاب را نمايندگى مى کردند و نه سنديکاها. منظور ايجاد سنديکا در کارگاههاى کوچک نيست که بدليل تعداد کم کارگران آن، قادر نبودند شورا تشکيل دهند.(١٣)

يکى از مهمترين اختلافات گرايش چپ و راست بر سر تشکل مربوط است به ساختار درونى تشکل کارگرى. گرايش چپ همواره بر ساختارى تکيه کرده است که بتواند عمل مستقيم وسيع ترين توده هاى کارگر را نمايندگى کند، ابزارى براى اعمال اراده آنها باشد. نه تنها اراده آنها براى مبارزه و اعتراض را در تاروپود بوروکراسى اسير نکند و به زنجير نکشد و يا با آن مقابله نکند؛ بلکه سازمان يافتن و به عمل در آمدن اراده توده کارگر را تسهيل کند، ظرف مناسبى براى بسيج و اظهار نظر و تصميمات مستقيم کارگر باشد و بهترين تسهيلات را براى مبارزه عليه هر نوع شکل گيرى يک بوروکراسى عليه کارگران فراهم آورد. گرايش چپ جنبش کارگرى اين ظرف را در مجمع عمومى کارگران در محل کار يافته است. شوراهاى کارگرى در دوران انقلاب يک تشکل بکر و تازه بودند و بر خلاف سنديکاها هيچ مقررات از پيشى نداشتند تا مانع اعمال اراده مستقيم کارگران در دل يک انقلاب بشوند. شوراها هيچ مانع ساختارى و حقوقى بر سر راه هر چه به پيش تاختن جنبش کارگرى در دل يک انقلاب نداشتند. شوراها تابع اراده کارگران بودند و نه تشکلى براى کنترل اراده کارگران. امروز اگرچه فعالين گرايش چپ اساسا خواهان تشکلهايى با همان ساختار هستند اما اختلاف اين دو گرايش اکنون بر سر شورا و سنديکا نيست. امروز اختلاف بر سر دو نوع تشکل ماهيتا متفاوت است که حتى هر دو مى توانند يک نام داشته باشند.

فعالين گرايش چپ و راست در "کميته پيگيرى" پذيرفته اند که هيچ يک نامى از تشکل مشخص مورد نظر خود نياورند. نه حرف شورا باشد و نه حرف سنديکا، بلکه هر دو "خواهان به رسميت شناختن آزادى ايجاد تشکلهاى مستقل کارگرى" گردند. قبل از اين فعالين گرايش راست اساسا خواهان حق تشکيل سنديکا بوده اند و کمتر خواست مشخص خود را در زير عنوان عمومى حق تشکل بيان مى کردند. الان نيز آنها در خارج از چهارچوب "کميته پيگيرى" همه جا خواستار حق ايجاد سنديکا هستند. در چهارچوب توافق "کميته پيگيرى" فعالين گرايش چپ، استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل را مى پذيرند و هر دو از بيان نوع تشکل مشخص مورد نظر خود (شورا و سنديکا) صرف نظر مى کنند. توافق صورت گرفته تماما به ضرر گرايش چپ بوده و ناشى از اين تلقى نادرست است که محور اختلاف گرايش چپ و راست حول تشکل کارگرى بر سر شورا و سنديکاست. فقط با اين تلقى از اختلاف بر سر تشکل است که دست برداشتن گرايش راست از فعاليت براى حق ايجاد سنديکا و فعاليت براى حق تشکل بطور على العموم چنان مهم انگاشته ميشود که آنرا با موضوع مهم استراتژى ايجاد تشکل کارگرى قابل تاخت زدن بداند. "درخواست از وزارت کار و امور اجتماعى جهت رفع موانع تشکل يابى کارگران" بنيان استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل است و منطبق است بر ماهيت تشکل کارگرى مورد نظرشان. چرا که تشکل مورد نظر آنها اساسا بر "همکارى و تعامل" بنا شده است و راه ساختن آنهم بر همين مبانى متکى است. تشکل مورد نظر گرايش راست بر اساس همکارى و تعامل با وزارت کار بوجود مى آيد. به همين دليل موافقت وزارت کار يا بعبارتى رفع موانع از طرف وزارت کار ضرورى است. تشکل هاى کارگرى مورد نظر گرايش چپ بر مبانى مبارزه طبقاتى است و استراتژى ايجاد آنهم بر مبانى مبارزه با صاحبان سرمايه و صنايع و کليه احزاب و سازمانهاى سياسى مدافع آنها و همچنين وزارت کار است. گرايش چپ همواره خواهان ايجاد تشکل توسط خود کارگران و تحميل آن به کارفرماها و دولت بوده است. نه تنها هيچگاه توهمى نسبت به وزارت کار بوجود نياورده است، نه تنها هيچگاه براى ايجاد تشکل از وزارت کار اجازه نخواسته بلکه همواره با هر نوع دخالت وزارت کار در تشکلهاى کارگرى و يا در پروسه ايجاد آن مقابله کرده است.(١٤)

نحوه برخورد به وزارت کار همواره يکى از نقاط اختلاف بر انگيز بين گرايش چپ و راست بوده است. با باز کردن پاى وزارت کار به موضوع تشکل کارگرى، فعالين گرايش چپ يکى از اصول و پرنسيبهاى خود را در اين توافق زير پا گذاشته اند، در صورتيکه گرايش راست هيچ يک از اصول و پرنسيبهاى خود را زير پا نگذاشته است. حمايت همه جانبه و يکپارچه فعالين و جريانات متعلق به گرايش راست جنبش کارگرى از "کميته پيگيرى" و ابراز انتقاد، شک و ترديد ها و مخالفتهاى فعالين گرايش چپ از "کميته پيگيرى" از اينجا نيز ناشى ميشود.

فعالين گرايش چپ درون "کميته پيگيرى" اگر بخواهند عملا تشکل هاى مورد نظر خود را ايجاد کنند بايد از استراتژى فعلى "کميته پيگيرى" براى ايجاد تشکل عبور کنند. استراتژى گرايش راست درخواست از وزارت کار براى رفع موانع و در انتظار ماندن براى دريافت پاسخ بمنظور ايجاد تشکلى باب طبع صاحبان سرمايه و اصلاح طلبان است. تشکل هاى کارگرى مورد نظر گرايش راست بند و زنجيرى بر دست و پاى کارگران است تا آنها را از عمل راديکال باز دارد.(١٥) استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل همان ماهيتى را دارد که تشکل آن. بسيج کارگران براى اسير کردنشان در يک بوروکراسى، جمع کردن کارگران براى ايجاد يک انتظار دسته جمعى نامحدود براى اجازه از بالا و رفع موانع آنها. اين مسئله اکنون براى فعالين گرايش چپ در "کميته پيگيرى" که خود به اسارت استراتژى گرايش راست در آمده اند بايد درس آموز بوده باشد. اکنون فعالين گرايش چپ در "کميته پيگيرى" بهتر مى فهمند که توده هاى کارگرى چگونه در تار و پود بوروکراسى تشکل هاى مورد نظر گرايش راست اسير مى شوند. "هيات موسس" در تمام اين چند ساله در انتظار بود تا وزارت کار موانع ايجاد سنديکا را رفع کند و به کارگران فراخوان ايجاد سنديکاها بدهد. هم زمانى که متحدينش در بالا قوى بودند و به نفع آنها با سازمان جهانى کار توافقنامه منعقد کردند و هم بعد از مجلس هفتم. اينها استراتژى انتظار خود را به "کميته پيگيرى" سرايت داده اند. "دوستان بر اين عقيده هستند که بايستى مسائل را پايه اى ديد و به عمق قضايا نگاه کرد. از اين رو فشار بر وزارت کار براى پذيرش مطالبى در مورد تشکل يابى کارگران که امضا کرده داراى اهميت است تا از اين طريق به ميدان وسيع ترى برسيم."(١٦)

گرايش راست از تمايلات برحق کارگران استفاده مى کند و آنها را بسيج مى کند، اما نه بمنظور مبارزه براى ايجاد تشکل، بلکه براى اسارت در چهارچوب استراتژى خود براى ايجاد تشکل. مصوبات مجمع عمومى سوم "کميته پيگيرى" بيانگر سردرگمى فعالين گرايش چپ براى رهايى از استراتژى گرايش راست است. "هيات موسس" توانست تمام اين سالها سياست انتظار براى رفع موانع توسط وزارت کار را با آرامش تحمل کند. همين سوال بدرستى در مقابل "کميته پيگيرى" است که تا زمانى که وزارت کار موانع را رفع نکرده چکار ميکند. "کميته پيگيرى" در مجمع عمومى سوم بجاى کنار گذاشتن و عبور از استراتژى گرايش راست براى ايجاد تشکل، راه فعال شدن در مبارزات روزمره کارگران را برگزيد. نزديک به ٢٤٠٠ کارگرى که بيانيه "کميته پيگيرى" را امضا کردند خواهان ايجاد تشکل بودند، با تصميمات مجمع عمومى سوم مبارزه براى ايجاد تشکل که علت وجودى "کميته پيگيرى" است به حاشيه رفت و از آنجا که "کميته پيگيرى" تشکل محل کار نيست که قادر باشد کارگران را در مبارزات روزمره سازماندهى کند، در بهترين حالت و بمرور به يک تشکل اساسا تبليغى تبديل مى شود تا يک تشکل بسيج کننده و سازمانده کارگران براى ايجاد تشکل. اين جهت گيرى "کميته پيگيرى" با مخالفت فعالين گرايش راست روبرو نخواهد شد چرا که موقعيت فعلى جنبش کارگرى بگونه اى است که گرايش راست از سخنان و مطالبات راديکال در مورد دستمزد هيچ باکى ندارد، مادام که استراتژى انتظار و ابتکار براى ايجاد تشکل از جانب دستگاه دولتى را مخدوش نکند. تا آنجا که در حد حرف است حتى شوراهاى اسلامى از سخنان پر حرارت در مورد مثلا افزايش دستمزد هراسى ندارند مادام که اين مطالب به هيچ حرکت و مبارزه و اعتصاب کارگرى براى افزايش دستمزد منجر نشود.

«کميته پيگيرى» مستقل از اعتقاد تک تک اعضاى آن در جناح راست جنبش کارگرى قرار دارد، چرا که استراتژى گرايش راست را براى ايجاد تشکل برگزيده اند. استراتژى فعلى "کميته پيگيرى" که اکثريت اعضاى آن از فعالين گرايش چپ هستند، به خسته کردن و فرسوده کردن کارگران در يک انتظار نامعين و بى پايان منجر ميشود. مطمئنا و بنا به تعريف اينها نمى توانند در مقابل عواقب اين استراتژى، حداقل براى همان هزاران کارگرى که بيانيه اشان را امضا کرده اند، غير مسئولانه عمل کنند. اين کارگران با اعتماد و اميد براى ايجاد يک حرکت بمنظور ايجاد تشکل پاى اين بيانيه را امضا کرده اند. نبايد به اعتماد آنها خدشه وارد شود. نبايد به روحيه و اشتياق کارگران و يا حداقل همان امضا کنندگان بياينه براى پيوستن به جنبش ايجاد تشکل ضربه و خدشه وارد آيد. "کميته پيگيرى" يکى از بسيج کنندگان صدا و خواست تشکل خواهى کارگران است و فعالين گرايش چپ درون آن بايد به مسئوليت عظيم خود واقف باشند و اين مبارزه را بر اساس آن نوع استراتژى هدايت کنند که توده هاى هر چه بيشترى را بخود جلب کند و براى ايجاد تشکل سازمان دهد.(١٧) استراتژى گرايش راست با وضعيت کنونى و با توازن قواى فعلى ميان بالايى ها که مجلس هفتم شاخص آن است فعلا ديگر حتى عملى هم نيست.

٤ - اتحاد طبقه حول استراتژى ايجاد تشکل

بحث اثباتى بر سر استراتژى گرايش چپ براى ايجاد تشکلهاى کارگرى را بايد به نوشته ديگرى موکول کرد. با اين حال جا دارد اينجا تعدادى از مبانى عمومى که اين استراتژى بايد بر آن متکى باشد را برشمرد. براى "هيات موسس" و فعالين گرايش راست که تشکل مورد نظرشان بر "تعامل طبقاتى" متکى است بسيج توده هاى کارگر و اتحاد طبقه منظور مبارزه براى ايجاد تشکل جايگاه مهمى ندارد. پس از مجلس هفتم و خصوصا پس از توافقنامه دوم که متحدين گرايش راست جنبش کارگرى در بالا ضعيف شدند، همان "هيات موسس" که دخالت توده کارگر را نميخواست و منتظر فراخوان وزير کار براى ايجاد سنديکا بود حالا ناگزيرند کارگران را بعنوان سياهى لشکر پشت سر خودشان داشته باشند و به همين دليل در ايجاد "کميته پيگيرى" شرکت کردند. اينها کارگران را نه براى فعاليت براى ايجاد تشکل، بلکه واقعا براى سياهى لشکر ميخواهند تا بالايى ها را وادارند يا ترغيب کنند که اينها کاره اى هستند و دستکم اين مقدار کارگر را کنترل ميکنند تا شايد امتيازى براى هيات موسس بگيرند. اما براى فعالين گرايش چپ که تشکل مورد نظرشان بر "تقابل طبقاتى" متکى است بسيج وسيعترين توده هاى کارگر و مبارزه براى اتحاد طبقه يک رکن مهم مبارزه براى ايجاد تشکل است. چرا که هدف گرايش چپ ساختن تشکلهاى مورد نظر خود و مبارزه براى قبولاندن آن به صاحبان صنايع و سرمايه و وزارت کار و غيره است. و فقط يک طبقه ميليونى متحد قادر به قبولاندن تشکل خود به رژيم اسلامى است.

بدون اتحاد طبقه، جنبش کارگرى موفق به ايجاد تشکلهاى خود نخواهد شد. تشکلهاى کارگرى مورد نظر گرايش چپ و راست جنبش کارگرى از نظر ساختار دورنى، ماهيت و بعضا حتى نام با هم متفاوت هستند. در اين زمينه هيچ مباحثه اى اين دو گرايش را به هم نزديک نخواهد کرد. با اين حال آنچه هر دو اين گرايش را مى تواند و بايد متحد کند، توافق بر سر يک استراتژى معين براى ايجاد تشکل است. با اين حال بدليل اينکه استراتژى گرايش راست عملا کارايى خود را از دست داده است، فعالين گرايش راست اکنون در يک دو راهى قرار دارند. پافشارى بر استراتژى خودشان چيزى جز "انتظار" براى ايجاد تغييرات مورد دلخواهشان در رژيم اسلامى و قوى شدن متحدينشان در بالا نيست. آنچه که ميتواند زمان "انتظار" آنها را کاهش دهد و يا حداقل بطور فعال در ايجاد تغييرات مورد نظرشان در بالا دخالت کنند، کمک و يارى به نيروهاى جنبش اصلاحات سياسى است. در غير اينصورت و با اطمينان از اينکه فعالين گرايش چپ اساس استراتژى خود براى ايجاد تشکل را با اتکا به قدرت توده کارگر متکى خواهند کرد فعالين گرايش راست مى توانند به استراتژى گرايش چپ به پيوندند. در شرايط فعلى، با توجه به ضعف يا تقريبا ناموجودى متحدان گرايش راست در بالا و در رژيم، گرايش راست تنها از طريق همکارى با استراتژى چپ ميتواند به تشکل کارگرى برسد. استراتژى گرايش راست بستگى به تحولات سياسى کشور، نتايج انتخابات رياست جمهورى، چگونگى پيشروى اصلاحات حکومتى، و مناسبات اپوزيسيون ليبرال با دور جديد اصلاحات و عاملين جديد آن خواهد داشت. همه اينها زمان بر مى برد و گرايش راست دستکم تا مدتها جز همين انتظار قطعا هيچ استراتژى روشنى نميتواند داشته باشد.

بنابراين تنها موضوعى که ظرفيت و امکان ايجاد اتحاد کليه گرايشات را در مبارزه براى تشکل دارد يک راه حل و استراتژى واحد براى ايجاد تشکل است و اين قطعا استراتژى گرايش راست نيست. به اين اعتبار يک بحث جدى و هدفمند براى دستيابى به استراتژى و نقشه عمل براى ايجاد تشکل، راه حل ايجاد اتحاد در بين کليه گرايشات جنبش کارگرى، راه حل سازمان دادن و هماهنگ کردن کليه حرکات کارگرى براى ايجاد تشکل و از اين طريق بسيج کل طبقه براى ايجاد تشکل است.

زمان محدود

داشتن تشکل خواست دائمى طبقه کارگر ايران بوده است منتها در تمام صد سال گذشته طبقه کارگر ايران تنها در مقاطعى توانسته تشکل هاى خود را داشته باشد که يکى از آنها دوران انقلاب ٥٧ بود. در شرايط فعلى و با توجه به اوضاع ايران هم از نظر داخلى و هم از نظر بين المللى بحث ساختن تشکل توده اى کارگرى از طرف تمامى طرفهاى درگير به جلو صحنه آمده است. نياز جمهورى اسلامى به پيوستن به سازمان تجارت جهانى از جمله در گرو داشتن نمره قبولى در سياستهاى کارگرى از طرف سازمان جهانى کار است. سازمان جهانى کار خواستار اجراى مقاوله هاى بين المللى و بطور مشخص مقاوله نامه هاى ٨٧ و ٩٨ توسط رژيم اسلامى است. يعنى تا آنجا که به طرفهاى جهانى ذينفع بر مى گردد بحث ايجاد تشکل کارگرى در ايران داراى حقانيت روز است، در صورتيکه ١٠ سال قبل نبود.

از نظر داخلى و تا آنجا که به کل حاکميت رژيم اسلامى بر ميگردد نيز اين مسله باز شده است. قبلا کل حاکميت، شوراهاى اسلامى و خانه کارگر را متولى امور کارگرى رژيم اسلامى مى دانستند اما الان چنين نيست. اکنون ديگر کل حاکميت مدافع شوراهاى اسلامى و خانه کارگر نيستند و حتى خود شوراهاى اسلامى نيز به ناچار پذيرفته اند که بايد از بسيارى جهات تغييراتى کنند تا بتوانند تشکل مطلوب "آى ال او" شوند و امکانى براى بقا داشته باشد. "آى ال او" شوراهاى اسلامى را به دليل ايدئولوژيک بودن، اسلامى بودن و اعتقاد به اسلام بعنوان شرط عضويت در آنها، حاضر نبود به رسميت بشناسد و اين امر در ناگزير کردن دولت به توافقنامه اول نقش داشت. بعلاوه بخشهايى از حاکميت، نظير دوم خردادى ها شوراهاى اسلامى را نمى پذيرند و خواهان تشکلهاى کارگرى ديگرى هستند و در طول چند سال گذشته تلاش هاى ناموفقى را براى ايجاد آن انجام دادند. طرف سوم اين موضوع نيز که کارگران ايران باشند هيچگاه شوراهاى اسلامى را نپذيرفتند و همواره براى ايجاد تشکلهاى خود تلاش و مبارزه کرده اند. اين عوامل در مجموع همه طرفهاى درگير را هم متقاعد کرده که اوضاع فعلى قابل دوام نيست و تغييراتى لازم است. اکنون يکى از مقاطع نادرى است که همه طرفهاى درگير ذينفع، سازمان جهانى کار، رژيم اسلامى و حتى شوراهاى اسلامى بناگزير قبول کرده اند تغييراتى لازم است. همانطور که به تفصيل نشان داده شد همه طرفهاى درگير در اينکه چه نوع تشکلى بايد بوجود بيايد هم نظر نيستند و نمى توانند باشند. اين دوره موقتى است و تمام خواهد شد. تمام هوش و توان گرايش راديکال و چپ جنبش کارگرى بايد بکار گرفته شود و از اين موقعيت به مطلوب ترين شکل ممکن سود جويد. در غير اينصورت استراتژى انتظار گرايش راست همين فرصت محدود را نيز خواهد سوزاند.

در همين راستا و براى ايجاد فرصت بيشتر بايد سازمان جهانى کار تحت فشار قرار گيرد تا حداقل اجراى توافقنامه دوم خود با وزرات کار و شوراهاى اسلامى را به تعويق بياندازد. براى اينکار اتحاد کل کارگران عليه شوراهاى اسلامى لازم است. اعتراض کليه گرايشات جنبش کارگرى عليه شوراهاى اسلامى هم مستقيما "آى ال او" را تحت فشار خواهد گذاشت و هم براى ديگر تشکلهاى کارگرى در جهان امکان و لوازم کافى فراهم مى آورد تا "آى ال او" ترغيب کنند که توافقنامه دوم را موقتا هم که شده به مورد اجرا نگذارد. تعويق اجراى توافقنامه دوم براى کارگران يک فرصت حياتى ايجاد خواهد کرد براى ايجاد تشکلهاى کارگرى.

فعالين سراسرى جنبش کارگرى

ايجاد تشکل کارگرى در هر کشور متکى بوده است بر داده هاى موجود آن که ناشى از عوامل سياسى و تاريخى جنبش کارگرى است. بعد از سالهاى دهه ١٣٢٠ طبقه کارگر ايران تنها در دوران انقلاب بود که اين فرصت را يافت تا تشکل هاى خود را اساسا در محل کار ايجاد کند. اين تشکلها تا آنچه که به صنعت نفت بر ميگشت در حد خود اين رشته در سراسر ايران گسترش يافت و علاوه بر اين چندين تشکل فراتر از يک کارخانه هم ايجاد شد نظير "اتحاد شوراهاى گيلان"، دو تشکل شوراهاى کارگرى در غرب و شرق تهران يا شوراهاى کارگرى صنايع گسترش و نوسازى. در دوران انقلاب طبقه کارگر ايران قادر نشد تشکل هاى سراسرى خود را ايجاد کند. با حمله جمهورى اسلامى به شوراهاى کارگرى کمتر بحث چگونگى ايجاد تشکلهاى کارگرى مطرح بوده است. اما امروز استراتژى و راه حلهاى ايجاد تشکل کارگرى مسئله روز و کليد پيشرفت و اتحاد کل جنبش کارگرى است.

يکى از مبانى استراتژى چپ، تلاش هميشگى براى بکارگيرى تمامى ظرفيت هاى موجود جنبش کارگرى است. تلقى عمومى از روند ايجاد تشکل در ايران همواره بر ايجاد تشکلهاى محل کار و پيوستن آنها به يکديگر در يک رشته و يا يک منطقه معين بوده است تا فضايى خلق کند براى ايجاد تشکل در ساير محلهاى کار و مناطق. يکى از مفروضات اين استراتژى فقدان وجود رهبران و فعالين شناخته شده سراسرى بوده است. طبقه کارگر ايران رهبران محلى که قادر باشند اعتصابات و اعتراضات کارگرى در محل کار خود را رهبرى و هدايت کنند کم ندارد. تا آنجا که به سطح سراسرى بر ميگردد تاکنون شناخت فعالين کارگرى از يکديگر از طريق آشنايى در سازمانهاى سياسى، از طريق آشنايى در زندانها و يا در محافل و تماسهاى شخصى و فاميلى بوده است. کمتر مواردى وجود دارد که يک فعال کارگرى به اعتبار مبارزه کارگرى خود در يک سطح سراسرى و يا درگير بودن در يک موضوع مربوط به کل طبقه، سرشناس شده باشد. به اين اعتبار در راه حلها و استراتژيهاى مورد بحث حول ايجاد تشکل کمتر وجود فعالين سرشناس و سراسرى دخيل بوده است. در حال حاضر نوع خاص و ويژه پيشروى طبقه کارگر ايران با به جلو صحنه آمدن دهها نفر از فعالين جنبش کارگرى توام بوده است. از اول ماه مه سال ٨٣ تاکنون چند ده فعال جنبش کارگرى در ايران به دليل دستگيريها در اول ماه مه سقز، تشکيل "کميته پيگيرى" و اين اواخر "کميته هماهنگى" به جلوى صحنه جنبش کارگرى در بعد سراسرى آمده اند. بعلاوه از ميان فعالين دستگيرشده در اول ماه مه سقز سال ٨٣، محمود صالحى به يک چهره صاحب نام جنبش کارگرى ايران در جنبش بين المللى کارگرى تبديل شده است. همه شواهد بر ادامه روند رو به رشد جلوى صحنه آمدن فعالين جنبش کارگرى ايران دلالت دارد. وجود فعالين سرشناس و سراسرى جنبش کارگرى بايد بعنوان يک عامل مهم و جديد در هر استراتژى ايجاد تشکل دخيل شود.

حمايت جنبش کارگرى بين المللى

فعالين جنبش کارگرى ايران در خارج کشور براى شناساندن مسائل طبقه کارگر ايران به طبقه کارگر کشورهاى ديگر سالها تلاش و کوشش کرده اند. در سال گذشته و در يک تلاقى تاريخى مناسبات جنبش کارگرى ايران با تشکلهاى کارگرى در کشورهاى ديگر وارد يک مرحله از نظر کيفى متفاوت شد. محمود صالحى که همراه با محسن حکيمى با نمايندگان کنفدراسيون جهانى اتحاديه هاى کارگرى آزاد در ٢٩ آوريل سال گذشته در تهران ديدار کرد بر ثمره بيش از دو دهه فعاليت فشرده و خستگى ناپذير فعالين جنبش کارگرى خارج کشور متکى بود. ديدار محمود صالحى و عواقب دستگيرى فعالين کارگرى در اول ماه مه سقز سال ٨٣ نقطه اتصال طبقه کارگر ايران با يکى از بزرگترين بلوکهاى کارگرى جهان شد و پروسه ادغام جنبش کارگرى ايران در جنبش جهانى کارگرى را آغاز کرد. از اول ماه مه سال گذشته تاکنون اخبارى از جنبش کارگرى ايران چندين بار در راس رسانه هاى بين المللى کارگرى قرار گرفته است. در يکساله گذشته عکس العملهاى به موقع، فورى و گسترده تشکلهاى کارگرى کشورهاى مختلف در قبال طبقه کارگر ايران نشانه هايى از پروسه ادغام است. ادغام کامل جنبش کارگرى ايران در جنبش کارگرى جهانى ميرود تا اعتراض به سياستهاى ضد کارگرى رژيم اسلامى بخشى از سوخت و ساز درونى تشکلهاى کارگرى در کشورها گردد و اين يک نقطه اتکاى مهم جنبش کارگرى ايران است. هر استراتژى براى ايجاد تشکل کارگرى در ايران بايد بر اين دستاورد و عامل مهم يکساله گذشته اتکا کند. مبارزه طبقه کارگر ايران براى ايجاد تشکل قطعا با حمايتهاى تشکلهاى کارگرى جهانى روبرو خواهد شد.

يک جنبش غير قابل کنترل

اقدامات کارگران ايران براى ايجاد تشکل بايد از چهارچوب "کميته پيگيرى" و "کميته هماهنگى براى ايجاد تشکل کارگرى"(١٨) و "هيات موسس" وسيعا فراتر رود. جنبش براى ايجاد تشکل هنگامى امکان بالايى در موفقيت دارد که به يک جنبش گسترده ميليونى تبديل شود و براى تمامى طرفهاى درگير غير قابل کنترل گردد. فقط چنين جنبش غير قابل مهارى قدرت مقابله با رژيم اسلامى و ايجاد تشکلهاى کارگرى را دارد. بعنوان مثال، تشکيل چنين کميته هايى و با همين روش جمع آورى امضا توسط فعالين جنبش کارگرى در شهرهاى گوناگون، مراکز صنعتى و يا کارخانجات اقدامى است که حرکت براى ايجاد تشکل را گسترش خواهد داد. طبعا براى کارگران هر شهر، مرکز صنعتى و کارخانه همکارى با چنين کميته هايى که تشکيل دهندگانشان از فعالين سرشناس و مورد اعتماد محل، مرکز صنعتى و يا کارخانه باشند، سهل تر است. هماهنگ شدن کليه اين فعاليتها در شهرها، مراکز صنعتى و کارخانجات سهل ترين بخش اين حرکت است. شعاع فعاليت "هيات موسس" در تهران است و "کميته هماهنگى" و "کميته پيگيرى" سراسرى است. با گسترش اين حرکات به شهرها، مراکز، کارخانجات و يا رشته هاى صنعتى فضا براى ابتکار عمل فعالين محلى با اتکا به شناختشان از ويژگى هاى شهر، مرکز صنعتى و کارخانه مربوطه باز ميشود و جنبش براى ايجاد تشکل را پيچيده، متنوع و مهار نشدنى ميکند. در ميان آنچه بايد تضمين شود فعاليت همگى آنها در راستاى يک استراتژى واحد است.

ارديبهشت ١٣٨٤

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زير نويسها:

١ - براى تفصيل اين نکته رجوع کنيد به: رضا مقدم، "دلايل پنهان يک رهبر ناشناس"، بارو شماره ١٩ و. ٢٠، شهريور و مهر ١٣٨٢.

٢- سازمان بنياد کار با انتشار اطلاعيه مطبوعاتى که در ادامه خواهد آمد و توسط ٢٣ نفر تشکيل شده است. اطلاعيه مطبوعاتى، تاسيس "بنياد کار". "در شرايط کنونى طبقه کارگر ايران که اکثريت جمعيت کشور را تشکيل ميدهد از ابتدايى ترين حقوق خود محروم است. بخصوص کارگران زن در بدترين شرايط و موقعيت ناهنجار اقتصادى و اجتماعى و با استثمار مضاعف روبرو هستند. ميليونها کودک کارگر بجاى برخوردارى از زندگى شاد و مرفه و امکانات آموزش و تحصيل و بار آورى استعدادهاى خويش، به وحشيانه ترين شکل مورد استثمار قرار مى گيرند. بطور کلى اين طبقه با بيکارى، فقر، عدم بهره مندى از بهداشت و آموزش کافى، تحت سخت ترين شرايط کارى با دستمزدى بسيار ناچيز به استثمار کشيده شده و از ابزار و تشکلى براى مقابله با اين شرايط محروم مى باشد.

رژيم جمهورى اسلامى ايران با سرکوب ، زندان، اجبار به تبعيد، شکنجه، اعدام و بيکار کردن عده زيادى از فعالين دورن صنايع، کارخانجات و اصناف، شوراهاى واقعى آنان را منحل و تمامى تشکلات کارگرى مستقل را به تعطيل کشاند. بطوريکه در موقعيت کنونى طبقه کارگر ايران فاقد ابتدايى ترين حقوق براى ايجاد تشکلات مستقل و طبقاتى خويش است. در چنين شرايطى عده اى از مسئولان بلند پايه رژيم که مستقيما در قلع و قمع و سرکوب و بى حقوقى کارگران در سالهاى اخير دست داشته اند، تشکلاتى را بنام کارگر و از بالا اعلام کرده اند. اين در حالى است که اکثر کارگران صنايع و کارخانجات مختلف اجازه ايجاد حتا يک تشکل صنفى مستقل خود را ندارند.

با توجه به چنين شرايطى، به منظور تقويت مبارزات کارگران در ايران، تقويت تشکل يابى و اشاعه آگاهى طبقاتى در ميان کارگران ما امضاء کنندگان زير تاسيس "بنياد کار" را اعلام کرده و از تمامى فعالين جنبش کارگرى، انديشمندان، پژوهشگران، محققان، نويسندگان، هنرمندان و کسانى که خود را در اين اهداف با ما شريک مى دانند دعوت مى کنيم که با اعلام پيوستن به اين حرکت، در رسيدن به اهداف مشترکمان با ما همگام باشند.

در راستاى اين هدف "بنياد کار" به طرق مختلف از جمله سازماندهى فعاليت در عرصه هاى زير تلاش خود را به پيش خواهد برد:

١ - ايجاد صندوق هميارى کارگرى ٢ - اشاعه ادبيات کارگرى از طريق ترجمه و انتشار کتب و نشريات ٣ - ايجاد مرکز پژوهشى جهت کمک به پيشبرد پروژه هاى تحقيقى و بررسى مسائل کارگرى ٤ - ايجاد يک نهاد بين المللى در حمايت از حقوق و مبارزات کارگران در ايران ٥ - گرد آورى و انتشار تاريخ شفاهى، کتبى و تصويرى جنبش کارگرى و معرفى پيشروان جنبش کارگرى و تقدير از آنها ٦ - برگزارى سخنرانى، سمينار و کنفرانس در مورد مسائل کارگرى - ٢٦ دسامبر ٩٩مرسده اخلاقى، عضو سنديکاى بافنده سوزنى تهران و حومه و فعال کارگرى کارخانه جوراب استار لايت - مرتضى افشارى فعال کارگرى و عضو هيات موسس اتحاديه کارگران صنعت چاپ - على پيچگاه، نماينده شوراى آزمايشگاه، شوراى متحده (شوراى کارکنان امور ادارى، ايمنى و حفاظت، آتش نشانى، آزمايشگاه و مهندسى) شوراى کارکنان پالايشگاه تهران و شوراى سراسرى کارکنان صنعت نفت - محمد صادق خرم، دبير سنديکاى کارگران، نماينده شوراى کارکنان ابزار دقيق و شوراى سراسرى پالايشگاه شيراز، کارگر شرکت داروسازى هوخست آلمان - يداله خسرو شاهى، نماينده و دبير سنديکاى کارگران، نماينده شوراى کارکنان ابزار دقيق، شوراى تعميرات (شوراى کارکنان قسمت هاى فنى)، شوراى کارکنان پالايشگاه تهران و شوراى سراسرى کارکنان صنعت نفت - بيژن خوزستانى، نماينده سنديکاى کارگران پروژه اى آبادان و از فعالين کارگراى صنعت نفت - حسن رحيمى، فعال جنبش کارگرى کردستان و هيئت موسس اتحاديه کارگران پروژه اى و فصلى سنندج - منصور سلطانى، نماينده کارگران کارخانه ايندامين - آلبرت سهرابيان، عضو بنيان گذاران اوليه اتحاديه کارگران کفاش و فعال جنبش کارگرى - بيژن شفيع زاده، نماينده شوراى شرکت عمران و نوسازى تهران (شهرک اکباتان) - محمد شمس، فعال کارگرى صنعت چاپ و کارخانه ايران ناسيونال - اسداله صادقى، دبير سنديکاى کارگران فلزکار مکانيک تهران و فعال جنبش کارگرى صنايع خودروسازان ايران ياسا - محمد صفوى، فعال کارگرى نيروگاه برق اصفهان، پتروشيمى ايران و ژاپن، ناحيه ممکو و جراحى، (نماينده کارگران نان کانادا، عضو کميته حقوق بشر فدراسيون کارگران بريتيش کلمبيا و اتحاديه مواد غذايى) - مجيد فرجام، نماينده شوراى کارگران بارسيون لرستان (نخ و نايلون خرم آباد) - رسول فقها زاده، نماينده شوراى کارکنان ابزار دقيق پالايشگاه تهران و فعال کارگرى صنعت نفت - فرامرز فيضى، نماينده شوراى کارگران شرکت اتوبوسرانى تهران و حومه - رضا کريمى، فعال کارگرى سنديکاى کارگران مکانيک ماشين آلات راه سازى - سيامک کلهر، عضو شوراى سراسرى کارگران جاده مخصوص کرج - جمشيد لنجانى، نماينده شوراى کارکنان واحد آمونياک شيميايى رازى (بندر شاهپور) و فعال شوراى مرکزى - جلال مجيدى، عضو مرکزيت شوراى سراسرى کارکنان سازمان گسترش - مجيد محمدى، سازمانده و فعال جنبش کارگرى تهران - حميد نوشادى، فعال کارگرى شرکت دخانيات ايران و کوره پزخانه هاى قرچک ورامين - على واحدى، عضو شوراى کارگران برق منطقه اى شرق تهران.

٣ - بعنوان نمونه، نگاه کنيد به: رضا مقدم، "دوراهى سرنوشت"، بارو شماره ١٨، مرداد ١٣٨٢.

٤ - روزنامه ياس نو، چهارشنبه ٤ تير ١٣٨٢، "نامه جمعى از فعالان کارگرى، مسئولان و موسسان انجمنهاى صنفى و سنديکاهاى کارگرى کشور به وزير کار در رابطه با توافقنامه سازمان جهانى کار با وزارت کار.

٥ - نه در اعتراض به توافقنامه اول سازمان جهانى کار بلکه در اعتراض به توافقنامه دوم با ابتکار و توسط فعالين سازمان بنياد کار نامه اى به گاى رايدر تهيه شد که در بخشى از آن آمده است: "در مقطع فعلى که کارگران فاقد تشکل مستقل خود مى باشند و در غياب نمايندگان منتخب کارگران بخصوص در صنايع بزرگ، انعقاد هرگونه توافقنامه اى از نظر کارگران مشروعيت ندارد". درباره موضوع "مشروعيت نداشتن توافقنامه" و "در غياب نمايندگان منتخب" که موضع هيات موسس هم هست و در بيانيه "کميته پيگيرى" هم تکرار شده است، پائين تر توضيحاتى داده خواهد شد. اين نامه را افراد زير امضا کردند: مرسده اخلاقى، عضو سنديکاى بافنده سوزنى، مرتضى افشارى اتحاديه کارگران صنعت چاپ تهران و حومه - هوشنگ انصارى شوراى کارکنان نوبتکارى پالايشگاه تهران، عجم بهادرى شوراى کارکنان صنايع فولاد اهواز، على پيچگاه شوراى مرکزى کارکنان صنعت نفت، مهوش خراسانى شوراى کارگران کارخانه جوراب آسيا، غلامعلى خانعلى زاده کارخانه کفش ملى، يداله خسرو شاهى شوراى مرکزى کارکنان صنعت نفت، حسن رحيمى اتحاديه کارگران پروژه اى و فصلى سنندج، منصور سلطانى کارخانه ايندامين، کيومرث شهنى سنديکاى کارگران انبار نفت رى و مخابرات صنعت نفت، محمد صفوى شرکت پروژه اى اصفهان و دبير اتحاديه کارگران نان کانادا، يدى عزيزى اتحاديه صنعتگر، عباس عليپور شوراى کارکنان صنايع چوب ايران، مظفر فلاحى کارخانه شاهو و اتحاديه صنعتگر، فرامرز فيضى شوراى عالى کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانى تهران و حومه، توفيق فرجى اتحاديه صنعتگر، رسول فقها زاده کارکنان ابزار دقيق پالايشگاه تهران، على شيرمبارکى سنديکاى کارگران پروژه اى آبادان، حميد نوشادى آجر ماشينى قرچک ورامين و شرکت دخانيات ايران، جلال مجيدى شوراى مرکزى کارکنان صنايع و گسترش و نوسازى. توضيح اينکه از ميان اين اسامى يدى عزيزى و عجم بهادرى هرگونه دخالت و اطلاع خود از تهيه نامه و امضاى آنرا طى اطلاعيه هاى جداگانه اى تکذيب کردند.

٦ - مصاحبه با يکى از فعالين "هيات موسسان سنديکاهاى کارگرى"، سايت اخبار روز - از سايتهاى سازمان اکثريت - چهارشنبه ٤ آذر ١٣٨٣.

٧ - "سئوال: با توجه به ترکيب مجلس هفتم و هيات وزيران جديد و رئيس جمهور آينده روند پيشبرد مسائل کارگرى را چگونه مى بينيد؟ جواب: بنظر من مشکل اساسى مشکل درونى سرمايه دارى است. همينطور که مى بينيد از حمايت خانه کارگر و شوراها دست کشيده اند. من خبرى شنيدم که شرکت "ال جى" گفته من همين پارس الکتريک را گسترش مى دهم و در حد کره جنوبى لوازم صوتى توليد مى کنم ولى با شوراهاى اسلامى کار توى يک جوال نمى روم. .... اينها اصولا مى خواهند اسم شوراها را هم بر دارند. که اين هم طبق دستور و خواست شرکتهاى فرامليتى است." از سايت سازمان بنياد کار، گفتگو با دوستان ٣" مصاحبه کننده و مصاحبه شونده هر دو بى نام و نشان هستند.

٨ - مصاحبه با يکى از فعالين "هيات موسسان سنديکاهاى کارگرى"، سايت اخبار روز - از سايتهاى سازمان اکثريت - چهارشنبه ٤ آذر ١٣٨٣.

٩- مصاحبه کننده بى نام و نشان سايت سازمان بنياد کار در گفتگو با "دوستان - سوم" - به آنها ميگويد، "آيا وقت آن نيست که فعالين هيات موسس در اين مورد اطلاعيه بدهند و به جلو صحنه بيايند تا افرادى چون جبار على نتوانند خودنمايى کنند.؟"

اينها جلوى صحنه بيايند که کار فعالين گرايش چپ را در افشاگرى عليه سازمان جهانى کار و وزارت کار دشوار کنند؟!

البته جواب اين فعال هيات موسس بسيار جالب است. وى در جواب سئوال بالا مى گويد: "کشور ما با دو عارضه روبروست. يکى تشکيلات دولتى است که نماينده جعلى مى دهند و يکى سر و صداى احزاب سياسى است که عمق مسئله و ژرفاى طبقه را نمى شناسند. ما سعى مى کنيم آنچه در بهارستان گذشت را منعکس کنيم. هيات موسس بعنوان ناظر در کنار صحنه بهارستان بود."

از نظر اينها ژرفاى طبقه در تظاهرات ١١ ارديبهشت خانه کارگر و شوراهاى اسلامى در بهارستان در سال ٨٣ بود و اول ماه سقز و دستگيرى فعالين کارگرى در آن مربوط به امور سياسى. کسى که نوار اين گفتگو را پياده کرده است چه رازى را در سينه دارد که هم مصاحبه کننده عضو بنياد کار را که اينگونه مشوق "هيات موسس" است و هم مصاحبه شونده، هر دو را ميشناسد.

١٠ - مصاحبه با يکى از فعالين "هيات موسسان سنديکاهاى کارگرى"، سايت اخبار روز - از سايتهاى سازمان اکثريت - چهارشنبه ٤ آذر ١٣٨٣.

١١ - شوراى هماهنگى بنياد کار چنان به وجد آمد که طى يک اطلاعيه خود کميته پيگيرى را "تشکل مستقل کارگرى" اعلام کرد و نوشت: "هيچ نهادى از جمله سازمان جهانى کار، نمى تواند منکر وجود "تشکل مستقل کارگرى" در ايران شده و از برسميت شناسى آن بعنوان تشکل کارگرى در ايران امتناع ورزد."!!! در بخش ديگرى از اين اطلاعيه آمده است: "بنياد کار که بخشا با هدف تحقق مطالبه حق ايجاد تشکلهاى مستقل و آزاد کارگرى تشکيل شده در سالهاى اخير براى عملى شدن آن خواست مبارزه کرده و خود را در اين دستاورد اوليه سهيم و شريک ميداند. اين قدم شايسته و جسورانه از طرف فعالين کارگرى داخل ايران موجب دلگرمى ما در تداوم وسيعتر و پيگيرتر فعاليت خود شده و لازم مى دانيم از همه افراد و نهادهايى که با در اولويت قرار دادن منافع عمومى کارگران موجب اتحاد و همبستگى بيشترى ميان فعالين کارگرى شدند صميمانه تشکر نمائيم." علاوه بر اين در دفاع از بيانيه کميته پيگيرى و با همت فعالين سازمان بنياد کار يک نامه به گاى رايدر دبير کل کنفدراسيون اتحاديه هاى کارگرى آزاد تهيه شد که ضمن پشتيبانى "قاطع" از خواست کميته پيگيرى از وى نيز مى خواهند تا از کميته پيگيرى حمايت کند. اين نامه را ٣٢ نفر امضا کرده اند: مرسده اخلاقى سنديکاى کارگران بافنده سوزنى تهران، مانوئل اسماعيلى اتحاديه کارگران کفاش، مرتضى افشارى سنديکاى کارگران صنعت چاپ تهران و حومه، نوروز احمدى شوراى کارکنان صنايع نظامى شهرستان مسجد سليمان، هوشنگ انصارى شوراى کارکنان نوبتکارى پالايشگاه هران، يوسف آبخون فعال و پژوهشگر کارگرى، امين باقرى سنديکاى کارگران صنعت چاپ تهران و حومه، امير پيام شرکت مينو تهران، على پيچگاه شوراى مرکزى کارکنان صنعت نفت، مهوش خراسانى شوراى کارگران کارخانه جوراب آسيا، محمد صادق خرم شوراى مرکزى کارکنان صنعت نفت، بيژن خوزستانى سنديکاى کارگران پروژه اى شهرستان آبادان، يداله خسرو شاهى شوراى مرکزى کارکنان صنعت نفت، حسن رحيمى اتحاديه کارگران پروژه اى فصلى شهرستان سنندج، دکتر ناصر سعيدى فعال و پژوهشگر کارگرى، حورى صهبا شوراى کارگران کارخانه کفش ملى، منصور سلطانى شرکت ايندامين تهران، صمد شکوهى معلم، محمد صفوى نماينده کارگران نان کانادا، عباس عليپور شوراى کارکنان صنايع چوب ايران، عباس فرد پروژه بازسازى پالايشگاه آبادان، رسول فقها زاده شوراى کارکنان ابزار دقيق پالايشگاه تهران، فرامرز فيضى، شوراى مرکزى کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانى تهران و حومه، على شيرمبارکى سنديکاى کارگران پروژه اى شهرستان آبادان، جلال مجيدى شوراى مرکزى کارکنان صنايع و گسترش و نوسازى، حشمت محسنى فعال و پژوهشگر کارگرى، محمد منيرى سنديکاى کارگران شهاب خودرو، حميد نوشادى کارخانه آجر ماشينى قرچک ورامين و شرکت دخانيات تهران، على واحدى شوراى برق منطقه اى تهران و سنديکاى شرکت واخد اتوبوسرانى، غلامعلى خانعلى زاده کارخانه کفش ملى.

١٢ - فعالين "هيات موسس" که در خارج کشور، سايتهاى سازمان بنياد کار و سايت اخبار روز - از سايتهاى سازمان اکثريت - ناشر انحصارى نظراتشان هستند، بجز مورد "فرهاد خ" از ذکر نام خود خوددارى مى کنند. در جنبش کارگرى ايران و بدليل اختناق و استبداد حاکم کم نيستند فعالين جنبش کارگرى که با اسامى مستعار فعاليت مى کنند و مطلب مى نويسند. اما در مورد فعالين "هيات موسس" واضح است که اين مسئله هيچ دليل امنيتى ندارد چرا که اينها پاى نامه به وزارت کار را امضا مى کنند و هويت شان از رژيم پنهان نيست. براى اظهار نظر هم اگر مشکلى دارند مى توانند يک نام مستعار انتخاب کنند. اظهار نظر مداوم با يک نام معين انسان ها را در قبال عقايدشان مسئول و پاسخگو مى کند. سايت اخبار روز و سايت سازمان بنياد کار با درج گفتگوهاى بى نام و نشان کمک مى کنند تا فعالين گرايش راست جنبش کارگرى بدون هيچ مسئوليتى در قبال نظراتشان اظهار نظر کنند. اين دو سايت در خدمت اشاعه نظراتى هستند که صاحبانشان مى توانند هر روز يک حرف و نظر داشته باشند بدون اينکه ناچار باشند دلايل تغيير نظراتشان را بيان کنند. معلوم نيست که آيا مثلا ده نفرى که اين سايت ها نظراتشان را منتشر کرده اند دو نفر هستند که هر کدام ٥ بار مصاحبه کرده اند و يا اصولا اگر اينها نظراتشات را هر روز عوض کنند چگونه خوانندگان متوجه ميشوند. در واقع اين دو سايت به آنها امکان ميدهند تا فعالين گرايش راست به غيرمسئولانه ترين شکل ممکن در خارج کشور اظهار نظر کنند. البته مصاحبه کننده سايت اخبار روز با فعالين "هيات موسس" صادق کارگر مسئول کميسيون کارگرى سازمان اکثريت است و تاريخ مصاحبه ذکر شده است اما مصاحبه کننده سايت بنياد کار با فعالين "هيات موسس" نامعلوم است و تاريخ آن هم ذکر نشده است.

١٣ - رضا مقدم، "معيار تفکيک گرايشات جنبش کارگرى، ديروز و امروز - (پاسخى به انتقاد مرتضى افشارى)"، بارو شماره ١٩ و ٢٠ شهريور و مهر ١٣٨٢.

١٤ - در همين رابطه رجوع کنيد به ٢ مقاله از رضا مقدم "مروى بر مبارزات کارگران صنعت چاپ" - نشريه کمونيست، ارگان حزب کمونيست ايران، شماره ٣٥، ديماه ١٣٦٦. و "راه کارگر، مبارزات کارگران چاپ و تشکل قانونى" - نشريه کمونيست، ارگان حزب کمونيست ايران، شماره ٤٨، اسفند ١٣٦٧. (اين مقالات در سايت کارگر امروز هم قابل دسترس است).

١٥ - فعالين "هيات موسس"، راديکاليسم جنبش کارگرى و فعاليت فعالين گرايش چپ را مخل فعاليت خود مى دانند. يکى از آنها در گفتگو با سايت سازمان بنياد کار، "گفتگو با دوستان ٣" مى گويد: "اگر ما به يک بينش و وحدت نظر درست براى فعاليت اتحاديه اى برسيم و به عمق مسائل برويم خيلى بهتر است تا درگير ماجراى سياسى شويم. من يقين دارم که آقاى توکلى هم دوست دارد که به بازى سياسى کشيده شويم. قبلا هم چنين کارهايى کرده اند و ما تجربه آنرا داريم. جمع را بسمت يک نوع حرکت راديکال سوق مى دهند. بعد ايجاد هراس مى کنند. چون کارگرى که امروزه دنبال مشکلات اقتصادى خودش از طريق کار کردن بيشتر است و به تشکل فکر نمى کند. آنموقع وقتى بگويند که فلان و فلان فعال اتحاديه اى را گرفتند، هزينه آمدن به اتحاديه را بالا مى بيند در نتيجه اتحاديه پا نميگيرد. بعد يک مشت سياسى کار مى مانند و تجربه زندان رفتن و بيرون آمدن. سايتهاى گوناگون خارج کشور هم شروع مى کنند از اينها حمايت کردن و بقول دوستى اين در حالى است که طبقه در خواب است."

بدين ترتيب فعالين کارگرى سقز که کوشيدند اول ماه مه سال ١٣٨٣ را برگزار کنند و دستگير شدند و همچنين فعاليتهايى که در خارج کشور براى آزادى آنها شد مخل آرامش فعالين "هيات موسس" بوده است!!! فعالين گرايش راست چنان کوته بين هستند که حتى متوجه نيستند که وقتى حرکات راديکال کارگرى افزايش يابد اينها نزد "بعضيها" عزيز مى شوند و ارزش پيدا ميکنند تا با همين حرفها جلوى آن بايستند. اينها يادشان رفته که رژيم اسلامى تنها موقعى به سراغ خودشان آمد که همه جريانات ديگر سرکوب شده بودند و ديگر به توجيهات اينها براى سرکوب جنبش کارگرى احتياجى نبود. البته فکر نکنيد اين حرفهاى فقط يک نفرشان است. يکى ديگر از فعالين "هيات موسس" در "گفتگو با دوستان شماره ١" در سايت سازمان بنياد کار همين اراجيف و مزخرفاتى را که حزب توده و سازمان اکثريت سالها عليه فعالين گرايش چپ مطرح مى کردند را هنوز تکرار ميکند. اينها توجيه گر سرکوب جنبش کارگرى توسط رژيم اسلامى هستند و سازمان بنياد کار بايد مفتخر باشد که تريبون در اختيار اين مشاطه گران سرکوب جنبش کارگرى مى گذارد. فعال بى نام و نشان "هيات موسس" در "گفتگو با دوستان شماره ١" ميگويد. "البته هر اقدامى براى رهايى اين افراد (دستگيرشدگان اول ماه مه سقز) از زندان بسيار بجا و خوب است. در داخل در روزنامه شرق و سايت خبرى ايسنا و ايلنا نيز اين خبر منعکس شد. ولى متاسفانه اينها در داخل پايگاهى ندارند و در توهم بسر مى برند. چون بر اثر توهمات حرکت مى کردند، چيزى برانگيخته نشده است. ... ما آرزويمان اين است که کسى گرفتار نشود. اما کسانى که مواضع اصولى ندارند هم احتمال برخورد باخودشان است و هم از طريق انتشار نتايج اين برخورد ها، محدوديت حرکتى براى کل جامعه کارگرى بوجود مى آورند. يعنى تا ٤ تا فعال کارگرى بخواهند حرکتى را به پيش ببرند اين چنين محدوديتها در حرکت آنها تعديل ايجاد ميکند و ميگويند ديديد دستگير شدند."

١٦ - يکى از فعالين هيات موسس، "گفتگو با دوستان شماره ٣"، سايت سازمان بنياد کار.

١٧ - بند اول قطعنامه اول ماه مه "کميته پيگيرى" مبنى بر "ما خواهان آزادى ايجاد تشکلهاى کارگرى بوده و حق خود مى دانيم که تشکلهاى خود را بدون اجازه و دخالت مقامات و نهادهاى دولتى ايجاد نماييم." يک گام براى گذر از استراتژى گرايش راست است. مصوبات مجمع عمومى چهارم "کميته پيگيرى" که قرار است در خرداد انجام شود نشان مى دهد اين بند قطعنامه اول ماه مه چه تاثيراتى بر فعاليت هاى آينده آنها خواهد گذاشت.

١٨ - در آستانه اول ماه مه امسال، "کميته هماهنگى براى ايجاد تشکل کارگرى" با انتشار بيانيه اى با امضاى محسن حکيمى (مترجم) - بهروز خباز (فلزکار) - بهرام دزکى (جوشکار) - محمود صالحى (خباز) و بهمراه يک طومار با امضاى بيش از سه هزار نفر اعلام موجوديت کرد. در بخشى از اين بيانيه آمده است: "ما تشکل را از هيچ سازمان و نهادى درخواست نمى کنيم، تشکل حق ماست، آن را به نيروى خود ايجاد کنيم و سپس از دولت بخواهيم که آن را برسميت بشناسد."


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com