رژیم اسلامی در گرداب بحران حکومتی

رضا مقدم

به نقل از به پیش! شماره ٦٤، دوشنبه ٩ خرداد ١٣٩٠، ٣٠ مه ٢٠١١


رضا مقدم – 4 شنبه 28 اردیبهشت 1390

دولت احمدی نژاد روی دست کودتاچیان و خامنه ای مانده است و همه مخالفان انقلاب، از رفسنجانی و اصلاح طلبان گرفته تا لیبرالهای مدافعشان، هر یک به نوعی می کوشند تا از عواقب مرگبار آن برای کل رژیم اسلامی بکاهند. این واقعه تاثیرات عینی مخربی بر موقعیت و توانایی جریاناتی می گذارد که در تلاشند تا برای برون رفت از بحران رژیم اسلامی راه حلی ارائه دهند و مانع از تقویت نیروهای خواستار سرنگونی رژیم اسلامی شوند.

رژیم اسلامی به شکل فعلی قادر به ادامه حیات نیست و جریانات سیاسی از داخل و خارج رژیم، از محافظه کاران و اصلاح طلبان و لیبرالها گرفته تا انقلابیون و سوسیالیستها در تلاش برای سمت و سو دادن به اوضاع سیاسی به نفع استراتژی خود هستند. مادام که رابطه رژیم اسلامی با صاحبان صنایع و سرمایه چنین است، مادام که رژیم اسلامی قادر به حل بحران اقتصادی فعلی نیست، و مادام که رژیم اسلامی قادر نیست اقتصاد ایران را از بن بست ناشی از تحریمهای گسترده جهانی، که تاثیرات بحران اقتصادی را صد چندان کرده، بیرون ببرد، مستقل از اینکه اعتراضی در پائین وجود داشته باشد یا نه رژیم اسلامی از بحران حکومتی و اختلاف جناحها که هر از چند گاهی سر باز می کند، رهایی ندارد. این بار اختلاف بر سر برکناری و ابقای مصلحی وزیر اطلاعات آغاز شده و تمام ارکان رژیم را فرا گرفته است.

رژیم اسلامی بزرگترین هزینه سیاسی تاریخ خود را برای دو دوره رئیس جمهور شدن احمدی نژاد داد. چهره بزک کرده ای که در میان مردم منقطه از خود ساخته بود، عریان شد. پوشالی بودن اقتدارش بر مردم ایران نزد قدرتهای بزرگ جهان آشکار شد. با یک ریزش نیرو بخش بزرگی از قدیمی ترین رهبران و کار بدستان زبده خود را از دست داد. بخشی از دستگاه آخوندی و حوزه های دینی که مدافعان و ترمیم کنندگان قدیمی ایدئولوژیکش بودند به منتقدانش تبدیل شدند. تمام کوشش رژیم برای دور کردن خامنه ای بعنوان ستون فقرات رژیم اسلامی از انتقادات و مقصر جلوه دادن دیگر ارگانها و سران رژیم، در عرض چند ماه به باد رفت و اکنون مسئولیت همه کاستی ها، فسادها و جنایات رژیم اسلامی متوجه وی است. رژیم اسلامی با سرکوب خشن جنبش آزادیخواهانه مردم، با دستگیری، شکنجه، تجاوز و اعدام صحت سالها افشاگریهای نیروهای انقلابی و سوسیالیست را نزد مردم اثبات کرد و مردم ایران را ناچار ساخت تا از آن عبور کنند و خواستار سرنگونی رژیم اسلامی شوند.

هزینه مقابله رژیم اسلامی با رئیس جمهورش کمتر از هزینه کودتایی که وی را از صندوقها بیرون آورد، نیست. در کشوری که حدود سه و نیم میلیون دانشجو دارد دستگاه های تبلیغاتی و سیاسی رژیم اسلامی حتی از ارائه استدلالهای ساده برای دفاعی که تا یک ماه قبل از احمدی نژاد می کردند، عاجزند. به همین دلیل مبلغان و دستگاههای تبلیغاتی فاقد استدلال رژیم اسلامی برای جلوگیری از ریزش شدید نیروهای گیج و حیرانشان حمایت دیروز از احمدی نژاد و مقابله امروز با وی را، هر دو را، تبعیت از خامنه ای اعلام می کنند و عملا همه تقصیرها را متوجه ولی فقیه می سازند که خود ضربه اساسی به اعتبار و موقعیت وی بعنوان ستون فقرات رژیم اسلامی است. بی جهت نیست که کلمه "بی بصیرت" بسرعت از ادبیات تبلیغاتی رژیم اسلامی حذف شد چرا که نزد نیروهای وفادار به رژیم مصداق مناسب آن تنها می تواند، خامنه ای باشد و باعث تضعیف بیشتر موقعیتش در کل رژیم گردد.

بازنده اصلی این بحران خامنه ای و ولی فقیه و به این اعتبار کل رژیم اسلامی و همچنین اصلاح طلبان رانده شده از قدرت اند و برنده اصلی آن جنبش آزادیخواهانه مردم ایران و نیروهای خواهان سرنگونی رژیم اسلامی هستند. در درون رژیم چند جریان در تلاش برای شکل دادن به آینده رژیم اسلامی اند. الف) احمدی نژاد و حامیانش که بر روی ضدیت مردم ایران با اسلام و آخوندها به ویژه ضدیت با رفسنجانی و خامنه ای اتکا می کنند و نوعی از ایرانی گری را ارائه می دهند. در 25 بهمن سال گذشته خامنه ای هدف اصلی حمله اعتراضات مردم بود. اکنون آشکار شده که خامنه ای حتی نزد بسیاری از مدافعانش در بالاترین سطوح نظام نیز دیگر فصل الخطاب نیست و اعتبار خود را از دست داده است. ب) طرفداران حکومت اسلامی که جمهوری بودن رژیم را نمی پذیرند و ولی فقیه را بالاتر از قانون اساسی و تنها قدرت کشور می دانند. این جریان در صف اول حمله به احمدی نژاد هستند. هنگامی که احمدی نژاد در اختلاف بر سر وزیر اطلاعات بر حقوق قانونی رئیس جمهوری در برکناری وزرا تاکید کرد، در نماز جمعه تهران به وی اعلام کردند که وی حتی اختیار حفظ زندگی خصوصیش را بدون موافقت ولی فقیه ندارد و خامنه ای می تواند همسر وی را راسا طلاق دهد! ج) اصلاح طلبان رانده شده از قدرت و لیبرالهای مدافعشان از بازندگان این بحران هستند. شکاف در بالا قاعدتا می بایست به نفع اینها باشد اما نیست. زیرا بدلیل روند اوضاع عینی بسمت عبور جنبش مردم از رژیم اسلامی، سیاستهای اصلاح طلبان رانده شده از قدرت نه تنها تقویت نشد بلکه انسجام و اتحادشان را سریعا از دست دادند و به سه گروه تقسیم شدند. یک گروه مطابق هدف اصلیشان که اجرای بدون تنازل قانون اساسی است و از جمله مخالف سقوط جایگاه رئیس جمهوری به رئیس تدارکات دفتر خامنه ای هستند، عملا از حقوق قانونی رئیس جمهور در ابقا و یا برکناری وزرا حمایت کردند و علیه نیروهای جلو صحنه خامنه ای علیه احمدی نژاد که خواهان خلافت اسلامی هستند، موضع گرفتند. گروهی دیگر از جمله رفسنجانی و خاتمی و مدافعانشان درست بر عکس از خامنه ای دفاع کردند. نزد اینها حفظ رژیم بدون حفظ خامنه ای ممکن نیست و عبور از خامنه ای را همان عبور از کل رژیم اسلامی میدانند. در تمام دو ساله گذشته اینها کوشیدند تا خامنه ای را از احمدی نژاد دور کنند و منفعت رژیم و خود ولی فقیه را در غیر جناحی بودن آن دانستند. رفسنجانی و خاتمی که در نامه های علنی خود خامنه ای را از اعتماد به احمدی نژاد و مدافعانش بر حذر داشتند و به وی هشدار دادند که پس از حذف اصلاح طلبان نوبت خود خامنه ای خواهد رسید، امروز با گوشزد کردن اشتباه خامنه ای در حمایت از کودتا و احمدی نژاد می کوشند تا اثبات کنند که اینها مدافع واقعی ولی فقیه هستند. یک گروه سومی هم هستند که علیه خامنه ای و احمدی نژاد، هر دو موضع گرفتند. این ها بخوبی مشاهده کردند که با تظاهرات 25 بهمن سال 89 بدنه جنبش آزادیخواهانه مردم ایران از رژیم اسلامی عبور کرده است. در مقالبه با احمدی نژاد چنانچه طرفداران خلافت اسلامی دست بالا بیابند از نظر عینی مدافعان اجرای بدون تنازل قانون اساسی بی پایه ترین و بی ربط ترین نیروی سیاسی خواهند بود و بیشترین نیروی خود را به نفع نیروهای سرنگونی خواه و انقلابی و سوسیالیست از دست می دهند.

بحران عمیق اقتصادی رژیم اسلامی را تحریمهای بین المللی به ویژه در امور بانکی و صنعت نفت و گاز تشدید کرده است. با حذف یارانه ها دهها میلیون مردم ایران از پرداخت هزینه مایحتاج روزانه و عمومی خود ناتوان شده اند و بطور مثال قادر به پرداخت هزینه برق و گاز خود نیستند. موج دوم جنبش آزادیخواهانه مردم ایران که با تظاهرات 25 بهمن سال گذشته آغاز شد و کل رژیم اسلامی را هدف گرفته بود میرود تا در سال 90 گسترش یابد. موج دوم جنبش مردم در سال 90 برای رفتن به سمت یک انقلاب تمام عیار علیه رژیم اسلامی با موانع کمتری روبروست، چرا که دو نیروی عمده مقابل آن تضعیف شده اند. رژیم اسلامی بدلیل ریزش نیرو و شکاف در بالا برای مقابله با اعتراضات نسبت به شروع این جنبش در سال 88 تضعیف شده است و هم موقعیت اصلاح طلبان برای اعمال هژمونی بر اعتراضات و محدود کردن آن در چهارچوب اجرای بدون تنازل قانون اساسی تضعیف شده است.

به نقل از به پیش! شماره 64، دوشنبه 9 خرداد 1390، 30 مه 2011


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com