گرایش راست جنبش کارگری در سطح جهانی مدتهاست که امتحان خود را پس داده است!

بهزاد بارخدايى


بر گرفته از به پيش ٣ - ٢٢ خرداد ١٣٨٤


مبارزه برای قانون کار در دهه گذشته در غرب به شکل فعالتری در دستورکار فعالین کارگری قرار گرفته است. حمله افسار گسیخته بورژوازی به حقوق کارگری و تحمل نکردن حداقل آزادی و امنیت کاری و اجتماعی بطور مستمر در دستور کاراتحادیه کارفرمایان و دولتها ا ست. در مقابل فعالین کارگری مجبور به مبارزه برای حفظ آن حداقل حقوق کارگری که طی سالها با چنگ و دندان کسب شده، هستند. تهیه یک قانون کار که منافع کارگران از آن حذف نشده باشد یکی از مشغله های فعالین چپ و رادیکال جنبش کارگری بوده و هست .

در دوره گذشته فعالین کارگری چپ در اروپا کوشیدند به اشکال مختلف برای حفظ حقوق کارگران در حد توان خود متحدانه پیش روند. متاسفانه در نبود سازمانهای سراسری در سطح جهانی این مبارزات در سطوح پراکنده، کم تاثیرتر و با مشکلات فراوانی از طرف فعالین چپ جنبش کارگری پیش رفته است. فعالین کارگری ورهبران بسیاری از اتحادیه ها در غرب با سنتها و سیاستهای مبارزاتی معمول اتحادیه ای و سندیکايی نتوانستند پیگیرانه در مقابل حمله های سرمایه به حقوق کارگری بایستند و در مواردی ساکت و غایب در صحنه مبارزه بوده اند.

اما در سطح کلوبها و سازمانهای محلی و کارخانه ها اعتراضات جدی تری علیه سرمایه داران و سیاستهای سوسیال دمکراسی در جریان بوده است. این مبارزات در عمل توانسته حملات بورژوازی به سطح معیشت کارگران و بازپس گیری حقوق کارگری را محدود و در سطوحی سد کند.

رهبران راست اتحادیه ها در این دوره ها نیز فعالانه برای به سکوت واداشتن کارگران و ایجاد جو آرامش مشغول کار بوده و بعنوان مبلغین در کلوبها و لوکالهای اتحادیه، کارگران را به پذیرش شرایط سختتر و حقوق کمتر فرامیخوانند و در اقناع آنها به اینکه تولید بیشتر، قدرت مانور را در بازار جهانی بهتر کرده و میتواند درصدی افزایش حقوق با خود بهمراه آورد، میکوشند. این چنین فعالین رفرمیست و سوسیال دمکرات درون طبقه چیزی بیشتر از خادمین سرمایه نیستند. آنها مبلغ آشتی و صلح طبقاتی اند و استراتژیشان تولید بیشتر برای قوی کردن صاحبان سرمایه "خودی" در مقابل دیگررقبا است.

اینچنین فعالین کارگری برای خود نقش بیشتری بجز خدمت گزاری در مقابل سرمایه قائل نیستند. آنها پذیرفته اند که پیشروی و رشد سرمایه به نفع خودشان نیز هست و در کل منافع خود را در راستای منافع صاحبان سرمایه می بینند. آنها تشکلها و دفاتر کارگری را اشغال کرده اند، و در این مکان و جایگاه سدی در مقابل اعتراضات کارگری شده اند. این دسته در نهایت امضا کنندگان قراردادهای دسته جمعی ای هستند که منافع کارگران اگر در آن فراموش نشده باشد، در بهترین حالت، حداقل ناچیزی بیش نیست.

در این چند سال گذشته تمامی تغییرات که دولتهای سوسیال دمکرات با کمک و یاری اتحادیه های رفرمیست به پیش برده اند چیزی جز بازپس گیری و محدود کردن حقوق و امکانات کارگری نبوده است. هیچ کدام از جریانات راست و لیبرال به چنین شکل مطلوبی برای بورژازی نمیتوانستند حمله به امنیت شغلی، کم کردن سطح دستمزدها و نیز باز پس گیری رفاه و بیمه های اجتماعی را به پیش برند.

فعالین کارگری چپ در سطح کلوبها و محلهای کار تلاش فراوانی کردند تا تحمیل شرایط بدتر و بازپس گیری حقوق قانونی کارگران، در سطح سیاسی به ضرر دولت و تمامی رفرمیستهای درون طبقه تمام شود.

بعد از سالها نفوذ سیاستها و استراتژی سوسیال دمکراتیک و لیبرال در اتحادیه ها به نظر می آید که فعالین زیادی به طرد این سیاستها پرداخته و در پی ایده و روشهای کاری دیگری می باشند. آنها میکوشند تا قدرت مقابله وتغییر را کسب کنند. گرایش راست در میان جمع وسیعی از فعالین کارگری بی اعتبار شده و احزاب سوسیال دمکرات با مشکلات بمراتب جدیتری روبرو میباشند.

اما تا زمانی که گرایش چپ جنبش کارگری نتوانسته است سازمانها و نهادهای کارگری را از زیر نفوذ گرایش راست و رفرمیسم درون اتحادیه کارگری بدر آورد و نیز احزاب مورد نیازخود را تشکیل دهد، گرایش راست جنبش کارگری و احزابش، با سیاست سازش و همکاری طبقاتی، دست بالا را در این جنبش خواهد داشت.

تا آنجا که به جنبش کارگری در ایران برمیگردد، فعالین گرایش چپ جنبش کارگری می بایست با نگاهی عمیقتر به وضعیت جنبش کارگری در سطح جهانی و با توجه به تجارب بدست آمده تا به امروز بکوشند تا سازمانهای کارگری مبارز و با نفوذ را پی ریزی کنند. برای سازمانهای کارگری ضروری است که قدرت تغییر در وضعیت کل طبقه کارگر را دارا شوند. استراتژی گرایش چپ جنبش کارگری دفاع از منافع جنبش کارگری در تمامی سطوح است. باید بتوان توازن قوا را به نفع جنبش کارگری تغییر داد. در عمل و نظر باید بتوان در مقابل طبقه سرمایه دار متحد و سازمانیافته ایستاد. وحدت واقعی و لازم طبقه کارگر در مسیر مبارزه برای کسب و تضمین حق و حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بدست می آید. این مبارزه برای کل طبقه کارگر و اکثریت جامعه انسانی نفع دارد. منافع صاحبان سرمایه و کارفرمایان در عمل درمقابل ودر تضاد با این استراتژی است.*


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com