NGOئیزه كردن مبارزه!

آرونداتی روی

مترجم: ادنا سپهری


به نقل از به پيش! شماره ٥، ٨ مرداد ١٣٨٤


"مقاومت واقعی عواقب واقعی دارد، و از حقوق ماهانه هم خبری نیست!"

مطلبی كه می خوانید بخشی از سخنرانی بلند «آرونداتی روی» تحت عنوان "قدرت مردمی در عصر امپریالیسم" است كه در تاریخ ۱۶ اوت ۲۰۰۴ در سانفرانسیسكو ایراد شد. بخش كوتاهی كه در اینجا ترجمه شده در رابطه با نظرات جالب او در مورد NGOها می باشد. روی اهل هند است و با رمان «خداوند خرده ریزها» كه جایزۂ «بوكر پرایز» را در سال ۱۹۹۷ بدست آورد به شهرت جهانی رسید. یك سال بعد در مخالفت با تسلیح اتمی هند مقالهٴ«پایان تخیل» را نوشت كه خشم بسیاری از ناسیونالیست های هندی را برانگیخت. در هند آرونداتی روی فعال سیاسی و اجتماعی شناخته شده ای است. او از جنبش حقوق برابر برای كاست "نجس ها" حمایت كرده و برای حفظ محیط زیست و جلوگیری از خانه خرابی دهقانان با پروژهٴ ایجاد سد عظیمی در درهٴ نارمادا فعالانه مخالفت كرده است. فعالیت اخیر موجب محاكمهٴجنجالی او در دیوان عالی كشور هند شد. پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آرونداتی روی از نخستین روشنفكرانی بود كه در مخالفت با جنگ افروزی امریكا صدای خود را بلند كرد، و بسرعت به یكی ازچهره های برجستهٴ جنبش جهانی ضد جنگ بدل گشت و تا امروز به فعالیت های خستگی ناپذیر خود ادامه داده است. دو كتاب «هزینهٴ زندگی» و «سیاست قدرت» مجموعه مقالات آرونداتی روی در رابطه با فعالیت های سیاسی و اجتماعی اوست.

به پیش!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ژانویه 2001 در پورتو آلگره برزیل بیست هزار نفر از فعالین جنبش های مختلف و همچنین دانشجویان و فیلمسازان، یعنی برخی از بهترین مغزهای جهان، دور هم جمع شدند و تجارب خود را در مورد مقابله با امپراطوری با هم در میان گذاشتند. حرکت موسوم به «فوروم اجتماعی جهان» World Social Forum در آنجا پا بعرصه وجود گذاشت. این شروع رسمی حرکتی بود مهیج و شورشی بدون تطابق با تعلیمات رایج؛ حركتی پرانرژی و نوع جدیدی از قدرت مردمی. فریاد عمومی «فوروم اجتماعی جهان» این است که "دنیای متفاوتی امکان پذیر است". این فوروم (گردهمایی) تریبونی شده است برای صدها گفتگو و بحث و سمینار با امید ساختن تفکری در مورد اینکه دنیا چگونه باید باشد.

ژانویه 2004 چهارمین «فوروم اجتماعی جهان» در مومبای Mumbai (بمبئی) هندوستان با حضور دویست هزار نماینده برگزار شد. من در عمرم در چنین تجمع پر هیجانی شرکت نکرده بودم. رسانه های حاکم هند بخاطر همین موفقیت آنرا کاملا نادیده گرفتند. ولی اکنون موفقیت های «فوروم اجتماعی جهان» آنرا مورد تهدید قرار میدهند. محیط آرام و باز و شاد این گرد همایی اجازه شرکت و اظهار نظر به سیاستمداران و NGO هایی (سازمانهای غیر حکومتی (Non-Governmental Organization) داد که وابسته به سیستم سیاسی¬اقتصادی ای هستند که این فوروم مخالف آنست.

خطر اینست که «فوروم اجتماعی جهان» که نقشی اساسی برای جنبش عدالت جهانی ایفا کرد حالا در معرض تبدیل شدن به هدفی در خود است. از جمله اینکه سازماندهی سالیانه آن انرژی برخی از بهترین فعالین جنبش را بخود معطوف میکند. اگر بحث درباره مقاومت جایگزین نافرمانی مدنی شود «فوروم اجتماعی جهان» ممکن است تبدیل به وسیله ای دردست کسانی شود که از ابتدا مخالف این جنبش بودند. این تجمع باید برگزار شده و رشد کند، ولی باید راههایی پیدا کنیم که بحث های آن بسمت اقدامات عملی پیش روند...

خطر دیگری كه جنبش با آن مواجه است NGOئیزه شدن مقاومت است. حرفی را که الان میخواهم بزنم میتوان بسادگی پیچاند و برعلیه همهٴ NGOها بکار برد. ولی واقعیت این نیست. در دنیای تیرۂ NGOهای ساختگی که صرفا برای اخذ بورسیه یا فرار از مالیات درست شده اند (از جمله در ایالاتی مثل بیهار در هند اینها را تحت عنوان جهیزیه میدهند) قطعا NGOهایی هستند که خدمات پر ارزشی میکنند. ولی مهم اینست که به پدیده NGO ها در یک زمینه سیاسی نگاه کنیم.

بعنوان مثال در هند رونق NGOهایی که بودجه شان تأمین بود از اواخر دهه 1980 و در در دهه 1990 آغاز شد. این همزمان با باز شدن بازارهای هند بروی سیاست های نئولیبرالی بود. در آن زمان دولت هند برای اینکه خود را با تعدیل ساختاری نئولیبرالی تطبیق دهد بودجه های توسعه روستا و کشاورزی و انرژی حمل و نقل و سلامت عمومی را بتدریج کم کرد. همانطور که دولت نقش سنتی خود را رها میکرد NGOها نیز وارد عمل میشدند، با این تفاوت که بودجه ای که در اختیار NGOها قرارمیگرفت تنها بخش ناچیزی از قطع بودجه هزینه های رفاه عمومی بود. عمده NGOهائی که بودجه قابل توجهی دارند توسط نهادهای (بین المللی) توسعه و كمكهای عمرانی تأمین مالی و هدایت می شوند، كه بودجه خود آنها بنوبه خود از طریق حکومت های غربی و بانک جهانی و سازمان ملل و برخی شرکت های چند ملیتی تامین میشود. هرچند که این موسسات متفاوتند ولی همگی بخشی از یک ساختار گل و گشاد سیاسی هستند که پروژه های نئولیبرالی را سرهم بندی و در درجه اول حکومت ها را وادار به قطع بودجه های رفاه اجتماعی میکنند.

چرا موسسات بین المللی به NGOها بودجه میدهند؟ آیا این از نوع خیرخواهی مدل قدیمی میسیونرهای مذهبی (مبلغین مذهبی) است؟ احساس گناه است؟ قضیه کمی فراتر از این است. NGOها این احساس را بوجود میآورند که خلأ وجود خدمات دولتی را پر می کنند.

و البته می کنند، اما به شیوه ای که از نظر مادی بی نتیجه است. سهم واقعی NGOها خاموش کردن خشم سیاسی مردم است. آنچه را که مردم بر اساس حق شان باید داشته باشند NGOها بصورت خیرات و کمک میدهند.

ONGها تفکر اجتماعی را تغییر می دهند. آنها مردم را به قربانیانی وابسته تبدیل میکنند و برندگی تیغه مقاومت سیاسی را کند می سازند. NGOها منطقه حفاظتی بین حکومت و مردم بوجود می آورند. بین سلطه گر و مردم تحت سلطه. آنها تبدیل به میانجی گران و توضیح دهندگان و تسهیل کنندگان شده اند.

در نهایت NGOها باید به کسانی که بودجه شان را پرداخت میکنند حساب پس دهند نه به مردمی که در میان شان کار میکنند. گیاه شناسان احتمالا NGOها را در رده نباتات شاخص ارزیابی میکنند. انگار که هرچه فلاکت ناشی از نئولیبرالیزم بیشتر است ظهور NGOها هم فزونتر است. زننده ترین شاهد آن زمانی است که ایالات متحده آمریکا خود را آماده حمله به یک کشور میکند و همزمان با آن NGOها را مهیا میسازد تا وارد شوند و ویرانی جنگ را پاکسازی کنند.

NGOها برای اینکه مطمئن شوند بودجه شان به مخاطره نمی افتد و حکومت های محلی به آنها اجازه عمل میدهند ناچارند کارشان را در یک چهارچوب سطحی و کم و بیش خالی از زمینه های سیاسی یا تاریخی ارائه دهند. گزارش های غیرسیاسی (که درواقع بشدت هم سیاسی هستند) از مصائب کشورهای فقیر و مناطق جنگ زده نهایتا مردم تیره این کشورهای تیره را همچون قربانیانی بیمار و غیرطبیعی جلوه میدهد. باز هم یک هندی مبتلا به سوء تغذیه. یک اتیوپیائی قحطی زده. اردوگاهی دیگر از پناهندگان افغانی. یک سودانی ناقص شده ... همگی محتاج کمک سفیدپوستان. اینها ناخواسته کلیشه های نژادپرستانه را تقویت میکنند و مجددا بر دستاوردها، کمک ها و همدردیهای (هرچند از نوع عشق خرکی یاtough love ) تمدن غرب صحه میگذارند . اینها میسیونرهای سكولار دنیای مدرن هستند.

نهایتا سرمایه ای که در اختیار NGOها قرار میگیرد بشیوه ای موذیانه در سیاست های آلترناتیو همان نقشی را ایفا میکند که سرمایه های احتکاری از داخل وخارج در اقتصادهای کشورهای فقیر بعهده دارند. یعنی برنامه عمل تعیین میکند و مقابله جوئی را به مذاکره تبدیل میکند و مقاومت را غیر سیاسی میکند و در جنبش های مردمی که بطور سنتی متکی بخود بودند مداخله میکند. NGOها با بودجه ای که دارند قادرند مردمی را که میتوانند تبدیل به فعالین جنبش های مقاومت شوند به استخدام خود درآورند. این مردم احساس میکنند که خدمت ضروری و بدیعی انجام میدهند (و در کنارآن درآمدی هم دارند). در حالیکه مقاومت سیاسی واقعی بهیچوجه چنین میان برهائی ندارد.

NGOئیزه کردن سیاست خطری است که مقاومت را به یک شغل بانزاکت و معقول و باحقوق ماهیانه، از ساعت نه صبح تا پنج بعد از ظهر، تبدیل میکند. و گاه و بیگاه مزایایی هم اضافه میشود. مقاومت واقعی اما عواقب واقعی دارد و از حقوق ماهیانه هم خبری نیست.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com