خفت تروریسم متولد می کند
جان پیلجربرگردان: حميد قربانى
به نقل از به پيش! شماره ٦، ٢٠ شهريور ١٣٨٤
جان پیلجر در این نوشته نیز که سوئدی آن در روزنامه آفتون بلادت یکشنبه ٢٤ ژوئیه ٢٠٠٥ منتشر شده است و شما در زیر ترجمۀ فارسی آنرا می خوانید، مانند اکثر مقالات و گزارشات گذشته خود کوشش می کند که از سطح مسائل عبور کرده و به ریشه رشد تروریسم در عصر حاضر بپردازد. او پس از اشاره به یکسری از دلائل تاریخی و خفتی که مردم خاورمیانه در این قرن از سوی دولت های بزرگ سرمایه داری و امپریالیستی غرب و بخصوص از طرف دولتهای انگلیس و آمریکا کشیده اند، و جنگ بر علیه مردم افغانستان و عراق و اشغال این کشورها بعنوان محرکه و ماده اصلی اشتعال بمب گذاریهای اخیر در مادرید و لندن، در نتیجه گیریش از دلائل رشد تروریسم لجام گسیختۀ گروههای اسلامی چنین می نویسد: " دلائل رشد تروریسم امروزه نه مذهب و نه نفرت از "استیل زندگی ما" بلکه سیاسی است ، و راه حل سیاسی لازم دارد. دلائل و زمینۀ رشد این تروریسم بی عدالتی و دو روئی است. این ها، همچون گناه رهبران ما و " دوربین هایی که به طرف های دیگر برمی گردند"، خود هسته اصلی این اوضاع هستند". این تروریسم لجام گسیخته خود یکی از کثیف ترین نمادهای جنبشهای ارتجاعی است که در این 15 ساله اخیر چهره ضد انسانی خود را بیش از پیش به جهانیان نشان داده اند؛ اما دلائل اصلی و زمینه رشد این جنبشها در عملکرد سیاسی و اقتصادی نظام جهانی سرمایه داری معاصر است، و این جنبشها خود بعنوان نوعی اعتراض ارتجاعی برعلیه عوراض آن قد علم کرده اند. ولی اینکه این جنبشهای ارتجاعی توانسته اند اجتماعی شده و اقشار ناراضی و به حق شورشگر برعلیه استثمار و ستم سرمایه داری را به طرف خود جلب کنند درغیاب یک جنبش نیرومند سوسیالیستی کارگری است؛ چرا که پی آمدهای اجتماعی و سیاسی رشد سرمایه داری و جهان گستری آن برای این اقشار اجتماعی می تواند زمینۀ جلب آنها به یک جنبش سوسیالیستی کارگری باشد که تنها پیشروی آن این اقشار را از ثمرات مادی و معنوی رشد اقتصادی و اجتماعی بهره مند میکند. حمید قربانی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * جان پیلجر در مورد آنچه که اکنون در لندن می بیند و آنچه که او در همه سال هایی که بعنوان گزارشگر در خاورمیانه دیده است، می نویسد. این آخرین حملات بمب گذاری در لندن یک حقیقت اساسی را روشن کرد که سال ها تلاش و مبارزه لازم بود تا شنیده شود. با پوزش خواهی فتوا داده بودند که در این مورد خیلی به ندرت صحبت شود. خیلی به ندرت اتفاق می افتد که یک شهروند عادی سکوتش را بشکند، ولی دراین اواخر این قاعده بهم خورده است. مثلا یک لندنی معمولی در برابر دوربین های یک تیم از فیلم برداران و گزارشگری از سی ان ان (CNN) سکوتش را شکست. آنها مشغول گزارش تهیه کردن از ابتذال های معمولی بودند. این فرد عادی لندنی در جواب این که بمب ها از کجا آمده بودند، چنین می گوید: " عراق"، " ما، عراق را به انگلیس وارد کردیم و چه انتظار دیگری می توانستیم داشته باشیم؟ این را به روشنی بگو." در روزهای اخیر گزارشی ازچات هام ، محل " تراشکاری فکر" که از جانب دستگاه های رسمی بریتانیا به خوبی مراقبت می شود، منتشر شده است. اهم این گزارش بر روی این نکته متمرکز شده که " بدون هیچگونه شک و شبهه ای" اشغال عراق از همه لحاظ برای القاعده مفید بوده است. این اشغال در موارد زیر به یاری شبکه القاعده شتافته است: " تبلیغات، تهیه داوطلب و پول"، باضافه این حمله و اشغال، مرکز و محلی برای جمع شدن، تمرین کردن و آموزش تروریستها را فراهم آورده است. " این همکاری صمیمانه با یک متحد قدرتمند" تا کنون به بهای زندگی عراقیها، آمریکاییها و بریتانیائی ها تمام شده است. تمام فهم و شعور قدرتمدارانۀ بلربه او این درک را داده است که طوطی وار بگوید و تکرار کند که تروریسم قبل از حمله و اشغال عراق وجود داشته است. او به حملات تروریستی١١ سپتامبر اشاره می کند. برای کسی که از تاریخ پرازرنج و درد خاورمیانه آگاهی داشته باشد حملات ١١ سپتامبر، مادرید و لندن تعجب انگیز نیستند، فقط اگر تعجبی در کار باشد این است که چرا این فجایع زودتر رُخ ندادند. من که به مدت 35 سال از خاورمیانه گزارش تهیه کرده و به عنوان گزارشگر در آن جا بوده و کار کرده ام، اگر که بخواهم با یک کلمه احساس میلیونها عرب و مسلمان این منطقه را بیان کنم، باید بگویم" تحقیر شده ". هنگامی که در سال ١٩٧٣ به نظر می رسید که مصر دارد پیروز می شود وبار سنگین تحقیر و شکست را به دور می اندازد و سرزمینی را که در جنگ با اسرائیل از دست داده بود، دوباره بدست می آورد، من در میان سیل مردم جشن گرفته قاهره چنین احساس می کردم که خفت و تحقیر تاریخی مصر دارد رخت بر می بندد. مردی با بیان فرموله شدۀ مصری به من گفت " زمانی، ما در جستجوی توپ سعی کریکت درکلوبهای انگلیسی بودیم. حالا ما آزاد هستیم." طبیعتا آنها آزاد نشدند. آمریکائی ها سلاحهای تازه برای ارتش اسرائیل گسیل داشتند و مصر تقریبا همه چیزرا دوباره از دست داد. در فلسطین مردم اشغال شده در حقارت و ذلت زیر سیاستِ اسرائیل به سر می برند. چقدراز نوزادان فلسطینی به علت راه بندانهای اسرائیل مرد ه اند زیرا که مادرانشان خون ریزان، ناله کنان و اشک ریزان از درد زودرس زایمان، مجبورشدند آنها را در آن سوی راه بندانهای نظامی اسرائیل سقط کنند در حالیکه از دور روشنی چراغهای بیمارستانها را با آه و درد نظاره گر بودند. چقدراز پیرمردان فلسطینی مجبور به احترام گذاشتن به سربازان تفنگ به دست و تهدید گر اسرائیلی شد ه اند. چقدر و چند خانه با اهل خانه بوسیله اف ١٦ های ساخته شده در آمریکا و با وسائل تکمیلی ساخت بریتانیای بزرگ منفجر شده اند؟ یک خبرنگار بی بی سی می گوید هر چقدر هم که عملیات بمب گذاری لندن تکان دهنده باشد " روشن و واضح است که این اولین عملیات بمب گذاری انتحاری انگلیس است. " در عراق چی؟ قبل از این که بوش و بلر عراق را اشغال کنند هیچ گونه عملیات بمب گذاری انتحاری در کشور به وقوع نه پیوسته بود. در فلسطین چی؟ در آن جا هم قبل از این که آریل شارون به قدرت برسد از عملیات انتحاری خبری نبود. در جنگ ١٩٩١در خلیج فارس بیشتر از ٢٠٠هزار عراقی کشته و زخمی شدند، وبر طبق گزارشات سازمان ملل متحد ویرانی و خرابی زیر ساخت های عراق یک "وضعیت نا بسامان عجیبی" به وجود آورد، آن بایکوت اقتصاد ی در پی جنگ، که از جانب فناتیک های واشنگتون و وایت حال تدوین و مورد پشتیبانی قرار گرفت، درست مانند یک محاصره و احاطۀ قرون وسطائی بود. دِنیس هالیدی، آن کسی که از طرف سازمان ملل متحد مسئولیت برنامه کاملا ناکافی تحویل مواد غذا و دارو در برابر نفت را داشت، این محاصره را یک " قتل عام توده ای" نامیده است. من شاهد نتایج تحریم اقتصادی بودم: قسمت های بزرگی از جنوب عراق بوسیله اورانیوم ناقص و بمب های خوشه ای که هنوز منفجر نشده بودند آلوده شده بود. من کودکان در حال مرگ را دیده ام، تعدادی از آن ٥٠٠ هزار کودکی که برطبق گزارش یونیسف براثرتحریم اقتصادی کشته شدند را شاهد بودم. در غرب تقریبا این ها را گزارش نکردند. در تمام این مناطق انسان تلخی و بیزاری خاصی را می تواند حس کند. واین تلخی خود را به جوانان مسلمانی که در بریتانیا هم زندگی می کنند سرایت داده است. در انتقام کشته شدن 3 هزار نفر در برجهای مرکز تجارت جهانی در نیویورک در ١١ سپتامبر ٢٠٠١، تعداد ٢٠ هزار افغانی به توسط اتحاد آنگلوآمریکایی به قتل رسیدند. حمله به عراق بمثابه چاشنی بمب بود؛ این حمله، عملیاتِ تروریستی مادرید و لندن را کاملا به عنوان انتقام قابل پیش بینی کرده بود. بر طبق بیانیه گروهی از تروریستهای اسلامی که خود را القاعدۀ اروپا می نامند، این آخری جوابی بود " به قتل عامی که در عراق و افغانستان به توسط بریتانیا انجام گرفته است". بدون در نظر گرفتن این که این بیانیه واقعی هست یا نه دلیل این عملیات تروریستی این بود. بوش و بلر مایل بودند که "یک جنگ بر علیه تروریسم" راه اندازند. آنها آنچه را که کاشته بودند درو کردند. چیزی که از بحثهای عمومی می شود استخراج نمود این است که در مقایسه با تروریسم دولتی بوش و بلر، قربانیان تروریسم القاعده رقم خیلی اندکی را نشان می دهد. بیشتر از ١٠٠ هزار از مردان، زنان و کودکان عراقی کشته شده اند؛ این کشته ها نه براثر بمب گذاریهای انتحاری بلکه براثر حملات "نیروهای متحده" آنگلو آمریکایی به قتل رسید ه اند. این را یک مطالعۀ سیتماتیک که در نشریۀ لانثت منتشر شده است می گوید که بیشترین این ها نادیده گرفته شده و تا کنون در روزنامه ها و اخبار رادیو و تلویزیونها از آنها نامی برده نشده بود. این افاضه که " روح اسلام به کدام طرف در راه است" به مفهوم ایجاد یک آشفتگی است. (هر چند روح اسلام در تاریخ همیشه به سوی کشتن و کشته شدن در راه الله در جریان بوده است- مترجم فارسی). دلائل تروریسم امروزه نه مذهب و نه نفرت از "استیل زندگی ما" بلکه سیاسی است، و راه حل سیاسی لازم دارد. دلائل و زمینۀ رشد این تروریسم بی عدالتی و دو روئی است. این ها، همچون گناه رهبران ما و " دوربین هایی که به طرف های دیگر برمی گردند"، خود هستۀ اصلی این اوضاع هستند. بلراز حملات تروریستی لندن سوء استفاده می کند تا باز هم بیشتر ار قبل حقوق دیگر ما را پایمال و توخالی کند، همچنانکه بوش در آمریکا این کار را بانجام رسانده است. هدف آنها بهیج وجه امنیت نیست، بلکه کنترل بیشتر است. خاطره قربانیان آنها درعراق، افغانستان، فلسطین و جاهای دیگر ایجاب می کند که خشم و غضب ما از نو بیدار شود. نیروهای نظامی باید به خانه برگردند. این است دین ما نسبت به کسانی که در 7 ژوئیه در لندن به قتل رسیده یا زخمی شدند، و ما در برابر زندگی هایی هم که با ادامۀ این دیوانگی و بازی تقلبی به هدر می روند، مسئولیم.* |