دیداری از مناطق آزاد اقتصادی در آسیا
ماتس وینگ بورگ
به نقل از به پيش! شماره ٨، ١٣ آبان ١٣٨٤
در بالای سقفی این شعار خود نمایی می کند: " تولید رفاه می آورد". در میان سیلی از کارگران خود را به درب ورودی منطقه آزاد اقتصادی ناتونایاکا می رسانم. این منطقه، بزرگترین منطقۀ آزاد اقتصادی در سری لانکا است. دورا دور منطقه را سیم خاردار دوجداره و دیوار بلندی کشیده اند. این وضعیت بیشتر از این که انسان را به یاد یک منطقه صنعتی ویا کارخانه تولیدی بیاندازد، زندانی را در خاطر مجسم می کند. در مقابل درب ورودی چند نفر نگهبان ایستاده اند. بر طبق نوشته ای بر تابلوئی که در بیرون از منطقه آزاد نصب شده، کسی می تواند داخل منطقه شود که یا پاسپورت ورودی داشته باشد و یا اینکه کارخانه داری باشد که در نظر دارد یک کارخانه جدید در منطقه بسازد. اما من اجازه ورود ویژه ای تهیه کرده ام. سه تا از نگهبانان مسلح مرا سوار یک جیب ارتشی نموده و بداخل منطقه آزاد صعنتی می برند. بیرون شرکت کامپیوترسازی ژاپنی به نام اف دی کى (FDK) جیپ یک دور زده و متوقف می شود. در مقابل در ورودی خود کارخانه باز مرا کاملا کنترول کرده و کارت عبورم را نگاه می کنند. من به همراه رئیس پرسنلی شرکت به نام آقای آنی جایا وییر دوری زده و وارد یک کریدور می شویم. " ما در جهان رهبر تولید تکنیک ارتباطی ویژه ای هستیم، تکنیکی که می توان گفت دارد جانشین سیم های مسی می شود. ما تولیدات مان را به شرکت های بزرگ و در وحله اول اروپا می فروشیم. اولین و بزرگترین خریداران ما سونی و اریکسون هستند." همه زنان جوان هستند او با دو دستش در سنگین آهنی را فشار می دهد. روبروی ما یک راهرو شیشه ای قرار دارد. از ورای شیشه ما تماشاگر یک ناحیه عظیم صنعتی می شویم. در این لانه بزرگ شیشه ای، ٢٠٠٠ کارگر همه با سری خمکرده روی میکروسکوپ با شتاب مشغول رویهم سوار کردن دستگاهها هستند. پوشاک آنها در حین کار لباس یک تکه ای است که تمام بدنشان را در برگرفته است. همۀ کارگران زن بوده و اکثرشان جوان هستند." آنها وظایف شایسته ای انجام می دهند" آنی جایا وییرا این را می گوید.
من می پرسم:
سیولیس یکی از رهبران اتحادیه ای کارگری می گوید:
چون قارچ از زمین میرویند از سریلانکا به جنوب هند با هواپیما فقط یک ساعت فاصله است. هند ازکشورهائی است که در آن جا مناطق آزاد اقتصادی چون قارچ از زمین می رویند. در استان کِرلا در جنوب غربی هند ٢ منطقه آزاد اقتصادی به وجود آمده اند. من از منطقه ای به نام CEPZ دیدار می کنم که مستعار عبارت منطقه مورد حمایت صادراتیCochin Export Procesing Zone است.در اطراف این منطقه آزاد که مساحت آن ٢۵ کیلو مترمربع می باشد، دیواری به بلندی ۵ متر کشیده شده است و بر بالای دیوار سیم خارداری به بلندی ٢ متر وجود دارد. سوما سوندران مردی آرام با سبیل های بلند مدیر منطقه ثیبز می باشد. ما همدیگر را در اتاق پذیرائی که با مبل هایی با روکش پارچه ای تیره پر شده است ملاقات می کنیم. بر روی مبل تابلوئی خود نمائی می کند که با علامتِ ثیبز مزین شده. در کف اتاق یک باد بزن به رنگ گُل رُز و بی حرکت به چشم می خورد و بر سقفش یک چراغ برق چرخان در حال چرخیدن است. در شرکت ترِند- سِترکه در وسط منطقۀ آزاد قرار دارد، لباس برای صدور به آمریکای شمالی و اروپا تولید می گردد. در ۵ آشیانه بزرگ زنان جوان با شتاب فزاینده ای در حال دوختن با چرخ های خیاطی سوپر مدرن ژاپنی هستند و در انتهای هر کدام از آشیانه ها بر روی یک میز بزرگ با قیچی های سنگین در حال بریدن پارچه می باشند. بر کار کارگران در این جا به شدت نظارت می شود، نمی شود با این پارچه گران قیمت ریخت و پاش نمود! اما رابطه بین کارکنان و کارفرمایان هم بهترین رابطه نیست. مدتی قبل کارگران ترند- سِتر، هنگامی که خواسته هایشان مانند توالت های بیشتر، نهار و حق استراحت بعد از ظهر از طرف مدیران کارخانه رد می شود، اعتصاب می کنند. بعد از ٢ هفته رهبری کارخانه تسلیم خواست های کارگران می شود. اما در همان روزی که کارگران به سرکاربر می گردند، ١١ نفر از آنها را به اتهام رهبری اعتصاب از کار اخراج می کنند. نانگا لی زِیس یکی از کارگران شیوه ی برخورد رهبران شرکت را به ناسزا می گیرد. اگر شرکت همۀ ١١ نفر را دوباره استخدام ننماید، کلوپ اتحادیه ای ترند- سِتر خود را آماده یک اعتصاب دیگر می کند. تهدید به اعتصاب مدیریت ترند- سِتر را وادار می کند که به حرفهای کارگران گوش فرا دهد. دیروز ۵ نفر از اخراجیان را به سر کار بازگرداندند. اما تانگا لی زیس می گوید این کافی نیست. در خواست این است که باید هر ١١ نفر به سر کارشان برگردانده شوند. در عمق منطقه آزاد کارخانه شماره ٢٤ قرار دارد، این کارخانه تولید کننده ادویه جات است. من روی گاری سوار می شوم و از میان بو های تند اودویه جات و هوای سنگین رد می شوم تا به محل کارِ کارگران برسم. از ماشین های بزرگی که در حال پاک کردن چیلی هستند، گاز سرخرنگ و سنگین و تندی مانند یک ابر متصاعد شده و محیط کارخانه را فرا گرفته است. این گاز به قدری قوی است که چهره و دهان و دست ها را می سوزاند. بخاری زیادی که جلوی چشم را می گیرد. از ٢٠٠٠ دیگ پر از فلفل سیاه که در گوشه ای از لوکال قرار داده شده اند، بلند است. ما شین هائی که فلفل سیاه را پاک می کنند در حال جوشیدن و حرکت هستند. این یک چرخه طولانی تولید است. بوسیله هوای فشرده شده و پاشیدن آب آنها را خورد و برگها و ساقه ها را جدا می کنند. و بعد از آن تاج را بوسیله ی ابزار فنری مارپیچ که پوست و قسمت سطحی را دور می اندازد، جدا می کنند. بعد از این نوبت بسته بندی می رسد. امشب باز باید بار جدیدی بزنند . این بار برای صدور به نورد فالک در مولاندال(منطقه ای در سوئد) می باشد. به زودی فلفل سیاه برای فروش در مغازه های بزرگ در سوئد مانند ایکا و کُنسوم با مارک سانتا ماریا آماده شده است. به من اجازه مصاحبه کردن با هیچ کدام از کارگران زن داده نمی شود. مانند صحنه یک فیلم ساینس- فیکشن است بزرگترین منطقه آزاد اقتصادی آسیا در چین واقع است. بزرگترین همۀ آنها شانزن (( Schenzhenاست. کسی که بوسیله قطار از شمال به طرف جنوب شرقی چین مسافرت می کند از این منطقه در یک ساعتی هونگ کونگ رد می شود. هنگامی که در سال ١٩٨٦ من برای اولین بار این مسیر را طی کردم شانزن هنوز یک شهر آرام و خواب آلود بود. خارج از پنجره های قطار بوفالوهای آبی بودند که در کشتزارهای برنج سرشان را بلند کرده و به نظاره می ایستادند . این شهر در آن زمان ٣٠٠٠٠٠ نفر جمعیت داشت. در مسافرت بعدی من در سال ١٩٩٤ شانزن تازه به منطقه آزاد اقتصادی تبدیل شده بود، با قوانین ویژه و جذاب برای سرمایه گذاران خارجی. اخیراً من از شانزن برای سومین بار دیدار کردم. گشت زدن در هستۀ مرکزی و اصلی شهر مانند این است که در کره مارس در یک فیلم سایسن- فیکشون پیاده شده باشید. تا چشم کار می کند آسمانخراشها از شیشه و بتُن در حال روئیدن هستند. توده انسانها در میدان در حال حرکتند، و همچنین بر روی پلهای بلندی از سوئی به سوی دیگر موج می زنند. در دایره اطراف هسته مرکزی شهر یک جنگل از مراکز صنایع صادراتی چشم را به خود خیره می کند. در دلتای رود پر(per) یک بندر تازه بنیاد و یک فرودگاه به نام وؤنگ تین(Wong Tin) قرار دارد تا بتواند کالا های ساخته شده را راحت به اقصا نقاط جهان صادر کند. جمعیت شانزن به ٣ میلیون نفر افزایش یافته است. در یک کارخانه تولید کننده لباس اسکی من با یک خانم جوان مصاحبه می کنم. او بیش از حد معمول اضافه کاری می کند و حتی شنبه ها نیز به کار مشغول است. آرزویش پس انداز کردن پول برای یک ازدواج در آینده است. * منتشر شده در روزنامه ِل (LO)، سازمان سراسری کارگران سوئد. برگردان به فارسی: حمید قربانى ٨\١\١٣٨٤ برابر با ٢٠\١٠\٢٠٠٥ |