جامعه سوسياليستى چگونه خواهد بود؟
جاناتان نيل
به نقل از به پيش! شماره ٨، ١٣ آبان ١٣٨٤
يكى از عواقب يورش بيرحمانه سرمايه در دو دهه اخير به سطح معيشت ميليونها كارگر و زحمتكش و تسلط ايده هاى نيو ليبراليزم در سطح جهان، قطعاً رواج هر چه بيشتر اين تصور در ميان مردم و جامعه است كه گويا نظام سرمايه دارى جاودانه خواهد بود. افسار گسيختگى اين اعجوبۀ هزار سر در عرصه هاى اقتصادى، اجتماعى و سياسى بر جان و مال انسان عصر معاصر، تاكيدى بر اين واقعيت است كه، " امكان داشتن يك ديناى ديگر هست". اثبات دوباره اين نظر كه جامعه سرمايه دارى بايد با يك جامعه انسانى ديگر جايگزين بشود، نياز به دوره تازه اى از حمله متقابل طبقه كارگر به اركان نظام سرمايه دارى دارد. تلاش جاناتان نيل در اين نوشته، فعاليتى است در اين جهت. *** شاپور آذرخش ٢٧ اكتبر ٢٠٠۵ ( Jonathan Neale) يک فعال سوسياليستِ با سابقه است، متن سخنرانى وى در يكى از بزرگترين گرد همائی هايى كه به وسيله مخالفين جهانى شدن (Globalise Resistance) براى تبادل نظر در شهر فلورانس ايتاليا انجام شد را با هم ميخوانيم. جاناتان نيل (Jonathan Neale) نوامبر ٢٠٠٢ در تمام تظاهرات و گرده همايى ها، ما اين شعار را فرياد ميزنيم " امكان داشتن يك دنياى ديگر هست". اما اين به چه معنى است؟ سال گذشته در يكى از تظاهراتهاى ضد سرمايه دارى در لندن چند نفر با حمل يك پلاكارت بزرگ در ميان انبوهى از مردم جلب توجه ميكردند، روى پلاكارت نوشته شده بود " سرنگون باد نظام سرمايه دارى، برقرار باد يك دنياى بهتر". به اين ترتيب امروز جنبش ميليون ها انسان در سراسر جهان به اينجا رسيده كه ميبينيم. ما ميدانيم مخالف چه هستيم، غيراز اين مباحث و تحقيقات بى پايانى هست كه ما در پى چى هستيم. اينجا يك نظر هست، نظر من، كه آيا آن دنياى ديگر چگونه خواهد بود؟ اولاً، آن دنياى ديگر مطلقاً مثل دولتهاى سابقاً ديكتاتور در اتحاد شوروى، چين، ويتنام و كوبا نخواهد بود. آلترناتيو ما يك دولت پليسى نيست. همينطور نميتواند از نوع دمكراسى پارلمانى مانند ايتاليا، انگلستان و هند باشد. اين به آن معنى نيست كه من مخالف راى دادن باشم. بخشى از مشكل اينجاست كه شما هر پنج سال يك بار حق راى داريد و بعد از انتخاب يك نفر در ميان احزاب داده شده، دولت جديد هرگز به وعده هائى كه اعلام كرده عمل نخواهد كرد. منتها مشكل واقعى اينجاست كه، اگرچه ما دمكراسى پارلمانى داريم، اما همچنان نوعى ديكتاتورى بر كار حاكم است. از لحظه اى كه وارد محل كار ميشويد تا لحظه خارج شدن، شما مكلف به انجام كارى هستيد كه از قبل ديكته شده است. "آقاى جاناتان، اگر علاقه اى به اين كار نداريد" آنها ميگويند، "ميتوانيد برويد". ما بيشتر اوقات زندگيمان را اينگونه ميگذرانيم كه، آماده رفتن به سر كار بشويم، برويم سر كار، كار بكنيم، از سر كار برگرديم خانه، و سپس با تنى خسته و خواب آلود براى روز بعد تجديد قوا بكنيم. بدين سان استبداد در كار يعنى اينكه بنياد تجربه ما از زندگى واقعى دمكراتيك نيست. بارى، اينگونه شركتها و كارفرماها سياست جهان را ديكته ميكنند. اين خيلىوقت پيش، قبل از اينكه ما به سن كافى براى كار كردن رسيده باشيم آغاز شده است. از همان دوران بچگى در مدرسه و بعد دانشگاه ما را تربيت و با دیسیپلين ميكنند تا سر آخر تحويل بازار كار بدهند. اما ما قصد داريم كه با ايجاد دمكراسى واقعى در كار، جهانى ديگر بسازيم. ما قصد داريم كه مديران را از ميان خودمان انتحاب بكنيم، و هر وقت كه خواستيم آنها را عوض بكنيم. مردم عادى هم ميتوانند كار عاليجنابان مدير را انجام بدهند. ما خيلى وقت پيش از اين قطار را سر موقع به حركت در آورديم، بيمارستانها را بکار انداخته و ساختمانها را طراحی کرديم. مردم توى اين كارها بزرگ شده اند، براى همين، ما نيازى به چند نفر مدير نداريم، چرا كه مردم خود تمام آن كارها را به طور داوطلبانه انجام ميدهند. اما اين به تنهائى كافى نيست، چرا كه هنوز بازار آزاد باقى مانده است. من به مدت ده سال براى يك كلينيك سقط جنين فمينيستى كار كردم. ما يك شركت تعاونى بوديم و تمام كار ها را تقسيم و همه دستمزد برابر ميگرفتنند. اما واقعيت اين بود كه ما با كلينيك هاى ديگر رقابت ميكرديم و تازه سر آخر نوبت به مدير كه ميرسيد خون همه اعضاى اتحاديه را با ولع مى مكيد. مشابه همين در تمام كشورهايى كه براى دمكراسى تلاش ميكنند در مركز جهان بازار آزاد اتفاق افتاده است. چنانکه كه كارگران در شركتهاى خصوصى و دولتى اقدام به كنترل اين اماكن كار بكنند، ميتوانيم نمايندگان خود را در هر شعبه انتخاب كنيم. آنها افرادى از ميان خود ما خواهند بود، كسانى چون نظافت چى، نجار و معلم، نه مثل وكلا و سياستمداران كه از بيرون انتخاب شده باشند. آنها دوشادوش ما كار خواهند كرد و از اين طريق بهتر ميشود آنها را بشناسيم و بسنجيم. نماينده های كارگران هر كارگاه و كارخانه در تمام شهرها ميتوانند در باره چگونگى اقتصاد جلسه داشته و تصميم گيرى بكنند، سپس اين نماينده ها ميتوانند افرادى را انتخاب و روانه جلسات سراسرى در سطح كشور كنند و سر انجام اين جلسات منتخبين خود را راهى كنگره هاى جهانى ميكنند. بر اساس اين ما جلساتى را خواهيم داشت كه هر وقت خواستيم قادر به عوض كردن نماينده هایمان باشيم. در نظام سرمايدارى هر شركت بايد رقابت بكند چرا كه سود يك ملاك اصلى است. در جهان تازه، ما ميتوانيم بر اساس نيازمان تصميم گيرى و توليد بكنيم، قدر مسلم مباحث بى پايانى در اين جلسات خواهيم داشت. من در شش كشور در رشته هاى مختلف كار و زندگى كرده ام، با اطمينان ميتوانم بگويم كه در تمام اين كشورها مردم تنها يك چيز ميخواستند، آزادى از ترس و نگرانى. ترس در سراسر طول زندگى هميشه بر ما حاكم است، ترس از تحقير بوسيله معلم، ترس از خنگ به نظر آمدن، شبها همراه با نوعى احساس نگرانى در مورد پول، در فكر تهيه كردن پول براى قبض گاز هستيم، ترس از اينكه قادر نباشى تا پدر پيرت را به يك بيمارستان برسانى، ترس از دست دادن كار زمانى كه شرمسار به خانه مىآيى تا به همسر و بچه هات بگى كه ديگر نميتوانى پولى به خانه بياوري. شايد شما در طول زندگى يك يا دو دفعه شغل از دست بدهيد، اما ترس از دست دادن آن هميشه و هر روز با شما خواهد بود. در آن دنياى ديگر ما تلاش خواهيم كرد كه هيچ اثرى از ترس و وحشت نباشد و همه در امنيت كامل زندگى بكنند. حتما جهان ايده الى نخواهد بود، مرگ همچنان جان انسان را خواهد گرفت، يا او از محبت محروم میماند. آنجا هنوز مشكلات زيادى خواهد بود. اما قطعا يك دنياى بسيار خوبترى خواهيم داشت. در وقت خود، ما نسلى تازه از انسان خواهيم ساخت. فكرش را بكنيد كه جمع شدن شما در فلورانس چقدر اميد و اعتماد به نفس بوجود آورده است، سپس همين را در ظرفيتى ده ها هزار برابر بزرگتر و شايد هم بيشتر مجسم كنيد؛ آن گاه، قدرت آن مبارزه عظيم را خواهيد ديد كه چطور ما را قادر می سازد که اين دنيا را عوض كنيم. به دست آوردن چنين دنيايى آسان نخواهد بود، ما حالا در ابتداى جنبش ضد سرمايدارى هستيم، در پيمودن اين راه قطعاً فراز و نشيب زيادى خواهيم داشت. شايد حالا تصور چگونگى اين پيروزى مشكل باشد اما امكان داشتن يك دنياى ديگر از هر لحاظ وجود دارد، اين مسيرى با شكست هاى فراوان خواهد بود. در اين مسير، جنبش ما رشد ميكند و همه ما به شدت عوض خواهيم شد. هيچكس نميتواند بگوييد كه پيروزى نسل ما براى يك دنياى ديگر كاملا محرز است. شعار ما اين است "امكان داشتن يك دنياى ديگر هست" . منتشر شده در كارگر سوسياليست شماره ١٨٢٨ سايت رد (Reds (www.marxists.de ترجمه و تلخيص: شاپور آذرخش |