اميد قدرت ميدهد نه ترور
نوآمی کلاین (Naomi Klain )ترجمه حميد قربانى
به نقل از به پیش! شماره ١٠، یکشنبه ٢٧ آذر ١٣٨٤، ١٨ دسامبر ٢٠٠٥
نوشته زیر از روزنامه نگار کانادائی نوآمی کلاین درباره مبارزه جنبش مردم بومی آمریکای لاتین برعلیه دولت های دوست سرمایه جهانی و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا و تروریست ها است. این جنبشی است که عامل اصلی به وجودآورنده آن خود سیستم سرمایه داری است و می رود که در برابر عوامل ملی و محلی سرمایه و بویژه شرکت های بزرگ حریص و طماع و قرارداد تجارت آزاد، که هیئت حاکمه آمریکا پیشنهادش کرده و خواهان تصویب هر چه زودتر آن است، سدی مقاوم ایجاد نماید. ولی به نظر می رسد که ضعف اساسی این جنبش ها برای رسیدن به هدف نهائی، در نبود طبقه کارگر آگاه و متشکل در ارگانهای توده ای و سیاسی و با یک استراتژی سوسیالیستی در رهبری شان است. در عین حال مشاهده می شود که این طبقه در این قاره دارد پا به صحنه سیاست می گذارد و ما طلیعه این ورود را در جنبش اشغال و راه اندازی و اداره کارخانه ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی آرژانتین و تظاهرات کارگران معادن بولیوی که باعث خلع قدرت از رئیس جمهور دوست سرمایه و فرار او از کشور شد و... را شاهدیم. این مقاله به زبان سوئدی ترجمه و در روزنامه آفتون بلادت روز یازده نوامبر به چاپ رسیده است. حمید قربانی ٢٢ نوامبر ٢٠٠۵ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * اميد قدرت ميدهد نه ترور نوآمی کلاین در باره جنبش مردم بومی(ساکنین اولیه) آمریکای لاتین که نیروهای نظامی دولتی مورد پشتیبانی بوش و چریک را به مصاف می طلبد و به آنها اخطار می دهد. هنگامی که دو ماه قبل مانواِل به خانه بر می گردد از دوستانش می شنود که دو مرد غریبه به ده آمده و در باره او سؤال کرده اند. در زمانی که جامعه مردم بومی در جنوب غربی کلمبیا در همین زمان از سوی نیروهای مسلح یعنی نیروهای ارتش دولتی و لباس شخصی ها ( که به نیروهای راستِ نیمۀ نظامی معروفند) و از سوی دیگر چریکهای چپگرای فارک در محاصره نظامی است ، این که دو نفر بیگانه در باره اش جستجو کرده اند، تا آن جا که آگاهی این مردم گواهی می داد، نمی توانست خبر خوبی برای او باشد. پس برای بحث در این رابطه و این که بهتر است که در چنین شرایطی، چه کاری کرد؟ شورای مردمی ساکنین بومی در شمال منطقه کائو کا که جنبش سیاسی را بنیاد نهاده که از تمام گروه ها و نیروهای مسلح موجود در منطقه پیشرفت بیشتری در سال هل اخیر داشته است، یک جلسه اضطراری تشکیل می دهد. آنها در این جلسه تصمیم می گیرند که مانو آل روزانتای پیام رسان آنها که نقش ارزنده ای در رابطه با رفورم ارضی ومصادره زمین و بر علیه قرارداد تجارت آزاد با ایالات متحده آمریکا بازی کرده است، در چنین شرایطی بهتر است که ازکشورخارج گردد. آنها همچنین مطمئن بودند که این دو نفربیگانه برای کشتن مانواِل آمده بودند، ولی چیزی که آنها نمی دانستند این بود که این دو نفر فرستاده چه کسانی بودند؟ آیا مردان دولت ملی مورد پشتیبانی آمریکا که از نیروهای نیمۀ نظامی راستگرا برای اجرای چنین عملیات کثیفی استفاده می کند، بودند؟ یا این که از سوی نیروهای چریکی فارک کلمبیا که یکی از قدیمی ترین نیروهای چریکی مارکسیستی در آمریکای لاتین هستند، ( این چریکهای چپگرا که نظیر شان را ما درپرو، هند،سریلانکا، کردستان ترکیه به نام حزب کارگران کردستان و... داریم اگر به همه چیز شباهت داشته باشند به مارکسیست شبیه نیستند- مترجم فارسی) که شغل کثیف خود را رأسا انجام می دهند، بودند؟ چیزی که برای این مردم تعجب برانگیز است این که این دو آلترناتیو باصطلاح مختلف و با وجود اینکه در دو جبهه به ظاهر متفاوت، جنگ داخلی را به مدت چهل سال بر عیله یکدیگر پیش می برند، به یک سان در مورد مخالفینشان عمل می کنند. هم دولت اوریبه و هم چریکهای فارک از ته قلب اعتقاد دارند که زندگی بدون جنبش مردم بومی به طورغیر قابل مقایسه ای راحت تر می شد. جنبشی که مانند قارچ از زمین می روید و در حال گسترش و در برگرفتن تمام قاره آمریکای لاتین از بولیوی تا مکزیک است. بسیاری از رهبران مترقی جنبش مردم بومی منطقه کائوکا بوسیلۀ چریکهای فارک که خود را تنها نماینده مردم فقیر آمریکای لاتین قلمداد می کنند،به گروگان گرفته و کشته شده اند. و این که اعضای شورای جمعیت بومی مطلع شده بودند که فارک در پی به قتل رساندن مانواِل است. ما ه ها بود که این شایعه پراکنده شده بود که او بدترین و شریرترین موجود زنده در چشم یک جنبش چریکی است: جاسوس سیا. ولی این بدین معنا نبود که فرستاده ها حتماً از طرف فارک مأموریت داشتند، چون که شایعات دیگری هم از طرف نمایندگان دولت در مدیا پخش شده بود . از این شایعات چنین بر می آمد که مانواِل روزانتا خبیث ترین مرد برای دولت موجود و سیاست رهبری شده از سوی بوش می باشد: "یک تروریست بین المللی". بیست و هفتم اکتبر شورای مردم بومی که تقریباً ١١ هزار سرخ پوست ناسا را رهبری می کند، یک اعلامیه خشمگینانه ای مبنی بر این که: "مانواِل تروریست نیست.او نیمه نظامی راستگرا نیست.او جاسوس سیا نیست، او یک عضو از جامعه ماست که نباید بوسیله گلوله ساکت گردد." منتشر کرد. سرخ پوستان ناسا می گویند که آنها می دانند و آگاه هستند که چرا مانواِل روزانتا که اکنون بعنوان پناهنده در کانادا زندگی می کند، مورد تهدید مرگ قرار گرفته است. این شبیه آن دلائلی است که دو ده سرخ پوستان ناسا در شمال کائوکا را در آپریل امسال به منطقه جنگی تبدیل کرد. به بهانه و دلیل اینکه چریکهای فارک به پاسگاهی در مرکز دهات این منطقه حمله کرده بودند، دولت به خودش این حق را داد که یک اشغال نظامی کامل را به اجرا به گذارد. این همه بدین دلیل انجام گرفت که جنبش ساکنین بومی در حال پیشرفت و گسترش است. در سال های اخیر جنبش مردم بومی در شمال کائوکا بزرگترین تظاهرات ضد دولتی را در تاریخ معاصر کلمبیا برگزار کرده و موفق به برگزاری یک رأی گیری عمومی بر علیه قرارداد تجارت آزاد شده است که شرکت کنندگان در آن ٧٠% مردم را تشکیل می دادند، بالاتر ازشرکت کنندگان در هر گونه انتخابات رسمی ( و با یک نتیجه " نه " اکثریت بالاتفاق). و هزاران نفر از کشاورزان بی زمین دو مرکز(Haciendor ) دولتی را به تصرف در آورده و دولت را مجبور به قولی که در قدیم داده بود کردند و یک رفورم ارضی را به دولت تحمیل نمودند. این اقدامات تحت رهبری شورای ساکنین بومی و با پشتیبانی گارد مردم بومی انجام گرفت که ازمنطقه خود محافظت می کنند. اعضای این گارد فقط مجهز به چوب دستی هستند. سیستم امنیتی کشوری که بوسیله تفنگ های -١٦ M، ٤٧ AK ها، بمب های متحرک و هلی کوپترهای Black Hawk بر آن حکومت می شود، با چنین اقدامات ملیتانت و آنهم نه برای عملیات خشونت آمیز، بلکه برای مقاومت و دفاع ازخود و جامعه اش، تکمیل می گردد. و این آن دیو خوابیده و ساکتی است که سرخ پوستان ناسا موفق به بیدار کردنش شده اند: آنها موفق شده اند آن امیدی را دوباره زنده کنند که هنگامی که نیمه نظامی های راستگرا با یاری و مساعدت نیروهای دولتی به شیوه ای سیستماتیک سیاستمداران چپ را قتل عام کردند که در میان آنها دهها تن حاکم برگزیده ی مردم بومی و حتی دو تن از کاندیداهای ریاست جمهوری ازجبهۀ متحده میهنی (Union patriotica ) نیز قرار داشتند، مُرده بود. برعلیه پایان یافتن چنین تبلیغات خونین در شروع ١٩٩٠ بود که فارک اعلام کرد، این خودکشی است که فعالیت باز سیاسی را ادامه داد. به گفته مانواآل روزانتال اما کلید درک پیشرفت و پیشروی جنبش سرخ پوستان ناسا در این است که آنها سازمانها و نهادهای دولتی که "درستی و برحقی خود را از دست داده اند" در اختیار نمی گیرند، بلکه خود به آقریدن نهادها و سازمانهایی می پردازند که بر یک دموکراسی روئیده از کنفرانس های نمایندگان مستقیم مردم پائین و به فقر کشیده شده،متکی هستند. سرخ پوستان ناسا موفق به پایان دادن به تخیلی شده اند که هم ازسوی دولت و هم چریکها تبلیغ شده و زنده نگه داشته می شد. و آن این بود که تضاد اولمبیاس را به یک جنگ دو طرفه تنزل می داد. رفراندوم آنها در رابطه با قرارداد تجارت آزاد برای اتحادیه ها، دانشجویان، دهقانان فقیر، بی زمینان و سیاستمداران چپگرای محلی در سراسر منطقه به مُدل و نمونه تبدیل شده است ؛ مصادره کردن زمینِ کشاورزی بوسیله آنها برای دیگر دهقانان بی زمین به یک تشویق و راهنما تبدیل گردیده تا آنها نیز مانند این مردم عمل کنند. یک سال قبل ٦٠ هزار نفر برای خواستهایی همچون صلح و حاکم شدن برسرنوشت خویش تظاهرات کردند ؛ در ماه قبل این خواست ها در اعتراضات و تظاهرات سراسری که در ٣٢ استان کلمبیا برگزار شدند، تکرار گردیدند. به گفته هکتور مورد راگون اقتصاددانِ شناخته شدۀ و فعال جنبش اجتماعی کلمبیا " هر فعالیت و اعتراض باعث یک تأثیر چند جانبه شده و می شود." درسراسر آمریکای لاتین اکنون که جنبشهای بومی در حال کشیدن نقشۀ سیاسی قاره هستند و نه تنها درخواست " حق و حقوق شان را دارند" بلکه درحال بازسازی دولت هایی هستند که اساساً بر پرنسیپهای دموکراسی رادیکال بنا نهاده شده اند، واقعاً یک چنین تأثیرات همه جانبۀ حکم مواد قابل اشتعال و انفجاری را دارند. سازمانهای مردم بومی در بولیوی . اکوادور نشان داده اند که قادرند دولت ها را سرنگون نمایند. در بین سال های ٢٠٠١ و ٢٠٠٢ مردم در آرژانتین ۵ رئیس جمهور را به پائین کشیدند، آنها شعارهای زاپاتیستهای مکزیکی را در خیابانهای پایتخت این کشور بونئوس آیرس تکرار کردند. هنگامی که جورج دبلیو بوش در ملاقات با دیگر سران کشورهای دوست آمریکا در تعطیلات آخر هفته با تظاهرات خشمگین مردم کارگر و زحمتکش و بومیان سرخ پوست روبرو شد، اجازه یافت که با چشمانش ببیند که روح پشتِ این شورش ها هنوز زنده است. و حتی گرچه بوش دعوت هوگو چاوز را مبنی بر بحث و مناظره در رابطه با قرارداد آزادی تجارت را قبول نکرد ولی خوشبختانه در حقیقت این بحث در جای اصلی خود یعنی خیابانها و در نزد صندوقهای رأی قاره جاری شده و بوش آنرا باخته است. به چیزی که در ادامه می آید،توجه کنید: بار قبل سران این ٣٤ کشور در سال ٢٠٠١ در شهر کبک با یکدیگر نشست داشتند ؛ این اولین ملاقات بوش بعد از انتخابات ریاست جمهوری بود و او خیلی با اعتماد و مطمئن به خود اعلام کرد که قرارداد منطقه تجارت آزاد در آمریکا تا سال ٢٠٠۵ تصویب شده و قانونش جاری خواهد شد. اکنون، ٤ سال بعد، خیلی از همکاران او تغییر موضع و جا داده به طوری که بوش حتی موفق نشد که بحث قرارداد تجارت آزادش را حداقل روی میز مذاکره گذاشته و در دستور بحث بگذارد، تصویب شدن پیشکش. همچنین در سراسر کشور کلمبیا سعی و کوشش فراوانی در جریان است که آن جنبشی که پشت این جا به جائی سیاسی قرار دارد را تروریستی معرفی کنند. واین کمپین تبلیغات بطور باور نکردنی مورد پشتیبانی نظامی و ایدوئولوژیک واشنگتن قرار گرفته است. کنگره آمریکا اخیراً توافق خود را با دوبرابر کردن سربازان آمریکائی در کلمبیا اعلام کرده است و به شدت بر اقدامات و عملیات نظامی آمریکا در پاراگوا افزوده شده و به طور وحشتناکی مرزهای بولیوی را ملیتاریزه کرده اند که احتمالاً در انتخابات ریاست جمهوری در آینده نزدیک سیاستش به طور واقعی به چپ خواهد گرایید. همزمان با این ها برطبق گزارش سازمان جاسوسی ملی اخطار می شود که جنبش مردم بومی که هر چند اکنون صلح جویانه است، در آینده می تواند " به طور خیلی تعجب برانگیزانه ای راه را هر چه بیشتر بر متدهای تند بگشاید. جنبش های مردم بومی حقیقتاً تهدیدی جدی برای سیاست تجارت آزاد هستند که بوش تلاش دارد آن را، به خریداران خیلی کمتر شده اش، در سراسر قاره آمریکا تحمیل نماید. قدرت این جنبش ها از ترور ناشی نمی شود بلکه از یک نوع امیدی که تروریست ها را عقب می زند ناشی میگردد، امیدی که به اندازه ای قوی است که همچون خط قرمزی از وسط کلمبیا ی گرفتار جنگ ناامیدانه داخلی خواهد گذشت. واگر این امید به تواند در آن جا رشد کند، آن گاه این خط قرمز از هر جای دیگری نیز می تواند عبور کند. |