خودکشی و خودسوزی زنان
نیلوفر آشتی
به نقل از به پیش! شماره ١٢ - ١٩ اسفند ١٣٨٤، ١٠ مارس ٢٠٠٦
سالها پیش در یک عصر بهاری خبری هولناک شنیدم: دوست و هم کلاسی سابق ام منیژه خودسوزی کرده بود. این خبر با روحیه شاداب و چهره همیشه خندان او به هیچ عنوان جور در نمی آمد. انگار دنیا در برابر چشمانم سیاه شده بود. من تا به امروز این فاجعه را نتوانسته ام باور کنم... یکی از دوستان که پرستارش بود می گفت وقتی لباس های زیرش را درآوردیم ناچار شدیم پوست تنش اش را همراه با لباس ها قیچی کنیم... از آن روز تاکنون هرگاه واژه شوم خودسوزی را می شنوم بی اختیار بدن زغال شده دوستم به یادم می آید و شعله های آتش را می بینم که بی رحمانه گوشت و پوست تنش را آب می کنند. دلم می خواهد داد به زنم و بگویم نفرین بر آنان که زندگی را بر زنان بدل به جهنم می کنند! منیژه اولین و آخرین زنی نبود که چنین سرنوشت شومی داشت. بی شمار منیژه ها در ایران مرگ را بر زندگی ترجیح دادند و می دهند. این زنان در میان شعله های آتش صدای ضجه آور اعتراض خود را بلند می کنند. اما گویا جامعه ما بی رحم تر از آن است که پاسخی به این ناله ها بدهد، زیرا که آمار رسمی کشور حاکی از افزایش تعداد خودسوزی هاست: بر اساس گزارش مرکز مطالعات نیروی انتظامی خراسان شمالی، به طور متوسط هر بیست روز یک مورد اقدام به خودکشی در شهرستان بجنورد روی می دهد (اعتماد، 4/7/1384). به گزارش روزنامه ایران نیز (20/5/1383) در سال 83 به نسبت سال 80 کرمانشاه شاهد رشد 37 درصدی و ایلام 30 درصدی خودسوزی زنان بوده است. خبر هولناک تر این که در کرمان 50 درصد زنان افسرده هستند و 15 درصد از افراد افسرده اقدام به خودکشی می کنند. دلایل خودسوزی در زنان ایرانی می تواند گوناگون باشد اما در همه آنها یک نکته مشترک وجود دارد؛ در یک طرف قضیه مردان خانواده: پدر، برادر یا شوهر قرار گرفته اند. در شهرهای کوچکتر و روستاها مردان فامیل نیز به این لیست افزوده می شوند. دو محقق در ایران درباره عوامل زمینه ساز خودکشی در شهر رشت به این نتیجه رسیده اند که مهمترین علل زمینه ساز خودکشی اختلافات خانوادگی (6/54%) است. (صدای عدالت، 27/2/1382) بی شک خانواده در این مورد جایگاه اول را دارد. چون کنترل و فشار بر زن در خانه به طور مستقیم و شبانه روزی می تواند اعمال گردد. به ویژه در خانواده هایی که دارای تعصبات سنتی و مذهبی هستند، فشار بر زنان پررنگتر است. در مکانی که ظاهرا باید جایگاه امن و آسایش باشد، گاه فشار روحی و جسمی بر زنان چنان افزایش می یابد که زندگی به جهنمی خوفناک بدل می گردد و قربانی تنها ره رهایی از آن را در نابودی خود می بیند. اما زمینه های اصلی فشار خانوادگی از بیرون نشات می گیرد. نرم ها و باورهای سنتی جامعه، بر روی روابط خانوادگی تاثیری بزرگ می گذارد. مفاهیمی همچون ناموس، شرف، غیرت، آبرو و مردانگی که بار مثبت به خود گرفته اند، همگی بیانگر روابط مردسالارانه هستند و در راستای اعمال محدودیت بر زنان و دخالت مستقیم در حریم خصوصی شان به وجود آمده اند. در خانواده های سنتی و مذهبی، مردان را چنان بار می آورند که خود را مسئول حفظ آبروی خانواده احساس کنند. بر کسی پوشیده نیست که در این دیدگاه منظور از آبرو همان کنترل و نظارت بر زندگی سکسی زنان خانه است که فقط در چهارچوب از پیش تعیین شده و مردسالارانه، معنا می یابد. در نتیجه هر گونه ارتباط زنان با دنیای خارج و با مردان به اصطلاح غیرمحرم به معنای لکه دار کردن آبرو و حیثیت خانواده معنی می شود. مردان برای پیشگیری از، از دست رفتن آبرو، بدون توجه به روحیه و خواست زنان فشارهایی غیرانسانی به آنها وارد می کنند. حاکمیت سیاسی ایران نیز با قوانین عهد حجری اش، فرم قانونی به این ارزش ها می بخشد . در واقع سه کانون خانواده، جامعه و دولت سیاسی در ایران در برابر زنان، صف آرایی کرده اند. بنا به آمار رسمی زنان متاهل بیش از دختران مجرد خودسوزی می کنند. بر پایه همین آمار عواملی همچون بددلی و بی اعتمادی مردان، فقر، آزار و اذیت روحی و جسمی، خشونت جنسی، اعتیاد، زن بارگی و ... و از سوی دیگر زشت بودن طلاق در سطح جامعه و بی پناهی را از جمله دلایل اقدام به خودسوزی در زنان است. در مورد دختران جوان و مجرد اعمال فشار از طریق کنترل روابط خصوصی، به ویژه از جانب پدر و برادر ، محدودیت در پوشش و آرایش و تهدید و ارعاب از جمله مواردی برشمرده می شود که آنان را به سوی اقدام به خودسوزی می کشاند. برای حل این مشکل معاون سیاسی - امنیتی استانداری لرستان در کمال بی شرمی به زنان توصیه کرده که به جای خودکشی مشکلات را تحمل کنند! (روزنامه اعتماد، تاریخ 3/10/1383) مرکز مطالعات نیروی انتظامی خراسان شمالی نیز اصلی ترین اقدام به خودکشی در میان دختران و زنان را روابط نامشروع می داند! درنتیجه به والدین توصیه می کند که رفت و آمد فرزندانشان را کنترل کنند به ویژه مانع از شرکت در پارتی های شبانه شوند تا به زعم خود جلو خودکشی و فساد و فحشا گرفته شود! (روزنامه اعتماد، 4/7/84) البته از مسئولین جمهوری اسلامی بیش از این هم نمی توان انتظار داشت. طبعا آنان که خود نگهدارنده روابط سنتی و مردسالارانه هستند، قادر به دیدن و پذیرش تکان دهنده ترین رویدادهای جامعه نیستند. آنها حاضر نیستند و نمی خواهند، ریشه های اصلی معضلات جامعه را ببینند و تازه قربانی را متهم به فحشا نیز می کنند. در جو پر از استرس و ناامن ایران که تهی از امینت اقتصادی و رفاه اجتماعی است؛ در جامعه ایی که دولت و جامعه و خانواده به راحتی در حریم خصوصی انسان ها وارد می شوند؛ در جامعه ایی که زنان از هر گونه حقوق اولیه و انسانی محرومند؛ در جامعه ایی که شوهر از زن انتظار تمکین دارد و قانون این امر نا به حق را محترم می دارد؛ و در جامعه ایی که مراجعه به روانشناس امری لوکس و خاص طبقات بالای جامعه است، بیهوده است که انتظار داشت، زن به حد انفجار نرسد و مرگ را به چنین زندگی خفت باری ترجیح ندهد. رئیس مرکز اورژانس اصفهان به درست دست روی یک نکته مهم می گذارد و آن این که تامین رفاه اجتماعی و اقتصادی از پیش زمینه های لازم برای ایجاد سلامت روحی جامعه و پیشگیری از آسیب های روانی است. (مردم سالاری، 5/12/83) بی شک انسان برای داشتن روانی سالم، نیاز به احساس امنیت، آرامش و همچنین آزادی دارد. زیرا که امنیت و آرامش در سایه محیطی آزاد، انسانی و برابر فراهم می گردد. امید به آینده، داشتن شغل مناسب، آزادی در حریم خصوصی، ... احساس آرامش به انسان می دهد. و احساس آرامش زمانی به زنان دست می دهد که ستم جنسی در همه اشکال آن چه از جانب خانواده، جامعه و دولت از بین رفته باشد. آنگاه بی شک منیژه ها فقط به خاطر راه رفتن با دوست پسرشان، وادار به خودکشی نمی گردند! |